تقدیر الهی و کار ، ازدواج و قسمت
۱۳۹۵/۰۴/۱۴
–
۱۳۵۳۰ بازدید
قسمت و ازدواج این که میگویند قسمت آدم به هرکس که باشد با همان ازدواج میکنی! درست است؟ آیا ازدواج همهاش از روی قسمت است؟
«قسمت» به معانی مختلفی به کار برده می شود که اعتقاد به برخی از آنها، قابل پذیرش است. قسمت به این معنا که: «یک رویداد، معلول یک سری عوامل است که با تحقق آن عوامل، قطعاً آن رویداد به وقوع خواهد پیوست». این معنا کاملاً منطقی و صحیح است؛ مثلاً اگر کسی هر روز ورزش کند، عضلاتش قوی خواهد شد و یا اگر در عبور از خیابان دقت نکند، تصادف رخ خواهد داد. کاربرد معنایی دیگر برای قسمت، آن است که: «نقش فرد در حوادث کاملاً نادیده گرفته شده، همه چیز به مقدرات واگذار گردد». این برداشت از قسمت برداشتی نادرست و توجیه خوبی برای اهمال و ناتوانی ها است. در مورد ازدواج نیز، مسلماً قسمت به معنای اول صحیح و به معنای دوم نادرست است؛ زیرا ازدواج رویدادی است که برخواست دو طرف و شرایطی که در نظر می گیرند، بستگی دارد و نمی توان نقش اختیار را در این زمینه نادیده گرفت.
لذا با توجه به این نوع روایات که صفات همسر خوب و یا بد را معرفی میکند، معلوم میگردد انسان با اختیار خود باید همسر آینده خود را انتخاب نماید و خداوند متعال به این انتخاب آگاهانه انسان علم دارد و این امر موجب جبر نمیگردد.
تمام روایاتی که ویژگیهای یک همسر نیک را معرفی میکند همه دلیل بر این است که ما اختیار داریم و لازم است در انتخابمان دقت داشته باشیم. به عنوان مثال به چند روایت اشاره میکنیم:
شخصی با حضرت صادق(علیه السلام) در مورد ازدواج مشورت خواست حضرت فرمود:
«دقت کن خودت را کجا قرار میدهی و چه کسی را شریک مال خود قرار داده و او را بر دین و اسرار و امانتهای خودت مطلع مینمایی. اگر باید ازدواج کنی پس با دوشیزهای که به خوبی و خوشاخلاقی شناخته شده باشد ازدواج کن»[1]پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«با زنانی که اعتقاداتشان خوب نیست به جهت زیبایی یا ثروت آنان ازدواج نکن».[2]اگر تصویر صحیحی از موضوع قضا و قدر داشته باشیم، همه این ابهامات به کنار خواهد رفت. مسئله قضا و قدر همان مشیت الهی است که در نظام هستی هر چیز را با محاسبه دقیق و معین بهطور قانون مند و سازوار در چارچوب نظام علت و معلول قرار داده است. شناخت صحیح مشیت خداوند و خواست انسان مبتنی برداشتن تصور صحیح از مشیت خداوند در نظام جهان و انسان است.
به عبارت دقیقتر اختیار و اراده انسان تجلی و جلوه مشیت و اراده خداست. و به عبارتی دیگر خدا اراده نموده که بشر، فعل ارادی خود را با اختیار خویش انجام دهد. پس محال است فعل ارادی بشر بدون اختیار خود او تحقّق یابد. بر این اساس، ازدواج یک شخص، هم به خواست و ارادهی خداست، هم به اختیار خود اوست یعنی خدا اراده کرده که شخص اختیار داشته باشد و با اراده خود ازدواج کند، البته از طرف دیگر اراده نموده که طرف مقابل این شخص نیز با اختیار خود جواب مثبت یا منفی دهد.
پس چه یک خواستگاری به نتیجهی مثبت برسد و چه به نتیجهی منفی، در هر حال از تقدیر خدا خارج نیست. چون تقدیر خدا در امور ارادی بشر، به این است که آنها خودشان راه خود را انتخاب نمایند و یقیناً نیز این تقدیر خدا تحقّق خواهد یافت.
پس موقعی که در زبان عموم گفته میشود: ازدواج با فلانی قسمت فلان شخص بود، اگر منظور از قسمت آن امری است که ما هیچ نقشی در آن نداریم، معلوم است که ازدواج به این معنی قسمت نیست، چون شکّی نیست که ازدواج عملی اختیاری است و تا طرفین نخواهد ازدواجی رخ نمیدهد.
البته ناگفته نماند که عوامل مؤثر در انتخاب ما گاهی ظاهری و مادی است مانند شرایط مالی و سطح تحصیلات و گاهی عوامل معنوی است مانند ویژگیهای اخلاقی و همچنین عوامل مؤثر بیرونی گاهی مربوط به اظهار نظر اطرافیان است و گاهی مربوط به دعا و راز و نیاز است. که گاهی دعای ما یا اطرافیان ما و یا دعای طرف مقابل و اطرافیان او در انجام ازدواج و یا عدم انجام آن مؤثر است. از اینرو گاهی مجموعه عوامل ظاهری و باطنی و فردی و خانوادگی بهگونهای پیش میآید که فرد احساس میکند نقش اختیار او کمرنگ شده است و از آن به «قسمت» تعبیر میکند، در حالیکه میتوانست با تصمیم قاطع خود، شرایط را تغییر دهد. بنابراین میتوان گفت نقش اصلی در اتفاقات با اختیار و اراده فرد است اما عوامل دیگر نیز مؤثر میباشند. چنانکه ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که گاه خداوند متعال عواملی را پیش میآورد تا ما اموری خاصّ را اختیار نماییم یعنی ما را به سمت اختیار نمودن اموری خاصّ رهنمون میشود ولی اختیار را از ما سلب نمیکند. حکما و متکلّمین از این کار خدا تعبیر میکنند به لطف و عنایت الهی چرا که خداوند متعال با این کار میخواهد ما اموری را اختیار نماییم که نفع حقیقی ما را در پی دارند اگر چه به ظاهر ممکن است به نفع ما نباشند. لذا خداوند متعال میفرماید:
«… وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»[3]؛
«چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است در حالی که خدا میداند، و شما نمیدانید»
و در خصوص موضوع زناشویی فرمود:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیر»[4]؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید ! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها دادهاید (از مهر)، تملّک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. و با آنان، بهطور شایسته رفتار کنید ! و امّا اگر از آنها کراهت داشتید و خوشتان نمیآمد، پس چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد»
یعنی چه بسا شخصی چه مرد و چه زن از همسر خودش خوشش نمیآید، و خیال میکند که در ازدواج شکست خورده است غافل از اینکه خیر حقیقی او در همان زندگی است و در همان شرایط است که اگر بخواهد میتواند رضایت خدا را جلب کرده و به مقامات عالی برسد.
قسمت و کار
آیا هرکس هرچه بخواهد انجام دهد و یا تنبلی و بیحوصلگی کند و بعد بگوید قسمت اینگونه رقم خورده بود، درست است؟
نخست باید دانست؛ اعتقاد به وحدانیت خداوند دارای دو جنبه میباشد:
الف. در اعتقادات؛ ب. در اعمال و افعال.
توحید در خالقیت، ربوبیت و الوهیت از مصادیق توحید اعتقادی میباشد. توحید در توکل از مصادیق توحید در افعال و اعمال میباشد، مثلاً در توحید در الوهیت فرد در مقام عقیده و نظر معتقد میباشد که جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی شایستگی مقام الوهیت را ندارد و تنها معبود حقیقی او میباشد، ولی توحید در توکل به این معناست که انسان تنها خداوند را نقطه اتکاء و اتکال خود بداند. آیات قرآن کریم میفرماید:
«عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»[5]
و یا میفرماید:
«قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ»[6]باید دقت داشت توکل(بر وزن تفعل) با توکیل(بر وزن تفعیل) از حیث معنایی کاملاً متفاوت است. توکیل یعنی انسان عملی را تمام و کمال به دیگری بسپارد و خود هیچ دخالتی در آن کار نکند و همه امور را به دیگری واگذارد ولی مفهوم توکل به معنای سلب مسئولیت نیست. بلکه به معنای قبول تعهدات لازم همراه با اعتقاد به اینکه قادر مطلق خداوند متعال است لذا در سوره آلعمران خداوند متعال میفرماید:
«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»[7]زمانی که عزم به کاری کردی توکلت به خداوند باشد یعنی تلاشت همواره همراه با اعتقاد قلبی بر قدرت لایزال الهی باشد، بنابراین توحید در توکل به معنای عدم تلاش نمیباشد و اصولاً از لوازمات عالم ماده استفاده کردن از امکانات جهت برآورده شدن نیازهایی مادی میباشد. البته لازم به ذکر است تمام انواع توحیدهای عملی برگشت به توحید اعتقادی پیدا میکند مثلاً توحید در توکل بازگشت به توحید در ربوبیت پیدا میکند با این فرق که در توحید در ربوبیت انسان کل هستی را وابسته به خداوند میداند اما در توحید در توکل، انسان در هر فعلی که انجام میدهد معتقد است تنها قدرت الهی است که اگر به این فعل تعلق گیرد، انجام میشود.
روایات فراوانی در بحث توکل ذکر شده است که همه اشاره به این امر دارد که توکل یک صفت قلبی است که جلوه و اثرش در خارج بروز و ظهور میکند. به عنوان مثال از حضرت صادق(علیه السلام) از حدّ توکل سوال شد فرمودند:
«ان لا تخاف مع الله شیئاً» به غیر از خدا از کسی نهراسد.[8]و یا امیرالمؤمنین میفرماید:
«ایمان دارای چهار رکن میباشد: رضا به قضای الهی، توکل به خداوند، واگذاری و تفویض امور به خداوند و تسلیم امر الهی شدن[9]با دقت در این روایت میتوان بیان داشت تمام این چهار رکن برگشت به توحید در ربوبیت میکند، لذا زمانیکه انسان دریافت که در وجودش محتاج به خداوند است و ممکنالوجود است و کل هستی بهطور دائمی وجودشان را از خداوند دریافت مینماید، در این حالت تمام امور خود را به خداوند واگذار مینماید و اگر کاری انجام دهد به این معناست که زمینه و شرایط بهرهمندی از لطف خداوند را فراهم میکند.
به عبارتی میتوان گفت؛ «توکل» یک صفت کمالی و ممدوح میباشد که مربوط به قلب است و بین شخص متوکل و غیرمتوکل، تفاوتی در ظاهر اعمال دیده نمیشود، شخص متوکل از تمام نعمات الهی استفاده مینماید، شخص غیرمتوکل نیز همینطور، شخص متوکل از تمام اسبابی که خداوند برای رسیدن به اهداف تنظیم فرموده است استفاده میکند، شخص غیرمتوکل نیز همینطور، تنها فرقی که بین این دو وجود دارد این است که شخص متوکل تمام این اسباب را از جانب خداوند متعال میداند و شخص غیرمتوکل به این حقیقت توجه ندارد. چه زیبا مولوی سروده است:
گر توکل میکنی در کار کن
کشت کن پس تکیه بر جبار کن[10]پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمیروند، فرمود: چه میکنید؟ گفتند ما متوکلین هستیم، پیامبر فرمودند: «شما متوکل نیستید بلکه سربار جامعه هستید».[11]البته شخص متوکل علاوه بر امکانات مادی و ظاهری از عوامل معنوی نیز بهره میشود و از امدادهای ویژه خداوند نیز کمک میگیرد و از ناامیدی و پشیمانی و پریشانی به دور خواهد بود.
تقدیر الهی و روزی انسان
چرا خداوند روزی شخص فقیر را اینقدر کم قرار داده که باعث آسیب به دین او گردد آیا روزی هر شخص ثابت است یا اینکه روزی هرکس بستگی به فعالیت او دارد؟
این سوال از چند بخش تشکیل میشود که بهطور جداگانه به آنها میپردازیم.
روزیرسان کیست؟
روزیرسان همه آفریدهها خداوند است چنانکه فرموده است:
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ»[12]؛
«همانا تنها خداست که رزّاق میباشد؛ خدایی که صاحب قوّت و قدرت است».
مقدم شدن «هو» دلیل حصر است؛ یعنی روزی دهنده منحصراً خداست . و همچنین خداوند فرموده است:
«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهاوَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبین»[13]؛ «هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می داند؛ همهی اینها در کتاب آشکاری ثبت است»
تمام رزقهای مادی و معنوی از جانب حقتعالی میباشد از آنجایی که خداوند خالق هستی و جهان پیرامون ماست پس مخازن و معادن هستی از آن اوست و قطعاً مخلوقات در همه جوانب نیازمند او میباشند که برای ادامه حیات، رزق خود را از خزائن پایان ناپذیر خداوند دریافت میکنند. چه کسی جز خداوند میتواند شایسته مقام رازقیت تمام موجودات هستی باشد. زیرا که تمام موجودات خود نیازمندند و نیازمند به روزی دهندهای بالاتر از خود میباشد.
بنا بر این، غیر خدا فقط در حدّ واسطهی فیض در روزی رساندن به مخلوقات، نقش دارند و روزی دهندهی حقیقی فقط و فقط خداست. البته در این باره چند موضوع قابل توجه وجود دارد که بهطور مختصر به آنها اشاره میشود:
انواع رزق:
ما دو گونه رزق و روزی داریم. رزقی که بهسراغش می رویم. و رزقی که بهسراغمان می آید. امام علی (علیه السلام) میفرمایند:
«اِن الرزق رزقان رزق تطلبه و رزق یطلبک فان انت لم تأته اتاک»[14]؛ «رزق طالب (که به سراغ ما می آید) رزقی است که همواره ما را تعقیب می کند حتی اگر از آن فرار کنیم ما را رها نمی سازد همانطور که رهایی از چنگال مرگ ممکن نیست».
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند:
«لو اَنَّ ابن آدم فَرَّ من رِزقِه کما یفِرُّمن الموتَ لادرکه کما یدرکه الموت»[15].
اینگونه رزق ریشه در قضای الهی دارد و هیچ گونه تغییر و تحولی در آن صورت نمی گیرد. در این زمینه مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «روزی و روزی خوار متلازم همند و معنی ندارد که روزی خوار در مسیر زندگی طالب بقاء باشد اما رزقی برایش نباشد همین طور ممکن نیست رزقی محقق باشد و روزی خواری در بین نباشد و نیز رزق از مایحتاج روزی خوار افزون باشد و لذا رزق داخل در قضای الهی است».[16]اما قسم دیگر روزی (رزق مطلوب) رزقی است که برای طالب آن مقدّر شده است. اگر آنرا طلب نماییم و مشروط و علل لازم وصول به آنرا مراعات نماییم چنین رزقی را به دست می آوریم و در واقع تلاش ما در جهت رسیدن به این گونه روزی، جزءالعلّة است و اگر در کنار دیگر علل مهیای عالم غیب قرار گیرد مسلماً دستیابی به آن حتمیاست. در این باره مولی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
«اطلبوا الرّزق فانّه مضمون لطالبِه»[17]؛ «طلب نمایید روزی را که مضمون و مقدر است اما برای طلب کننده آن»
همانطور که طلب بدون ضمانت بی معنی است تضمین رزق بدون طلب نیز در این قسم (روزی مطلوب) ناممکن است.
بنابراین تمام موجودات این عالم دارای سهم خاصی از روزی مقدّر میباشند و سهم دیگری هم از روزی مطلوب دارند که باید شرایط حصول آن را فراهم سازد. در اینجاست که ممکن است تفاوت در ارزاق به چشم ما آید و گرسنهها و فقرا در ذهن ما سوال ایجاد نمایند. امّا همانگونه که شما نیز مستحضرید عوامل متعددی در این زمینه وجود دارند که باعث کم و زیاد شدن رزق و روزی میگردند.
در روایات و سخنان اهلبیت(علیهم السلام) به آنها اشاره شده است. مثلاً اموری مانند صلهرحم، صدقه دادن، نیّت خیر و طهارت داشتن از اسباب ازدیاد رزق است و مواردی مثل گناه و معصیت، قطع صله رحم و… سبب کم شدن روزی است. البته عوامل بیرونی مانند ظالمانی که بر اثر ظلمشان فرد، گروه و یا ملّتهایی به استثمار کشیده میشوند و رزق مظلومان، غاصبانه در اختیار آنان قرار میگیرد. پس گرسنگی عدّهای، قطعاً دلایل خاص خود را دارد که باید بررسی موردی شود.
حکمت تفاوت در میزان ارزاق:
1. تفاوت در رزق باعث میشود که عدّهای کارفرما و عدّهای کارگزار و کارگر شوند؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی میچرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومیاز مال و منال دنیوی بهرهی بیشتر برده است، و چهارمیحس هنری خوبی دارد و… و همه اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است؛ و همین امر باعث میشود که همهی مردم به همدیگر محتاج باشند. و این احتیاجهای متقابل، باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن میشود. خداوند متعال میفرماید:
«أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»[18]؛
«آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا برخی، بعضی دیگر را به خدمت گیرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری می کنند بهتر است».
2. گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است؛ تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال میفرماید:
«امّا انسان هنگامیکه پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد (مغرور می شود و) می گوید: پروردگارم مرا گرامیداشته است. و امّا هنگامیکه برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می گیرد، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است»[19]3. گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد؛ و بفهماند که کثرت مال دنیا، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال میفرماید:
«[روزی قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم. به راستی که او بهره عظیمیدارد. – اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمی کنند. – سپس ما، او (قارون) و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کنند، و خود نیز نمی توانست خویشتن را یاری دهد. – و آنها که دیروز آرزو می کردند بهجای او باشند (هنگامیکه این صحنه را دیدند) گفتند: وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می دهد یا تنگ می گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرومیبرد. ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمی شوند»[20]«و هنگامیکه رحمتی به مردم بچشانیم، از آن خوشحال می شوند؛ و هرگاه رنج و مصیبتی به خاطر اعمالی که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأیوس می شوند. آیا ندیدند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ می سازد؟! در این نشانه هایی است برای گروهی که ایمان می آورند. پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن! این برای آنها که رضای خدا را می طلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند»[21]4. روزی افزون، گاه از باب مجازات الهی است. یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و به دنیا چسبیدهاند، با امور دنیایی مشغول میکند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال میفرماید:
«خدا روزی را برای هر کس بخواهد وسیع، و برای هر کس بخواهد تنگ قرار می دهد؛ ولی آنها (کافران) به زندگی دنیا، شاد و خوشحال شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است»[22]«آن کس که(تنها) زندگی زودگذر(دنیا) را می طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم، و به هر کس اراده کنیم، می دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می سوزد در حالی که نکوهیده و رانده شده است. و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند-در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد»[23]5. گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بندهی خدا طغیان نکند. یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش میدهد، روزی برخی افراد مؤمن را هم کاهش میدهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمیآمد، لذا افراد برای این که از داشتههای دیگران استفاده نمایند متوسل به زور میشدند، همانگونه که کشورهای ثروتمند سعی میکنند با افزایش قدرت نظامیخود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود کنند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایهداران نیز چنین رقابتهای سخت و بعضاً خونبار وجود دارد.
خداوند متعال میفرماید:
«چنین نیست (که شما می پندارید) به یقین انسان طغیان می کند؛ از اینکه خود را بی نیاز ببیند»[24]«بخورید از روزیهای پاکیزه ای که به شما داده ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هرکس غضبم بر او وارد شود، سقوط می کند»[25]«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ»[26]؛ «اگر خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم می کنند؛ از اینرو به مقداری که می خواهد (و مصلحت می داند) نازل می کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»
همچنین فرمود:
«ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامیکه در راه خدا گام می زنید (و به سفری برای جهاد می روید)، تحقیق کنید! و به خاطر اینکه سرمایهی ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام می کند نگویید: «مسلمان نیستی»؛ زیرا غنیمتهای فراوانی (برای شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). پس، (به شکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است»[27]اما اینکه آیا روزی هر کس از آغاز تا پایان عمر تعیین شده، و خواه ناخواه به او می رسد؟ یا اینکه باید به دنبال آن رفت؟
بعضی از افراد سست و بی حال به اتکاء تعبیراتی همانند آیه فوق، یا روایاتی که روزی را مقدر و معین معرفی می کند فکر می کنند لزومیندارد که انسان برای تهیه معاش زیاد تلاش کند، چرا که روزی مقدر است و به هر حال به انسان می رسد، و هیچ دهان بازی بدون روزی نمی ماند! این چنین افراد نادان که شناختشان درباره دین و مذهب فوق العاده سست و ضعیف است بهانه به دست دشمنان می دهند که مذهب عاملی است برای تخدیر و رکود اقتصادی و خاموش کردن فعالیتهای مثبت زندگی، و تن در دادن به انواع محرومیتها، به عذر اینکه اگر فلان موهبت نصیب من نشده حتماً روزی من نبوده، اگر روزی من بود بدون چون و چرا به من می رسید و این فرصت خوبی به دست استثمارگران می دهد که هر چه بیشتر مردم محروم را بدوشند و آنها را از ابتدایی ترین وسائل زندگی محروم سازند.
در حالی که مختصر آشنایی به قرآن و احادیث اسلامیبرای پی بردن به این حقیقت کافی است که اسلام پایه هرگونه بهره گیری مادی و معنوی انسان را سعی و کوشش و تلاش می شمرد تا آنجا که در جمله شعارگونه قرآنی «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی»، بهره انسان را منحصراً در کوشش و کارش قرار می دهد.
پیشوایان اسلامیبرای اینکه سر مشقی به دیگران بدهند در بسیاری از مواقع کار می کردند کارهایی سخت و توانفرسا.پیامبران پیشین نیز از این قانون مستثنی نبودند، از چوپانی گرفته، تا خیاطی، و زره بافی و کشاورزی، اگر مفهوم تضمین روزی از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسیدن روزی باشد، نباید پیامبران و امامان که از همه آشناتر به مفاهیم دینی هستند اینهمه برای روزی تلاش کنند.
بنابراین ما هم می گوییم روزی هر کس مقدر و ثابت است، ولی در عین حال مشروط به تلاش و کوشش می باشد، و هر گاه این شرط حاصل نشود مشروط نیز از میان خواهد رفت.
این درست به آن می ماند که می گوییم هر کس اجلی دارد و مقدار معینی از عمر. مسلماً مفهوم این سخن آن نیست که اگر انسان حتی دست به انتحار و خودکشی و یا تغذیه از مواد زیانبخش بزند تا اجل معینی زنده می ماند، مفهومش این است که این بدن استعداد بقاء تا یک مدت قابل ملاحظه دارد اما مشروط به اینکه اصول بهداشت را رعایت کند و از موارد خطر بپرهیزد و آنچه سبب مرگ زودرس می شود از خود دور کند.
نکته مهم این است که آیات و روایات مربوط به معین بودن روزی در واقع ترمزی است برای افکار مردم حریص و دنیاپرست که برای تأمین زندگی به هر در می زنند، و هر ظلم و جنایتی را مرتکب می شوند، به گمان اینکه اگر چنین نکنند زندگیشان تأمین نمی شود.
آیات قرآن و احادیث اسلامیبه اینگونه افراد هشدار می دهد که بیهوده دست و پا نکنند، و از طریق نامعقول و نامشروع برای تهیه روزی تلاش ننمایند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند و تلاش و کوشش کنند مطمئن باشند خداوند از این راه همه نیازمندیهای آنها را تامین می کند. خدایی که آنها را در ظلمتکده رحم فراموش نکرد. خدایی که به هنگام طفولیت که توانایی بر تغذیه از مواد غذایی این جهان نداشتند روزیشان را قبل از تولد به پستان مادر مهربان حواله کرد.
خدایی که به هنگام پایان دوران شیرخوارگی در آن حال که ناتوان بودند، روزیشان را به دست پدر پر مهری داد که صبح تا شام جان بکند و خوشحال باشد که برای تهیه غذای فرزندانم زحمت می کشم.
آری این خدا چگونه ممکن است به هنگامیکه انسان بزرگ می شود و توانایی و قدرت به هر گونه کار و فعالیت پیدا می کند او را فراموش نماید، آیا عقل و ایمان اجازه می دهد که انسان در چنین حالی به گمان اینکه ممکن است روزیش فراهم نشود در وادی گناه و ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران گام بگذارد و حریصانه به غصب حق مستضعفان پردازد.
البته نمی توان انکار کرد که بعضی از روزیهاست چه انسان به دنبال آن برود، یا نرود، به سراغ او می آیند. آیا می توان انکار کرد که نور آفتاب بدون تلاش ما به خانه ما می تابد و یا باران و هوا بدون کوشش و فعالیت به سراغ ما می شتابد؟ آیا می توان گفت که عقل و هوش و استعدادی که از روز نخست در وجود ما ذخیره شده به تلاش ما بوده است!؟
این را نیز نمی توان انکار کرد که در پاره ای از موارد انسان به دنبال چیزی نمی رود، ولی بر اثر یک سلسله عوامل مادی پیرامونی و یا عوامل معنوی نصیب او می شود، اینگونه روزیها گرچه در نظر ما تصادفی است اما در واقع و از نظر سازمان آفرینش حسابی در آن می باشد. ولی به هر حال نکته اساسی این است که تمام تعلیمات اسلامیبه ما می گوید برای تأمین زندگی بهتر چه مادی و چه معنوی، باید تلاش بیشتر کرد، و فرار از کار به گمان مقسوم بودن روزی غلط است.
لازم به ذکر است که گاهی خداوند رزق کسی را از همین اسباب طبیعی میرساند ولی از طریق دیگری و از کانال دیگری این روزی از بین میرود و یا غصب میشود چرا که این عالم محل تزاحم است و گاهی پدیدهها همدیگر را خنثی میکنند. از اینرو اگر در جامعه، انسانهای ناهنجار و سارقانی وجود داشته باشد و یا حاکمان ظالم و کارگزارانی نالایق در رأس امور باشند، چه بسا روزیهای خدادادی را چپاول کنند و امکانات عمومیرا تباه سازند و این به نوعی نتیجه کوتاهیهای فردی و اجتماعی است و از سوی خدا کاستی نبوده است. اگر خدا رزاق و روزیرسان است چرا گروه زیادی از مردم جهان در فقر به سر میبرند؟ آیا میتوان گفت هر کس «قسمت» خودش را دارد و این قضا و قدر الهی است؟
در این باره نخست باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که رزق و روزی تنها به خوراک و پوشاک نیست. برخی از جهت مادی خیلی پولدارند و برخی از جهت علم و معنویت بسیار وارسته هستند، بنابراین رزق و روزی فقط به پول و امکانات مادی نیست. چنانکه راغب در مفرات گفته است: رزق بخشش مدام و پیوسته است که گاهی دنیوی و زمانی اخروی است و گاهی نصیب و بهره را هم رزق گویند و همچنین به چیزی که به معده می رسد و با آن تغذیه می شود. در صحاح، رزق را عطا و آنچه از آن نفع برده میشود معنی کرده است. و در قاموس قرآن گفته است: رزق عطائی است که از آن منتفع میشوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن.
در قرآن مجید گذشته از معنای مشهور رزق به نبوت نیز رزق گفته شده است:
«یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً…»[28]همچنین به امنیّت نیز رزق گفته شده:
«آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان می ربایند. آیا ما حرم امنی در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی (از هر شهر و دیاری) به سوی آن آورده می شود؟! رزقی است از جانب ما؛ ولی بیشتر آنان نمی دانند»[29]و گاهی رزق، فقط به خوراک اطلاق شده مثل:
«… وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ…»[30]؛
«… بر آن کس که فرزند برای او متولّد شده(پدر)، لازم است رزق (خوراک) و پوشاک مادر را بهطور شایسته بپردازد…».
در این آیه شریفه کسوت (پوشاک) را از رزق جدا کرده است.
اما چرا روزی مردم یکسان نیست؟
شکی در این نیست که تلاش افراد در اندازه و مقدرات روزی آنها مؤثر است. یعنی اگر افراد دنبال روزی خود نروند در موارد بسیاری از آن محروم میشوند. درست است که خداوند متعال روزیرسان است؛ ولی چنین نیست که خدا روزی هر کسی را در دهانش بگذارد. بلی، افرادی هستند که خداوند متعال بیواسطه یا باواسطه روزی آنها را بدون اینکه تلاشی برای کسب آن بکنند میرساند. مثل کودکان شیرخوار و از کارافتادگان؛ اما اکثر مردم روی زمین از طریق کار و تلاش و پذیرفتن مسئولیتهای اجتماعی روزی خود را به دست میآورند و اگر خدا روزی مردم را به کار آنها گره نمیزد کمتر کسی حاضر میشد به وظیفه خود عمل کند. بنابراین، تلاش برخی افراد برای رسیدن به روزی لازم است؛ ولی چنین هم نیست که هر کس بیشتر تلاش نمود حتماً روزی بیشتری نیز به چنگ آورد.
اساساً یکی از حکمتهای تفاوت ارزاق نیز همین است که انسانها از این راه متوجّه خدا شوند و بدانند که همه امور به دست اوست.لذا امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود:
«عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ»[31]؛ «خدا را از راه به هم خوردن تصمیمها، واماندن پیمانها و نقض شدن ارادهها شناختم»
به تصریح قرآن کریم توسعه و تنگی روزی در دست خداست:
«إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً »[32]؛
«پروردگار تو روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده می کند، و برای هر کس بخواهد محدود می سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است».
از ذیل آیه به دست میآید که قبض و بسط روزی، روی عللی بوده و بیحکمت نیست، و خدا به احوال بندگان دانا و به صلاح آنها آگاه است. مشابه این آیه در سوره های رعد: 26، قصص:82، عنکبوت: 62، سباء: 36، زمر: 52، نحل: 71 نیز آمده است.
بنا بر این، طبق مفاد آیات، هیچ موجودی محروم از روزی مکفی نیست. لکن در مواردی، یکی از شروط رسیدن به روزی تلاش خود افراد است. و مراد از تلاش نیز صرفاً کار کردن نیست؛ بلکه گاهی تلاش به این است شخص یا جامعه حقّ خود را دیگران بگیرد. مقدار غذا و پوشاک و امکاناتی که بر روی زمین وجود دارد چندین برابر نیاز بشر موجود است. لکن تنبلی، بیتدبیری، و کج فهمی، ظلم و اسراف و بیتقوایی عدّهای از مردم باعث شده است که درصد بالایی از ثروت روی زمین در دست درصد کمیاز ویژهخواران قرار گیرد. آیا اگر مردم محروم برای احقاق حقّ خود قیام کنند نمیتوانند حقّ خود را از آنها بگیرند؟! روشن است که اگر بخواهند میتوانند. آیا اگر مردم فلسطین، مردم عراق، مردم افغانستان و مردم دیگر ممالک گرفتار فقر، یکپارچه برخیزند نمیتوانند از عهده اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورهای جهانخوار بر آیند؟! اگر بخواهند میتوانند؛ ولی اختلافات فکری، مذهبی، تنبلیها، ترسها و اندیشههای نادرست اجازه چنین کاری را نمیدهد. انبیاء(علیهم السلام) آمدهاند تا بشر را با هم یکرنگ کنند تا در سایه یکرنگی، همه از مواهب خدادادی عادلانه استفاده کنند. لکن برخی مردم تن به این تعالیم نمیدهند؛ و تا مردم تن به تعالیم الهی ندهند، این بیعدالتی در تقسیم رزق، همواره خواهد بود. این سنّت خداست که هر کس آخرت را رها کرده و فقط دنیا را بخواهد به مقداری از آن میرسد. و هر کس برای آخرتش تلاش کند و احکام خدا را رعایت کند هم از نعمتهای دنیا و هم از نعمتهای آخرت بهرهمند میشود.
«آنکس که(تنها) زندگی زودگذر(دنیا) را می طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -و به هر کس اراده کنیم- می دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. – و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند- در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد»[33]«کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمیاز آن به او می دهیم امّا در آخرت هیچ بهره ای ندارد»[34]این دو آیه شریفه مربوط به فرد است؛ یعنی اگر فردی فقط به دنبال دنیا باشد، و آخرت را رها کند دچار سنّت استدراج میشود و خدا او را غرق در خواستههایش میکند و در نهایت او را وارد جهنّم میکند. و اگر کسی طالب آخرت باشد و در راه آن تلاش کند او نیز به آخرتش میرسد و از دنیا نیز بیبهره نمیماند. امّا اگر یک جامعه در مسیر خدا و آخرت قرار گیرند، نه تنها آخرت مردم آن جامعه تأمین میشود، در دنیا نیز غرق در نعمت میشوند. و از آفات آسمان و زمین ایمن میشوند. خداوند متعال میفرماید:
«و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم»[35]بنابراین، یکی دیگر از از عوامل ازدیاد رزق دینداری یا عدم دینداری است. اگر اجتماع متدیّنین حقیقتاً از دین تبعیّت کنند نعمات الهی به آن جامعه سرازیر میشود و همه به اندازه کفاف از نعمات دنیایی بهره میبرند. امّا اگر جامعهای ادّعای دینداری کند ولی دیندار واقعی نباشد، برکت از آن جامعه برداشته میشود؛ و در چنین فضایی فقط کسانی به ثروت میرسند که فقط طالب دنیا هستند و اگر از دین هم حرفی میزنند فقط برای این است که به دنیا برسند. و این از یک طرف مجازات خود آن شخص است که گرفتار سنّت استدارج شده است. و از طرف دیگر مجازات جامعه مدّعی دینداری است. چون در ادّعای خود صدق تامّ ندارند.
حاصل کلام:
1. رزق فقط شامل خوراک و پوشاک و مسکن و امثال آن نیست. بلکه هر چیزی که بشر از آن سود میبرد جزء رزق است. لذا وجود، انسان بودن، سلامتی، دین، علم، امنیّت، انبیاء و ائمه(علیهم السلام)، استعدادها و… همه جزء رزق محسوب میشوند.
2. با تعریف فوق از رزق، همه موجودات از رزق الهی بهره دارند؛ و موجودی نیست که از خدا دم به دم روزی نگیرد. در بین انسانها نیز همه از روزی الهی بهره دارند. ولی روزیهای گوناگون به صورت متفاوت بین مردم تقسیم شده تا انسانها محتاج یکدیگر باشند و در نتیجه اجتماع انسانی شکل گیرد؛ و در متن اجتماع استعدادهای فطری انسانها شکوفا شود. امّا این مطلب را که چه چیزی به نفع شخص خاصّی است فقط خدا میداند چرا که او خبیر و علیم است. چه بسا انسان با علم ناقص خود چیزی را به ضرر خود بداند و حال آنکه نفع او در همان است. خداوند متعال میفرماید:
«… وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[36]؛
«چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می داند، و شما نمی دانید».
«فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیر»[37]؛
«چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، در حالی که خداوند خیر فراوانی در آن قرار می دهد»
3. تفاوت رزق افراد دارای حکمتهای فراوانی است که انسانهای اهل ایمان و فکر به آنها پی میبرند؛ در نتیجه بر قوّت ایمانشان افزوده میشود.
4. رزّاق بودن خدا به صرف دادن یک رزق به هر موجود نیز تحقق مییابد. لذا تفاوت روزی افراد خدشهای به رزّاقیّت او نمیرساند. بلکه خود همین تفاوت، روزی دیگری است برای همه انسانها و بلکه برای همه موجودات. چون بقاء نظام عالم و نظام اجتماع به این تفاوتهاست. لذا از این تفاوتها میتوان به حکمت خدا پی برد.
5. روزی فقط و فقط به دست خداست؛ و تلاش انسان فقط معدّ است. رزق از سنخ مخلوق است و هیچ انسانی قادر به خلق روزی نیست. کار و تلاش فقط راهی است برای رسیدن به روزی که خدا خلق نموده است. لذا ربط علّی و معلولی بین کار و تلاش و روزی وجود ندارد. ولی یک نحوه ارتباط بین آن دو وجود دارد. و خدا به خاطر مصالحی، این دو را در موارد زیادی به هم گره زده است.
6. مقدار رزقی که خدا آفریده فراتر از نیازهای بشر موجود است. لذا فقر موجود در انسانها معلول علل انسانی است. یعنی خود انسانها نمیگذارند روزی افراد به آنها برسد یا خود افراد دنبال گرفتن روزی خود نیستند. خداوند متعال در این مورد نیز راه را از طریق شریعت نشان داده است لکن مردم، ایمان لازم به احکام خدا را ندارند.
رزق الهی و تلاش انسان
اینکه خداوند روزی را تکفل کرده شرح دهید. و نقش کار و تلاش انسان و یا دعا و توکل به چه مقدار است؟
مقدمه اول:
رزق و روزی که خداوند آن را به عهده گرفته و ضمانت کرده عبارت است از سهم و نصیبی که باید به مخلوقات برسد تا بتوانند به وجود و بقاء خود ادامه دهند. البته تعهد و ضمانت الهی و رزاقیت و روزی رسانی که بذات اقدس پروردگار نسبت می دهیم با تعهدات و ضمانت ها و تکفل های انسانی متفاوت است. اینکه در قرآن کریم آمده:
«وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَ»[38]؛ «رزق و روزی هر جنبنده ای بر عهده خداوند است»
باید در نظر داشت که آنکه ماجرای رزق جنبندگان را به عهده گرفته است الله است نه یک مخلوق. الله یعنی آنکس که آفریننده نظام های هستی و خالق موجودات است و لذا تعهد الهی تفاوت دارد با تعهد مخلوقی که جزئی از همین نظام و تحت تأثیر موجودات این نظام است.
شناختن فعل خدا و رزّاقیت خدا شناخت نظامات عالم است. ما خود جزء عالمیم و مانند سایر اجزاء عالم وظیفه ای داریم. وظایفی هم که ما در عالم درباره ارزاق و حقوق داریم و قانون خلقت ما را موظف به آن وظایف کرده است و یا قانون شریعت ما را به آن موظف ساخته است از شئون رزاقیت خداوند است.
قوه جذب و تغذّی که در گیاهان است همینطور جهازات تغذیه، میل ها و غریزه هایی که در جانداران است و آنها را بهسوی مواد غذایی می کشاند همه از مظاهر رزاقیت حضرت حق است. خداست که هر جانداری را به وسیله یک سلسله میل ها و رغبت ها مسخر کرده که در پی مایحتاج خود برود. و برای ارضای این میل ها همیشه در تلاش باشد. همین اندیشه و تلاش و کوشش جد و جهد در این زمینه به موجب رزّاقیت خداوند است و رزاقیت اوست که روزی و روزیخوار. رزق و مرزوق را عاشق یکدیگر قرار داده و در پی هم واداشته است. در متن واقع پیوستگی خاصی بین اجزاء خلقت وجود دارد که آن ها را به یکدیگر تطبیق می دهد. تا طفل طفل است و قادر به تحصیل روزی و تهیه آن نیست، روزی او را آماده و مهیا در اختیار او قرار داده است و تدریجاً که او قدرت بیشتری پیدا می کند و با کنجکاوی می تواند روزی خود را به دست آورد دیگر روزی او به آسودگی در اختیارش نیست مثل اینکه روزی او را بر می دارند و در نقطه ای دوردست می گذارند تا برود و آن را پیدا کند و استفاده نماید. بهطور کلی یک تناسبی است میان آمادگی روزی و مقدار توانایی روزی خوار و مقدار هدایتی که بهسوی روزی خود شده است.
انسان چون نسبت به گیاهان و حیوانات موجودی عالی تر و راقی تر است و آنچه برای زندگی گیاهان و حیوانات کافی است برای او کافی نمی باشد مسئله تحصیل روزی او شکل و وضع دیگری دارد. فاصله بین روزی و روزی خوار در عرصه زندگی انسان بیشتر است. از اینرو وسایل زیادتری در اختیار او قرار داده شده و دستگاه هدایت در وجودش تقویت گشته به او عقل و عمل و فکر داده شده. وحی و نبوت به یاری اش آمده و برایش وظیفه و تکلیف مقرر شده و همه اینها از شئون رزاقیت خداوند است. و لذا اینکه گفته شده:
مخور هول ابلیس تا جان دهد
هر آنکس که دندان دهد نان دهد
توانا اسـت آخــر خداونـد روز
که روزی رساند تو چندین مسوز
نگــارنــده کـــودک اندر شکـــم
نویسنـده عمــر و روزی اسـت هم[39]سخن درستی است اما نه به این معنی که دندان داشتن کافی است که نان پخته و آماده بر سر سفره انسان مهیا شود. بلکه به این معنی که در دستگاه خلقت بین نان و دندان رابطه است. اگر نان نبود دندان نبود و اگر دندان و صاحب دندان نبود نان نبود. بین روزی و روزی خوار و وسایل خوردن و هضم و جذب روزی و وسایل هدایت و راهنمایی به سوی روزی در متن خلقت ارتباط است. آن کس که انسان را در طبیعت آفریده و به او دندان داده نان یعنی مواد غذایی قابل استفاده را هم در طبیعت آفریده و اندیشه و فکر و نیروی عمل و تحصیل و حسن انجام وظیفه را هم آفریده است همه اینها توأماً مظهر رزاقیت خداوند است.[40]مقدمه دوم:
در واقع ما دو گونه رزق و روزی داریم. رزقی که به سراغش می رویم و رزقی که بهسراغمان می آید. امام علی (علیه السلام) میفرمایند:
«اِن الرزق رزقان رزق تطلبه و رزق یطلبک فان انت لم تأته اتاک»[41]؛ «رزق طالب (که به سراغ ما می آید) رزقی است که همواره ما را تعقیب می کند حتی اگر از آن فرار کنیم ما را رها نمی سازد همانطور که رهایی از چنگال مرگ ممکن نیست».
همچنین حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودهاند:
«لو اَنَّ ابنَ آدم فَرَّ من رِزقِه کما یَفِرُّمن المَوتَ لادرکه کما یدرکه الموت»[42].
اینگونه رزق ریشه در قضای الهی دارد و هیچگونه تغییر و تحولی در آن صورت نمی گیرد. در این زمینه مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «روزی و روزی خوار متلازم هماند و معنی ندارد که روزی خوار در مسیر زندگی طالب بقاء باشد اما رزقی برایش نباشد همینطور ممکن نیست رزقی محقق باشد و روزی خواری در بین نباشد و نیز رزق از مایحتاج روزی خوار افزون باشد و لذا رزق داخل در قضای الهی است»[43].
اما قسم دیگر روزی (رزق مطلوب) رزقی است که برای طالب آن مقدّر شده است. اگر آن را طلب نماییم و مشروط و علل لازم وصول به آن را مراعات نماییم چنین رزقی را به دست می آوریم و در واقع تلاش ما در جهت رسیدن به این گونه روزی، جزءالعلّة است و اگر در کنار دیگر علل مهیای عالم غیب قرار گیرد مسلماً دستیابی به آن حتمیاست.
در اینباره مولی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید: طلب نمایید روزی را که مضمون و مقدر است اما برای طلب کننده آن «اطلبوا الرّزق فانّه مضمون لطالبِه»[44]. همانطور که طلب بدون ضمانت بی معنی است تضمین رزق بدون طلب نیز در این قسم (روزی مطلوب) ناممکن است. و لذا از این دو قسم روزی که از ناحیه خدای بزرگ برای بندگان معین گشته است قسمیاز آن بدون قید و شرط و به عبارتی رزق طالب و قسمیدیگر مشروط است و مطلوب. روزی بی قید و شرط در هر حال انسان را طلب می نماید و تا پیمانه قابلیت انسان از این گونه رزق پر نگردد اجل و مرگ انسان فرا نمی رسد.
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«الا و اِنّ الرُّوحَ الاَمینَ نَفَتَ فی روعِی اَنَّه لن تَموتَنَفْسٌ حَتّی تستکمل رزقها»[45]اما روزی مطلوب و مشروط حتمیت و ضرورتش مشروط به انجام اموری و در نظر گرفتن مسائلی است که بدون ترتیب و انجام شرایط محقق نمی گردد.
رزق در لغت به معنای چیزی است که از آن بهره برده می شود. (الرزق ما یُنْتَفع بِه – اقرب الموارد) حال روزی طالب و محتوم همان روزی وجود و هستی، عمر، امکانات و محیط و خانواده و استعداد… است که از ناحیه این قسم (روزی طالب) توان و نیروی لازم و دقت وهوشیاری برای تلاش و انجام کار پدید می آید و در سایه این امور دَرِ روزی مطلوب و مشروط گشوده می گردد. در باب روزی مطلوب هر کس به شکلی باید دست نیاز و در عین حال جدیت و تلاش را بهسوی رزاق مطلق (حضرت حق) بلند کند حتی طفل شیرخوار که تلاشش همان گریه و ناله و فریاد اوست که در پس این گونه افعال به روزی مطلوبش (شیر مادر) دست پیدا می کند. اما چون در بستر رشد بالید و به مقطعی بالاتر رسید تلاش و جدّیت او شکلی دیگر پیدا می کند و به صورت تفکر و اندیشه و فعل و حرکت اعضا و جوارح نمود می یابد و کمیّت و کیفیت روزی نیز تغییر می کند.
نتیجه اینکه: در پی روزی طالب و محتوم و بی قید و شرط، تلاش و اندیشه و کار و فعالیت آفریده می شود و در پی تلاش و فعالیت و طلب روزی مطلوب و مشروط پدیدار می گردد. روزی محتوم و طالب قابل تغییر و تحول و کاهش و فزونی نیست که نه حرص انسان حریص آن را به جریان می اندازند و نه افسردگی انسان بی میل آن را باز می دارد. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
«ان الرِّزقَ لا یجُرُّهُ حرص حریصٍ و لایَصْرِفُه کراهیة کارِهٍ»[46]اما بر اثر چگونگی انجام مقدماتِ روزی مطلوب و کیفیت ترکیب و نحوه ترتیب و چینش آنها می توان روزی مطلوب را کاهش یا افزایش داد. برای نمونه حسن نیت و دوام بر طهارت از اموری است که روزی مطلوب را افزایش می دهد.
عنه(رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)) لما قیل لَه:
«اُحِبُّ ان یُوَسِّعَ عَلی َّ فی الرّزق؟ دُمْ علی الطَّهارة یُوَسَّعْ علیک فی الرزق»[47]امام علی(علیه السلام) میفرمایند:
«من حَسُنَت نیّته زیدَ فی رزقه»[48]پس بر ما لازم است که بعد از آنکه رابطه روزی و روزی خوار را دانستیم و آشنا شدیم که وسایلی برای رسیدن روزی به روزی خوار آفریده شده و تکلیفی هم برای تحصیل آن متوجه ما است کوشش کنیم و ببینیم بهترین و سالم ترین راه برای رسیدن به روزی چیست و قوای خود را در آن راه بهکار گیریم و به خداوند که خالق این راه است توکل کنیم.
با بررسی و ارزیابی قرآن کریم و سیره معصومان(علیهم السلام) پی می بریم که اقتصاد، کار و تولید از مهم ترین دستورات دین و آیین اسلام است. اقتصادی که دین بر آن تأکید دارد کسب درآمد از راه حلال و پرداخت حقوق شرعی آن است و کسی که کار و تلاش می کند تا روزی حلال کسب کند و در نتیجه از دیگران بی نیاز باشد، فردی با ارزش و شرافتمند است.
اقتصاد نیکو از ارکان حفظ خانواده و جامعه و مایه عزّت و استقلال کشور اسلامیاست. رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«العبادةُ سبعون جزءاً افضلُها طلب الحلال»[49]؛ عبادت هفتاد جزء است، برترین آن، کسب روزی حلال است»
با نگاهی به سیره و زندگانی چهارده معصوم پی می بریم که کار، تلاش و تولید در عرصه های کشاورزی و دامداری جزء جدایی ناپذیر زندگی ایشان بوده است. آن بزرگواران کار و تولید را در جامعه اسلامیبه یک فرهنگ و باور عمیق تبدیل نموده اند تا جایی که امام صادق(علیه السلام) به یکی از یاران خود فرمود:
«روش تأمین هزینه های زندگی از طریق کار و تولید، دنیاطلبی نیست، بلکه آخرت طلبی است»[50]در فرهنگ دینی برداشت مؤمن نسبت به کار و تلاش به قدری والاست که اعتقاد دارد کسی که در جهت رفع نیازهای خود و خانواده اش تلاش می کند تا سربار جامعه نباشد، همچون رزمنده ی در جبهه جنگ بر علیه دشمن است و برابر با او و حتی برتر از او پاداش دریافت خواهد کرد.
اصل دیگر کوشش در حفظ اعتدال و میانه روی در همه ی شئون زندگی است. به خصوص کسی که در کسب روزی، در به دست آوردن نیازهای زندگی، در هزینه های مصرفی و در معیشت، در معاملات، در اندوختن دارایی، در انفاق، در خوردن و آشامیدن، در شیوه پوشش و… اعتدال و اقتصاد را حفظ کند، زندگی ای سرشار از خوشبختی و کامیابی خواهد داشت.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
«اَربَعةٌ لایُستجابُ لهم، دعوة… رجل کانَ له مالٌ فأفسَدَه، فیقول: اللهم ارزُقنی! فیقال له: الَم آمُرْکَ بالاقتصاد؟!»[51]چند گروه هستند که دعایشان پذیرفته نمی شود، یکی از این گروه ها کسی است که مال و دارائی خود را زایل می کند یا به عبارتی به درستی به مصرف نمی رساند، با این حال دست به دعا بر می دارد و می گوید: خدایا رزق و روزیم ده! خداوند تبارک و تعالی به او خطاب می نماید: آیا تو را به اقتصاد و میانه روی دستور ندادم؟ یعنی هر که اعتدال را در مصرف مراعات کند، عنایت خدا شامل حالش می شود و روزی با برکت می یابد.
بعد از این که مقدمات و اصول کسب روزی حاصل شد پی می بریم کار و تلاش فرد برای کسب روزی به نوبه خود دعای عملی است. وقتی موانع رفع شد و شرایط برای دعا مهیا گردید، به تعبیر دیگر وقتی قابلیت و استعداد حاصل شد، عطا و تفضّل الهی شامل حال بنده خواهد شد:
«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[52]؛ «بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم»
هیچ منعی از جانب فیّاض و جواد عَلی الاطلاق نیست، کافی است بنده شرایط دریافت فیض را فراهم کند.
بعد از این که درباره اقتصاد و اعتدال مقدماتی را به عرض رساندیم: در باب دعا درمی یابیم توکل به خدا و قطع طمع از مردم از شرط های مهمّ دعا و تضرع به درگاه الهی است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«اذا ارادَ احدکم ان یسأل ربّه شیئاً الاّ أعطاهُ، فلییأسْ من النّاس کلّهم و لایکون له رجاء الاّ عندالله، فاذا علمَ اللّه عز وجل ذلک من قلبه لم یسأل الله شیئاً الاّ اعطاه»[53]؛ «چون کسی از شما خواهان آن باشد که هر چه از پروردگارش خواهد، بدو عطا کند، باید از مردم ناامید شود و امیدی جز به خدا نداشته باشد، که چون خدای عزّ و جلّ این را از قلبش بداند، هر چه خواهد بدو عطا کند»
در پایان دعاهای خاصی برای طلب رزق و رفع فقر و رفع قرض وارد شده که ما به بعضی اشاره می کنیم و شما را به کتاب های مفصل که در این باره مطالب عمیق تر و جامع تری گردآورده اند[54]1. تلاوت سوره واقعه در هر شب مخصوصاً در رکعت اول نافله نماز عشاء.
2. ذکر آیات 2 و 3 سوره طلاق بعد از نمازهای واجب.
«و مَن یتّق الله یَجعل له مخرجاً، و یَرزقُه من حیثُ لایحتَسِب و من یتوکّل علی الله فهو حسَبُه انَّ الله بالغ امره قد جعل الله لکلّ شیء قدر»[55]؛
اساتید اخلاق بر ذکر این آیات بعد از نمازهای واجب تأکید بسیار دارند و به تجربه آثار شگرفی در این کار نهفته است.
3. دعای طلب روزی از امام صادق(علیه السلام):
«اللهمّ انّه لیسَ علمٌ بِموضعِ رزقی و انّما اطلبُهُ…»[56]4. سلام کردن به هنگام ورود به منزل: اگر کسی در منزل نبود اینگونه سلام بدهد: «السّلام علینا من ربِّنا» و بعد سوره توحید «قل هو الله احد» را بخواند. نقل شده با این عمل، خداوند برکات خود را بر اهل آن منزل عنایت خواهد نمود.
5. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«هر که هر روز صد مرتبه این ذکر را بگوید «لا اله الاّ الله الملکُ الحقُّ المبین» از فقر و وحشت قبر امان یابد و توانگر شود و درهای بهشت بر وی گشوده شود»[57].
6. صدقه دادن به مقدار کم و به صورت مداوم.
پی نوشت ها:
[1]. طبرسی، فضلبنحسن، الآدابالدینیّه، فصل دهم، ترجمه 293.
[2]. طبرسی، فضلبنحسن، الاداب الدنیه، فصل دهم، ص 294.
[3]. بقره (2)، آیه 216.
[4]. نساء (4)، آیه 19.
[5]. مائده (5)، آیه 23.
[6]. زمر (39)، آیه 138.
[7]. آلعمران (3)، آیه 159.
[8]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج68، بابالتوکل، ص 157.
[9]. همان، ج 70، ص 18
[10]. مولوی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 47.
[11]. نوری، میرزاحسین، مستدرکالوسائل، ج 11، ص 1217.
[12]. ذاریات (51)، آیه 58.
[13]. هود (11)، آیه 6.
[14]. نهج البلاغه، نامه 31.
[15]. مکارم الاخلاق، ج 2، ص 377.
[16]. المیزان، ج 18، جزء 27، ص 377، عربی .
[17]. الارشاد، ج 1، ص303.
[18]. زخرف (43)، آیه 32.
[19]. فجر (89)، آیات 15 و 16 .
[20]. قصص (28)، آیات 82 – 79.
[21]. روم (30)، آیات 38 – 36.
[22]. رعد (13)، آیه 26.
[23]. اسراء (17)، آیات 18 و 19 .
[24]. علق (96)، آیات 6 و 7.
[25]. طه (20)، آیه 81.
[26]. شوری (42)، آیه 27.
[27]. نساء (4)، آیه 94.
[28]. هود (11)، آیه 88.
[29]. قصص (28)، آیه 57.
[30]. بقره (2)، آیه 233.
[31]. نهج البلاغه، حکمت 250.
[32]. اسراء (17)، آیه 30.
[33]. اسراء (17)، آیات 18 و 19.
[34]. شوری (42)، آیه 20.
[35]. اعراف (7)، آیه 96.
[36]. بقره (2)، آیه 216.
[37]. نساء (4)، آیه 19.
[38]. هود (11)، آیه 6.
[39]. سعدی .
[40]. ر.ک: بیست گفتار، آیت الله مطهری، گفتار ششم، ص 127 تا 137.
[41]. نهج البلاغه، نامه 31.
[42]. مکارم الاخلاق، ج 2، ص377.
[43]. المیزان، ج 18، جزء 27، ص 377.
[44]. الارشاد، 1/303.
[45]. الکافی، 2/74/2.
[46]. بحار، 77 / 68 / 7.
[47]. کنزالعمال، 44154.
[48]. بحار، 103 / 21 / 18.
[49]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 11.
[50]. ص 19.
[51]. اصول کافی، ج 4، ص 275.
[52]. مؤمن (40)، آیه 60.
[53]. سیره نبوی «منطق عملی»، دفتر دوم، مصطفی دلشاد تهرانی، به نقل از کافی، ج 2، ص 148.
[54]. ر.ک: مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی(ره) مفاتیح الحاجات، سید محمدرضا حسینی غیاثی .
[55]. طلاق (65)، آیات 2 و 3.
[56]. مفاتیح الجنان، تعقیب نماز عشاء.
[57]. مفاتیح الجنان، ادعیه هر روز.