فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو میافتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود
ز من ضایع شد اندر کوی جانان
چه دامنگیر یا رب منزلی بود
هنر بیعیب حرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کی سائلی بود
بر این جان پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکتهدان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
شرح لغت: گفتمی: میگفتم / به تدبیرش: به چاره جویی و نیک اندیشی دل /استظهار: پشتگرمی /دیگر: هرگز، قید نفی زمان.
تفسیر عرفانی:
ای مسلمانان زمانی دلی داشتم که هر مشکلم را به او میگفتم. مقصود او از این شعر این است که دل هر شخص جایگاه معشوق است که مایهی پشتگرمی صاحبدلان است. در حقیقت دل وارستگان پایبند کوی دوست میشود تا از محضر او بهره جویند و به لقای او دست یابند.
تعبیر غزل:
کسی همواره به فکر توست و شبها را با یاد تو سحر میکند. او به طور عادی زندگی میکرد، تا تو بر سفینهی ذهنش پا گذاشتی. امید است او را دریابی.