۱۳۹۲/۰۴/۲۹
–
۵۰۷ بازدید
لطفا در مورد آیه۱۸۹ سوره بقره و تفسیر و معنای تفضیلی اش به طور کامل توضیح دهید.
درجواب پرسشگرمحترم باید عرض کرد.درآیه شریفه که می فرماید: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ . معنایش اینکه. درباره «هلال هاى ماه» از تو سؤال مى کنند؛ بگو: «آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعیین وقت) حج است»، و کار نیک، آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید (آن چنان که در جاهلیت، به هنگام حج مرسوم بود)؛ بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید و از در خانه ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید! شأن نزول: در حدیثى مى خوانیم: «مُعاذُ بن جَبَل»، خدمت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله رسیده، گفت: بسیار از ما سؤال مى کنند: این هلال ماه چیست؟ و چه فایده دارد؟چرا ماه تدریجاً به صورت بدر کامل در مى آید و باز به حالت اول بر مى گردد؟
خداوند آیه فوق را نازل فرمود و به آنان پاسخ گفت. در روایت دیگرى آمده است: جمعى از یهود از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند:هلال ماه براى چیست؟ و چه فایده دارد؟ آیه فوق نازل شد . و فواید مادى و معنوى آن را در نظام زندگى انسان ها بیان کرد.
تفسیر ش هم اینکه:
همان طور که در شأن نزول آمده است، گروهى در مورد هلال ماه از پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله پرسش هائى داشتند و از علت و نتایجى که این موضوع در بر دارد جویا مى شدند که قرآن سؤال آنها را به این صورت منعکس کرده است: «درباره هلال هاى ماه از تو سؤال مى کنند» «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ».
«أَهِلَّه» جمع «هلال» به معنى ماه در شب اول و دوم است و بعضى گفته اند:
در سه شب نخستین «هِلال» نام دارد و بعداً به آن «قَمَر» مى گویند، و بعضى بیش از آن را هلال نامیده اند.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» و بعضى دیگر از مفسران بزرگ، معتقدند: این واژه در اصل از «اسْتِهْلال صَبِىّ» یعنى گریه کودک در آغاز تولد گرفته شده، سپس براى آغاز ماه به کار رفته و نیز در آنجا که حاجیان صداى خود را به لبیک بلند مى کنند (أَهَلَّ الْقَوْمُ بِالْحَجِّ) گفته مى شود.
ولى از کلمات «راغب» در «مفردات» عکس این استفاده مى شود که اصل این واژه را همان هِلال ماه مى داند که اسْتِهْلال صَبِىّ: «گریه کردن کودک» از آن گرفته شده است.
به هر حال، از جمله «یَسْئَلُونَکَ» که به صورت فعل مضارع به کار رفته معلوم مى شود: این سؤال کراراً از رسول خدا صلى الله علیه و آله شده است..
پس از آن مى فرماید: «بگو اینها بیان اوقات (طبیعى) براى مردم و حج است» «قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ».
هم در زندگى روزانه از آن استفاده مى کنند و هم در عبادت هایى که وقت معینى در سال دارد، در حقیقت ماه، یک تقویم طبیعى براى افراد بشر محسوب مى شود که مردم اعم از باسواد و بى سواد و در هر نقطه اى از جهان که باشند مى توانند از این تقویم طبیعى استفاده کنند، نه تنها آغاز، وسط و آخر ماه را مى توان با آن شناخت، بلکه با دقت، شب هاى ماه را نیز مى توان تشخیص داد و بدیهى است: نظام زندگى اجتماعى بشر بدون تقویم یعنى یک وسیله دقیق و عمومى براى تعیین تاریخ، امکان پذیر نیست، به همین دلیل، خداوند بزرگ براى نظام زندگى، این تقویم جهانى را در اختیار همگان قرار داده است.
اصولًا یکى از امتیازات قوانین اسلام این است که: دستورات آن بر طبق مقیاس هاى طبیعى قرار داده شده است؛ زیرا مقیاس هاى طبیعى وسیله اى است که در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان، اثرى بر آن نمى گذارد.
اما به عکس مقیاس هاى غیر طبیعى در اختیار همه نیست، حتى در عصر ما هنوز همه مردم نتوانسته اند از مقیاس هاى جهانى استفاده کنند.
لذا مى بینیم: اسلام، مقیاس را گاهى، وجب، گاهى، گام و گاهى، بند انگشتان و گاهى، طول قامت و در مورد تعیین وقت، غروب آفتاب و طلوع فجر و گذشتن خورشید از نصف النهار و رؤیت ماه قرار داده است.
و از این جا امتیاز ماه هاى قمرى بر شمسى روشن مى شود، گرچه هر دو از حرکات کواکب آسمان گرفته شده، ولى ماه هاى قمرى براى همه قابل مشاهده است، در حالى که ماه هاى شمسى را فقط منجمان با وسایلى که دارند تشخیص مى دهند که مثلًا در این ماه، خورشید در مقابل کدام یک از صورت هاى فلکى و کدام برج آسمانى است؟
در این جا این سؤال مطرح است: آیا پرسش کنندگان از هلال ماه، هدفشان سؤال از فایده این تغییرات بوده، یا سؤال از چگونگى پیدایش هلال و دگرگونى هاى هلال تا بدر کامل؟
بعضى از مفسران احتمال اول را پذیرفته اند، و بعضى احتمال دوم را، و افزوده اند: چون سؤال از علل پیدایش آن فایده اى براى آنان در بر نداشته و شاید فهم جواب آن براى بسیارى مشکل بوده، قرآن به بیان نتایج آن پرداخته تا به مردم بیاموزد: همه جا به دنبال نتیجه ها بروند.
سپس، در ذیل آیه به تناسب سخنى که از حج و تعیین موسم به وسیله هلال ماه، در آغاز آیه آمده به یکى از عادات و رسوم خرافى جاهلیت در مورد حج اشاره نموده و مردم را از آن نهى مى کند، مى فرماید: «کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکى آن است که تقوا پیشه کنید و از در خانه ها وارد شوید و از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید» «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».
بسیارى از مفسران گفته اند: در زمان جاهلیت هنگامى که لباس احرام به تن مى کردند، از راه معمولى و درِ خانه، به خانه خود وارد نمى شدند و معتقد بودند این کار، براى مُحْرِم ممنوع است، به همین دلیل، در پشت خانه نقبى مى زدند و هنگام احرام فقط از آن وارد مى شدند، آنها معتقد بودند این عمل یک کار نیک است؛ چون ترک عادت است و احرام که مجموعه اى از ترک عادات است باید با این ترک عادت تکمیل شود.
و بعضى گفته اند: این کار به خاطر آن بود که در حال احرام زیر سقف نروند زیرا گذشتن از سوراخ دیوار در مقایسه با گذشتن از در براى این منظور بهتر بود . ولى قرآن صریحاً مى گوید: نیکى در تقوا است، نه در عادات و رسوم خرافى و بلافاصله دستور مى دهد، حتماً از همان طریق عادى به خانه ها وارد شوید.
این آیه معنى وسیع تر و عمومى ترى نیز دارد و آن این که: براى اقدام در هر کار خواه دینى باشد یا غیر دینى باید از طریق صحیح وارد شوید، نه از طرق انحرافى و وارونه چنان که «جابر» همین معنى را از قول امام باقر علیه السلام نقل کرده است. و از اینجا مى توان پیوند دیگرى میان آغاز و پایان آیه پیدا کرد، و آن این که هر کار، باید از طریق صحیح آن باشد، و عبادتى همچون حج نیز باید در وقت مقرر که با هلال ماه تعیین مى شود انجام گیرد.
تفسیر سومى براى آیه ذکر شده است و آن این که براى یافتن نیکى ها باید به سراغ اهلش رفت، و از غیر اهل طلب نکرد، ولى این تفسیر را مى توان در تفسیر دوم درج کرد.
در روایات اهل بیت علیهم السلام از امام باقر علیه السلام نقل شده: آلُ مُحَمَّدٍ أَبْوابُ اللَّهِ وَ سُبُلُهُ وَ الدُّعاةُ الَى الْجَنَّةِ وَ الْقادَةُ الَیْها وَ الادِلَّاءُ عَلَیْها الى یَوْمِ الْقِیامَةِ: «خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله درهاى الهى، طرق وصول به او و دعوت کنندگان به سوى بهشت و راهنمایان و دلیلان آن مى باشند تا روز قیامت .
این حدیث مى تواند اشاره اى به یکى از مصداق هاى مفهوم کلى آیه باشد؛ زیرا مى گوید: در تمام امور مذهبى خویش از طریق اصلى یعنى اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله که طبق حدیث ثقلین قرین قرآنند وارد شوید و برنامه هاى خود را از آنها بگیرید؛ چرا که وحى الهى در خانه آنان نازل شده و آنها پرورش یافتگان مکتب قرآنند.
جمله «لَیْسَ الْبِرُّ …» ممکن است اشاره به نکته لطیف دیگرى نیز باشد که:سؤال شما از اهلّه ماه، به جاى سؤال از معارف دینى همانند عمل کسى است که راه اصلى خانه را گذاشته و از سوراخى که پشت دیوار خانه زده، وارد مى شود چه کار نازیبائى!
ضمناً توجه به این نکته نیز لازم است که مى فرماید: لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى : «بلکه نیکى کسى است که تقوا پیشه کند» زیرا وجود پرهیزگاران سرچشمه جوشان نیکى هاست به گونه اى که گوئى خود آنها عین نیکى هستند.
نکته ها:
1- سؤالات مختلف از شخص پیامبر صلى الله علیه و آله در پانزده مورد از آیات قرآن جمله «یَسْئَلُونَکَ» آمده که نشان مى دهد، مردم کراراً سؤالات مختلفى در مسائل گوناگون از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله داشتند و جالب این که: پیامبر نه تنها از این سؤالات ناراحت نمى شد بلکه با آغوش باز از آن استقبال مى کرد و از طریق آیات قرآنى به آنها پاسخ مى داد.
اصولًا سؤال کردن، یکى از حقوق مردم از رهبران است، حتى این حق را به دشمنان نیز باید داد که سؤالات خود را به طور معقول طرح کنند.
سؤال، کلید حل مشکلات است.
سؤال، دریچه علوم است.
سؤال، وسیله انتقال دانش هاست.
اساساً طرح سؤالات مختلف در هر جامعه نشانه جنب و جوش افکار و بیدارى اندیشه هاست و وجود این همه سؤال در عصر پیامبر، نشانه تکان خوردن افکار مردم آن محیط در پرتو قرآن و اسلام است.
و از اینجا روشن مى شود: کسانى که با طرح سؤالات منطقى در جامعه مخالفت مى کنند، کارشان با روح تعلیمات اسلام ناسازگار است.
2- تقویم و نظام زندگى زندگى فردى و اجتماعى، هیچ کدام بدون یک نظم صحیح به سامان نمى رسد،نظم در برنامه ریزى، و نظم در مدیریت و اجرا،
یک نگاه به عالم آفرینش، از منظومه هاى جهان بالا گرفته تا ساختمان بدن انسان و اعضاى مختلف آن، براى پى بردن به این اصل عمومى، که حاکم بر کل آفرینش است کافى به نظر مى رسد.
بر همین اساس، خداوند، اسباب این نظم را در اختیار انسان قرار داد و حرکات منظم کره زمین به دور خود و به دور خورشید، و همچنین گردش منظم ماه را وسیله اى براى نظام زمان بندى قرار داده، تا برنامه هاى زندگى اعم از مادى و معنوى، تحت نظام درآید.
فکر کنید اگر نظم معین روز، شب، خورشید و ماه نبود و مقیاسى براى سنجش زمان در دست نداشتیم، چه آشفتگى در سراسر زندگى ما پیدا مى شد؟ و لذا خداوند از این معنى به صورت یکى از مواهب مهم خویش در آیه 5 سوره «یونس» یاد کرده، مى فرماید:هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الآْیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون:«او کسى است که خورشید را روشنائى، و ماه را نور قرار داد، و براى آن منزلگاه هایى مقدر فرمود، تا عدد سال ها و حساب را بدانید، خداوند آن را جز به حق نیافرید، او آیات خود را براى گروهى که اهل دانش اند شرح مى دهد».
شبیه همین معنى در آیه 12 سوره «اسراء» در مورد نظام حاکم بر شب و روز آمده است.
____________________________
منبع .تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه شریفه.
خداوند آیه فوق را نازل فرمود و به آنان پاسخ گفت. در روایت دیگرى آمده است: جمعى از یهود از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند:هلال ماه براى چیست؟ و چه فایده دارد؟ آیه فوق نازل شد . و فواید مادى و معنوى آن را در نظام زندگى انسان ها بیان کرد.
تفسیر ش هم اینکه:
همان طور که در شأن نزول آمده است، گروهى در مورد هلال ماه از پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله پرسش هائى داشتند و از علت و نتایجى که این موضوع در بر دارد جویا مى شدند که قرآن سؤال آنها را به این صورت منعکس کرده است: «درباره هلال هاى ماه از تو سؤال مى کنند» «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ».
«أَهِلَّه» جمع «هلال» به معنى ماه در شب اول و دوم است و بعضى گفته اند:
در سه شب نخستین «هِلال» نام دارد و بعداً به آن «قَمَر» مى گویند، و بعضى بیش از آن را هلال نامیده اند.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» و بعضى دیگر از مفسران بزرگ، معتقدند: این واژه در اصل از «اسْتِهْلال صَبِىّ» یعنى گریه کودک در آغاز تولد گرفته شده، سپس براى آغاز ماه به کار رفته و نیز در آنجا که حاجیان صداى خود را به لبیک بلند مى کنند (أَهَلَّ الْقَوْمُ بِالْحَجِّ) گفته مى شود.
ولى از کلمات «راغب» در «مفردات» عکس این استفاده مى شود که اصل این واژه را همان هِلال ماه مى داند که اسْتِهْلال صَبِىّ: «گریه کردن کودک» از آن گرفته شده است.
به هر حال، از جمله «یَسْئَلُونَکَ» که به صورت فعل مضارع به کار رفته معلوم مى شود: این سؤال کراراً از رسول خدا صلى الله علیه و آله شده است..
پس از آن مى فرماید: «بگو اینها بیان اوقات (طبیعى) براى مردم و حج است» «قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ».
هم در زندگى روزانه از آن استفاده مى کنند و هم در عبادت هایى که وقت معینى در سال دارد، در حقیقت ماه، یک تقویم طبیعى براى افراد بشر محسوب مى شود که مردم اعم از باسواد و بى سواد و در هر نقطه اى از جهان که باشند مى توانند از این تقویم طبیعى استفاده کنند، نه تنها آغاز، وسط و آخر ماه را مى توان با آن شناخت، بلکه با دقت، شب هاى ماه را نیز مى توان تشخیص داد و بدیهى است: نظام زندگى اجتماعى بشر بدون تقویم یعنى یک وسیله دقیق و عمومى براى تعیین تاریخ، امکان پذیر نیست، به همین دلیل، خداوند بزرگ براى نظام زندگى، این تقویم جهانى را در اختیار همگان قرار داده است.
اصولًا یکى از امتیازات قوانین اسلام این است که: دستورات آن بر طبق مقیاس هاى طبیعى قرار داده شده است؛ زیرا مقیاس هاى طبیعى وسیله اى است که در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان، اثرى بر آن نمى گذارد.
اما به عکس مقیاس هاى غیر طبیعى در اختیار همه نیست، حتى در عصر ما هنوز همه مردم نتوانسته اند از مقیاس هاى جهانى استفاده کنند.
لذا مى بینیم: اسلام، مقیاس را گاهى، وجب، گاهى، گام و گاهى، بند انگشتان و گاهى، طول قامت و در مورد تعیین وقت، غروب آفتاب و طلوع فجر و گذشتن خورشید از نصف النهار و رؤیت ماه قرار داده است.
و از این جا امتیاز ماه هاى قمرى بر شمسى روشن مى شود، گرچه هر دو از حرکات کواکب آسمان گرفته شده، ولى ماه هاى قمرى براى همه قابل مشاهده است، در حالى که ماه هاى شمسى را فقط منجمان با وسایلى که دارند تشخیص مى دهند که مثلًا در این ماه، خورشید در مقابل کدام یک از صورت هاى فلکى و کدام برج آسمانى است؟
در این جا این سؤال مطرح است: آیا پرسش کنندگان از هلال ماه، هدفشان سؤال از فایده این تغییرات بوده، یا سؤال از چگونگى پیدایش هلال و دگرگونى هاى هلال تا بدر کامل؟
بعضى از مفسران احتمال اول را پذیرفته اند، و بعضى احتمال دوم را، و افزوده اند: چون سؤال از علل پیدایش آن فایده اى براى آنان در بر نداشته و شاید فهم جواب آن براى بسیارى مشکل بوده، قرآن به بیان نتایج آن پرداخته تا به مردم بیاموزد: همه جا به دنبال نتیجه ها بروند.
سپس، در ذیل آیه به تناسب سخنى که از حج و تعیین موسم به وسیله هلال ماه، در آغاز آیه آمده به یکى از عادات و رسوم خرافى جاهلیت در مورد حج اشاره نموده و مردم را از آن نهى مى کند، مى فرماید: «کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکى آن است که تقوا پیشه کنید و از در خانه ها وارد شوید و از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید» «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».
بسیارى از مفسران گفته اند: در زمان جاهلیت هنگامى که لباس احرام به تن مى کردند، از راه معمولى و درِ خانه، به خانه خود وارد نمى شدند و معتقد بودند این کار، براى مُحْرِم ممنوع است، به همین دلیل، در پشت خانه نقبى مى زدند و هنگام احرام فقط از آن وارد مى شدند، آنها معتقد بودند این عمل یک کار نیک است؛ چون ترک عادت است و احرام که مجموعه اى از ترک عادات است باید با این ترک عادت تکمیل شود.
و بعضى گفته اند: این کار به خاطر آن بود که در حال احرام زیر سقف نروند زیرا گذشتن از سوراخ دیوار در مقایسه با گذشتن از در براى این منظور بهتر بود . ولى قرآن صریحاً مى گوید: نیکى در تقوا است، نه در عادات و رسوم خرافى و بلافاصله دستور مى دهد، حتماً از همان طریق عادى به خانه ها وارد شوید.
این آیه معنى وسیع تر و عمومى ترى نیز دارد و آن این که: براى اقدام در هر کار خواه دینى باشد یا غیر دینى باید از طریق صحیح وارد شوید، نه از طرق انحرافى و وارونه چنان که «جابر» همین معنى را از قول امام باقر علیه السلام نقل کرده است. و از اینجا مى توان پیوند دیگرى میان آغاز و پایان آیه پیدا کرد، و آن این که هر کار، باید از طریق صحیح آن باشد، و عبادتى همچون حج نیز باید در وقت مقرر که با هلال ماه تعیین مى شود انجام گیرد.
تفسیر سومى براى آیه ذکر شده است و آن این که براى یافتن نیکى ها باید به سراغ اهلش رفت، و از غیر اهل طلب نکرد، ولى این تفسیر را مى توان در تفسیر دوم درج کرد.
در روایات اهل بیت علیهم السلام از امام باقر علیه السلام نقل شده: آلُ مُحَمَّدٍ أَبْوابُ اللَّهِ وَ سُبُلُهُ وَ الدُّعاةُ الَى الْجَنَّةِ وَ الْقادَةُ الَیْها وَ الادِلَّاءُ عَلَیْها الى یَوْمِ الْقِیامَةِ: «خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله درهاى الهى، طرق وصول به او و دعوت کنندگان به سوى بهشت و راهنمایان و دلیلان آن مى باشند تا روز قیامت .
این حدیث مى تواند اشاره اى به یکى از مصداق هاى مفهوم کلى آیه باشد؛ زیرا مى گوید: در تمام امور مذهبى خویش از طریق اصلى یعنى اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله که طبق حدیث ثقلین قرین قرآنند وارد شوید و برنامه هاى خود را از آنها بگیرید؛ چرا که وحى الهى در خانه آنان نازل شده و آنها پرورش یافتگان مکتب قرآنند.
جمله «لَیْسَ الْبِرُّ …» ممکن است اشاره به نکته لطیف دیگرى نیز باشد که:سؤال شما از اهلّه ماه، به جاى سؤال از معارف دینى همانند عمل کسى است که راه اصلى خانه را گذاشته و از سوراخى که پشت دیوار خانه زده، وارد مى شود چه کار نازیبائى!
ضمناً توجه به این نکته نیز لازم است که مى فرماید: لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى : «بلکه نیکى کسى است که تقوا پیشه کند» زیرا وجود پرهیزگاران سرچشمه جوشان نیکى هاست به گونه اى که گوئى خود آنها عین نیکى هستند.
نکته ها:
1- سؤالات مختلف از شخص پیامبر صلى الله علیه و آله در پانزده مورد از آیات قرآن جمله «یَسْئَلُونَکَ» آمده که نشان مى دهد، مردم کراراً سؤالات مختلفى در مسائل گوناگون از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله داشتند و جالب این که: پیامبر نه تنها از این سؤالات ناراحت نمى شد بلکه با آغوش باز از آن استقبال مى کرد و از طریق آیات قرآنى به آنها پاسخ مى داد.
اصولًا سؤال کردن، یکى از حقوق مردم از رهبران است، حتى این حق را به دشمنان نیز باید داد که سؤالات خود را به طور معقول طرح کنند.
سؤال، کلید حل مشکلات است.
سؤال، دریچه علوم است.
سؤال، وسیله انتقال دانش هاست.
اساساً طرح سؤالات مختلف در هر جامعه نشانه جنب و جوش افکار و بیدارى اندیشه هاست و وجود این همه سؤال در عصر پیامبر، نشانه تکان خوردن افکار مردم آن محیط در پرتو قرآن و اسلام است.
و از اینجا روشن مى شود: کسانى که با طرح سؤالات منطقى در جامعه مخالفت مى کنند، کارشان با روح تعلیمات اسلام ناسازگار است.
2- تقویم و نظام زندگى زندگى فردى و اجتماعى، هیچ کدام بدون یک نظم صحیح به سامان نمى رسد،نظم در برنامه ریزى، و نظم در مدیریت و اجرا،
یک نگاه به عالم آفرینش، از منظومه هاى جهان بالا گرفته تا ساختمان بدن انسان و اعضاى مختلف آن، براى پى بردن به این اصل عمومى، که حاکم بر کل آفرینش است کافى به نظر مى رسد.
بر همین اساس، خداوند، اسباب این نظم را در اختیار انسان قرار داد و حرکات منظم کره زمین به دور خود و به دور خورشید، و همچنین گردش منظم ماه را وسیله اى براى نظام زمان بندى قرار داده، تا برنامه هاى زندگى اعم از مادى و معنوى، تحت نظام درآید.
فکر کنید اگر نظم معین روز، شب، خورشید و ماه نبود و مقیاسى براى سنجش زمان در دست نداشتیم، چه آشفتگى در سراسر زندگى ما پیدا مى شد؟ و لذا خداوند از این معنى به صورت یکى از مواهب مهم خویش در آیه 5 سوره «یونس» یاد کرده، مى فرماید:هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الآْیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون:«او کسى است که خورشید را روشنائى، و ماه را نور قرار داد، و براى آن منزلگاه هایى مقدر فرمود، تا عدد سال ها و حساب را بدانید، خداوند آن را جز به حق نیافرید، او آیات خود را براى گروهى که اهل دانش اند شرح مى دهد».
شبیه همین معنى در آیه 12 سوره «اسراء» در مورد نظام حاکم بر شب و روز آمده است.
____________________________
منبع .تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه شریفه.