۱۳۹۳/۱۰/۲۸
–
۱۵۹۸۲ بازدید
معنی و مفهوم عبد (بنده) چیست، یه تعریف جامع می خواستم از بندگی و بنده واقعی؟ اهل عبادت بودن با اهل اطاعت فرق داره؟
برای پاسخ دهی به این سوال لازم است واژه عبد، بندگی، عبودیت، عبادت، اطاعت و تفاوت های میان آنها را توضیح دهیم. معنای عبد: عبد یک صفت درونی است که دو معنای اصلی دارد: برده ی یک انسان و بنده ی خدا. با این حال، قرآن تقریباً همیشه ریشه ی عبد را در مفهوم خدمت یا عبادت معبود الهی به کار می برد. در پنج یا شش مورد هم که در این ریشه به بردگان اشاره دارد، معمولاً با قراین معنایی مشخص شده اند، مثل «عبد مملوک» در آیه ی 75 نحل. در مقابل عبد به معنای برده، واژه حر به معنای آزاد قرار دارد که این مربوط به بحث رقیت و بردگی است و از بحث ما خارج است.
راغب اصفهانی می گوید: واژه عبد که جمع آن عبید است به معنای بردگی است، اما عبد اگر جمع آن عباد باشد، به معنای کسی است که با اختیار خدای متعال را بندگی کند. (قاموس قرآن، ص 331)
شَرتونی می گوید: عَبَدَ الله، یعنی او را اطاعت کرد و خضوع و افتادگی و برای او کار کرد، آداب دین خدا را مراعات نمود و خدا را یگانه دانست. (الخوری شرتونی، 1427: 3 / 461)
کلمه «عبد» بر معنایی آمیخته از «اطاعت » و «فروتنی » دلالت می کند و بنده در فرهنگ دینی کسی است که همواره در بند فرامین خدای متعال باشد و خود را مالک و صاحب اختیار نداند.
نکته بسیار مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که در قرآن کریم، معمولا عبد در مقابل رب به کار می رود و رابط? عبد و ربّ از لحاظ معنایی رابطه ای دو سویه است، هنگامی کسی ربّ دیگری خوانده شود، تلویحاً بدان معنا است که شخص دوم عَبْدِ او است و بر عکس.
ربوبیت خدای متعال نسبت به انسان اقتضای پرورش و تربیت دارد و در مقابل، عبد یعنی، متربی و تربیت پذیری که تحت ربوبیت خدای متعال به سر می برد و خود را به هدایت الهی سپرده و برای رسیدن به کمال و سعادت، کاملا تسلیم سیستم هدایتی و تربیتی خدای متعال شده است.
اما مفهومی که از عبد بودن معمولا در اذهان است این است که انسانی ملک انسان دیگری باشد و مالک بکوشد از او بهره برداری کند. گفته شد که در قرآن کریم عبد به این معنا هم آمده است: عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ (نحل: 75).
در زبان عربی و عرف جامعة نزول قرآن، مملوک را عبد یا بنده و مالک را مولی می نامیدند. بنابراین، مولی می توانست مالک کارهای اختیاری بنده باشد و از او بهره ببرد و بنده هم وظیفه داشت در این محدوده خود را در اختیار مولی قرار دهد، ولی در سایر جهات وجودی مالک او نبود و حق تصرف نداشت.
این مفهوم به شکل کامل ترش دربارة موجودات و خصوصاً انسان نسبت به خداوند متعال صادق است؛ یعنی خداوند علاوه بر اینکه مالک افعال ما است، مالک وجود ما و آنچه داریم نیز هست، و هر شأنی از شئون ما به ارادة خدا و تحت سیطره و تسلط او است.
هر انسانی در برابر خداوند به معنای واقعی کلمه عبد است و خداوند متعال به تمام معنا ربّ او است و کسی که عبد شد، هر چه از او سر بزند، آثار بندگی او است.
در روایات و ادعیه نیز عبد گاهی در مقابل مولی به کار رفته. در مناجات حضرت علی (ع) در مسجد کوفه آمده است: الهی انت المولی و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی. اینجا مولی به معنای سرپرست و صاحب اختیار و در حقیقت همان مربی و پرورش دهنده انسان است که باید عبد از او اطاعت و فرمان بری کند تا به سعادت برسد.
معنای عبادت و پرستش:
در این راستا اولا، باید بدانیم که بندگی، ترجمان عبودیت است و این دو یکی هستند، همانگونه که پرستش، ترجمان عبادت است، و ثانیا اطاعت و بندگی و عبودیت با عبادت و پرستش تفاوت اعم و اخص دارند.
به طور کلی هر کس در زندگی خود قبله آمالی دارد که برای رسیدن به آن تلاش می کند، حتی اگر این معبود و قبله آمال، مادی باشد مانند قدرت و ثروت، چنین رفتاری جنبه پرستشی به خود می گیرد.
عبادت و پرستش در فرهنگی دینی عملى است که با قصد قربت و جهت گیرى الاهى انجام شود. این معنا مورد قبول اکثر عالمان فقه و اصول (فوائد الاصول، 1 / 128) و برخى دیگر است و به نظر مى رسد که نزدیک ترین معنا به مفهوم عبادت باشد.
تفاوت عبادت و عبودیت:
عبادت از مقوله «فعل» و عمل است که انسان انجام مى دهد، اما عبودیت «صفت» است که انسان به آن متصف مى شود . مثلا مى گویند: فلانى «صفت عبودیت» دارد، اما نمى گویند «صفت عبادت» دارد (بلکه فاعل آن است).
این در صورتى است که عبودیت به معناى «اسم مصدرى» در نظر گرفته شود، اما اگر به صورت «مصدر متعدی» لحاظ شود، به مفهوم «بندگى کردن» است، که از مقوله فعل و عمل است و اگر به همین معنا به خدا انتساب یابد (بندگى خدا کردن)، در این صورت از نظر مصداق با عبادت یکى خواهد شد.
شاید کسانى که واژه عبادت و عبودیت را به یک معنا گرفته اند، عبودیت را «مصدر متعدى» فرض کرده اند.
به طور کلى عبادت، عبارت است از عملى که یا قصد قربت انجام شود، اما هر عبادتى پرستش خداوند نیست، بلکه عملى که براى اظهار عبودیت خداوند وضع شده است، پرستش است.
و عبودیت نیز یعنی تسلیم محض خدا بودن. این حالت در حقیقت یک وضعیت انسانی است که محصول عبادت کامل و خالصانه خداوند است.
در حقیقت مراد از عبودیّت و بندگی ، رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه ی وجودی است که در آن مرتبه، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود.
در این رتبه است که بنده ی خدا، مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) نامیده می شود؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
عبادت و پرستش دینی، به افعال خارجی و مناسک عبادی، مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و مانند آن گفته می شود، اما بندگی و عبودیت، صفت درونی انسان است که زمینه انجام عبادات بیرونی را فراهم می آورد، البته عبادت هم متقابلا در تحکیم صفت عبودیت و بندگی تاثیر گذار است.
صفت عبودیت و بندگی در کسی نهادینه می شود که همه عبادات و طاعات و کارهای فردی و اجتماعی و روابط و آرزوها و اهداف میانی خود را در جهت هدف نهایی که قرب و رضایت و خواست خدای متعال است، تنظیم کند و اقتضای بندگی را در تمامی امور زندگی رعایت نماید، بنابراین بندگی و عبودیت، اعم از عبادت خاص و مناسک عبادی است.
رابطه عبودیت و عبادت مانند رابطه نیت و عمل است. همانگونه که نیت درونی و عمل بیرونی است، عبودیت نیز در درون انسان شکل می گیرد و عبادت فعالیت بیرونی عبد است و به همان میزان که ارزشمندی عمل وابسته با نیت خالص است، عبودیت نیز به عمل و عبادت بیرونی، ارزش می دهد.
بنابراین عمل و عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می گیرد.
شیطان سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما عبد نبود و عبودیت نداشت، تسلیم و مطیع خداوند نبود، زیرا وقتی خدای متعال به او فرمان داد که در مقابل آدم (ع) سجده کند، خودپرستی و عبد نبودن اش ظهور کرد و از فرمان الهی سرپیچید و خود را برتر از انسان پنداشت و حاضر به سجده نشد.
نسبت اطاعت با عبادت و بندگی:
نسبت میان اطاعت و عبادت، عام و خاص مطلق است، یعنی هر کس که اهل اطاعت باشد، اهل عبادت نیز هست، اما ممکن است افرادی باشند که اهل عبادت باشند، اما مطیع نباشند. همانگونه که اشاره شد، شیطان 6000 سال عبادت کرد تا جایی که در صف ملائک قرار گرفت، اما اهل اطاعت و بندگی نبود.
اما اطاعت و بندگی که هر دو وصف درونی اند، دو مفهوم اند که مصداق شان یکی است، خضوع و اطاعت، حقیقت و رکن اصلی تحقق صفت بندگی در انسان است، روی این حساب مومن کسی است که خاضعانه و خاشعانه از فرمان الهی اطاعت می کند.
اطاعت، در ذات بندگی نهفته است، به همین دلیل حتی در بندگی دنیا و نفس هم اطاعت هست، اصولا دنیاپرستی با اطاعت محقق می شود. دنیا از تو تجمل گرایی و ثروت اندوزی و مقام طلبی می خواهد که اگر حالت اطاعت نسبت به خواسته های دنیا در شما باشد، دنیاپرستی صدق می کند.
نفس هم همین طور است، نفس دائما فرمان می دهد و لذت های افراطی مادی و زیاده روی در مشتهیات نفسانی می خواهد و شما اگر از خواسته های نفس اطاعت کنید، بنده او شده اید.
خدای متعال هم چنین است، از انسان چیزهایی می خواهد که در صورت اطاعت، بندگی محقق می شود. انسان مطیع در برابر اوامر و نواهی پروردگارش کاملا خاضع است و بدون چون و چرا و دربست خواسته ی محبوبش را می پذیرد.
خاصیت عبادت همین است که انسان را به این درجه که همان عبودیت است، برساند. لذا عبادت صرف، مثل نماز وروزه بدون عبودیت درونی انسان را به جایی نمی رساند. البته باید یک مؤمن مطیع که همواره به دنبال انجام وظیفه است، اهل عبادت نیز باشد.
عبد واقعی، کسی است که در اثر اطاعت و تسلیم محض و فنای فی الله، رنگ خدایی به خود گرفته و کاملا دست پرورده خدای متعال شده باشد.
راغب اصفهانی می گوید: واژه عبد که جمع آن عبید است به معنای بردگی است، اما عبد اگر جمع آن عباد باشد، به معنای کسی است که با اختیار خدای متعال را بندگی کند. (قاموس قرآن، ص 331)
شَرتونی می گوید: عَبَدَ الله، یعنی او را اطاعت کرد و خضوع و افتادگی و برای او کار کرد، آداب دین خدا را مراعات نمود و خدا را یگانه دانست. (الخوری شرتونی، 1427: 3 / 461)
کلمه «عبد» بر معنایی آمیخته از «اطاعت » و «فروتنی » دلالت می کند و بنده در فرهنگ دینی کسی است که همواره در بند فرامین خدای متعال باشد و خود را مالک و صاحب اختیار نداند.
نکته بسیار مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که در قرآن کریم، معمولا عبد در مقابل رب به کار می رود و رابط? عبد و ربّ از لحاظ معنایی رابطه ای دو سویه است، هنگامی کسی ربّ دیگری خوانده شود، تلویحاً بدان معنا است که شخص دوم عَبْدِ او است و بر عکس.
ربوبیت خدای متعال نسبت به انسان اقتضای پرورش و تربیت دارد و در مقابل، عبد یعنی، متربی و تربیت پذیری که تحت ربوبیت خدای متعال به سر می برد و خود را به هدایت الهی سپرده و برای رسیدن به کمال و سعادت، کاملا تسلیم سیستم هدایتی و تربیتی خدای متعال شده است.
اما مفهومی که از عبد بودن معمولا در اذهان است این است که انسانی ملک انسان دیگری باشد و مالک بکوشد از او بهره برداری کند. گفته شد که در قرآن کریم عبد به این معنا هم آمده است: عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ (نحل: 75).
در زبان عربی و عرف جامعة نزول قرآن، مملوک را عبد یا بنده و مالک را مولی می نامیدند. بنابراین، مولی می توانست مالک کارهای اختیاری بنده باشد و از او بهره ببرد و بنده هم وظیفه داشت در این محدوده خود را در اختیار مولی قرار دهد، ولی در سایر جهات وجودی مالک او نبود و حق تصرف نداشت.
این مفهوم به شکل کامل ترش دربارة موجودات و خصوصاً انسان نسبت به خداوند متعال صادق است؛ یعنی خداوند علاوه بر اینکه مالک افعال ما است، مالک وجود ما و آنچه داریم نیز هست، و هر شأنی از شئون ما به ارادة خدا و تحت سیطره و تسلط او است.
هر انسانی در برابر خداوند به معنای واقعی کلمه عبد است و خداوند متعال به تمام معنا ربّ او است و کسی که عبد شد، هر چه از او سر بزند، آثار بندگی او است.
در روایات و ادعیه نیز عبد گاهی در مقابل مولی به کار رفته. در مناجات حضرت علی (ع) در مسجد کوفه آمده است: الهی انت المولی و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی. اینجا مولی به معنای سرپرست و صاحب اختیار و در حقیقت همان مربی و پرورش دهنده انسان است که باید عبد از او اطاعت و فرمان بری کند تا به سعادت برسد.
معنای عبادت و پرستش:
در این راستا اولا، باید بدانیم که بندگی، ترجمان عبودیت است و این دو یکی هستند، همانگونه که پرستش، ترجمان عبادت است، و ثانیا اطاعت و بندگی و عبودیت با عبادت و پرستش تفاوت اعم و اخص دارند.
به طور کلی هر کس در زندگی خود قبله آمالی دارد که برای رسیدن به آن تلاش می کند، حتی اگر این معبود و قبله آمال، مادی باشد مانند قدرت و ثروت، چنین رفتاری جنبه پرستشی به خود می گیرد.
عبادت و پرستش در فرهنگی دینی عملى است که با قصد قربت و جهت گیرى الاهى انجام شود. این معنا مورد قبول اکثر عالمان فقه و اصول (فوائد الاصول، 1 / 128) و برخى دیگر است و به نظر مى رسد که نزدیک ترین معنا به مفهوم عبادت باشد.
تفاوت عبادت و عبودیت:
عبادت از مقوله «فعل» و عمل است که انسان انجام مى دهد، اما عبودیت «صفت» است که انسان به آن متصف مى شود . مثلا مى گویند: فلانى «صفت عبودیت» دارد، اما نمى گویند «صفت عبادت» دارد (بلکه فاعل آن است).
این در صورتى است که عبودیت به معناى «اسم مصدرى» در نظر گرفته شود، اما اگر به صورت «مصدر متعدی» لحاظ شود، به مفهوم «بندگى کردن» است، که از مقوله فعل و عمل است و اگر به همین معنا به خدا انتساب یابد (بندگى خدا کردن)، در این صورت از نظر مصداق با عبادت یکى خواهد شد.
شاید کسانى که واژه عبادت و عبودیت را به یک معنا گرفته اند، عبودیت را «مصدر متعدى» فرض کرده اند.
به طور کلى عبادت، عبارت است از عملى که یا قصد قربت انجام شود، اما هر عبادتى پرستش خداوند نیست، بلکه عملى که براى اظهار عبودیت خداوند وضع شده است، پرستش است.
و عبودیت نیز یعنی تسلیم محض خدا بودن. این حالت در حقیقت یک وضعیت انسانی است که محصول عبادت کامل و خالصانه خداوند است.
در حقیقت مراد از عبودیّت و بندگی ، رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه ی وجودی است که در آن مرتبه، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود.
در این رتبه است که بنده ی خدا، مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) نامیده می شود؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
عبادت و پرستش دینی، به افعال خارجی و مناسک عبادی، مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و مانند آن گفته می شود، اما بندگی و عبودیت، صفت درونی انسان است که زمینه انجام عبادات بیرونی را فراهم می آورد، البته عبادت هم متقابلا در تحکیم صفت عبودیت و بندگی تاثیر گذار است.
صفت عبودیت و بندگی در کسی نهادینه می شود که همه عبادات و طاعات و کارهای فردی و اجتماعی و روابط و آرزوها و اهداف میانی خود را در جهت هدف نهایی که قرب و رضایت و خواست خدای متعال است، تنظیم کند و اقتضای بندگی را در تمامی امور زندگی رعایت نماید، بنابراین بندگی و عبودیت، اعم از عبادت خاص و مناسک عبادی است.
رابطه عبودیت و عبادت مانند رابطه نیت و عمل است. همانگونه که نیت درونی و عمل بیرونی است، عبودیت نیز در درون انسان شکل می گیرد و عبادت فعالیت بیرونی عبد است و به همان میزان که ارزشمندی عمل وابسته با نیت خالص است، عبودیت نیز به عمل و عبادت بیرونی، ارزش می دهد.
بنابراین عمل و عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می گیرد.
شیطان سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما عبد نبود و عبودیت نداشت، تسلیم و مطیع خداوند نبود، زیرا وقتی خدای متعال به او فرمان داد که در مقابل آدم (ع) سجده کند، خودپرستی و عبد نبودن اش ظهور کرد و از فرمان الهی سرپیچید و خود را برتر از انسان پنداشت و حاضر به سجده نشد.
نسبت اطاعت با عبادت و بندگی:
نسبت میان اطاعت و عبادت، عام و خاص مطلق است، یعنی هر کس که اهل اطاعت باشد، اهل عبادت نیز هست، اما ممکن است افرادی باشند که اهل عبادت باشند، اما مطیع نباشند. همانگونه که اشاره شد، شیطان 6000 سال عبادت کرد تا جایی که در صف ملائک قرار گرفت، اما اهل اطاعت و بندگی نبود.
اما اطاعت و بندگی که هر دو وصف درونی اند، دو مفهوم اند که مصداق شان یکی است، خضوع و اطاعت، حقیقت و رکن اصلی تحقق صفت بندگی در انسان است، روی این حساب مومن کسی است که خاضعانه و خاشعانه از فرمان الهی اطاعت می کند.
اطاعت، در ذات بندگی نهفته است، به همین دلیل حتی در بندگی دنیا و نفس هم اطاعت هست، اصولا دنیاپرستی با اطاعت محقق می شود. دنیا از تو تجمل گرایی و ثروت اندوزی و مقام طلبی می خواهد که اگر حالت اطاعت نسبت به خواسته های دنیا در شما باشد، دنیاپرستی صدق می کند.
نفس هم همین طور است، نفس دائما فرمان می دهد و لذت های افراطی مادی و زیاده روی در مشتهیات نفسانی می خواهد و شما اگر از خواسته های نفس اطاعت کنید، بنده او شده اید.
خدای متعال هم چنین است، از انسان چیزهایی می خواهد که در صورت اطاعت، بندگی محقق می شود. انسان مطیع در برابر اوامر و نواهی پروردگارش کاملا خاضع است و بدون چون و چرا و دربست خواسته ی محبوبش را می پذیرد.
خاصیت عبادت همین است که انسان را به این درجه که همان عبودیت است، برساند. لذا عبادت صرف، مثل نماز وروزه بدون عبودیت درونی انسان را به جایی نمی رساند. البته باید یک مؤمن مطیع که همواره به دنبال انجام وظیفه است، اهل عبادت نیز باشد.
عبد واقعی، کسی است که در اثر اطاعت و تسلیم محض و فنای فی الله، رنگ خدایی به خود گرفته و کاملا دست پرورده خدای متعال شده باشد.