تفاوت تناسخ و مسئله بازگشت ائمه به دنیا
۱۳۹۳/۰۲/۱۲
–
۲۹۳ بازدید
براساس روایات مختلف، مذهب تشیع به رجعت اعتقاد دارد. بعد از شهادت امام زمان(عج)، همه امامان یا بعضی از آنان دوباره با بدن مادی خودشان به دنیا بازمیگردند.برخی مانند احمد امین به اشتباه، رجعت را با تناسخ یکی انگاشته، از اینرو شیعه را قائل به تناسخ میداند.
در تحلیل نسبتِ رجعت با تناسخ، نکات ذیل قابل توجه است:
1. تفاوت رجعت با تناسخ
رجعت در چند نکته با تناسخ تفاوت دارد که مهمترین آنها عبارتند از:یک. عدم قطع علقه نفس از بدن: این دیدگاه معتقد است با مرگ، علاقه نفس از بدنِ خود بهطور کامل قطع نمیشود. آنان علاقه دیدار ارواح انسانهای مرده از خانوادههایشان ـ که در روایات مختلف (کلینی، 1365: 3 / 230، باب ان المیت یزور اهله) وارد شده است ـ را یکی از ادله ادعای فوق یاد میکنند. (طباطبایی، 1381: 88) بر این اساس، در واقع انفصال مطلق نفس از بدن و عالم ماده تحقق نمییابد؛ ازاینرو تعلق دوباره و کامل نفس به بدن خویش ممکن است و از مقوله تعلق نفس به بدن بیگانه نیست تا محذور تناسخ لازم آید.
امام خمینی(ره) نظریه استاد خود مرحوم شاهآبادی را چنین گزارش میکند:یمکن ان یقال ان علاقة الروح بعد الموت باقیة بالنسبة الی البدن فانه دار قراره و نشوه و مادة ظهوره. فعلیه فلااشکال فی احیاء الموتی فی هذا العالم. و یمکن ان یقال ان الاحیاء عبارة عن النمل ببدنه الحسی او المثالی المنتقل معه فی هذا العالم کما الامر فی الرجعة ای تصحیحه باحدالوجهین. (امام خمینی، 1410: 174 و 175)
امام در ادامه، دیدگاه میرداماد در سر زیارت اموات مبنی بر بقای علاقه روح به بدن پس از مرگ را ذکر میکند.به دیگر سخن، تناسخِ محال، تعلق نفس به بدن سابق خود نیست؛ بلکه به بدن بیگانه است، که این قسم از تناسخ در رجعت جاری نمیشود؛ چراکه با فرض بقای علقه نفس به بدن سابق خود، عنوان بیگانه بر بدن سابق صدق نمیکند.
صدرالمتألهین در توجیه زنده شدن همراهان حضرت موسی بعد از ابتلا به صاعقه آسمانی و عدم لزوم تناسخ از آن مینویسد:اذا کان البدن واحدا و کان التعلق متعددا فلایلزم ذلک و لعل الأبدان ـ فیما نحن فیه ـ لمتفسد بالکلیة و لمتخرج عن صلوح تعلق النفس بها. (صدرالمتألهین، 1366: 2 / 416) دو. حصول کمال برای رجعتکنندگان: یکی از محذورات تناسخ، لزوم حرکت قهقرایی یا رجوع از کمال و فعلیت به نقص و قوه است، که در تعلق نفس انسان به کالبد انسان دیگر یا حیوان لازم میآید.
این مشکل، در رجعت لازم نمیآید؛ چون امکان کسب تکامل برای رجعتکنندگان با درجه متوسط، با بازگشت به دنیا و بدن پیشین وجود دارد؛ اما درباره انسانهای کامل نظیر پیامبر| و امامان باید گفت: شأن، منزلت و کمال حقیقی آنان، نقش هدایتگری، تربیتی و تعلیمی است، که با شهادت (مرگ اختراعی) به این غایت و کمال خود نائل نگشتند و در حقیقت به حرکت قسری مبتلا شدند. از آنجاکه حرکت قسری دائمی نیست (القسری لایدوم)، تحصیل کمال مزبور با رجعت و بازگشت به حیات دنیوی دوباره ممکن و قابل دسترسی میشود.
علامه طباطبایی در پاسخ به استحاله رجعت به دلیل رجوع ما بالفعل الی ما بالقوة مینویسد: انما یلزم المحال المذکور فی الحیاة الموتی بعد الموت الطبیعی و هو ان تقارن النفس و البدن بعد خروجها بالقوة الی الفعل خروجا تاما. اما الموت الاختراعی الذی یکون بقسر قاسر کقتل او مرض فلایستلؤم محذورا فان من الجایز ان یستعد الانسان لکمال موجود فی زمان بعد زمان حیاته الدنیویة الاولی او یستعد لکمال مشروط بتخلل حیاة ما فی البرزخ. (طباطبایی، 1417: 2 / 107)
نکته قابل توجه اینکه ظاهر عبارت فوق، اختصاص رجعت به امواتی است که نه با مرگ طبیعی، که با مرگ اختراعی از دنیا رفته باشند؛ اما در دیدگاه برخی دیگر، مانند صدرالمتألهین ـ که رجعت را به انسانهای کامل مختص میدانند ـ رجعت شامل هر دو نوع مرگ میشود. (صدرالمتألهین، 1366: 5 / 75)ازاینرو رجعت انسانهای کامل، حرکت و رجوع به نقص نیست؛ بلکه حرکت رو به تحصیل کمال مضاعف و حرکت اشتدادی است. علامه ابوالحسن قزوینی رفیعی با سه اصل (یعنی «عُلقه نفس به بدن»، «ولایت کلیه و نقش تعلیمی و تربیتی پیامبر و امامان»، و «عدم دوام حرکت قسری») به تبیین رجعت پرداخته است. (ر.ک: رفیعی قزوینی، 1368)
2. تمثّل مثالی
دیدگاهی در تفسیر رجعت معتقد است حیات و بدن انسانهایی که به دنیا برمیگردند مادی و جسمانی نیست؛ بلکه از نوع وجود عالم مثالی است؛ یعنی آنان با بدن مثالی در دنیا ظاهر میشوند و مردم به این نکته توجه ندارند. (امام خمینی، 1382: 142) مرحوم شاهآبادی صورت متمثل را صورت متمثل بدن حسی یا مثلی میداند.
پس روح بعد از مرگ، در قالب و حیات برزخی باقی میماند و در نهایت، هنگام رجعت، بهصورتهای بدن دنیوی متمثل میشود؛ چنانکه فرشتگان بر پیامبران و حضرت مریم متمثل میشدند. «فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا». (مریم / ١٧) ازاینرو اصلاً روح به بدن مادی تعلق نمیگیرد تا بحث تناسخ مطرح شود.دراینباره باید گفت ادعای فوق در حد احتمال است. از سوی دیگر، حشر و نشر رجعتکنندگان با سایر مردم و تحمل آزار و رنجهای جسمانی مثل زخمی یا کشتهشدن در جنگ، بدن مادی را بیشتر تأیید میکند.
3. انشا نفس بدن دنیوی
برخی عرفا بر این باورند که نفوس مجرده انسانهای کامل در عالم برزخ ـ از جمله روح پیامبر| و امامان(ع) ـ دارای ولایت تکوینی است. به این معنا که روح آنان همچنان میتواند در امور جهان، مثل عالم ماده دخل و تصرف نماید. یکی از این امور، خلق و ایجاد بدن مادی برای خودشان در صورت لزوم است؛ مثلاً در روایات آمده است که امام علی(ع) در هنگام احتضار، در کنار محتضر حاضر میشود.
حال اگر در یک سانحهای صدها یا هزاران انسان بمیرند، حضور حضرت با بدن مثالی اصلی چگونه تحقق خواهد یافت؟ در اینجاست که عرفا میگویند: روح حضرت به انشا و خلق چندین بدن مثالی میپردازد. در مسئله رجعت نیز روح امام میتواند عین بدن دنیوی یا مثل آن را خلق و ایجاد نماید. در واقع در رجعت، نفس به بدن دیگر تعلق نمیگیرد؛ بلکه بدن جدید ایجاد میشود و اصلاً شبهه تناسخ پیش نمیآید.