۱۳۹۲/۱۰/۲۳
–
۱۸۵ بازدید
سلام. لطفا آیه ۵۴ سوره فرقان؛ آیه ۱۲ و ۱۸ سوره مؤمنون؛ آیه ۴۵ سوره نور؛ آیه ۳۰ سوره انبیاء و آیات ۶۸ – ۷۰ سوره واقعه را بطور مختصر توضیح بدید؟؟ ممنون.
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز. تفسیرآیات موردسوال حضرتعالی.
آیه اول-وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً (54) سوره فرقان
او کسى است که از آب انسانى را آفرید او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد) و پروردگار تو همواره قادر است.
تفسیر:
به تناسب بیان نزول قطرات حیاتبخش باران که در آیات قبل اشاره می کند.به مخلوط نشدن آبهاى شیرین و شور کرده مى فرماید: او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد، یکى گوارا و شیرین و دیگرى شور و تلخ، و در میان آنها برزخى قرار داد، گویى هر یک از آنها به دیگرى مى گوید: دور باش و نزدیک شدن تو به من حرام است. (وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً). بر عظمت خداوند از طریق بیان نعمتهاى او در نظام آفرینش مى پردازد، و
در آیه بعد به مناسبت همبین بحث سخن از آفرینش انسان از آب به میان آورده مى گوید: او کسى است که از آب انسانى را آفرید. (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً).
و به راستى صورتگرى کردن در آب و چنین نقش بدیعى را بر آب زدن دلیل بر نهایت قدرت پروردگار است، در حقیقت در آیات گذشته سخن از پرورش گیاهان به وسیله باران در میان بود و در اینجا سخن از مرحله عالیترى یعنى آفرینش انسان از آب در میان است.
در اینکه منظور از آب در اینجا کدام آب است در میان مفسران گفتگو است:
جمعى معتقدند منظور از بشر نخستین انسان یعنى آدم ع است چرا که آفرینش او از طین یعنى معجونى از آب و خاک بود، بعلاوه طبق بعضى از روایات اسلامى نخستین موجودى که خدا آفرید آب بود و انسان را از آن آب آفرید.
نکره بودن بشرا (انسانى را) گواه این معنى است.
اما جمعى دیگر معتقدند که منظور از ماء آب نطفه است که همه انسانها به قدرت پروردگار توسط آن به وجود مى آیند، و با آمیزش نطفه مرد اسپر که در آب شناور است با اوول نطفه زن، نخستین جوانه حیات انسان یعنى اولین سلول زنده آدمى به وجود مى آید.
اگر انسان مراحل انعقاد نطفه را از آغاز تا پایان دوران جنینى تحت بررسى و مطالعه دقیق قرار دهد آن قدر آیات عظمت حق و قدرت آفریدگار را در آن مشاهده مى کند که به تنهایى براى شناخت ذات پاک او کافى است.
گواه این تفسیر جمله اى است که در ذیل آیه آمده و شرح آن را خواهیم داد (فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً).
از این گذشته بدون شک بیشترین قسمت وجود انسان را آب تشکیل مى دهد به طورى که مى توان گفت ماده اصلى وجود هر انسانى آب است، و به همین دلیل مقاومت انسان در برابر کمبود آب بسیار کم است، در حالى که انسان در برابر کمبود مواد غذایى مى تواند روزها و هفته ها مقاومت کند.البته این احتمال نیز وجود دارد که همه این معانى در مفهوم آیه جمع باشد یعنى هم بشر نخستین از آب آفریده شده، و هم پیدایش تمام افراد انسان از آب نطفه است، و هم آب مهمترین ماده ساختمان بدن انسان را تشکیل مى دهد، آبى که از ساده ترین موجودات این جهان محسوب مى شود چگونه مبدء پیدایش چنین خلق شگرفى شده است؟! این دلیل روشن قدرت او است.به دنبال آفرینش انسان، سخن از گسترش نسلها به میان آورده، مى گوید:
خداوند این انسان را از دو شاخه گسترش داد: شاخه نسب و صهر (فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً).
منظور از نسب پیوندى است که در میان انسانها از طریق زاد و ولد به وجود مى آید، مانند ارتباط پدر و فرزند یا برادران به یکدیگر، اما منظور از صهر که در اصل به معنى داماد است، پیوندهایى است که از این طریق میان دو طایفه بر قرار مى شود، مانند پیوند انسان با نزدیکان همسرش، و این دو، همان چیزى است که فقهاء در مباحث نکاح از آن تعبیر به نسب و سبب مى کنند.
در قرآن مجید در سوره نساء به هفت مورد از محارم که از طریق نسب به وجود مى آیند اشاره شده (مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر) و به چهار مورد از موارد سبب و صهر (دختر همسر، مادر همسر همسر فرزند، و همسر پدر).
البته در تفسیر این جمله نظرات دیگرى از سوى مفسران اظهار شده اما آنچه گفتیم روشنتر و قویتر از همه است.
از جمله اینکه: جمعى نسب را به معنى فرزندان پسر، و صهر را به معنى فرزندان دختر دانسته اند، چرا که پیوندهاى نسبى روى پدران حساب مى شود، نه روى مادران.این یک اشتباه بزرگ است که از سنتهاى دوران قبل از اسلام سرچشمه گرفته است که نسب را تنها از طریق پدر مى دانستند، و مادر هیچ نقشى نداشت، در حالى که در فقه اسلامى و در میان همه دانشمندان اسلام مسلم است که احکام محرم بودن نسبى هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر است
قابل توجه اینکه حدیث معروفى در اینجا داریم که در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده است، طبق این حدیث آیه فوق درباره پیامبر ص و على ع نازل شده، چرا پیامبر ص دخترش فاطمه ع را به همسرى على ع در آورد و به این ترتیب على ع هم پسر عموى پیامبر ص و هم همسر دخترش بود، و این است معنى نسبا و صهرا اما همانگونه که بارها گفته ایم این گونه روایات بیان مصداقهاى روشن است و مانع از عمومیت مفهوم آیه نیست، آیه هر گونه پیوندى را که از طریق نسب و دامادى به وجود مى آید شامل مى شود که یکى از مصداقهاى روشنش پیوند على ع با پیامبر ص از دو جهت بود.
_____________________________
تفسیر نمونه ؛ ج 15 ؛ ص120
========================================================================
آیه دوم .وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ (12) سوره مومنون
ما انسان را از عصاره اى از گل آفریدیم
تفسیر: مراحل تکامل جنین در رحم مادر
ذکر اوصاف مؤمنان راستین و همچنین پاداش بى نظیرى که خداوند به آنها مى دهد در آیات گذشته، این شوق را در دلها زنده مى کند که باید به صفوف آنها پیوست، اما از چه راهى؟ و از کدام طریق؟
آیات مورد بحث و قسمتى از آیات آینده، طرق اساسى تحصیل ایمان و معرفت را نشان مى دهد، نخست دست انسان را گرفته و به کاوش در اسرار درون و سیردر عالم انفس وا مى دارد، و در آیاتى که بعد از آن خواهد آمد او را به جهان برون و موجودات شگرف عالم هستى توجه مى دهد و به سیر آفاقى مى پردازد.
نخست مى گوید: ما انسان را از چکیده و خلاصه اى از گل آفریدیم. (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ ) آرى این گام نخست است که انسان با آن عظمت، با آن همه استعداد و شایستگى ها این افضل مخلوقات و برترین موجودات جهان از خاکى بى ارزش است همان خاکى که در کم ارزش بودن ضرب المثل است، و این نهایت قدرت نمایى او است که از چنین مواد ساده اى چنان موجود بدیعى آفرید.
در آیه بعد اضافه مى کند: سپس او را نطفه اى قرار دادیم در قرارگاه امن و امانى (ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ ).
در حقیقت نخستین آیه به آغاز وجود همه انسانها اعم از آدم و فرزندان او اشاره مى کند که همه به خاک باز مى گردند و از گل برخاسته اند، اما در دومین آیه به تداوم نسل آدم از طریق ترکیب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن در قرارگاه رحم توجه مى دهد.
در حقیقت این بحث شبیه تعبیرى است که در آیات 7 و 8 سوره سجده آمده است: وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد و نسل او را از چکیده اى از آب بى ارزش.
تعبیر از رحم به قرار مکین (قرارگاه امن و امان) اشاره به موقعیت خاص رحم در بدن انسان است، در واقع در محفوظترین نقطه بدن که از هر طرف
کاملا تحت حفاظت است قرار گرفته، ستون فقرات و دنده ها از یک سو، استخوان نیرومند لگن خاصره از سوى دیگر، پوششهاى متعدد شکم از سوى سوم حفاظتى که از ناحیه دستها به عمل مى آید از سوى چهارم، همگى شواهد این قرارگاه امن و امان است.
بعد به مراحل شگفت آور و بهت آور سیر نطفه در رحم مادر و چهره هاى گوناگون خلقت که یکى بعد از دیگرى در آن قرارگاه امن و دور از دست بشر ظاهر مى شود اشاره کرده مى فرماید: سپس ما نطفه را به صورت خون بسته اى درآوردیم و بعد این خون بسته را به مضغه که شبیه گوشت جویده است تبدیل کردیم و بعدا آن را به صورت استخوان در آوردیم، و از آن پس بر استخوانها گوشت پوشاندیم.
_____________________
تفسیر نمونه ؛ ج 14 ؛ ص206
========================================================================
آیه سوم.وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ (18)سوره مومنون
18- و از آسمان آبى به اندازه معین نازل کردیم و آن را در زمین (در مخازن مخصوصى) ساکن نمودیم و ما بر از بین بردن آن کاملا قادریم.
تفسیر: باز هم نشانه هاى توحید
گفتیم قرآن پس از ذکر صفات مؤمنان به طرق تحصیل ایمان پرداخته، و در آیات گذشته چنان که دیدیم از آیات انفسى و نشانه هاى عظمت پروردگار در وجود خود ما سخن گفت، اکنون به جهان برون و آیات آفاقى مى پردازد و عظمت آفرینش را در آسمان و زمین منعکس مى کند:
به یکى دیگر از مظاهر قدرت الهى که از برکات آسمان و زمین محسوب مى شود یعنى باران اشاره کرده مى گوید: ما از آسمان آبى فرو فرستادیم به اندازه معین (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ).
نه آن قدر زیاد که زمینها را در خود غرق کند، و نه آن قدر کم که تشنه کامان در جهان گیاهان و حیوانات سیراب نگردند.
آرى از آسمان که بگذریم و به زمین بپردازیم یکى از مهمترین مواهب الهى آبى است که مایه حیات همه موجودات زنده است.
سپس به مساله مهمترى در همین رابطه که مساله ذخیره آبها در منابع زیر زمینى است پرداخته مى گوید. ما این آب را در زمین در مخازن مخصوص ساکن کردیم، در حالى که اگر مى خواستیم آن را از بین ببریم کاملا قدرت داشتیم. (فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ ).
مى دانیم قشر روئین زمین از دو طبقه کاملا مختلف تشکیل یافته: طبقه نفوذ پذیرو طبقه نفوذ ناپذیر، اگر تمام قشر زمین نفوذ پذیر بود آبهاى باران فورا در اعماق زمین فرو مى رفتند و بعد از یک باران ممتد و طولانى همه جا خشک مى شد و قطره اى آب پیدا نبود! و اگر تمام قشر زمینى طبقه نفوذ ناپذیر همچون گل رس بود تمام آبهاى باران در سطح زمین مى ماندند آلوده و متعفن مى شدند و عرصه زمین را بر انسان تنگ مى کردند، و این آبى که مایه حیات است مایه مرگ انسان مى شد.
ولى خداوند بزرگ و منان قشر بالا را نفوذ پذیر و قشر زیرین را نفوذ ناپذیر قرار داده تا آبها در زمین فرو روند و در منطقه نفوذ ناپذیر مهار شوند و ذخیره گردند، و بعدا از طریق چشمه ها، چاهها و قناتها مورد استفاده واقع شوند، بى آنکه بگندند و تولید مزاحمت کنند یا آلودگى پیدا کنند این آب گوارایى را که ما امروز از چاه عمیق بیرون مى کشیم و با نوشیدن آن جان تازه پیدا مى کنیم ممکن است از قطرات بارانى باشد که هزاران سال قبل از ابرها نازل شده و در اعماق زمین براى امروز ذخیره گشته است، بى آنکه فاسد شود.
به هر حال کسى که انسان را براى زندگى آفرید و مهمترین مایه حیات او را آب قرار داد منابع بسیار مهمى براى ذخیره این ماده حیاتى قبل از او آفریده و آبها را در آن ذخیره کرده است! البته قسمتى از ذخیره هاى این ماده حیاتى بر فراز کوه ها است (به صورت برفها و یخها) که گاهى همه ساله آب شده جریان مى یابد و گاه صدها و یا هزاران سال بر قله کوهى مى مانند تا روزى که فرمان نزول به آنها داده شود و بر اثر تغییر حرارت جوى به سوى دشت و هامون سرازیر گردد و زمینهاى تشنه را سیراب کند،ولى با توجه به کلمه فى در فى الارض چنین به نظر مى رسد که آیه اشاره به منابع زیر زمینى آب مى کند نه فوق زمینى.
______________________
تفسیر نمونه ؛ ج 14 ؛ ص214
========================================================================
آیه چهارم.وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ (45)سوره نور
و خداوند هر جنبنده اى را از آبى آفرید، گروهى از آنها بر شکم خود راه مى روند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مى روند، خداوند هر چه را اراده کند مى آفریند، چرا که خدا بر همه چیز تواناست.
تفسیر:
آیه مورد بحث به یکى از مهمترین چهره هاى نظام آفرینش که از روشنترین دلائل توحید است یعنى مساله حیات در صورتهاى متنوعش اشاره کرده مى گوید: خداوند هر جنبنده اى را از آبى آفرید (وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ).
و با اینکه اصل همه آنها به آب باز مى گردد با این حال خلقتهاى بسیار متفاوت و شگفت انگیزى دارند: گروهى از آنها بر شکم خود راه مى روند. (خزندگان) (فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ ).
و گروهى بر روى دو پا راه مى روند (انسانها و پرندگان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ ).
و گروهى بر روى چهار پا راه مى روند. (چهارپایان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَعٍ ).
تازه منحصر به اینها نیست و حیات چهره هاى فوق العاده متنوع دارد اعم از موجوداتى که در دریا زندگى مى کنند و یا حشرات که هزاران نوع دارند و هزاران صورت لذا در پایان آیه مى فرماید: خداوند هر چه را اراده کند مى آفریند (یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ).
چرا که خدا بر همه چیز توانا است. (إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ).
نکته ها:
نکته اول – منظور از ماء در اینجا چیست؟
در اینکه کلمه ماء (آب) در آیه مورد بحث اشاره به چه آبى است در میان مفسران گفتگو است، و در واقع سه تفسیر براى آن ذکر شده.
1- منظور آب نطفه است، بسیارى از مفسران این تفسیر را انتخاب کرده اند، و در بعضى از روایات نیز به آن اشاره شده است.
مشکلى که در این تفسیر وجود دارد این است که همه جنبندگان از آب نطفه به وجود نمى آیند، زیرا حیوانات تک سلولى و بعضى دیگر از حیوانات که مصداق جنبنده (دابه) هستند، از طریق تقسیم سلولها به وجود مى آیند نه از نطفه مگر اینکه گفته شود حکم بالا جنبه نوعى دارد نه عمومى.
2- دیگر اینکه منظور پیدایش نخستین موجود است، زیرا هم طبق بعضى از روایات اسلامى اولین موجودى را که خدا آفریده آب بوده و انسانها را بعدا از آن آب آفرید و هم طبق فرضیه هاى علمى جدید نخستین جوانه حیات در دریاها ظاهر شده، و این پدیده قبل از همه جا بر اعماق یا کنار دریاها حاکم شده است.
(البته آن نیرویى که موجود زنده را با آن همه پیچیدگى در نخستین مرحله به وجود آورد و در مراحل بعد هدایت کرد، یک نیروى ما فوق طبیعى یعنى اراده پروردگار بوده است).
3- آخرین تفسیر این است که منظور از خلقت موجودات زنده از آب این است که در حال حاضر آب ماده اصلى آنها را تشکیل مى دهد و قسمت عمده ساختمان آنها آب است و بدون آب هیچ موجود زنده اى نمى تواند به حیات خود ادامه دهد.
البته این تفسیرها منافاتى با هم ندارند اما در عین حال تفسیر اول و دوم صحیحتر به نظر مى رسد
نکته دوم- پاسخ به یک سؤال
در اینجا سؤالى پیش مى آید که حیوانات منحصر به این سه گروه نیستند (خزندگان و دو پایان و چهارپایان) بلکه جنبندگان زیادى هستند که بیش از چهار پا دارند؟
پاسخ این سؤال در خود آیه نهفته است زیرا در جمله بعد مى فرماید:
یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ: خدا هر چه را بخواهد مى آفریند بعلاوه مهمترین حیواناتى که انسان با آن سر و کار دارد همین سه گروه است، از این گذشته بعضى معتقدند که حتى حیواناتى که بیش از چهار پا دارند تکیه گاه اصلى آنها تنها بر چهار پا است و بقیه بازوهاى کمکى آن محسوب مى شود .
نکته سوم- چهره هاى متنوع حیات
بدون شک عجیبترین پدیده این جهان پدیده حیات است، همان مساله اى که هنوز معماى آن براى دانشمندان گشوده نشده، همه مى گویند موجودات زنده از مواد بیجان این عالم به وجود آمده، اما هیچکس نمى تواند دقیقا تحت چه شرائطى چنین جهشى صورت گرفته، زیرا در هیچ آزمایشگاهى تبدیل موجودات بیجان به موجودات زنده هنوز مشاهده نشده است، هر چند هزاران هزار دانشمند در طول سالیان دراز در این باره اندیشیده و آزمایش کرده اند.
البته شبحى از دور در این زمینه در برابر چشم دانشمندان نمایان است، اما تنها شبحى است، آنچه مسلم است اسرار حیات و زندگى آن قدر پیچیده است که علوم و دانشهاى بشرى با تمام گستردگیش از کشف و درک آن هنوز عاجز است.
در شرائط فعلى جهان، موجودات زنده تنها از موجودات زنده به وجود مى آیند، و هیچ موجود زنده اى از موجودى بیجان پا نمى گیرد، ولى مسلما در گذشته هاى دور چنین نبوده، و به تعبیر دیگر حیات در کره زمین تاریخچه پیدایشى دارد، اما چگونه و با چه شرائطى معمایى است که بر هیچکس روشن نیست.و از آن عجیبتر تنوع حیات است در اینهمه چهره هاى کاملا متفاوت، از موجودات زنده تک سلولى که تنها زیر میکروسکوب پیدا مى شوند گرفته، تا والهاى دریایى کوه پیکر که طول قامتشان از سى متر تجاوز مى کند، و کوهى است از گوشت شناور! از حشرات که صدها هزار نوع در آنها مشاهده شده گرفته، تا پرندگانى که در هزاران هزار چهره ظاهر مى شوند، و هر کدام براى خود عالمى و جهانى پر اسرار دارند.
کتابهاى حیوان شناسى که امروز بخش عظیمى از کتابخانه هاى بزرگ جهان را تشکیل مى دهند تنها گوشه اى از این اسرار را براى ما بازگو مى کنند، مخصوصا حیوانات دریایى که همیشه دریا دیار عجائب بوده، و با تمام اطلاعاتى که اخیرا از آن داریم معلوماتمان در این زمینه بسیار ناچیز است.
به راستى چه بزرگ است خدایى که اینهمه موجودات زنده را با این تنوع وسیع آفریده، و به هر کدام آنچه را نیاز داشتند بخشیده؟ و چه عظیم است قدرت و علمش که براى هر کدام متناسب با شرائط و نیازهایش آنچه را لازم بوده قرار داده است، و عجب اینکه همه آنها در آغاز از یک آب و کمى از مواد ساده زمین آفریده شده است.
________________________
تفسیر نمونه، ج 14، ص: 512
========================================================================
آیه پنجم. أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ (30)انبیاء
30- آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؟، و هر چیز زنده اى را از آب قرار دادیم، آیا ایمان نمى آورند!
تفسیر: باز هم نشانه هاى خدا در جهان هستى
در تعقیب بحثهاى گذشته پیرامون عقائد خرافى مشرکان و دلائلى که بر توحید ذکر شد، در آیات مورد بحث، یک سلسله از نشانه هاى خداوند در نظام عالم هستى و تدبیر منظم آن بیان گردیده، و تاکیدى است بر آن بحثها.
نخست مى گوید: آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین پیوسته بودند و ما آنها را باز کردیم. (أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما).
و هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم؟ (وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍ ).
آیا با مشاهده این آیات و نشانه هاى، باز هم ایمان نمى آورند (أَ فَلا یُؤْمِنُونَ ).
در اینکه منظور از رتق و فتق (پیوستگى و جدایى) که در اینجا در مورد آسمانها و زمین گفته شده است چیست؟ مفسران سخنان بسیار گفته اند که از میان آنها سه تفسیر، نزدیکتر به نظر مى رسد و چنان که خواهیم گفت هر سه تفسیر ممکن است در مفهوم آیه جمع باشد .
1- به هم پیوستگى آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمى از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونى و حرکت، تدریجا تجزیه شد و کواکب و ستاره ها از جمله منظومه شمسى و کره زمین به وجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.
2- منظور از پیوستگى، یک نواخت بودن مواد جهان است به طورى که همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدى خودنمایى مى کرد، اما با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند، و ترکیبات جدیدى پیدا کردند، و انواع مختلف گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر، در آسمان و زمین ظاهر شدند، موجوداتى که هر یک نظام مخصوص و آثار و خواص ویژه اى دارد، و هر کدام نشانه اى است از عظمت پروردگار و علم و قدرت بى پایانش «1» 3- منظور از به هم پیوستگى آسمان این است که در آغاز بارانى نمى بارید و به هم پیوستگى زمین این است که در آن زمان گیاهى نمى روئید، اما خدا این هر دو را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویانید.
روایات متعددى از طرق اهل بیت ع به معنى اخیر اشاره مى کند، و بعضى از آنها اشاره اى به تفسیر اول دارد . بدون شک، تفسیر اخیر چیزى است که با چشم قابل رؤیت است که چگونه از آسمان باران نازل مى شود، و زمینها شکافته مى شوند و گیاهان مى رویند، و با جمله أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا-(آیا کسانى که کافر شدند ندیدند …) کاملا سازگار است، و با جمله وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍ نیز هماهنگى کامل دارد.
ولى تفسیر اول و دوم نیز با معنى وسیع این جمله ها، مخالف نیست، چرا که رؤیت گاهى به معنى علم مى آید، درست است که این علم و آگاهى براى همه نیست تنها دانشمندانند که مى توانند در باره گذشته زمین و آسمان و به هم پیوستگى آنها و سپس جداییشان آگاهیهایى پیدا کنند، ولى مى دانیم قرآن کتاب یک قرن و یک عصر نیست، بلکه راهنما و راهگشاى انسانها در تمامى قرون و اعصار است.
به همین دلیل آن چنان محتواى عمیقى دارد که براى هر گروه و هر عصر،قابل استفاده است، روى این حساب ما معتقدیم، هیچ مانعى ندارد که آیه فوق داراى هر سه تفسیر باشد که هر کدام در جاى خود، صحیح و کامل است، و بارها گفته ایم استعمال لفظ در بیش از یک معنى نه تنها ایراد ندارد بلکه گاهى دلیل کمال فصاحت است، و اینکه در روایات مى خوانیم: قرآن داراى بطون مختلفى است نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد.
و اما در مورد پیدایش همه موجودات زنده از آب که در ذیل آیه فوق به آن اشاره شده دو تفسیر مشهور است:
1- حیات همه موجودات زنده- اعم از گیاهان و حیوانات- به آب بستگى دارد، همین آبى که بالآخره مبدء آن بارانى است که از آسمان نازل شده.
دیگر اینکه ماء در اینجا اشاره به آب نطفه است که موجودات زنده معمولا از آن به وجود مى آیند.
جالب اینکه دانشمندان امروز معتقدند که نخستین جوانه حیات در اعماق دریاها پیدا شده است، به همین دلیل آغاز حیات و زندگى را از آب مى دانند، و اگر قرآن آفرینش انسان را از خاک مى شمرد، نباید فراموش کنیم منظور از خاک همان طین (گل) است که ترکیبى است از آب و خاک.
این موضوع نیز قابل توجه است که طبق تحقیقات دانشمندان قسمت عمده بدن انسان و بسیارى از حیوانات را آب تشکیل مى دهد (در حدود هفتاد درصد).
و اینکه بعضى ایراد کرده اند که آفرینش فرشتگان و جن با اینکه موجودات زنده اى هستند مسلما از آب نیست، پاسخش روشن است، زیرا هدف موجودات زنده اى است که براى ما محسوس است.
در حدیثى مى خوانیم که: شخصى از امام صادق ع پرسید: آب چه طعمى دارد؟ امام نخست فرمود:
سل تفقها و لا تسئل تعنتا:
به منظور یاد گرفتن سؤال کن نه به منظور بهانه جویى! سپس اضافه فرمود:
طعم الماء طعم الحیاة! قال اللَّه سبحانه وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍ :
طعم آب، طعم حیات و زندگى است! خداوند مى گوید: ما هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم.
مخصوصا هنگامى که انسان در تابستان پس از یک تشنگى طولانى و ممتد در آن هواى سوزان به آب گوارایى مى رسد، موقعى که نخستین جرعه هاى آب را فرو مى برد، احساس مى کند که روح و جان به کالبدش دمیده مى شود، در واقع امام مى خواهد ارتباط و پیوستگى زندگى و آب را با این تعبیر زیبا مشخص کند.
آیه بعد اشاره به قسمت دیگرى از نشانه هاى توحید و نعمتهاى بزرگش کرده مى گوید: ما در زمین کوه هاى ثابت و مستقرى ایجاد کردیم تا انسانها را نلرزاند (وَ جَعَلْنا فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ ) . در گذشته نیز گفته ایم کوه ها همچون زرهى کره اى زمین را در بر گرفته اند و این سبب مى شود که از لرزشهاى شدید زمین که بر اثر فشار گازهاى درونى است تا حد زیادى جلوگیرى کند.
بعلاوه همین وضع کوه ها، حرکات پوسته زمین را در مقابل جزر و مد ناشى از ماه به حد اقل مى رساند.
از سوى دیگر اگر کوه ها نبودند سطح زمین همواره در معرض تندبادها قرار داشت و آرامشى در آن دیده نمى شد، همانگونه که در کویرها و بیابانهاى خشک و سوزان چنین است.
______________________
تفسیر نمونه ؛ ج 13 ؛ ص393
========================================================================
آیه ششم.أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ (68) أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ (69) لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ (70)سوره واقعه
68- آیا به آبى که مى نوشید اندیشیده اید؟
69- آیا شما آن را از ابر نازل مى کنید؟ یا ما نازل مى کنیم؟
70- هر گاه بخواهیم این آب گوارا را، تلخ و شور قرار مى دهیم، پس چرا شکر نمى کنید؟
فسیر: این آب و آتش از کیست؟
در این آیات اشاره به ششمین و هفتمین دلیل معاد، در این بخش از آیات سوره واقعه مى کند که بیانگر قدرت خداوند بر همه چیز و بر احیاى مردگان است.
نخست مى فرماید: آیا به آبى که مى نوشید اندیشیده اید؟ (أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ).
آیا شما آن را از ابر نازل مى کنید؟ یا ما نازل مى کنیم؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ).
مزن (بر وزن حزن) آن گونه که راغب در مفردات مى گوید:به معنى ابرهاى روشن است، و بعضى آن را به ابرهاى باران زا تفسیر کرده اند. این آیات و جدان انسانها را در برابر یک سلسله سؤالها قرار مى دهد و از آنها اقرار مى گیرد، و در واقع مى گوید: آیا در باره این آبى که مایه حیات شما است و پیوسته آن را مى نوشید هرگز فکر کرده اید؟
چه کسى به آفتاب فرمان مى دهد بر صفحه اقیانوسها بتابد، و از میان آبهاى شور و تلخ تنها ذرات آب خالص و شیرین و پاک از هر گونه آلودگى را جدا ساخته، و به صورت بخار به آسمان بفرستد؟
چه کسى به این بخارات دستور مى دهد دست به دست هم دهند و فشرده شوند، و قطعات ابرهاى باران زا را تشکیل دهند؟
چه کسى دستور حرکت به بادها و جابجا کردن قطعات ابرها و فرستادن آنها را بر فراز زمینهاى خشک و مرده مى دهد؟
چه کسى به طبقات بالاى هوا این خاصیت را بخشیده که به هنگام سرد شدن توانایى جذب بخار را از دست دهد، و در نتیجه بخارات موجود به صورت قطرات باران، نرم و ملایم، آهسته و پى در پى، بر زمینها فرود آیند؟
اگر یک سال خورشید اعتصاب کند، بادها از حرکت بایستند، قطعات بالاى جو بخارات را مصرانه در خود نگهدارند، و آسمان بر زمین بخیل گردد، آن چنان که زرع و نخیل لب تر نکنند، همه شما از تشنگى هلاک مى شوید، و حیوانات و باغها و زراعتهاى شما مى خشکد.
کسى که این قدرت را دارد که با وسایلى اینچنین ساده آن چنان برکاتى براى شما فراهم سازد، آیا قادر بر احیاى مردگان نیست؟ این خود یک نوع احیاى مردگان است احیاى زمینهاى مرده که، هم نشانه توحید و عظمت خدا است و هم دلیل بر رستاخیز و معاد.
و اگر مى بینیم در آیات فوق فقط روى آب نوشیدنى تکیه شده و از تاثیر آن در مورد حیات حیوانات و گیاهان سخنى به میان نیامده به خاطر اهمیت فوق العاده آب براى حیات خود انسان است، بعلاوه در آیات قبل اشاره اى به مساله زراعت شده بود و نیازى به تکرار نبود.
جالب اینکه اهمیت آب و نقش آن در زندگى بشر نه تنها با گذشت زمان و پیشرفت صنایع و علم و دانش انسان کم نمى شود، بلکه بر عکس، انسان صنعتى نیاز بیشترى به آب دارد، لذا بسیارى از مؤسسات عظیم صنعتى فقط در کنار رودخانه هاى عظیم قدرت فعالیت دارند.
سرانجام در آیه بعد براى تکمیل همین بحث مى افزاید: اگر بخواهیم این آب گوارا و شیرین را به صورت تلخ و شور قرار مى دهیم (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً) پس چرا شکر این نعمت بزرگ را بجا نمى آورید. (فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ ).
آرى اگر خدا مى خواست به املاح محلول در آب نیز اجازه مى داد که همراه ذرات آب تبخیر شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود کنند، و ابرهایى شور و تلخ تشکیل داده، قطره هاى بارانى درست همانند آب دریا شور و تلخ فرو ریزند! اما او به قدرت کامله اش این اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلکه میکربهاى موذى و مضر و مزاحم نیز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود کنند، و دانه هاى باران را آلوده سازند به همین دلیل قطرات باران هر گاه هوا آلوده نباشد خالص ترین، پاکترین، و گواراترین آبها است.
اجاج از ماده اج (بر وزن حج) در اصل از اجیج آتش یعنى برافروختگى و سوزندگى آن گرفته شده است، و به آبهایى که به خاطر شورى یا تلخى و حرارت دهان را مى سوزاند اجاج مى گویند.
این سخن را با حدیثى از پیغمبر اکرم ص پایان مى دهیم در این حدیث مى خوانیم:
ان النبى کان اذا شرب الماء قال الحمد للَّه الذى سقانا عذبا فراتا برحمته و لم یجعله ملحا اجاجا بذنوبنا.
هنگامى که حضرت آب مى نوشید مى فرمود: حمد براى خداوندى که به رحمتش ما را از آب شیرین و گوارا سیراب کرد، و آن را به خاطر گناهانمان شور و تلخ قرار نداد.
_____________________________
تفسیر نمونه ؛ ج 23 ؛ ص253
.
آیه اول-وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً (54) سوره فرقان
او کسى است که از آب انسانى را آفرید او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد) و پروردگار تو همواره قادر است.
تفسیر:
به تناسب بیان نزول قطرات حیاتبخش باران که در آیات قبل اشاره می کند.به مخلوط نشدن آبهاى شیرین و شور کرده مى فرماید: او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد، یکى گوارا و شیرین و دیگرى شور و تلخ، و در میان آنها برزخى قرار داد، گویى هر یک از آنها به دیگرى مى گوید: دور باش و نزدیک شدن تو به من حرام است. (وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً). بر عظمت خداوند از طریق بیان نعمتهاى او در نظام آفرینش مى پردازد، و
در آیه بعد به مناسبت همبین بحث سخن از آفرینش انسان از آب به میان آورده مى گوید: او کسى است که از آب انسانى را آفرید. (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً).
و به راستى صورتگرى کردن در آب و چنین نقش بدیعى را بر آب زدن دلیل بر نهایت قدرت پروردگار است، در حقیقت در آیات گذشته سخن از پرورش گیاهان به وسیله باران در میان بود و در اینجا سخن از مرحله عالیترى یعنى آفرینش انسان از آب در میان است.
در اینکه منظور از آب در اینجا کدام آب است در میان مفسران گفتگو است:
جمعى معتقدند منظور از بشر نخستین انسان یعنى آدم ع است چرا که آفرینش او از طین یعنى معجونى از آب و خاک بود، بعلاوه طبق بعضى از روایات اسلامى نخستین موجودى که خدا آفرید آب بود و انسان را از آن آب آفرید.
نکره بودن بشرا (انسانى را) گواه این معنى است.
اما جمعى دیگر معتقدند که منظور از ماء آب نطفه است که همه انسانها به قدرت پروردگار توسط آن به وجود مى آیند، و با آمیزش نطفه مرد اسپر که در آب شناور است با اوول نطفه زن، نخستین جوانه حیات انسان یعنى اولین سلول زنده آدمى به وجود مى آید.
اگر انسان مراحل انعقاد نطفه را از آغاز تا پایان دوران جنینى تحت بررسى و مطالعه دقیق قرار دهد آن قدر آیات عظمت حق و قدرت آفریدگار را در آن مشاهده مى کند که به تنهایى براى شناخت ذات پاک او کافى است.
گواه این تفسیر جمله اى است که در ذیل آیه آمده و شرح آن را خواهیم داد (فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً).
از این گذشته بدون شک بیشترین قسمت وجود انسان را آب تشکیل مى دهد به طورى که مى توان گفت ماده اصلى وجود هر انسانى آب است، و به همین دلیل مقاومت انسان در برابر کمبود آب بسیار کم است، در حالى که انسان در برابر کمبود مواد غذایى مى تواند روزها و هفته ها مقاومت کند.البته این احتمال نیز وجود دارد که همه این معانى در مفهوم آیه جمع باشد یعنى هم بشر نخستین از آب آفریده شده، و هم پیدایش تمام افراد انسان از آب نطفه است، و هم آب مهمترین ماده ساختمان بدن انسان را تشکیل مى دهد، آبى که از ساده ترین موجودات این جهان محسوب مى شود چگونه مبدء پیدایش چنین خلق شگرفى شده است؟! این دلیل روشن قدرت او است.به دنبال آفرینش انسان، سخن از گسترش نسلها به میان آورده، مى گوید:
خداوند این انسان را از دو شاخه گسترش داد: شاخه نسب و صهر (فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً).
منظور از نسب پیوندى است که در میان انسانها از طریق زاد و ولد به وجود مى آید، مانند ارتباط پدر و فرزند یا برادران به یکدیگر، اما منظور از صهر که در اصل به معنى داماد است، پیوندهایى است که از این طریق میان دو طایفه بر قرار مى شود، مانند پیوند انسان با نزدیکان همسرش، و این دو، همان چیزى است که فقهاء در مباحث نکاح از آن تعبیر به نسب و سبب مى کنند.
در قرآن مجید در سوره نساء به هفت مورد از محارم که از طریق نسب به وجود مى آیند اشاره شده (مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر) و به چهار مورد از موارد سبب و صهر (دختر همسر، مادر همسر همسر فرزند، و همسر پدر).
البته در تفسیر این جمله نظرات دیگرى از سوى مفسران اظهار شده اما آنچه گفتیم روشنتر و قویتر از همه است.
از جمله اینکه: جمعى نسب را به معنى فرزندان پسر، و صهر را به معنى فرزندان دختر دانسته اند، چرا که پیوندهاى نسبى روى پدران حساب مى شود، نه روى مادران.این یک اشتباه بزرگ است که از سنتهاى دوران قبل از اسلام سرچشمه گرفته است که نسب را تنها از طریق پدر مى دانستند، و مادر هیچ نقشى نداشت، در حالى که در فقه اسلامى و در میان همه دانشمندان اسلام مسلم است که احکام محرم بودن نسبى هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر است
قابل توجه اینکه حدیث معروفى در اینجا داریم که در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده است، طبق این حدیث آیه فوق درباره پیامبر ص و على ع نازل شده، چرا پیامبر ص دخترش فاطمه ع را به همسرى على ع در آورد و به این ترتیب على ع هم پسر عموى پیامبر ص و هم همسر دخترش بود، و این است معنى نسبا و صهرا اما همانگونه که بارها گفته ایم این گونه روایات بیان مصداقهاى روشن است و مانع از عمومیت مفهوم آیه نیست، آیه هر گونه پیوندى را که از طریق نسب و دامادى به وجود مى آید شامل مى شود که یکى از مصداقهاى روشنش پیوند على ع با پیامبر ص از دو جهت بود.
_____________________________
تفسیر نمونه ؛ ج 15 ؛ ص120
========================================================================
آیه دوم .وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ (12) سوره مومنون
ما انسان را از عصاره اى از گل آفریدیم
تفسیر: مراحل تکامل جنین در رحم مادر
ذکر اوصاف مؤمنان راستین و همچنین پاداش بى نظیرى که خداوند به آنها مى دهد در آیات گذشته، این شوق را در دلها زنده مى کند که باید به صفوف آنها پیوست، اما از چه راهى؟ و از کدام طریق؟
آیات مورد بحث و قسمتى از آیات آینده، طرق اساسى تحصیل ایمان و معرفت را نشان مى دهد، نخست دست انسان را گرفته و به کاوش در اسرار درون و سیردر عالم انفس وا مى دارد، و در آیاتى که بعد از آن خواهد آمد او را به جهان برون و موجودات شگرف عالم هستى توجه مى دهد و به سیر آفاقى مى پردازد.
نخست مى گوید: ما انسان را از چکیده و خلاصه اى از گل آفریدیم. (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ ) آرى این گام نخست است که انسان با آن عظمت، با آن همه استعداد و شایستگى ها این افضل مخلوقات و برترین موجودات جهان از خاکى بى ارزش است همان خاکى که در کم ارزش بودن ضرب المثل است، و این نهایت قدرت نمایى او است که از چنین مواد ساده اى چنان موجود بدیعى آفرید.
در آیه بعد اضافه مى کند: سپس او را نطفه اى قرار دادیم در قرارگاه امن و امانى (ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ ).
در حقیقت نخستین آیه به آغاز وجود همه انسانها اعم از آدم و فرزندان او اشاره مى کند که همه به خاک باز مى گردند و از گل برخاسته اند، اما در دومین آیه به تداوم نسل آدم از طریق ترکیب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن در قرارگاه رحم توجه مى دهد.
در حقیقت این بحث شبیه تعبیرى است که در آیات 7 و 8 سوره سجده آمده است: وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد و نسل او را از چکیده اى از آب بى ارزش.
تعبیر از رحم به قرار مکین (قرارگاه امن و امان) اشاره به موقعیت خاص رحم در بدن انسان است، در واقع در محفوظترین نقطه بدن که از هر طرف
کاملا تحت حفاظت است قرار گرفته، ستون فقرات و دنده ها از یک سو، استخوان نیرومند لگن خاصره از سوى دیگر، پوششهاى متعدد شکم از سوى سوم حفاظتى که از ناحیه دستها به عمل مى آید از سوى چهارم، همگى شواهد این قرارگاه امن و امان است.
بعد به مراحل شگفت آور و بهت آور سیر نطفه در رحم مادر و چهره هاى گوناگون خلقت که یکى بعد از دیگرى در آن قرارگاه امن و دور از دست بشر ظاهر مى شود اشاره کرده مى فرماید: سپس ما نطفه را به صورت خون بسته اى درآوردیم و بعد این خون بسته را به مضغه که شبیه گوشت جویده است تبدیل کردیم و بعدا آن را به صورت استخوان در آوردیم، و از آن پس بر استخوانها گوشت پوشاندیم.
_____________________
تفسیر نمونه ؛ ج 14 ؛ ص206
========================================================================
آیه سوم.وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ (18)سوره مومنون
18- و از آسمان آبى به اندازه معین نازل کردیم و آن را در زمین (در مخازن مخصوصى) ساکن نمودیم و ما بر از بین بردن آن کاملا قادریم.
تفسیر: باز هم نشانه هاى توحید
گفتیم قرآن پس از ذکر صفات مؤمنان به طرق تحصیل ایمان پرداخته، و در آیات گذشته چنان که دیدیم از آیات انفسى و نشانه هاى عظمت پروردگار در وجود خود ما سخن گفت، اکنون به جهان برون و آیات آفاقى مى پردازد و عظمت آفرینش را در آسمان و زمین منعکس مى کند:
به یکى دیگر از مظاهر قدرت الهى که از برکات آسمان و زمین محسوب مى شود یعنى باران اشاره کرده مى گوید: ما از آسمان آبى فرو فرستادیم به اندازه معین (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ).
نه آن قدر زیاد که زمینها را در خود غرق کند، و نه آن قدر کم که تشنه کامان در جهان گیاهان و حیوانات سیراب نگردند.
آرى از آسمان که بگذریم و به زمین بپردازیم یکى از مهمترین مواهب الهى آبى است که مایه حیات همه موجودات زنده است.
سپس به مساله مهمترى در همین رابطه که مساله ذخیره آبها در منابع زیر زمینى است پرداخته مى گوید. ما این آب را در زمین در مخازن مخصوص ساکن کردیم، در حالى که اگر مى خواستیم آن را از بین ببریم کاملا قدرت داشتیم. (فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ ).
مى دانیم قشر روئین زمین از دو طبقه کاملا مختلف تشکیل یافته: طبقه نفوذ پذیرو طبقه نفوذ ناپذیر، اگر تمام قشر زمین نفوذ پذیر بود آبهاى باران فورا در اعماق زمین فرو مى رفتند و بعد از یک باران ممتد و طولانى همه جا خشک مى شد و قطره اى آب پیدا نبود! و اگر تمام قشر زمینى طبقه نفوذ ناپذیر همچون گل رس بود تمام آبهاى باران در سطح زمین مى ماندند آلوده و متعفن مى شدند و عرصه زمین را بر انسان تنگ مى کردند، و این آبى که مایه حیات است مایه مرگ انسان مى شد.
ولى خداوند بزرگ و منان قشر بالا را نفوذ پذیر و قشر زیرین را نفوذ ناپذیر قرار داده تا آبها در زمین فرو روند و در منطقه نفوذ ناپذیر مهار شوند و ذخیره گردند، و بعدا از طریق چشمه ها، چاهها و قناتها مورد استفاده واقع شوند، بى آنکه بگندند و تولید مزاحمت کنند یا آلودگى پیدا کنند این آب گوارایى را که ما امروز از چاه عمیق بیرون مى کشیم و با نوشیدن آن جان تازه پیدا مى کنیم ممکن است از قطرات بارانى باشد که هزاران سال قبل از ابرها نازل شده و در اعماق زمین براى امروز ذخیره گشته است، بى آنکه فاسد شود.
به هر حال کسى که انسان را براى زندگى آفرید و مهمترین مایه حیات او را آب قرار داد منابع بسیار مهمى براى ذخیره این ماده حیاتى قبل از او آفریده و آبها را در آن ذخیره کرده است! البته قسمتى از ذخیره هاى این ماده حیاتى بر فراز کوه ها است (به صورت برفها و یخها) که گاهى همه ساله آب شده جریان مى یابد و گاه صدها و یا هزاران سال بر قله کوهى مى مانند تا روزى که فرمان نزول به آنها داده شود و بر اثر تغییر حرارت جوى به سوى دشت و هامون سرازیر گردد و زمینهاى تشنه را سیراب کند،ولى با توجه به کلمه فى در فى الارض چنین به نظر مى رسد که آیه اشاره به منابع زیر زمینى آب مى کند نه فوق زمینى.
______________________
تفسیر نمونه ؛ ج 14 ؛ ص214
========================================================================
آیه چهارم.وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ (45)سوره نور
و خداوند هر جنبنده اى را از آبى آفرید، گروهى از آنها بر شکم خود راه مى روند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مى روند، خداوند هر چه را اراده کند مى آفریند، چرا که خدا بر همه چیز تواناست.
تفسیر:
آیه مورد بحث به یکى از مهمترین چهره هاى نظام آفرینش که از روشنترین دلائل توحید است یعنى مساله حیات در صورتهاى متنوعش اشاره کرده مى گوید: خداوند هر جنبنده اى را از آبى آفرید (وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ).
و با اینکه اصل همه آنها به آب باز مى گردد با این حال خلقتهاى بسیار متفاوت و شگفت انگیزى دارند: گروهى از آنها بر شکم خود راه مى روند. (خزندگان) (فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ ).
و گروهى بر روى دو پا راه مى روند (انسانها و پرندگان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ ).
و گروهى بر روى چهار پا راه مى روند. (چهارپایان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَعٍ ).
تازه منحصر به اینها نیست و حیات چهره هاى فوق العاده متنوع دارد اعم از موجوداتى که در دریا زندگى مى کنند و یا حشرات که هزاران نوع دارند و هزاران صورت لذا در پایان آیه مى فرماید: خداوند هر چه را اراده کند مى آفریند (یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ).
چرا که خدا بر همه چیز توانا است. (إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ).
نکته ها:
نکته اول – منظور از ماء در اینجا چیست؟
در اینکه کلمه ماء (آب) در آیه مورد بحث اشاره به چه آبى است در میان مفسران گفتگو است، و در واقع سه تفسیر براى آن ذکر شده.
1- منظور آب نطفه است، بسیارى از مفسران این تفسیر را انتخاب کرده اند، و در بعضى از روایات نیز به آن اشاره شده است.
مشکلى که در این تفسیر وجود دارد این است که همه جنبندگان از آب نطفه به وجود نمى آیند، زیرا حیوانات تک سلولى و بعضى دیگر از حیوانات که مصداق جنبنده (دابه) هستند، از طریق تقسیم سلولها به وجود مى آیند نه از نطفه مگر اینکه گفته شود حکم بالا جنبه نوعى دارد نه عمومى.
2- دیگر اینکه منظور پیدایش نخستین موجود است، زیرا هم طبق بعضى از روایات اسلامى اولین موجودى را که خدا آفریده آب بوده و انسانها را بعدا از آن آب آفرید و هم طبق فرضیه هاى علمى جدید نخستین جوانه حیات در دریاها ظاهر شده، و این پدیده قبل از همه جا بر اعماق یا کنار دریاها حاکم شده است.
(البته آن نیرویى که موجود زنده را با آن همه پیچیدگى در نخستین مرحله به وجود آورد و در مراحل بعد هدایت کرد، یک نیروى ما فوق طبیعى یعنى اراده پروردگار بوده است).
3- آخرین تفسیر این است که منظور از خلقت موجودات زنده از آب این است که در حال حاضر آب ماده اصلى آنها را تشکیل مى دهد و قسمت عمده ساختمان آنها آب است و بدون آب هیچ موجود زنده اى نمى تواند به حیات خود ادامه دهد.
البته این تفسیرها منافاتى با هم ندارند اما در عین حال تفسیر اول و دوم صحیحتر به نظر مى رسد
نکته دوم- پاسخ به یک سؤال
در اینجا سؤالى پیش مى آید که حیوانات منحصر به این سه گروه نیستند (خزندگان و دو پایان و چهارپایان) بلکه جنبندگان زیادى هستند که بیش از چهار پا دارند؟
پاسخ این سؤال در خود آیه نهفته است زیرا در جمله بعد مى فرماید:
یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ: خدا هر چه را بخواهد مى آفریند بعلاوه مهمترین حیواناتى که انسان با آن سر و کار دارد همین سه گروه است، از این گذشته بعضى معتقدند که حتى حیواناتى که بیش از چهار پا دارند تکیه گاه اصلى آنها تنها بر چهار پا است و بقیه بازوهاى کمکى آن محسوب مى شود .
نکته سوم- چهره هاى متنوع حیات
بدون شک عجیبترین پدیده این جهان پدیده حیات است، همان مساله اى که هنوز معماى آن براى دانشمندان گشوده نشده، همه مى گویند موجودات زنده از مواد بیجان این عالم به وجود آمده، اما هیچکس نمى تواند دقیقا تحت چه شرائطى چنین جهشى صورت گرفته، زیرا در هیچ آزمایشگاهى تبدیل موجودات بیجان به موجودات زنده هنوز مشاهده نشده است، هر چند هزاران هزار دانشمند در طول سالیان دراز در این باره اندیشیده و آزمایش کرده اند.
البته شبحى از دور در این زمینه در برابر چشم دانشمندان نمایان است، اما تنها شبحى است، آنچه مسلم است اسرار حیات و زندگى آن قدر پیچیده است که علوم و دانشهاى بشرى با تمام گستردگیش از کشف و درک آن هنوز عاجز است.
در شرائط فعلى جهان، موجودات زنده تنها از موجودات زنده به وجود مى آیند، و هیچ موجود زنده اى از موجودى بیجان پا نمى گیرد، ولى مسلما در گذشته هاى دور چنین نبوده، و به تعبیر دیگر حیات در کره زمین تاریخچه پیدایشى دارد، اما چگونه و با چه شرائطى معمایى است که بر هیچکس روشن نیست.و از آن عجیبتر تنوع حیات است در اینهمه چهره هاى کاملا متفاوت، از موجودات زنده تک سلولى که تنها زیر میکروسکوب پیدا مى شوند گرفته، تا والهاى دریایى کوه پیکر که طول قامتشان از سى متر تجاوز مى کند، و کوهى است از گوشت شناور! از حشرات که صدها هزار نوع در آنها مشاهده شده گرفته، تا پرندگانى که در هزاران هزار چهره ظاهر مى شوند، و هر کدام براى خود عالمى و جهانى پر اسرار دارند.
کتابهاى حیوان شناسى که امروز بخش عظیمى از کتابخانه هاى بزرگ جهان را تشکیل مى دهند تنها گوشه اى از این اسرار را براى ما بازگو مى کنند، مخصوصا حیوانات دریایى که همیشه دریا دیار عجائب بوده، و با تمام اطلاعاتى که اخیرا از آن داریم معلوماتمان در این زمینه بسیار ناچیز است.
به راستى چه بزرگ است خدایى که اینهمه موجودات زنده را با این تنوع وسیع آفریده، و به هر کدام آنچه را نیاز داشتند بخشیده؟ و چه عظیم است قدرت و علمش که براى هر کدام متناسب با شرائط و نیازهایش آنچه را لازم بوده قرار داده است، و عجب اینکه همه آنها در آغاز از یک آب و کمى از مواد ساده زمین آفریده شده است.
________________________
تفسیر نمونه، ج 14، ص: 512
========================================================================
آیه پنجم. أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ (30)انبیاء
30- آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؟، و هر چیز زنده اى را از آب قرار دادیم، آیا ایمان نمى آورند!
تفسیر: باز هم نشانه هاى خدا در جهان هستى
در تعقیب بحثهاى گذشته پیرامون عقائد خرافى مشرکان و دلائلى که بر توحید ذکر شد، در آیات مورد بحث، یک سلسله از نشانه هاى خداوند در نظام عالم هستى و تدبیر منظم آن بیان گردیده، و تاکیدى است بر آن بحثها.
نخست مى گوید: آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین پیوسته بودند و ما آنها را باز کردیم. (أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما).
و هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم؟ (وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍ ).
آیا با مشاهده این آیات و نشانه هاى، باز هم ایمان نمى آورند (أَ فَلا یُؤْمِنُونَ ).
در اینکه منظور از رتق و فتق (پیوستگى و جدایى) که در اینجا در مورد آسمانها و زمین گفته شده است چیست؟ مفسران سخنان بسیار گفته اند که از میان آنها سه تفسیر، نزدیکتر به نظر مى رسد و چنان که خواهیم گفت هر سه تفسیر ممکن است در مفهوم آیه جمع باشد .
1- به هم پیوستگى آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمى از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونى و حرکت، تدریجا تجزیه شد و کواکب و ستاره ها از جمله منظومه شمسى و کره زمین به وجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.
2- منظور از پیوستگى، یک نواخت بودن مواد جهان است به طورى که همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدى خودنمایى مى کرد، اما با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند، و ترکیبات جدیدى پیدا کردند، و انواع مختلف گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر، در آسمان و زمین ظاهر شدند، موجوداتى که هر یک نظام مخصوص و آثار و خواص ویژه اى دارد، و هر کدام نشانه اى است از عظمت پروردگار و علم و قدرت بى پایانش «1» 3- منظور از به هم پیوستگى آسمان این است که در آغاز بارانى نمى بارید و به هم پیوستگى زمین این است که در آن زمان گیاهى نمى روئید، اما خدا این هر دو را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویانید.
روایات متعددى از طرق اهل بیت ع به معنى اخیر اشاره مى کند، و بعضى از آنها اشاره اى به تفسیر اول دارد . بدون شک، تفسیر اخیر چیزى است که با چشم قابل رؤیت است که چگونه از آسمان باران نازل مى شود، و زمینها شکافته مى شوند و گیاهان مى رویند، و با جمله أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا-(آیا کسانى که کافر شدند ندیدند …) کاملا سازگار است، و با جمله وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍ نیز هماهنگى کامل دارد.
ولى تفسیر اول و دوم نیز با معنى وسیع این جمله ها، مخالف نیست، چرا که رؤیت گاهى به معنى علم مى آید، درست است که این علم و آگاهى براى همه نیست تنها دانشمندانند که مى توانند در باره گذشته زمین و آسمان و به هم پیوستگى آنها و سپس جداییشان آگاهیهایى پیدا کنند، ولى مى دانیم قرآن کتاب یک قرن و یک عصر نیست، بلکه راهنما و راهگشاى انسانها در تمامى قرون و اعصار است.
به همین دلیل آن چنان محتواى عمیقى دارد که براى هر گروه و هر عصر،قابل استفاده است، روى این حساب ما معتقدیم، هیچ مانعى ندارد که آیه فوق داراى هر سه تفسیر باشد که هر کدام در جاى خود، صحیح و کامل است، و بارها گفته ایم استعمال لفظ در بیش از یک معنى نه تنها ایراد ندارد بلکه گاهى دلیل کمال فصاحت است، و اینکه در روایات مى خوانیم: قرآن داراى بطون مختلفى است نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد.
و اما در مورد پیدایش همه موجودات زنده از آب که در ذیل آیه فوق به آن اشاره شده دو تفسیر مشهور است:
1- حیات همه موجودات زنده- اعم از گیاهان و حیوانات- به آب بستگى دارد، همین آبى که بالآخره مبدء آن بارانى است که از آسمان نازل شده.
دیگر اینکه ماء در اینجا اشاره به آب نطفه است که موجودات زنده معمولا از آن به وجود مى آیند.
جالب اینکه دانشمندان امروز معتقدند که نخستین جوانه حیات در اعماق دریاها پیدا شده است، به همین دلیل آغاز حیات و زندگى را از آب مى دانند، و اگر قرآن آفرینش انسان را از خاک مى شمرد، نباید فراموش کنیم منظور از خاک همان طین (گل) است که ترکیبى است از آب و خاک.
این موضوع نیز قابل توجه است که طبق تحقیقات دانشمندان قسمت عمده بدن انسان و بسیارى از حیوانات را آب تشکیل مى دهد (در حدود هفتاد درصد).
و اینکه بعضى ایراد کرده اند که آفرینش فرشتگان و جن با اینکه موجودات زنده اى هستند مسلما از آب نیست، پاسخش روشن است، زیرا هدف موجودات زنده اى است که براى ما محسوس است.
در حدیثى مى خوانیم که: شخصى از امام صادق ع پرسید: آب چه طعمى دارد؟ امام نخست فرمود:
سل تفقها و لا تسئل تعنتا:
به منظور یاد گرفتن سؤال کن نه به منظور بهانه جویى! سپس اضافه فرمود:
طعم الماء طعم الحیاة! قال اللَّه سبحانه وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍ :
طعم آب، طعم حیات و زندگى است! خداوند مى گوید: ما هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم.
مخصوصا هنگامى که انسان در تابستان پس از یک تشنگى طولانى و ممتد در آن هواى سوزان به آب گوارایى مى رسد، موقعى که نخستین جرعه هاى آب را فرو مى برد، احساس مى کند که روح و جان به کالبدش دمیده مى شود، در واقع امام مى خواهد ارتباط و پیوستگى زندگى و آب را با این تعبیر زیبا مشخص کند.
آیه بعد اشاره به قسمت دیگرى از نشانه هاى توحید و نعمتهاى بزرگش کرده مى گوید: ما در زمین کوه هاى ثابت و مستقرى ایجاد کردیم تا انسانها را نلرزاند (وَ جَعَلْنا فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ ) . در گذشته نیز گفته ایم کوه ها همچون زرهى کره اى زمین را در بر گرفته اند و این سبب مى شود که از لرزشهاى شدید زمین که بر اثر فشار گازهاى درونى است تا حد زیادى جلوگیرى کند.
بعلاوه همین وضع کوه ها، حرکات پوسته زمین را در مقابل جزر و مد ناشى از ماه به حد اقل مى رساند.
از سوى دیگر اگر کوه ها نبودند سطح زمین همواره در معرض تندبادها قرار داشت و آرامشى در آن دیده نمى شد، همانگونه که در کویرها و بیابانهاى خشک و سوزان چنین است.
______________________
تفسیر نمونه ؛ ج 13 ؛ ص393
========================================================================
آیه ششم.أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ (68) أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ (69) لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ (70)سوره واقعه
68- آیا به آبى که مى نوشید اندیشیده اید؟
69- آیا شما آن را از ابر نازل مى کنید؟ یا ما نازل مى کنیم؟
70- هر گاه بخواهیم این آب گوارا را، تلخ و شور قرار مى دهیم، پس چرا شکر نمى کنید؟
فسیر: این آب و آتش از کیست؟
در این آیات اشاره به ششمین و هفتمین دلیل معاد، در این بخش از آیات سوره واقعه مى کند که بیانگر قدرت خداوند بر همه چیز و بر احیاى مردگان است.
نخست مى فرماید: آیا به آبى که مى نوشید اندیشیده اید؟ (أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ).
آیا شما آن را از ابر نازل مى کنید؟ یا ما نازل مى کنیم؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ).
مزن (بر وزن حزن) آن گونه که راغب در مفردات مى گوید:به معنى ابرهاى روشن است، و بعضى آن را به ابرهاى باران زا تفسیر کرده اند. این آیات و جدان انسانها را در برابر یک سلسله سؤالها قرار مى دهد و از آنها اقرار مى گیرد، و در واقع مى گوید: آیا در باره این آبى که مایه حیات شما است و پیوسته آن را مى نوشید هرگز فکر کرده اید؟
چه کسى به آفتاب فرمان مى دهد بر صفحه اقیانوسها بتابد، و از میان آبهاى شور و تلخ تنها ذرات آب خالص و شیرین و پاک از هر گونه آلودگى را جدا ساخته، و به صورت بخار به آسمان بفرستد؟
چه کسى به این بخارات دستور مى دهد دست به دست هم دهند و فشرده شوند، و قطعات ابرهاى باران زا را تشکیل دهند؟
چه کسى دستور حرکت به بادها و جابجا کردن قطعات ابرها و فرستادن آنها را بر فراز زمینهاى خشک و مرده مى دهد؟
چه کسى به طبقات بالاى هوا این خاصیت را بخشیده که به هنگام سرد شدن توانایى جذب بخار را از دست دهد، و در نتیجه بخارات موجود به صورت قطرات باران، نرم و ملایم، آهسته و پى در پى، بر زمینها فرود آیند؟
اگر یک سال خورشید اعتصاب کند، بادها از حرکت بایستند، قطعات بالاى جو بخارات را مصرانه در خود نگهدارند، و آسمان بر زمین بخیل گردد، آن چنان که زرع و نخیل لب تر نکنند، همه شما از تشنگى هلاک مى شوید، و حیوانات و باغها و زراعتهاى شما مى خشکد.
کسى که این قدرت را دارد که با وسایلى اینچنین ساده آن چنان برکاتى براى شما فراهم سازد، آیا قادر بر احیاى مردگان نیست؟ این خود یک نوع احیاى مردگان است احیاى زمینهاى مرده که، هم نشانه توحید و عظمت خدا است و هم دلیل بر رستاخیز و معاد.
و اگر مى بینیم در آیات فوق فقط روى آب نوشیدنى تکیه شده و از تاثیر آن در مورد حیات حیوانات و گیاهان سخنى به میان نیامده به خاطر اهمیت فوق العاده آب براى حیات خود انسان است، بعلاوه در آیات قبل اشاره اى به مساله زراعت شده بود و نیازى به تکرار نبود.
جالب اینکه اهمیت آب و نقش آن در زندگى بشر نه تنها با گذشت زمان و پیشرفت صنایع و علم و دانش انسان کم نمى شود، بلکه بر عکس، انسان صنعتى نیاز بیشترى به آب دارد، لذا بسیارى از مؤسسات عظیم صنعتى فقط در کنار رودخانه هاى عظیم قدرت فعالیت دارند.
سرانجام در آیه بعد براى تکمیل همین بحث مى افزاید: اگر بخواهیم این آب گوارا و شیرین را به صورت تلخ و شور قرار مى دهیم (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً) پس چرا شکر این نعمت بزرگ را بجا نمى آورید. (فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ ).
آرى اگر خدا مى خواست به املاح محلول در آب نیز اجازه مى داد که همراه ذرات آب تبخیر شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود کنند، و ابرهایى شور و تلخ تشکیل داده، قطره هاى بارانى درست همانند آب دریا شور و تلخ فرو ریزند! اما او به قدرت کامله اش این اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلکه میکربهاى موذى و مضر و مزاحم نیز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود کنند، و دانه هاى باران را آلوده سازند به همین دلیل قطرات باران هر گاه هوا آلوده نباشد خالص ترین، پاکترین، و گواراترین آبها است.
اجاج از ماده اج (بر وزن حج) در اصل از اجیج آتش یعنى برافروختگى و سوزندگى آن گرفته شده است، و به آبهایى که به خاطر شورى یا تلخى و حرارت دهان را مى سوزاند اجاج مى گویند.
این سخن را با حدیثى از پیغمبر اکرم ص پایان مى دهیم در این حدیث مى خوانیم:
ان النبى کان اذا شرب الماء قال الحمد للَّه الذى سقانا عذبا فراتا برحمته و لم یجعله ملحا اجاجا بذنوبنا.
هنگامى که حضرت آب مى نوشید مى فرمود: حمد براى خداوندى که به رحمتش ما را از آب شیرین و گوارا سیراب کرد، و آن را به خاطر گناهانمان شور و تلخ قرار نداد.
_____________________________
تفسیر نمونه ؛ ج 23 ؛ ص253
.