۱۳۹۲/۰۴/۲۹
–
۲۹۴ بازدید
لطفا در مورد آیه۱۵۰ سوره بقره و تفسیر و معنای تفضیلی اش به طور کامل توضیح دهید.
درجواب پرسشگرمحترم باید عرض کرد .معنای تفصیلی آیه شریفه اینکه می فرماید.وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی وَ لِاتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ یعنی: و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب «مسجد الحرام» کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان دلیلى بر ضد شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانه هاى پیامبر، که در کتب آسمانى آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مى خواند.) از آنها نترسید! و از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید . تفسیرش اینکه . این آیات، مسأله تغییر قبله و پى آمدهاى آن را دنبال مى کند.
در آیه نخست، روى سخن را به پیامبر صلى الله علیه و آله کرده و به عنوان یک فرمان مؤکد مى گوید: «از هر جا (و از هر شهر و دیار) خارج شدى (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجد الحرام کن» «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ».
و باز به عنوان تأکید بیشتر اضافه مى کند: «این فرمان دستور حقى است از سوى پروردگارت» «وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ».و در پایان این آیه، به عنوان تهدیدى نسبت به توطئه گران و هشدارى به مؤمنان مى گوید: «و خدا از آنچه انجام مى دهید غافل نیست» «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
این تأکیداتِ پى در پى که در آیه بعد نیز تعقیب خواهد شد، همگى حاکى از این حقیقت است که: مسأله تغییر قبله و نسخ حکم سابق براى گروهى از تازه مسلمانان نیز گران و سنگین بوده همان گونه که براى دشمنان لجوج، دستاویزى براى سمپاشى.
در اینجا- و به طور کلى در همه تحولات و انقلابهاى تکاملى- چیزى که مى تواند به گفتگوها پایان دهد و تردیدها و شک ها را بزداید همان قاطعیت، صراحت و تأکیدهاى متوالى و کوبنده است، هر گاه رهبرِ جمعیت در این مواقع حساس با لحن قاطع، برنده و غیر قابل تغییر، موضع خود را مشخص کند، دوستان را مصمم تر و دشمنان را براى همیشه مأیوس خواهد ساخت، و این نکته کراراً در قرآن به وضوح دیده مى شود.
به علاوه، این تکرار و تأکیدها در حقیقت تکرار محض نیست، بلکه دستورات تازه اى نیز به همراه دارد، از جمله این که در آیات گذشته تکلیف مسلمانان در ارتباط با مسأله قبله، نسبت به شهرى که در آن زندگى مى کردند
مشخص شده بود (حَیْثُ ما کُنْتُم)، اما در این آیه و آیه بعد، حکم نمازگزاران را به هنگام مسافرت در هر نقطه و هر دیار روشن مى سازد (وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ).
در آیه بعد، حکم عمومى توجه به مسجد الحرام را در هر مکان و هر نقطه اى تکرار مى کند، مى گوید: «از هر جا خارج شدى و به هر نقطه روى آوردى، صورت خود را به هنگام نماز متوجه مسجد الحرام کن»! «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ».
درست است که روى سخن در این جمله به پیامبر صلى الله علیه و آله است، ولى مسلماً منظور عموم نمازگزاران مى باشد، و در جمله بعد براى تأکید و تصریح اضافه مى کند: «و هر جا بوده باشید روى خود را به سوى آن کنید.
«وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ».
سپس در ذیل همین آیه به سه نکته مهم اشاره مى کند:
1- کوتاه شدن زبان مخالفان، مى گوید: «این تغییر قبله به خاطر آن صورت گرفت که مردم حجتى بر ضد شما نداشته باشند» «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ».
هر گاه این تغییر قبله صورت نمى گرفت، از یکسو، زبان یهود به روى مسلمانان باز مى شد و مى گفتند: ما در کتب خود خوانده ایم که نشانه پیامبر موعود این است که به سوى دو قبله نماز مى خواند و این نشانه در محمّد صلى الله علیه و آله نیست، و از سوى دیگر، مشرکان ایراد مى کردند که او مدعى است براى احیاء آئین ابراهیم علیه السلام آمده، پس چرا خانه کعبه را که پایه گذارش ابراهیم علیه السلام است فراموش نموده، اما حکم تغییر قبله موقت، به قبله دائمى، زبان هر دو گروه را بست.
ولى از آنجا که همیشه افراد بهانه جو و ستمگرى هستند که در برابر هیچ منطقى تسلیم نمى شوند، استثنائى براى این موضوع قائل شده، مى گوید: «مگر کسانى از آنها که ستم کرده اند» «إِلَّا الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ».
که اینها به هیچ صراطى مستقیم نیستند، اگر به سوى «بیت المقدس» نماز بخوانید مى گویند: این قبله یهود است و شما دنباله رو دیگرانید، و اگر به سوى «کعبه» باز گردید مى گویند: شما ثبات و بقائى ندارید، بقیه آئین شما نیز به زودى دستخوش دگرگونى خواهد شد.
این بهانه جویان، به حق، شایسته نام ستمگر و ظالمند؛ چرا که هم بر خود ستم مى کنند و هم بر مردم که سد راه هدایت آنها مى شوند.
2- از آنجا که عنوان کردن این گروه لجوج را با نام «ستمگر»، ممکن بود در بعضى تولید وحشت کند مى گوید: «از آنها هرگز نترسید، و تنها از من بترسید» «فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی ».
این یکى از اصول کلى و اساسى تربیت توحیدى اسلامى است که از هیچ چیزى و هیچ کس جز خدا نباید ترس داشت، تنها ترس از خدا (یا صحیح تر ترس از نافرمانى او) شعار هر مسلمان با ایمان است، که اگر این اصل بر روح و جان آنها پرتوافکن شود، هرگز شکست نخواهند خورد.
اما مسلمان نماهائى که به عکس دستور بالا، گاه از «شرق» مى ترسند و گاه از قدرت «غرب» گاه از «منافقین داخلى» و گاه از «دشمنان خارجى» خلاصه، از همه چیز و همه کس جز خدا وحشت دارند آنها همیشه زبون، حقیر و شکست خورده اند.
3- تکمیل نعمت خداوند به عنوان آخرین هدف براى تغییر قبله ذکر شده، مى فرماید: این به خاطر آن بود که شما را تکامل بخشم و از قید تعصب برهانم «و
نعمت خود را بر شما تمام کنم تا هدایت شوید» «وَ لِاتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».
در حقیقت، تغییر قبله یک نوع تربیت، تکامل و نعمت براى مسلمانان بود تا با انضباط اسلامى آشنا شوند، و از تقلید و تعصب برهند؛ زیرا همان گونه که گفتیم خداوند در آغاز براى جدا کردن صفوف مسلمانان از بت پرستان که در برابر «کعبه» که آن روز بت خانه بزرگى بود سجده مى کردند، دستور داد به سوى «بیت المقدس» نماز بخوانند، تا موضع آنان در برابر مشرکان مشخص گردد، اما بعد از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله همزمان با تشکیل حکومت اسلامى دستور توجه به سوى «کعبه» صادر شد، و مسلمانان متوجه قدیمى ترین خانه توحید شدند و به این ترتیب یک مرحله از تکامل جامعه اسلامى تحقق یافت .
___________________________
منبع. تفسیر نمونه، ج 1، ذیل آیه شریفه.
در آیه نخست، روى سخن را به پیامبر صلى الله علیه و آله کرده و به عنوان یک فرمان مؤکد مى گوید: «از هر جا (و از هر شهر و دیار) خارج شدى (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجد الحرام کن» «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ».
و باز به عنوان تأکید بیشتر اضافه مى کند: «این فرمان دستور حقى است از سوى پروردگارت» «وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ».و در پایان این آیه، به عنوان تهدیدى نسبت به توطئه گران و هشدارى به مؤمنان مى گوید: «و خدا از آنچه انجام مى دهید غافل نیست» «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
این تأکیداتِ پى در پى که در آیه بعد نیز تعقیب خواهد شد، همگى حاکى از این حقیقت است که: مسأله تغییر قبله و نسخ حکم سابق براى گروهى از تازه مسلمانان نیز گران و سنگین بوده همان گونه که براى دشمنان لجوج، دستاویزى براى سمپاشى.
در اینجا- و به طور کلى در همه تحولات و انقلابهاى تکاملى- چیزى که مى تواند به گفتگوها پایان دهد و تردیدها و شک ها را بزداید همان قاطعیت، صراحت و تأکیدهاى متوالى و کوبنده است، هر گاه رهبرِ جمعیت در این مواقع حساس با لحن قاطع، برنده و غیر قابل تغییر، موضع خود را مشخص کند، دوستان را مصمم تر و دشمنان را براى همیشه مأیوس خواهد ساخت، و این نکته کراراً در قرآن به وضوح دیده مى شود.
به علاوه، این تکرار و تأکیدها در حقیقت تکرار محض نیست، بلکه دستورات تازه اى نیز به همراه دارد، از جمله این که در آیات گذشته تکلیف مسلمانان در ارتباط با مسأله قبله، نسبت به شهرى که در آن زندگى مى کردند
مشخص شده بود (حَیْثُ ما کُنْتُم)، اما در این آیه و آیه بعد، حکم نمازگزاران را به هنگام مسافرت در هر نقطه و هر دیار روشن مى سازد (وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ).
در آیه بعد، حکم عمومى توجه به مسجد الحرام را در هر مکان و هر نقطه اى تکرار مى کند، مى گوید: «از هر جا خارج شدى و به هر نقطه روى آوردى، صورت خود را به هنگام نماز متوجه مسجد الحرام کن»! «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ».
درست است که روى سخن در این جمله به پیامبر صلى الله علیه و آله است، ولى مسلماً منظور عموم نمازگزاران مى باشد، و در جمله بعد براى تأکید و تصریح اضافه مى کند: «و هر جا بوده باشید روى خود را به سوى آن کنید.
«وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ».
سپس در ذیل همین آیه به سه نکته مهم اشاره مى کند:
1- کوتاه شدن زبان مخالفان، مى گوید: «این تغییر قبله به خاطر آن صورت گرفت که مردم حجتى بر ضد شما نداشته باشند» «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ».
هر گاه این تغییر قبله صورت نمى گرفت، از یکسو، زبان یهود به روى مسلمانان باز مى شد و مى گفتند: ما در کتب خود خوانده ایم که نشانه پیامبر موعود این است که به سوى دو قبله نماز مى خواند و این نشانه در محمّد صلى الله علیه و آله نیست، و از سوى دیگر، مشرکان ایراد مى کردند که او مدعى است براى احیاء آئین ابراهیم علیه السلام آمده، پس چرا خانه کعبه را که پایه گذارش ابراهیم علیه السلام است فراموش نموده، اما حکم تغییر قبله موقت، به قبله دائمى، زبان هر دو گروه را بست.
ولى از آنجا که همیشه افراد بهانه جو و ستمگرى هستند که در برابر هیچ منطقى تسلیم نمى شوند، استثنائى براى این موضوع قائل شده، مى گوید: «مگر کسانى از آنها که ستم کرده اند» «إِلَّا الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ».
که اینها به هیچ صراطى مستقیم نیستند، اگر به سوى «بیت المقدس» نماز بخوانید مى گویند: این قبله یهود است و شما دنباله رو دیگرانید، و اگر به سوى «کعبه» باز گردید مى گویند: شما ثبات و بقائى ندارید، بقیه آئین شما نیز به زودى دستخوش دگرگونى خواهد شد.
این بهانه جویان، به حق، شایسته نام ستمگر و ظالمند؛ چرا که هم بر خود ستم مى کنند و هم بر مردم که سد راه هدایت آنها مى شوند.
2- از آنجا که عنوان کردن این گروه لجوج را با نام «ستمگر»، ممکن بود در بعضى تولید وحشت کند مى گوید: «از آنها هرگز نترسید، و تنها از من بترسید» «فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی ».
این یکى از اصول کلى و اساسى تربیت توحیدى اسلامى است که از هیچ چیزى و هیچ کس جز خدا نباید ترس داشت، تنها ترس از خدا (یا صحیح تر ترس از نافرمانى او) شعار هر مسلمان با ایمان است، که اگر این اصل بر روح و جان آنها پرتوافکن شود، هرگز شکست نخواهند خورد.
اما مسلمان نماهائى که به عکس دستور بالا، گاه از «شرق» مى ترسند و گاه از قدرت «غرب» گاه از «منافقین داخلى» و گاه از «دشمنان خارجى» خلاصه، از همه چیز و همه کس جز خدا وحشت دارند آنها همیشه زبون، حقیر و شکست خورده اند.
3- تکمیل نعمت خداوند به عنوان آخرین هدف براى تغییر قبله ذکر شده، مى فرماید: این به خاطر آن بود که شما را تکامل بخشم و از قید تعصب برهانم «و
نعمت خود را بر شما تمام کنم تا هدایت شوید» «وَ لِاتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».
در حقیقت، تغییر قبله یک نوع تربیت، تکامل و نعمت براى مسلمانان بود تا با انضباط اسلامى آشنا شوند، و از تقلید و تعصب برهند؛ زیرا همان گونه که گفتیم خداوند در آغاز براى جدا کردن صفوف مسلمانان از بت پرستان که در برابر «کعبه» که آن روز بت خانه بزرگى بود سجده مى کردند، دستور داد به سوى «بیت المقدس» نماز بخوانند، تا موضع آنان در برابر مشرکان مشخص گردد، اما بعد از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله همزمان با تشکیل حکومت اسلامى دستور توجه به سوى «کعبه» صادر شد، و مسلمانان متوجه قدیمى ترین خانه توحید شدند و به این ترتیب یک مرحله از تکامل جامعه اسلامى تحقق یافت .
___________________________
منبع. تفسیر نمونه، ج 1، ذیل آیه شریفه.