قرآن در یکی از آیاتش مسأله خواب را با مردن در یک ردیف می شمارد، می فرماید: «اللهُ یَتَوَفی الاَنفُس حینَ مَوتِها وَالَتی لَم تَمُت فی مَنامِها» [خدا نفسها را در وقت مردن و [نفس] زنده ها را که هنوز نمرده اند در وقت خوابیدن می گیرد؛ آن که مرد دیگر نفسش بر نمی گردد و آن که خوابیده است آن را دو مرتبه می فرستد]. معلوم می شود از نظر قرآن یک چیزی هست که نام او «نَفْسْ» است. «فَیُمسِکُ الَتی قَضی عَلَیها المَوت» [آن که حکم مرگ بر او شده است، نگهش می دارد] «وَ یُرسِلُ الاُخری اِلی اَجَلِ مُسَمی» [و آن دیگری (یعنی خوابیده) را می فرستد تا یک وقت مقدر و تعیین شده که آن هم برای همیشه باید گرفته شود.] خود خوابیدن را باز اگر ما از نظر جسمانی در نظر بگیریم یک حالت خیلی عادی است. اگر چه هنوز راز خوابیدن هم صد در صد کشف نشده است تا چه رسد به راز خواب دیدن، ولی خواب از نظر اصول جسمانی جز قطع یک سلسله روابط چیزی نیست. اما قرآن خواب را که در آن حال شعور انسان ضعیف شده و در یک حدی [از بین] رفته، یک نوع عقب بردن و عقب کشیدن همان نفس می داند، جدا کردن آن نفس می داند و بیداری را مساوی با بازگشتن همان نفس (آن چیزی که خودش اسمش را نفس گذاشته است).مجموعه آثار شهید مطهری ج4 – معاد.