خانه » همه » مذهبی » تفاوت های حقوقی زن و مرد

تفاوت های حقوقی زن و مرد


تفاوت های حقوقی زن و مرد

۱۳۹۲/۰۷/۰۷


۱۰۹۳ بازدید

فلسفه اختلاف زن و مرد در حقوق و تکالیف شرعى و قانونى چیست؟ آیا این تفاوت ​ها توجیه منطقى دارد؟

فلسفه تفاوت ​هاى حقوقى زن و مرد و توجیه منطقى آن در گرو بیان پیش ​فرض ​ها و اصول موضوعه این تفاوت ​ها است. پیش فرض ​هاى تبیین منطقى تفاوت ​هاى حقوقى زن و مرد:1. اصولاً زن و مرد، به دلیل اشتراک در سرشت انسانى، از حقوق و تکالیف یکسانى برخوردارند؛ ولى احیانا به عنوان دو صنف از نوع انسان در نظر گرفته مى ​شوند و در این صورت، اختلاف حقوقى و تکالیف مطرح مى ​شود. پس زن و مرد، یک امر فرعى و استثنایى است.2. این تفاوت ​هاى حقوقى، جنبه ارزشى نداشته و در کمال حقیق انسان و ​قرب او به سوى خداى متعال نقشى ندارد و بنابراین، هرگز موجب تقسیم انسان ​ها به درجه یک و دو نمى ​گردند.3. بیشتر این اختلافات، ناشى از کارکردهاى ویژه زن و مرد در خانواده است، مثل: زن و شوهر، مادر و پدر، خواهر و برادر؛ زیرا بیشتر اختلافات حقوقى زن و مرد، به نظام حقوق خانواده بازمى ​گردد. هر چند برخى از اختلافات در حقوق اجتماعى، ناشى از ویژگى زن یا مرد بودن انسان است.
4. ریشه بسیارى از شبهات و اعتراضات نسبت به حقوق زن در اسلام، ناشى از نگاه جزئى ​نگر به اسلام و حقوق زن در اسلام است. اگر نظام حقوقى زن، در مجموعه نظام حقوق خانواده و نظام حقوق خانواده در مجموعه مکتب و نظام حقوقى اسلام و آن هم در کنار سایر نظامات اجتماعى و سیاسى، اخلاقى و… اسلام مطالعه شود، پاسخ بسیارى از سؤالات، خود به خود روشن خواهد شد.
5. براساس بینش اسلامى، دنیا گذرگاه آخرت و زندگى حقیقى و سعادت واقعى بشر در زندگى اخروى اوست. فلسفه بعضى تفاوت ​هاى حقوقى میان زن و مرد همچون الزام بانوان مسلمان به پوشش اسلامى و برخى محدودیت ​هاى رفتارى نسبت به زنان مثل منع اختلاط بین زن و مرد، در راستاى اهتمام اسلام بر عنصر عفت و پاکى و پاکدامنى زن ارزیابى مى ​شود. چنان که آیه ​اللّه ​ مصباح مى ​فرمایند: «هم در جامعه صدر اسلام و هم در اجتماع مطلوب و ارمانى این دین، مردان به مراتب بیش از زنان، در صحنه ​هاى اجتماعى حضور مى ​داشته و دارند».[1]6. محورى بودن نهاد خانواده در اندیشه اسلامى باعث شده است که زن و مرد در هر نقش، موقعیت اجتماعى و فردى که قرار گیرند، بایستى «خانواده»را به عنوان یک «اولویت» قرار دهند؛ چرا که خانواده به عنوان یک نهاد اصیل، مبناى شکل ​گیرى اجتماع است. از این رو، در پى ریزى حقوق زنان و ترسیم چهره شایسته زن، به تشکیل و تقویت این بنیاد و تعمیق روابط میان اعضاى آن، به ویژه زن و شوهر به عنوان دو رکن اصلى این نهاد، توجه و توصیه شود؛ و هر توصیه و پیشنهاد و یا هر ضابطه و برنامه ​اى که به تضعیف و سستى این نهاد بیانجامد، حذف شود. تأمین این هدف نیز چه بسا ممکن است برخى اختلافات حقوقى بین زن و مرد را موجب گردد.
به همین دلیل، اسلام اصرار و اهتمام دارد که عناصر تشکیل خانواده مسلمان، عناصرى بیگانه از جامعه اسلامى و توحید نبوده بلکه عناصرى خالص و هماهنگ با این جامعه باشند و به همین جهت است که صریحا ازدواج مؤمن با مشرک را به طور کلى ممنوع اعلام کرده است[2]
تا بدین ​وسیله محیط خانواده براى پیدایش فرزندان سالم، پاک و خداپرست آماده شود.
7. تفاوت ​هاى جنسیتى، واقعیت ​هایى حکیمانه ​اند که دست تدبیر الهى، آن را به عنوان بخشى از «نظام احسن» وجود قرار داده است؛ چرا که همین تفاوت ​هاست که منشأ کمال و موجب احساس نیاز متقابل و زمینه بقاى حیات انسانى و اجتماعى و تحکیم پیوندها مى ​شود.[3]
نادیده انگاشتن این تفاوت ​ها در پى ریزى مقررات حقوقى، به معناى مبارزه با واقعیاتى است که بود و نبود آنها به خواست و نوع داورى این و آن بستگى ندارد. بنابراین، کاملاً منطقى است که یان تفاوت ​ها در تنظیم روابط و مناسبات اجتماعى و تقسیم کارها و مسئولیت ​ها، منشأ برخى اختلافات حقوقى و تعدد نقش ​ها شود. در تعیین حقوق و تکالیف، بایستى با در نظر گرفتن موارد اشتراک، حقوق و تکالیف مشترک، و در موارد متفاوت (البته نه هر تفاوت و به هر میزانى از تفاوت بلکه هرگاه تفاوت ​ها به نحوى باشد که موجب تفاوت در مصالح و مفاسد نفس ​الامرى شود)، حقوق و تکالیف متمایز وضع شود. از این رو، نه مکلف شدن مردان به تکالیف اختصاصى، دلیلى بر طفیلى قلمداد کردن زنان است؛ و نه اعتبار برخى حقوق به تناسب همان تکالیف نشانه تبعیض بین زن و مرد و برترى دادن مرد بر زن است.
8. تلازم حق و تلکیف از یک سو و محرومیت و معافیت از سوى دیگر سبب برقرارى توازن حقوقى مى ​گردد. براى مثال، نسبت به تمکین، مرد داراى حق و زن عهده ​دار تکلیف است و متقابلاً نسبت به نفقیه، زن داراى حق و مرد عهده ​دار تکلیف است و به دلیل وظیفه انفاق، تفاوت ارث مطرح مى ​شود، چون اگر هزینه مرد افزون شد، باید منبع درآمد او نیز، ازدیاد یابد و با حذف مرد (قتل یا صدمه دیدن)، محرومیت کسانى که از این حق محروم شدند، با افزایش دیه مرد جبران گردد.
9. توجه به این نکات، توهم ظالمانه و تبعیض ​آمیز بودن اختلافات حقوقى زن و مرد در نظام حقوقى اسلام را ریشه ​کن مى ​سازد؛ زیرا ظلم یا در مقام اعطاى پاداش و کیفر است و یا پیش از آن در مقام داورى و تعیین پاداش و کیفر، و این هر دو به طور کلى و نیز در رابطه با موضوع بحث، نسبت به خداوند غیرقابل تصور است، فقط ظلمِ در مقام تعیین حق و تکلیف باقى مى ​ماند که با بیان بالا روشن شد که منتفى است.
خداى متعال این عدالت و توازن حق و تکلیف را با بهترین و کوتاه ​ترین عبارت، بیان کرده است: «براى زنان همانند حقوقى است که براى مردان بر عهده آنان است»[4].[5] پی نوشت ها:
[1]. محمد تقى، مصباح یزدى، جزوه حقوق و سیاست جزوه پلى کپى، ج 2، ص 2100.
[2]. «وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتّى یُؤمِنَّ… وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتّى یُؤمِنُوا»، بقره(2، آیه 221).
[3]. شاید به همین دلیل است که خداوند متعال، هم به مردان و هم به زنان دستور مى ​دهد که هر کدام به آنچه که به او داده شده قانع باشد و آرزوى داشتن آنچه را که دیگرى دارد در سر نپروراند. نساء (4، آیه 32).
[4]. «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»، بقره (2، آیه 228).
[5]. ر.ک: درسنامه فلسفه حقوق، صص 191 – 188.

 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد