۱۳۹۲/۱۱/۱۵
–
۴۱۸۲ بازدید
تفسیر آیه ۸۲ سوره نمل چیست ؟ چرابه نظرشیعیان منظور حضرت علی ع است؟
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز.بایدعرض کردآیه مورد بحث اشاره به قسمتى از حوادثى که در آستانه رستاخیز صورت مى گیرد کرده، و سرنوشت دردناک این منکران لجوج را مجسم مى سازد.
میفرماید: هنگامى که فرمان عذاب فرا مى رسد و آنها در آستانه رستاخیز قرار مى گیرند، جنبنده اى را از زمین، براى آنان خارج مى کنیم که با آنها سخن مى گوید، و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمى آورند.
منظور از- وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ -صدور فرمان خدا و مجازاتى است که به آنها قول داده شده، یا وقوع رستاخیز و حضور نشانه هاى آن است، نشانه هایى که با مشاهده آن هر کس خاضع و تسلیم مى شود و یقین پیدا مى کند که وعده هاى الهى هم حق بوده و قیامت نزدیک است، و در آن حال درهاى توبه بسته مى شود، چرا که ایمان در چنین شرائطى جنبه اضطرارى خواهد داشت.
البته این دو معنى از یکدیگر جدا نیست، زیرا نزدیک شدن قیامت با عذاب و مجازات گنهکاران توأم است.
اینکه منظورازاین آیه که شیعیان می گویند.منظور حضرت علی ع است.بخاطردابه الارض می باشدکه درذیل این آیه روایاتی که ائمه اطهارعلیهم السلام رسیده که می رساندکه منظورامیرالمومنین علیه السلام می باشد.
اما در اینکه این جنبنده زمینى (دابه الارض )چیست و کیست؟ و برنامه و رسالت او چگونه است؟ قرآن به صورت سربسته بیان کرده، و گویى مى خواسته است به اجمال از آن بگذرد که گاهى تاثیر سخن در آن است که مطلب هول انگیز را در پرده بگویند.
همین اندازه مى گوید: موجود متحرک و جنبنده اى است که خدا او را از زمین در آستانه رستاخیز، ظاهر مى سازد، او با مردم سخن مى گوید، و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمى آورند.
به تعبیر دیگر کار او این است صفوف را از هم جدا مى کند و منکران و منافقان را از مؤمنان مشخص مى سازد، این است برنامه او.
بدیهى است منکران با دیدن این صحنه به خود مى آیند و از گذشته تاریک خویش پشیمان مى شوند ولى چه سود که راه بازگشت بسته است.
دابه به معنى جنبنده و ارض به معنى زمین است، و بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند. دابه تنها به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمى شود، بلکه مفهوم وسیعى دارد که انسانها را نیز در بر مى گیرد، چنان که در آیه 6 سوره هود مى خوانیم: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها: هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خدا است.
و در آیه 61 سوره نحل آمده: وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ اگر خداوند مردم را به خاطر ستمهایشان مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر صفحه زمین باقى نمى گذاشت.
و در آیه 22 سوره انفال مى خوانیم: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ : بدترین جنبندگان نزد خداوند افراد کر و گنگى هستند که چیزى نمى فهمند.
اما در مورد تطبیق این کلمه، همانگونه که در تفسیر آیه بیان شده قرآن بطور سر بسته از آن گذشته، گویى بنا بر اجمال و ابهام بوده، تنها وصفى که براى آن ذکر کرده این است که با مردم سخن مى گوید، و افراد بى ایمان را اجمالا مشخص مى کند، ولى در روایات اسلامى و سخنان مفسرین، بحثهاى زیادى در این زمینه دیده مى شود که در یک جمع بندى مى توان آن را در دو تفسیر خلاصه کرد:
1- گروهى آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیر عادى از غیر جنس انسان با شکلى عجیب دانسته اند، و براى آن عجائبى نقل کرده اند که شبیه خارق عادات و معجزات انبیاء است.
این جنبنده در آخر زمان ظاهر مى شود، و از کفر و ایمان سخن مى گوید و منافقین را رسوا مى سازد و بر آنها علامت مى نهد.
2- جمعى دیگر به پیروى از روایات متعددى که در این زمینه وارد شده او را یک انسان مى دانند، یک انسان فوق العاده، یک انسان متحرک و جنبنده و فعال که یکى از کارهاى اصلیش جدا ساختن صفوف مسلمین از منافقین و علامت گذارى آنها است، حتى از پاره اى از روایات استفاده مى شود که عصاى موسى و خاتم سلیمان با او است، و مى دانیم عصاى موسى، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سلیمان، رمز حکومت و سلطه الهى است، و به این ترتیب او یک انسان قدرتمند و افشاگر است. در حدیثى از حذیفه از پیامبر ص در توصیف دابة الارض چنین آمده است لا یدرکها طالب و لا یفوتها هارب فتسم المؤمن بین عینیه، و یکتب بین عینیه مؤمن و تسم الکافر بین عینیه و تکتب بین عینیه کافر، و معها عصا موسى و خاتم سلیمان:
او به قدرى نیرومند است که هیچکس به او نمى رسد و کسى از دست او نمى تواند فرار کند، در پیشانى مؤمن علامت مى گذارد و مى نویسد مؤمن و در پیشانى کافر علامت میگذارد و مى نویسد کافر با او عصاى موسى و انگشتر سلیمان است و در روایات متعددى بر شخص امیر مؤمنان على ع تطبیق شده است:
در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق ع مى خوانیم: مردى به عمار یاسر گفت آیه اى در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است، عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ این کدام جنبنده است؟
عمار مى گوید: به خدا سوگند من روى زمین نمى نشینم، غذایى نمى خورم و آبى نمى نوشم تا دابة الارض را به تو نشان دهم! سپس همراه آن مرد به خدمت على ع آمد، در حالى که غذا مى خورد هنگامى که چشم امام ع به عمار افتاد، فرمود بیا، عمار آمد و نشست و با امام ع غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجب فرو رفت و با ناباورى به این صحنه مى نگریست، چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده اش وفا نکند غذا نخورد، گویى قول و قسم خود را فراموش کرده است. هنگامى که عمار برخاست و با على ع خدا حافظى کرد، آن مرد رو به او کرده گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردى که غذا نخورى و آب ننوشى و بر زمین ننشینى مگر اینکه دابة الارض را به من نشان دهى؟ عمار در جواب گفت:اریتکها ان کنت تعقل: من او را به تو نشان دادم اگر مى فهمیدى .
نظیر همین حدیث در تفسیر عیاشى ازابو ذر رحمة اللَّه علیه نقل شده است علامه مجلسى در بحار الانوار با سند معتبرى از امام صادق ع چنین نقل مى کند که على ع در مسجد خوابیده بود، پیامبر ص آنجا آمد، على ع را بیدار کرد و فرمود قم یا دابة اللَّه- برخیز اى جنبنده الهى کسى از یاران عرض کرد اى رسول خدا آیا ما حق داریم یکدیگر را بر چنین اسمى بنامیم؟
پیامبر فرمود: نه این نام مخصوص او است، و او است. دابة الارض که خداوند در قرآن فرموده: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ … سپس فرمود: اى على در آخر زمان خداوند تو را در بهترین صورت زنده مى کند
و وسیله اى در دست تو است که دشمنان را با آن علامت مى نهى طبق این روایات، آیه فوق مربوط به رجعت است و با آیه اى که بعدا درباره رجعت مى آید هماهنگ مى باشد.
مرحوم ابو الفتوح رازى در تفسیر خود ذیل آیه فوق مى نویسد: بر طبق اخبارى که از طریق اصحاب ما نقل شده، دابة الارض کنایه از حضرت مهدى صاحب الزمان ع است با در نظر گرفتن این حدیث و احادیث فوق، مى توان از دابة الارض مفهوم کلى ترى را استفاده کرد که بر هر یک از پیشوایان بزرگ که در آخر زمان قیام و حرکت فوق العاده مى کنند و حق و باطل و مؤمن و کافر را از هم مشخص مى سازند منطبق مى شود.
این تعبیر که در روایات وارد شده که عصاى موسى و انگشتر سلیمان که رمز قدرت و پیروزى و حکومت است با او است قرینه اى است بر اینکه دابة الارض یک انسان بسیار فعال است نه یک حیوان.
و نیز اینکه در روایات وارد شده که مؤمن و کافر را نشانه گذارى مى کند و صفوفشان را مشخص مى سازد با انسان سازگار است.
سخن گفتن با مردم که در متن آیه قرآن به عنوان توصیف او آمده نیز مناسب همین معنى است.
در یک جمع بندى میتوانیم بگوییم. که از یک سو واژه دابه بیشتر در غیر انسانها به کار مى رود .(هر چند در قرآن کرارا در مفهوم اعم و یا در مورد انسانها استعمال شده) از سوى دیگر قرائن متعدد در خود آیه وجود دارد، و روایات فراوانى در تفسیر آیه وارد شده است. که نشان مى دهد منظور از دابة الارض-در اینجا انسانى است با ویژگیهایى که در بالا ذکر کردیم، انسانى است بسیار فعال، مشخص کننده خط حق و باطل، مؤمن و منافق و کافر، انسانى است که در آستانه رستاخیز ظاهر مى شود و خود یکى از آیات عظمت پروردگار است.
———————————————-
تفسیر نمونه ؛ ج 15 ؛ ص547
میفرماید: هنگامى که فرمان عذاب فرا مى رسد و آنها در آستانه رستاخیز قرار مى گیرند، جنبنده اى را از زمین، براى آنان خارج مى کنیم که با آنها سخن مى گوید، و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمى آورند.
منظور از- وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ -صدور فرمان خدا و مجازاتى است که به آنها قول داده شده، یا وقوع رستاخیز و حضور نشانه هاى آن است، نشانه هایى که با مشاهده آن هر کس خاضع و تسلیم مى شود و یقین پیدا مى کند که وعده هاى الهى هم حق بوده و قیامت نزدیک است، و در آن حال درهاى توبه بسته مى شود، چرا که ایمان در چنین شرائطى جنبه اضطرارى خواهد داشت.
البته این دو معنى از یکدیگر جدا نیست، زیرا نزدیک شدن قیامت با عذاب و مجازات گنهکاران توأم است.
اینکه منظورازاین آیه که شیعیان می گویند.منظور حضرت علی ع است.بخاطردابه الارض می باشدکه درذیل این آیه روایاتی که ائمه اطهارعلیهم السلام رسیده که می رساندکه منظورامیرالمومنین علیه السلام می باشد.
اما در اینکه این جنبنده زمینى (دابه الارض )چیست و کیست؟ و برنامه و رسالت او چگونه است؟ قرآن به صورت سربسته بیان کرده، و گویى مى خواسته است به اجمال از آن بگذرد که گاهى تاثیر سخن در آن است که مطلب هول انگیز را در پرده بگویند.
همین اندازه مى گوید: موجود متحرک و جنبنده اى است که خدا او را از زمین در آستانه رستاخیز، ظاهر مى سازد، او با مردم سخن مى گوید، و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمى آورند.
به تعبیر دیگر کار او این است صفوف را از هم جدا مى کند و منکران و منافقان را از مؤمنان مشخص مى سازد، این است برنامه او.
بدیهى است منکران با دیدن این صحنه به خود مى آیند و از گذشته تاریک خویش پشیمان مى شوند ولى چه سود که راه بازگشت بسته است.
دابه به معنى جنبنده و ارض به معنى زمین است، و بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند. دابه تنها به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمى شود، بلکه مفهوم وسیعى دارد که انسانها را نیز در بر مى گیرد، چنان که در آیه 6 سوره هود مى خوانیم: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها: هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خدا است.
و در آیه 61 سوره نحل آمده: وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ اگر خداوند مردم را به خاطر ستمهایشان مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر صفحه زمین باقى نمى گذاشت.
و در آیه 22 سوره انفال مى خوانیم: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ : بدترین جنبندگان نزد خداوند افراد کر و گنگى هستند که چیزى نمى فهمند.
اما در مورد تطبیق این کلمه، همانگونه که در تفسیر آیه بیان شده قرآن بطور سر بسته از آن گذشته، گویى بنا بر اجمال و ابهام بوده، تنها وصفى که براى آن ذکر کرده این است که با مردم سخن مى گوید، و افراد بى ایمان را اجمالا مشخص مى کند، ولى در روایات اسلامى و سخنان مفسرین، بحثهاى زیادى در این زمینه دیده مى شود که در یک جمع بندى مى توان آن را در دو تفسیر خلاصه کرد:
1- گروهى آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیر عادى از غیر جنس انسان با شکلى عجیب دانسته اند، و براى آن عجائبى نقل کرده اند که شبیه خارق عادات و معجزات انبیاء است.
این جنبنده در آخر زمان ظاهر مى شود، و از کفر و ایمان سخن مى گوید و منافقین را رسوا مى سازد و بر آنها علامت مى نهد.
2- جمعى دیگر به پیروى از روایات متعددى که در این زمینه وارد شده او را یک انسان مى دانند، یک انسان فوق العاده، یک انسان متحرک و جنبنده و فعال که یکى از کارهاى اصلیش جدا ساختن صفوف مسلمین از منافقین و علامت گذارى آنها است، حتى از پاره اى از روایات استفاده مى شود که عصاى موسى و خاتم سلیمان با او است، و مى دانیم عصاى موسى، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سلیمان، رمز حکومت و سلطه الهى است، و به این ترتیب او یک انسان قدرتمند و افشاگر است. در حدیثى از حذیفه از پیامبر ص در توصیف دابة الارض چنین آمده است لا یدرکها طالب و لا یفوتها هارب فتسم المؤمن بین عینیه، و یکتب بین عینیه مؤمن و تسم الکافر بین عینیه و تکتب بین عینیه کافر، و معها عصا موسى و خاتم سلیمان:
او به قدرى نیرومند است که هیچکس به او نمى رسد و کسى از دست او نمى تواند فرار کند، در پیشانى مؤمن علامت مى گذارد و مى نویسد مؤمن و در پیشانى کافر علامت میگذارد و مى نویسد کافر با او عصاى موسى و انگشتر سلیمان است و در روایات متعددى بر شخص امیر مؤمنان على ع تطبیق شده است:
در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق ع مى خوانیم: مردى به عمار یاسر گفت آیه اى در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است، عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ این کدام جنبنده است؟
عمار مى گوید: به خدا سوگند من روى زمین نمى نشینم، غذایى نمى خورم و آبى نمى نوشم تا دابة الارض را به تو نشان دهم! سپس همراه آن مرد به خدمت على ع آمد، در حالى که غذا مى خورد هنگامى که چشم امام ع به عمار افتاد، فرمود بیا، عمار آمد و نشست و با امام ع غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجب فرو رفت و با ناباورى به این صحنه مى نگریست، چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده اش وفا نکند غذا نخورد، گویى قول و قسم خود را فراموش کرده است. هنگامى که عمار برخاست و با على ع خدا حافظى کرد، آن مرد رو به او کرده گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردى که غذا نخورى و آب ننوشى و بر زمین ننشینى مگر اینکه دابة الارض را به من نشان دهى؟ عمار در جواب گفت:اریتکها ان کنت تعقل: من او را به تو نشان دادم اگر مى فهمیدى .
نظیر همین حدیث در تفسیر عیاشى ازابو ذر رحمة اللَّه علیه نقل شده است علامه مجلسى در بحار الانوار با سند معتبرى از امام صادق ع چنین نقل مى کند که على ع در مسجد خوابیده بود، پیامبر ص آنجا آمد، على ع را بیدار کرد و فرمود قم یا دابة اللَّه- برخیز اى جنبنده الهى کسى از یاران عرض کرد اى رسول خدا آیا ما حق داریم یکدیگر را بر چنین اسمى بنامیم؟
پیامبر فرمود: نه این نام مخصوص او است، و او است. دابة الارض که خداوند در قرآن فرموده: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ … سپس فرمود: اى على در آخر زمان خداوند تو را در بهترین صورت زنده مى کند
و وسیله اى در دست تو است که دشمنان را با آن علامت مى نهى طبق این روایات، آیه فوق مربوط به رجعت است و با آیه اى که بعدا درباره رجعت مى آید هماهنگ مى باشد.
مرحوم ابو الفتوح رازى در تفسیر خود ذیل آیه فوق مى نویسد: بر طبق اخبارى که از طریق اصحاب ما نقل شده، دابة الارض کنایه از حضرت مهدى صاحب الزمان ع است با در نظر گرفتن این حدیث و احادیث فوق، مى توان از دابة الارض مفهوم کلى ترى را استفاده کرد که بر هر یک از پیشوایان بزرگ که در آخر زمان قیام و حرکت فوق العاده مى کنند و حق و باطل و مؤمن و کافر را از هم مشخص مى سازند منطبق مى شود.
این تعبیر که در روایات وارد شده که عصاى موسى و انگشتر سلیمان که رمز قدرت و پیروزى و حکومت است با او است قرینه اى است بر اینکه دابة الارض یک انسان بسیار فعال است نه یک حیوان.
و نیز اینکه در روایات وارد شده که مؤمن و کافر را نشانه گذارى مى کند و صفوفشان را مشخص مى سازد با انسان سازگار است.
سخن گفتن با مردم که در متن آیه قرآن به عنوان توصیف او آمده نیز مناسب همین معنى است.
در یک جمع بندى میتوانیم بگوییم. که از یک سو واژه دابه بیشتر در غیر انسانها به کار مى رود .(هر چند در قرآن کرارا در مفهوم اعم و یا در مورد انسانها استعمال شده) از سوى دیگر قرائن متعدد در خود آیه وجود دارد، و روایات فراوانى در تفسیر آیه وارد شده است. که نشان مى دهد منظور از دابة الارض-در اینجا انسانى است با ویژگیهایى که در بالا ذکر کردیم، انسانى است بسیار فعال، مشخص کننده خط حق و باطل، مؤمن و منافق و کافر، انسانى است که در آستانه رستاخیز ظاهر مى شود و خود یکى از آیات عظمت پروردگار است.
———————————————-
تفسیر نمونه ؛ ج 15 ؛ ص547