۱۳۹۲/۰۴/۲۱
–
۱۸۸۶ بازدید
تفاوت های بنیادینی که میان خدا و انسان است این است که او واجب الوجود، کمال ذاتی و مطلق، ازلی و ابدی، کاملا فرا جسمانی و غیر مرکب، علم مطلق، قدرت مطلق، و حیات و اختیار مطلق است ولی انسان ممکن الوجود، دارای کمالات افاضی و محدود، مرکب از جسم و روح است. انسان ظهور است و خدا ذات هستی, ولی در مورد شباهت به خداوند به مطالبی وجود دارد که می توان به آنها پرداخت.
تفاوت های بنیادینی که میان خدا و انسان است این است که او واجب الوجود، کمال ذاتی و مطلق، ازلی و ابدی، کاملا فرا جسمانی و غیر مرکب، علم مطلق، قدرت مطلق، و حیات و اختیار مطلق است ولی انسان ممکن الوجود، دارای کمالات افاضی و محدود، مرکب از جسم و روح است. انسان ظهور است و خدا ذات هستی, ولی در مورد شباهت به خداوند به مطالبی وجود دارد که می توان به آنها پرداخت.
به طور کلی می توان گفت: چیزی که ادیان در پی آن هستند, شباهت یافتن انسان در تکامل اختیاری خود به خداوند است. هدف نهایی همه ادیان الهی و اسلام, قرب الهی و نزدیکی انسان به خدا است و قرب و نزدیکی عبارت دیگری از شباهت یابی انسان به خداوند است. خداوند به لحاظ ذات مثل و شبیهی ندارد و فرد است, ولی به لحاظ صفات و کمالات. انسان از آن نظر که مظهر پروردگار است می تواند به مقدار ظرفیت خود, مظهر تمامی اسماء و صفات و کمالات الهی شود و به خدا نزدیک و شبیه گردد. البته همه اینها در پرتو فیوضات الهی انجام می پذیرد و همه از آن اوست. سایر پدیده ها هم هر یک از یک نظر و منظر و با برخی از اسمایی که در آنها ظهور یافته به خداوند شبیه اند و قرب دارند.
شباهت های انسان و خداوند را می توانید در صفاتی مانند حیات, علم, قدرت, اراده و خلاقیت و مانند آن بیابید و در این زمینه تحقیق نمایید. در برخی روایات آمده است که (ان الله خلق آدم علی صورته).معنی این حدیث این است که خداوند آدم را به صورت خود آفرید، یعنی صفاتی به او داد که پرتوهایی از صفات خود او ( خداوند ) بودند واین جاست که وقتی انسان مورد ملاحظه ودقت قرارمی گیرد خداوند شناخته می شود (من عرف نفسه فقد عرف ربه). انسان به لحاظ مرتبه خلقتی دارای صفاتی می گردد که پرتو صفات خداوند است. برای بیان اینکه انسان دارای این منشأ ومظهر است می فرماید : ( نفخت فیه من روحی )حجر /29صاد /72 . نه اینکه خود روحی داشته باشد و بعد از آن روح مقداری جدا کند و در انسان بدهد.گویی فرموده است در انسان حیات و صفاتی قرار داده ام که پرتو هایی از صفات خودم هستند، اما با یک تفاوت، وآن اینکه مثلا علم و قدرت و اراده انسان همان حقیقتی را که علم وقدرت و اراده خداوند دارد ، دارا است با این تفاوت که خداوند در این صفات مستقل است و انسان وابسته به خداوند.
مقام ولایت تکوینی و خلافت انسان در زمین که قرآن کریم و روایات اسلامی بدان اشاره دارند, بیان گر همین شباهت و قرب صفاتی انسان به خداوند است. اگر انسان به خداوند نزدیک نبود, نمی توانست خلیفه او باشد و اقتدار ولایی داشته باشد.
از آنچه گفته شد چند نکته به دست آمد:
1. مراد از نفی شباهت خدا، به انسان این است که خداوند مثل انسان دارای جسم و ترکیب و نیاز، و احتیاج نیست بلکه خداوند مجرد محض است و دارای ترکیب و جسم نیست و غنی و بی نیازی مطلق است.
2. و مراد از شباهت انسان به خداوند این است که انسان باید تلاش کند از نظر رفتاری و اوصافی خدایی شود، هر چه انسان به خداوند نزدیک تر شود. بیشتر اوصاف الهی در او جلوه گر می شود و انسان های کامل در واقع مظهر تام اسماء و صفات الهی هستند در عین حال مخلوقند، یعنی هر چه، دارند از خداوند و عنایت او دارند، و بر اثر قرب الهی پیدا کرده اند.
3. مراد از این که خداوند «انسان را از روح خود آفرید» این نیست که یک بخشی از روح خود را جدا کرده به او داده است بلکه مقصود این است که خداوند مستقیما روح را در وجود آدمی ایجاد نموده و آفریده است و راز این که «روح خدا» گفته شده در واقع اضافه تشریعی است، یعنی به خاطر عظمت و ارزش روح، آن را به خدا نسبت داده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1-تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 26، ص 57، ج 12، ص 255
2- خدا در قرآن، دکتر بهشتی
3- آوزش عقاید، بخش اول، مصباح یزدی
به طور کلی می توان گفت: چیزی که ادیان در پی آن هستند, شباهت یافتن انسان در تکامل اختیاری خود به خداوند است. هدف نهایی همه ادیان الهی و اسلام, قرب الهی و نزدیکی انسان به خدا است و قرب و نزدیکی عبارت دیگری از شباهت یابی انسان به خداوند است. خداوند به لحاظ ذات مثل و شبیهی ندارد و فرد است, ولی به لحاظ صفات و کمالات. انسان از آن نظر که مظهر پروردگار است می تواند به مقدار ظرفیت خود, مظهر تمامی اسماء و صفات و کمالات الهی شود و به خدا نزدیک و شبیه گردد. البته همه اینها در پرتو فیوضات الهی انجام می پذیرد و همه از آن اوست. سایر پدیده ها هم هر یک از یک نظر و منظر و با برخی از اسمایی که در آنها ظهور یافته به خداوند شبیه اند و قرب دارند.
شباهت های انسان و خداوند را می توانید در صفاتی مانند حیات, علم, قدرت, اراده و خلاقیت و مانند آن بیابید و در این زمینه تحقیق نمایید. در برخی روایات آمده است که (ان الله خلق آدم علی صورته).معنی این حدیث این است که خداوند آدم را به صورت خود آفرید، یعنی صفاتی به او داد که پرتوهایی از صفات خود او ( خداوند ) بودند واین جاست که وقتی انسان مورد ملاحظه ودقت قرارمی گیرد خداوند شناخته می شود (من عرف نفسه فقد عرف ربه). انسان به لحاظ مرتبه خلقتی دارای صفاتی می گردد که پرتو صفات خداوند است. برای بیان اینکه انسان دارای این منشأ ومظهر است می فرماید : ( نفخت فیه من روحی )حجر /29صاد /72 . نه اینکه خود روحی داشته باشد و بعد از آن روح مقداری جدا کند و در انسان بدهد.گویی فرموده است در انسان حیات و صفاتی قرار داده ام که پرتو هایی از صفات خودم هستند، اما با یک تفاوت، وآن اینکه مثلا علم و قدرت و اراده انسان همان حقیقتی را که علم وقدرت و اراده خداوند دارد ، دارا است با این تفاوت که خداوند در این صفات مستقل است و انسان وابسته به خداوند.
مقام ولایت تکوینی و خلافت انسان در زمین که قرآن کریم و روایات اسلامی بدان اشاره دارند, بیان گر همین شباهت و قرب صفاتی انسان به خداوند است. اگر انسان به خداوند نزدیک نبود, نمی توانست خلیفه او باشد و اقتدار ولایی داشته باشد.
از آنچه گفته شد چند نکته به دست آمد:
1. مراد از نفی شباهت خدا، به انسان این است که خداوند مثل انسان دارای جسم و ترکیب و نیاز، و احتیاج نیست بلکه خداوند مجرد محض است و دارای ترکیب و جسم نیست و غنی و بی نیازی مطلق است.
2. و مراد از شباهت انسان به خداوند این است که انسان باید تلاش کند از نظر رفتاری و اوصافی خدایی شود، هر چه انسان به خداوند نزدیک تر شود. بیشتر اوصاف الهی در او جلوه گر می شود و انسان های کامل در واقع مظهر تام اسماء و صفات الهی هستند در عین حال مخلوقند، یعنی هر چه، دارند از خداوند و عنایت او دارند، و بر اثر قرب الهی پیدا کرده اند.
3. مراد از این که خداوند «انسان را از روح خود آفرید» این نیست که یک بخشی از روح خود را جدا کرده به او داده است بلکه مقصود این است که خداوند مستقیما روح را در وجود آدمی ایجاد نموده و آفریده است و راز این که «روح خدا» گفته شده در واقع اضافه تشریعی است، یعنی به خاطر عظمت و ارزش روح، آن را به خدا نسبت داده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1-تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 26، ص 57، ج 12، ص 255
2- خدا در قرآن، دکتر بهشتی
3- آوزش عقاید، بخش اول، مصباح یزدی