تفاوت شنیدن خدا و اهل البیت علیهم السلام
۱۳۹۴/۱۲/۲۵
–
۴۱۳ بازدید
اگر خدا را در هر مکانى صدا مى کنیم مى شنود و ائمه هم در هر مکانى مى شنوندپس فرق خدا با بنده چیست؟
بى نیاز حقیقى و قائم با لذات در تمام عالم هستى یکى است، و او خداست. همه انسان ها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل – خداى متعال – که اگر لحظه اى ارتباطشان قطع شود همه هیچند و پوچ. بنابراین انسان ها نیازمند به او هستند و نه غیر او و لذا هرگز نباید سر تعظیم و تسلیم بر آستان غیر او بگذارند و رفع نیازمندى خود را از غیر او بطلبند که آنها نیز همه مانند خودش نیازمند و محتاجند، حتى بزرگداشت و درخواست و توسل از پیامبران و ائمه(ع) به خاطر آن است که فرستادگان و نمایندگان اویند، نه اینکه از خود استقلال دارند. و اینکه گفته اید، اگر خدا را در هر مکانى صدا کنیم بشنود و ائمه هم در هر مکانى بشنود، پس فرق خدا با بنده چیست. باید گفت، اولاً: خداوند خالق است و ائمه(ع) بنده و مخلوق مى باشند. ثانیاً: علم خداوند ازلى است، ولى علم ائمه(ع) را خداوند داده است، و در مواردى که خداوند بخواهد مى شنوند پس شنیدن ائمه(ع) با خواست خدا است و اجابت کردن آنها نیز با اراده خدا مى باشد. به بیان دیگر، همه عظمت ها و کرامت ها که از ائمه(ع) سر مى زند، ذاتى نیست بلکه خداوند چنین خواسته است و ائمه(ع) هم از خدا مى خواهند چون باب فیض خدایند. بنابراین بین سمیع بودن خدا و ائمه(ع) تفاوتى وجود دارد مانند تفاوت خالق و مخلوق، خداوند از ازل علیم و سیمع است بدون اینکه معلومى باشد همین طور از ازل بصیر و قادر است بدون اینکه مقدور و مستبصرى باشد علم و سمع در خداوند ذاتى است ولى در ائمه(ع) عرضى است و همه کمالات و شایستگى هایى که در بشر موجود است از انبیاء و ائمه(ع) گرفته تا انسان هاى دیگر همه آنها عرضى و موهبت خداوند مى باشد. جمعى از وهابیین، براى بریدن و جدا کردن ارتباط مسلمین از پیامبر اسلام و ائمه(ع) از طریق توسل و شفاعت طلبیدن به آیاتى تمسّک جسته اند و گفته اند که هر گونه توسل به ارواح پیامبران و امامان شرک است و مخالف توحید مى باشد. … {/Bوَ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ {w1-5w}{I7:197I}*/}…؛ {Mو کسانى را که جز او مى خوانید و مى پرستید…M}» (سوره فاطر، آیه 13). {/Bإِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اِسْتَجابُوا لَکُمْ {w1-11w}{I35:14I}/}…؛ {Mاگر آنها را بخوانید صدرى شما را نمى شنوند و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى گویند…M}»، (فاطر، آیه 14). … {/Bوَ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ {w1-12w}{I7:197I}/}؛ {Mو آنهایى را که جز او مى خوانید نمى توانند یاریتان کنند و نه حتى خودشان را یارى دهندM}»، (سوره اعراف، آیه 197). ولى با یک نگاه ساده به آیاتى که قبل از این آیات و بعد از آن است، براى درک این حقیقت کافى است. که منظور از آن بتها مى باشد. سخن از سنگها و چوبهائى است که آنها را شریک خدا مى پنداشتند و براى آنها قدرتى در برابر قدرت خدا قائل بودند. و این شرک است و باطل. امّا درخواست کمک و توسّل از پیامبران و اولیاء الله فرق دارد، بدون شک توسّل به این ارواح پاک نه به این معنى است که براى آنها در مقابل خداوند استقلالى قائل شویم. بلکه هدف آن است که از آبرو و موقعیت آنها در پیشگاه خداوند مدد طلبیم و از احترام و عظمتى که در درگاه خدا دارند کمک بخواهیم که این شرک که نیست، بلکه عین عبودیت و توحید است. و قرآن هم با صراحت از حیات برزخى انبیاء و اولیا همچون شهیدان راه خدا سخن مى گوید و این بزرگواران داراى حیات برزخى هستند و فعالیت روح در حیات برزخى خیلى گسترده تر وسیعتر است. [که این مسئله خودش نیاز به بحث دارد] و از طرفى خدا سبحان در قرآن کریم امر مى کند که وسیله براى خودتان تحصیل کنید {/Bیا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ اِبْتَغُوا إِلَیْهِ اَلْوَسِیلَةَ{w1-10w}{I5:35I}/}…؛ {Mاى افراد با ایمان پرهیز کار باشید و به سوى خدا وسیله اى تحصیل کنیدM}»، (سوره مائده، آیه 35). این آیه بصورت کلى مى گوید وسیله تحصیل کنید، امّا وسیله چیست در خود این آیه بیان نشده است. انجام وظایف دینى از وسایل رستگارى است، ولى وسیله منحصر به آن نیست بلکه با توجه به تاریخچه توسّل به اولیاء الهى روشن مى شود که خود این عمل از وسایل رستگارى مى باشد. از آیات دیگر قرآن نیز به خوبى استفاده مى شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند بخاطر او به هیچوجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد. {/Bوَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللَّهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً{w10-26w}{I4:64I}/}؛ {Mاگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند و مرتکب گناهى شدند به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى کردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى خدا را توبه پذیر و رحیم مى یافتندM}»، (سوره نساء، آیه 64). از روایات متعددى که از طریق شیعه و تسنن وارد شده نیز به خوبى استفاده مى شود که توسل به انبیاء و اولیاء الله اشکال ندارد. دانشمند معروف سنى سمهودى در کتاب [وفاء الوفاء] آورده است. مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر(ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولّد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخیز، سپس روایت معروف توسّل آدم را به پیامبر(ص) را نقل کرده است. که آدم روى اطلاعى که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیشگاه خداوند – چنین عرض کرد، یا رب أسئلک بحق محمد لما غفرت لى ؛ {Mخداوندا به حق محمد از تو تقاضا مى کنم که مرا ببخش M}». [وفاء الوفاء، ج 3، ص 1371] [التوصل الى حقیقة التوسل، ص 215] (نقل از تفسیر نمونه، ج 4، ص 367). ابن حجر مکّى در کتاب صواعق از امام شافعى پیشواى معروف اهل تسنن نقل مى کند، که به اهل بیت پیامبر توسل مى جست و چنین مى گفت. آل النبى ذریعتى * هم الیه وسیلتى * ارجوبهم اعطى غداً * بید الیمین صحیفتى یعنى: خاندان پیامبر اسلام وسیله منند، آنها در پیشگاه او سبب تقرب من مى باشند. امیدوارم به سبب آنها فرداى قیامت نامه عمل من به دست راست من سپرده شود، (التوصل الى حقیقة التوسل، ص 329 – نقل از تفسیر نمونه، ج 4، ص 368). در حقیقت وسیله قرار دادن ائمه(ع) و درخواست کمک از آنها براى رسیدن به توحید است آنها دربان رحمت الهى هستند و خواستن از آنها براى باز کردن در رحمت است. الف) تمام متکلمان و فلاسفه اسلامى متفق القولند که خداى سبحان متصف به صفات کمال و جمال (علم و سمع و قدرت و…) است ولى در کیفیت این صفات در مورد خدا اختلاف دارند و مورد توحید صفاتى سه نظریه وجود دارد.
1- نظریه نیابت ذات از صفات، عده اى از معتزله براى یکتایى و تنزیه خدا از ترکیب (ذات و صفات) به نظریه نیابت قائلند و مى گویند آنچه که هست ذات است صفات وراء ذات واقعیت ندارد و این نظریه از معتزله به خاطر این است که مى گفتند اگر بگوییم براى خدا صفاتى است مانند علم، در حقیقت اعتراف کرده ایم که براى خدا هم ذات است و هم صفات و این دو چیز است و مستلزم ترکیب خداست و از طرفى نمى توانستند علم و قدرت و دیگر صفات کمال را از خدا نفى کنند چون مستلزم نقص خدا مى شد، لذا قائل به نیابت ذات از صفات شده اند، (الالهیات، ج 2، ص 33، جعفر سبحانى).
2- نظریه صفات زائد بر ذات که قائلین به این نظریه اشاعره (طوایفى از اهل سنت) هستند و مى گویند صفت غیر از ذات است. خدا خود یک حقیقتى است و هفت صفت دارد که قائم بر ذات هستند اما عین ذات نیستند و همه اینها قدیم اند و به خاطر همین نظریه مى گویند اشاعره قائل به قدماى ثمانیه (8 گانه) مى باشند.
3- نظریه عینیت ذات و صفات است و این نظریه امامیه و جمعى از معتزله است که مى گویند صفات خدا با ذاتش یکى است و عینیت دارد و صفات جز ذات چیزى نیست، یک ذات بسیط براى خدا هست که عقل ما از این ذات مفاهیم مختلفى را انتزاع مى کند. بنابراین صفاتى را که به خداى سبحان نسبت مى دهیم چیزى غیر از ذات خدا نیست نه این که صفات موجوداتى غیر از ذات باشند که به ذات ملحق مى شوند و مى چسبند و ذات به آنها اتصاف پیدا مى کند، (معارف قرآن، بخش خداشناسى، ص 79، استاد محمد تقى مصباح یزدى). ب ) استعمال این صفات درباره خداى سبحان استقلالى است یعنى علیم و سمیع بودن خداى متعال ذاتى است. خداى سبحان بالذات علیم است وقتى که مى گوییم خداوند سمیع و بصیر است یعنى سمیع بودنش بدون عضو است و بصیر بودنش بدون ابزار مى باشد. امام صادق (ع) در این مورد مى فرماید: هو تعالى سمیع بصیر، سمیع بغیر جارحة و بصیر بغیر آلة بل یسمع بنفسه و یبصر بنفسه ؛ {Mخداى سبحان مى شنود به غیر اعضا و مى بیند بدون ابزار و آلت، بلکه خداى تعالى به نفس خودش و بالذات مى شنود و مى بیندM}، (توحید صدوق، ص 144، نقل از الالهیات، جعفر سبحانى، ج 1، ص 162). و در ائمه (ع) چنین نیست، یعنى سمیع و علیم بودن در ائمه استقلالى نیست بلکه عرضى است از قبل نبوده بعد خداى تعالى داده است، بنابراین وقتى که عرضى شد تشابه خالق و مخلوق به وجود نمى آید، چرا که خود خداى سبحان این کرامت را بر آنها بخشیده است، علم و قدرت و شنیدن آنها در طول علم و قدرت و شنیدن خداست نه در عرض آن و مؤثر در شنیدن حاجت مؤمنین توسط ائمه(ع) نیز خداى سبحان است و این شرک نیست بلکه عین توحید است و اگر خدا نخواهد نمى توانند بشنوند.
1- نظریه نیابت ذات از صفات، عده اى از معتزله براى یکتایى و تنزیه خدا از ترکیب (ذات و صفات) به نظریه نیابت قائلند و مى گویند آنچه که هست ذات است صفات وراء ذات واقعیت ندارد و این نظریه از معتزله به خاطر این است که مى گفتند اگر بگوییم براى خدا صفاتى است مانند علم، در حقیقت اعتراف کرده ایم که براى خدا هم ذات است و هم صفات و این دو چیز است و مستلزم ترکیب خداست و از طرفى نمى توانستند علم و قدرت و دیگر صفات کمال را از خدا نفى کنند چون مستلزم نقص خدا مى شد، لذا قائل به نیابت ذات از صفات شده اند، (الالهیات، ج 2، ص 33، جعفر سبحانى).
2- نظریه صفات زائد بر ذات که قائلین به این نظریه اشاعره (طوایفى از اهل سنت) هستند و مى گویند صفت غیر از ذات است. خدا خود یک حقیقتى است و هفت صفت دارد که قائم بر ذات هستند اما عین ذات نیستند و همه اینها قدیم اند و به خاطر همین نظریه مى گویند اشاعره قائل به قدماى ثمانیه (8 گانه) مى باشند.
3- نظریه عینیت ذات و صفات است و این نظریه امامیه و جمعى از معتزله است که مى گویند صفات خدا با ذاتش یکى است و عینیت دارد و صفات جز ذات چیزى نیست، یک ذات بسیط براى خدا هست که عقل ما از این ذات مفاهیم مختلفى را انتزاع مى کند. بنابراین صفاتى را که به خداى سبحان نسبت مى دهیم چیزى غیر از ذات خدا نیست نه این که صفات موجوداتى غیر از ذات باشند که به ذات ملحق مى شوند و مى چسبند و ذات به آنها اتصاف پیدا مى کند، (معارف قرآن، بخش خداشناسى، ص 79، استاد محمد تقى مصباح یزدى). ب ) استعمال این صفات درباره خداى سبحان استقلالى است یعنى علیم و سمیع بودن خداى متعال ذاتى است. خداى سبحان بالذات علیم است وقتى که مى گوییم خداوند سمیع و بصیر است یعنى سمیع بودنش بدون عضو است و بصیر بودنش بدون ابزار مى باشد. امام صادق (ع) در این مورد مى فرماید: هو تعالى سمیع بصیر، سمیع بغیر جارحة و بصیر بغیر آلة بل یسمع بنفسه و یبصر بنفسه ؛ {Mخداى سبحان مى شنود به غیر اعضا و مى بیند بدون ابزار و آلت، بلکه خداى تعالى به نفس خودش و بالذات مى شنود و مى بیندM}، (توحید صدوق، ص 144، نقل از الالهیات، جعفر سبحانى، ج 1، ص 162). و در ائمه (ع) چنین نیست، یعنى سمیع و علیم بودن در ائمه استقلالى نیست بلکه عرضى است از قبل نبوده بعد خداى تعالى داده است، بنابراین وقتى که عرضى شد تشابه خالق و مخلوق به وجود نمى آید، چرا که خود خداى سبحان این کرامت را بر آنها بخشیده است، علم و قدرت و شنیدن آنها در طول علم و قدرت و شنیدن خداست نه در عرض آن و مؤثر در شنیدن حاجت مؤمنین توسط ائمه(ع) نیز خداى سبحان است و این شرک نیست بلکه عین توحید است و اگر خدا نخواهد نمى توانند بشنوند.