۱۳۹۲/۰۸/۱۹
–
۱۲۹۵۸ بازدید
فرق تفکر و تدبر و تعقل در چیست؟
تفکر، تدبر و تعقل کردن یا نکردن از شؤونات روح و نفس و اختیاری است، و نوعا با همند، أما چیزی که هست این است که سطح، موارد و موادّ و منابع تفکر، تدبر و تعقل افراد فرق می کند. «تفکر» عبارت است از: به کار بردن فکر براى کشف مجهولات و پاسخ به سؤالات .
تفکر به معنای رسیدن به مجهول و حل آن از طریق معلومات مناسب، در اسلام پایگاهی بسیار ارزشمند دارد. به فرموده امام علی(ع): « تفکر انسان را به سمت نیکوئی و عمل به آن دعوت می کند؛ (ر.ک منتخب میزان الحکمه، روایت شماره 5116). تا آنجا که ساعتی تفکر برتر از عبادت یک سال برشمرده شده است. (ر.ک: همان مصدر، روایت شماره 5126). و لذا اصل تفکر و اندیشه از امور ارزشی است حال چه درباره ظاهر موجودات و حقایق محسوس و به عبارت قرآنی آیات آفاقی و چه درباره غیبت و حقیقت خویشتن و به تعبیر قرآن آیات النفسی. در هر صورت تفکر مبارک است و آدمی را از تاریکی جهل بسوی روشنای معرفت خارج می سازد و بینش و وسعت نظر به او می بخشد.
«تدبر» یعنی آینده نگری و آینده اندیشی.
«تدّبر» در قرآن عبارت است از تأمل در عواقب یک امر. آیات قرآن، از معارف و دستورهایى سخن مى گوید؛ از مسئولیت هاى انسان و نظام پاداش و جزا مى گوید و عواقب مثبت و منفى رفتارش را متذکر مى شود. تدبر در آیات قرآن؛ یعنى، توجه به عواقب و لوازم آیات و آثار مترتب بر عمل کردن یا نکردن بر مقتضاى آن، با این تدبر است که دل و قلب انسان راه مى افتد و از بشارت هاى قرآن بهره مى گیرد و تهدیدهایش در او مؤثر مى افتد.
قرآن در این زمینه مى فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها، (محمد (47)، آیه 24)؛ آیا در آیات الهى تدبر نمى کنند یا آنکه بر دل آنها قفل زده شده و راه نمى افتد». پس تفکر و تدبر در قرآن، به ایجاد روح بصیرت و روشن بینى و زنده شدن و فعال شدن قدرت درک قلب و جان آدمى است.
خواندن قرآن بدون اندیشه یا آینده اندیشی و عاقب نگری در نگاه امام علیّ و امام صادق(علیهما السلام)، بدون خیر است. لکن این در جائی است که اصلا تدبری نباشد و فکر فهم معانی هم در کار نباشد. به عبارت دیگر قرآن خیر و برای خیر است و لازمه رسیدن به خیر علم به خیر و عمل به خیر است که لازمه آن خواندن، تفکر، تدبر، تعقل و عمل است نه صرف خواندن و قرائت، که اگر این باشد برای کسی که توان و ابزار تفکر و تدبر را دارد، خیری در آن نیست.
خود قرآن کریم نیز در موارد زیادی به تفکر، تدبر و تعقل در آیات الهی دعوت نموده است.
جهت اطلاع بیشتر ر.ک: تقى پور، ولى اللَّه، پژوهشى پیرامون تدبر بر قرآن، قم انتشارات اسوه، 1371، چاپ اول، ص 31.
«عقل و تعقل»
عقل: خرد، در لغت به معنى منع و نهى است. از این جهت به این نام خوانده شده است که شبیه افسار شتر است زیرا عقل صاحب خود را از عدول از راه درست بازمى دارد همانطور که عقال( افسار) شتر را از بدى ها بازمى دارد.
( ر. ک: فرهنگ فلسفی، ج 1 ، ص 472 – 475 ).
«تعقل» یعنی باز داشتن اختیاری نفس در موقع تفکر و تدبر از عدول از راه صحیح فطری و دینی و در هنگام تعارض و تزاحم مصالح و مفاسد، و حسن و قبح امور و افعال.
نکته:
عقل با اینکه راست می فهمد ولی کم می فهمد؛ یعنی هر چه می فهمد، درست می فهمد امّا خیلی چیزها را نمی فهمد. برای مثال، عقل می فهمد که خدا را باید پرستش نمود، امّا هیچ راهی ندارد که بفهمد قالب این پرستش چگونه باید باشد؟ یا می فهمد که زن و مرد از نظر بدنی و روانی با همدیگر تفاوتهایی دارد، و باز می فهمد که تفاوت در ساختار بدنی و ساختار روانی، می طلبد تفاوت در تکالیف را؛ و حتّی در مواردی می داند که تفاوتها در کدام امور باید باشند، امّا اوّلاً تمام مواردی را که باید تفاوت تکلیف باشد نمی داند و ثانیاً نمی داند که در مواردی باید تفاوت تکلیف باشد، باید چه تفاوتهایی باشد؟ برای مثال می داند که زنان باید تکالیفی اختصاصی در مورد عادت ماهیانه ی خود داشته باشند، امّا نمی داند که این تکالیف چه خواهند بود؟
پس عقل آنجا که می فهمد، کاملاً درست می فهمد، امّا در مواردی، اصلاً فهمی ندارد که فهمش درست باشد یا غلط. در این موارد است که محتاج وحی است. مثلاً عقل فهمیده که باید خدا را بپرستد، امّا نمی داند که خدا را چگونه و به چه شکلی بپرستد، اینجاست که وحی شکل و قالب و حدّ و مرز پرستش را برایش آشکار می کند.
بنابراین حقیقت آن است که دین مکمل عقل و خرد بشرى است و کار بشر با عقل تنها، به سامان نمى رسد. از طرف دیگر دین مؤید عقل، پرورش دهنده و رهاننده آن از اسارت و برطرف کننده موانع شکوفائى آن و جهت دهنده به کاوش هاى عقلانى نیز است. بنابراین کارکرد دین درباب عقل عبارت است از:
1. تکمیل عقل؛
2. تأیید عقل و پشتیبانى از احکام آن؛
3. بیدارگرى، آزادسازى اندیشه و رشد و شکوفاسازى خرد؛
4. جهت بخشى و سمت و سودهى به عقل؛
5. آسان یاب سازى دستاوردهاى دیریاب خرد.
جهت اطلاع بیشتر ر.ک:
– نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، مرحله 12، فصل20؛ بدایه الحکمه، مرحله 12، فصل 12و13 ؛ مجموعه رسائل، به کوشش سید هادى خسروشاهى، ص 37 – 28؛
– اسفار اربعه، صدر المتألهین، ج9، ص249 .
– مجموعه آثار استاد شهید، مرتضی مطهری.
– آموزش عقاید، محمد تقی مصباح، سازمان تبلیغات.
– عقل و دین، ص83.
– منطق کاربردی ، سید علی اصغر خندان ، بخش چهارم .
– معرفت شناسی از دیدگاه فلاسفه ی اسلامی و غربی ، سید حسین ابراهیمیان.
تفکر به معنای رسیدن به مجهول و حل آن از طریق معلومات مناسب، در اسلام پایگاهی بسیار ارزشمند دارد. به فرموده امام علی(ع): « تفکر انسان را به سمت نیکوئی و عمل به آن دعوت می کند؛ (ر.ک منتخب میزان الحکمه، روایت شماره 5116). تا آنجا که ساعتی تفکر برتر از عبادت یک سال برشمرده شده است. (ر.ک: همان مصدر، روایت شماره 5126). و لذا اصل تفکر و اندیشه از امور ارزشی است حال چه درباره ظاهر موجودات و حقایق محسوس و به عبارت قرآنی آیات آفاقی و چه درباره غیبت و حقیقت خویشتن و به تعبیر قرآن آیات النفسی. در هر صورت تفکر مبارک است و آدمی را از تاریکی جهل بسوی روشنای معرفت خارج می سازد و بینش و وسعت نظر به او می بخشد.
«تدبر» یعنی آینده نگری و آینده اندیشی.
«تدّبر» در قرآن عبارت است از تأمل در عواقب یک امر. آیات قرآن، از معارف و دستورهایى سخن مى گوید؛ از مسئولیت هاى انسان و نظام پاداش و جزا مى گوید و عواقب مثبت و منفى رفتارش را متذکر مى شود. تدبر در آیات قرآن؛ یعنى، توجه به عواقب و لوازم آیات و آثار مترتب بر عمل کردن یا نکردن بر مقتضاى آن، با این تدبر است که دل و قلب انسان راه مى افتد و از بشارت هاى قرآن بهره مى گیرد و تهدیدهایش در او مؤثر مى افتد.
قرآن در این زمینه مى فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها، (محمد (47)، آیه 24)؛ آیا در آیات الهى تدبر نمى کنند یا آنکه بر دل آنها قفل زده شده و راه نمى افتد». پس تفکر و تدبر در قرآن، به ایجاد روح بصیرت و روشن بینى و زنده شدن و فعال شدن قدرت درک قلب و جان آدمى است.
خواندن قرآن بدون اندیشه یا آینده اندیشی و عاقب نگری در نگاه امام علیّ و امام صادق(علیهما السلام)، بدون خیر است. لکن این در جائی است که اصلا تدبری نباشد و فکر فهم معانی هم در کار نباشد. به عبارت دیگر قرآن خیر و برای خیر است و لازمه رسیدن به خیر علم به خیر و عمل به خیر است که لازمه آن خواندن، تفکر، تدبر، تعقل و عمل است نه صرف خواندن و قرائت، که اگر این باشد برای کسی که توان و ابزار تفکر و تدبر را دارد، خیری در آن نیست.
خود قرآن کریم نیز در موارد زیادی به تفکر، تدبر و تعقل در آیات الهی دعوت نموده است.
جهت اطلاع بیشتر ر.ک: تقى پور، ولى اللَّه، پژوهشى پیرامون تدبر بر قرآن، قم انتشارات اسوه، 1371، چاپ اول، ص 31.
«عقل و تعقل»
عقل: خرد، در لغت به معنى منع و نهى است. از این جهت به این نام خوانده شده است که شبیه افسار شتر است زیرا عقل صاحب خود را از عدول از راه درست بازمى دارد همانطور که عقال( افسار) شتر را از بدى ها بازمى دارد.
( ر. ک: فرهنگ فلسفی، ج 1 ، ص 472 – 475 ).
«تعقل» یعنی باز داشتن اختیاری نفس در موقع تفکر و تدبر از عدول از راه صحیح فطری و دینی و در هنگام تعارض و تزاحم مصالح و مفاسد، و حسن و قبح امور و افعال.
نکته:
عقل با اینکه راست می فهمد ولی کم می فهمد؛ یعنی هر چه می فهمد، درست می فهمد امّا خیلی چیزها را نمی فهمد. برای مثال، عقل می فهمد که خدا را باید پرستش نمود، امّا هیچ راهی ندارد که بفهمد قالب این پرستش چگونه باید باشد؟ یا می فهمد که زن و مرد از نظر بدنی و روانی با همدیگر تفاوتهایی دارد، و باز می فهمد که تفاوت در ساختار بدنی و ساختار روانی، می طلبد تفاوت در تکالیف را؛ و حتّی در مواردی می داند که تفاوتها در کدام امور باید باشند، امّا اوّلاً تمام مواردی را که باید تفاوت تکلیف باشد نمی داند و ثانیاً نمی داند که در مواردی باید تفاوت تکلیف باشد، باید چه تفاوتهایی باشد؟ برای مثال می داند که زنان باید تکالیفی اختصاصی در مورد عادت ماهیانه ی خود داشته باشند، امّا نمی داند که این تکالیف چه خواهند بود؟
پس عقل آنجا که می فهمد، کاملاً درست می فهمد، امّا در مواردی، اصلاً فهمی ندارد که فهمش درست باشد یا غلط. در این موارد است که محتاج وحی است. مثلاً عقل فهمیده که باید خدا را بپرستد، امّا نمی داند که خدا را چگونه و به چه شکلی بپرستد، اینجاست که وحی شکل و قالب و حدّ و مرز پرستش را برایش آشکار می کند.
بنابراین حقیقت آن است که دین مکمل عقل و خرد بشرى است و کار بشر با عقل تنها، به سامان نمى رسد. از طرف دیگر دین مؤید عقل، پرورش دهنده و رهاننده آن از اسارت و برطرف کننده موانع شکوفائى آن و جهت دهنده به کاوش هاى عقلانى نیز است. بنابراین کارکرد دین درباب عقل عبارت است از:
1. تکمیل عقل؛
2. تأیید عقل و پشتیبانى از احکام آن؛
3. بیدارگرى، آزادسازى اندیشه و رشد و شکوفاسازى خرد؛
4. جهت بخشى و سمت و سودهى به عقل؛
5. آسان یاب سازى دستاوردهاى دیریاب خرد.
جهت اطلاع بیشتر ر.ک:
– نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، مرحله 12، فصل20؛ بدایه الحکمه، مرحله 12، فصل 12و13 ؛ مجموعه رسائل، به کوشش سید هادى خسروشاهى، ص 37 – 28؛
– اسفار اربعه، صدر المتألهین، ج9، ص249 .
– مجموعه آثار استاد شهید، مرتضی مطهری.
– آموزش عقاید، محمد تقی مصباح، سازمان تبلیغات.
– عقل و دین، ص83.
– منطق کاربردی ، سید علی اصغر خندان ، بخش چهارم .
– معرفت شناسی از دیدگاه فلاسفه ی اسلامی و غربی ، سید حسین ابراهیمیان.