۱۳۹۴/۱۲/۰۱
–
۸۲۸ بازدید
تله پاتی چیست؟
تله پاتی، به زبان ساده، قدرت و استعداد مخابره پیام یا تصویری از ذهن به ذهن فرد دیگر، بدون استفاده از وسایل حسی مانند سخن گفتن و مشاهده علائم یا حرکات است. تله پاتی، به زبان ساده، قدرت و استعداد مخابره پیام یا تصویری از ذهن به ذهن فرد دیگر، بدون استفاده از وسایل حسی مانند سخن گفتن و مشاهده علائم یا حرکات است.
کلمه «تله پاتی» نخستین بار توسط «فردریک مایرز» یکی از پایه گذاران انجمن تحقیقات روانی انگلستان به کار گرفته شده است. این کلمه از دو لفظ یونانی مشتق شده: یکی Tele به معنی «دور»، و دیگری Paths به معنی «احساس» است، که در مجموع میتوان آن را «احساس از دور» معنی کرد. این پدیده از یک طرف یکی از زمینههای EPS(ادراک فراحسی) محسوب میشود. چرا که EPS را مشتمل بر تله پاتی، روشن بینی و پیشگویی میدانند. ولی در طرف دیگر، از این پدیده به عنوان روشی که بر روی روان فردی دیگر تاثیر میگذارند، یاد شده است. به این ترتیب میتوان آن را جزء مضامین PK(روان جنبشی) ویا «تله کینه سیس» نیز طبقه بندی کرد. روشن نگری عبارت است از آگاهی از وقایع، اشیاء یا افراد بدون کاربرد حواس شنوائی، بینائی، بویائی، چشائی و لامسه.
روشن نگر به کسی می گویند که مثلأ بتواند محل زندگی وشرایط یک کودک گم شده را بدون مدد گرفتن از حواس خویش بگوید و یا از راه دور حوادث در حال رخ دادن را ببیند یا احساس کند. در کل در تله پاتی اطلاعات از اند یشه یا احساس فرد دیگری گرفته می شود، در حالی که در روشن نگری این آگاهی بدون ارتباط با اندیشه و احساس دیگری حاصل می گردد. ادعا می شود که روشن نگری به فاصله ی زمانی و مکانی بستگی ندارد. (فصلنامه علوم باطنی، شماره ۳، سال اول، پاییز ۱۳۸۳)
این پدیده، اگرچه در مصادیق روزمرهی آن در عین سادگی، موضوعی قابل توجه و جالب به نظر میرسد ولی به جهت امکاناتی که ایجاد میکند میتواند به عنوان شیوهای خاص و استراتژیک، در دسترسی یافتن به اطلاعات و انتقال آن نیز مورد استفاده قرار گیرد.
شناخت کامل هر پدیدهای، به اقتدار درآوردن و کنترل آن را نتیجه میدهد و هر گاه بر چیزی اقتدار پیدا کنیم، قدرت تسلط و تصرف بر آن چیز را مییابیم. در علم تلهپاتی نیز برخی از مفاهیم و مطالب پایهای وجود دارند که اطلاع از آنها در تجربهی این پدیده تأثیرگذار است. نتایج تحقیقات در این زمینه نشان داده است که با شناخت اصول اولیه ارتباط تلهپاتیک، شرایط برقراری ارتباط مؤثرتری مهیا میشود. همچنین آگاهی بر مؤلفههای آن، رهنمون تجربهی آگاهانه تلهپاتی میگردد و تلهپاتی را از یک پدیدهی کنترل نشده به پدیدهای قابل کنترل تبدیل میکند. برخی از اصول بنیادی تکنولوژی تلهپاتی از این قرار است: در هر تمرین یا برنامه تلهپاتیکی بین فرستنده و گیرندهی پیام، فاصلهای وجود دارد که میتواند از چند سانتیمتر تا چند هزار کیلومتر متفاوت باشد. افراد به همان میزان از ظرفیت و قابلیتی که در فواصل نزدیک کسب میکنند میتوانند در فواصل طولانی هم دریافت داشته باشند. بنابراین میزان فاصله در نحوه و نتیجهی ارتباط تلهپاتیکی کمترین تأثیری ندارد.
زمان: زمان نیز از مؤلفههایی است که در ارتباط تلهپاتیک تأثیرگذار است. مناسبترین زمان برای ارتباطات فکری، ساعات آخر شب و صبح زود است. زمانی که ما بیدار و مشغول فعالیت هستیم، خودآگاه ما فعال است. برعکس هر زمان که ما در وضعیت سکوت و آرامش، چشمانمان را ببندیم، ناخودآگاه ما فعال میشود. در زمان آرامش، کانالهایی که برای فعالیت و کارآیی روحی لازماند، رها و آزاد میشوند و انسان بهتر و بیشتر میتواند با ناخودآگاه خود رابطه برقرار کند.
فرستنده : فرستندهی پیام تلهپاتیک که به سوژه یا گیرنده، پیام میفرستد باید لحنی داشته باشد که گویی سوژه خود به این مطالب فکر کرده و آن را با زبان خویش بیان میدارد. برای مثال اگر هدف این باشد که گیرندهی پیام دست راستش را بلند کند، این پیام یا فرمان به این صورت صادر میشود: «حالا من دست راستم را بلند میکنم». اگر از ضمیر دوم شخص استفاده شود در این حالت سوژه اطلاعات نادرستی را دریافت میکند که آن را کاملاً مربوط و مرتبط با خودش نمیداند و فکر میکند منظور فرد یا شخص دیگری است.
انگیزه و علاقه: در حالت کلی اگر ما عملی را انجام میدهیم به این دلیل است که به واسطهی یک احساس یا انگیزه، برای انجام آن کار تشویق یا تحریک شدهایم. این انگیزه ممکن است یک ارزش روحی باشد. پیام تلهپاتیکی نیز بایستی آنچنان تأثیر داشته باشد که سوژه با شور و شوق درصدد انجام آن برآید و برای آن انگیزهی قوی و روشنی وجود داشته باشد.
تجسم و تصور: انسان، تصاویر و به ویژه سمبلها را بهتر، راحتتر و سریعتر از کلمات درک و فهم میکند. برای انتقال بهتر پیامهای تلهپاتیک، به جای کلمات اغلب از تصویر استفاده میشود؛ مثلاً به جای کلمهی سگ، سوژه در شرایطی تجسم میشود که سگی را در ذهنش مجسم میکند.
مشخصات فردی: در ارتباط تلهپاتیک، جنسیت از اهمیت زیادی برخوردار است. بهترین نتایج در شرایطی فراهم میشود که فرستندهی پیام، مرد و هدف یا گیرنده یک زن باشد. در شرایط عکس نتیجه از آنچه گفته شد کمتر است. اما برخلاف تأثیر جنسیت، پژوهشهای انجام شده نشان میدهد سن در قدرت و قابلیت تلهپاتی تأثیر ندارد.
باور و اعتقاد : بهترین تلهپاتها کسانی هستند که به این استعداد و هنر آدمی اعتقاد بیشتری دارند. هر قدر فردی در این زمینه از ایمان و اعتقاد قویتری بهرهمند باشد به پیشرفتهای بهتری نایل میشود.
شرایط جوی: بر اساس تحقیقات جدیدی که صورت گرفته، نقش شرایط و اختلالات جوی در میزان قدرتها و قابلیتهای روحی به خوبی نشان داده شده است. معمولاً در شرایط نامناسب جوی از انجام تمرینات تلهپاتیک خودداری میشود. هوای آرام و کمی خنک و یا ابری و کمی بارانی بدون رگبار، بهترین زمان برای انجام تمرینات تلهپاتیک است.
تعدد افراد : برای انجام یک تجربهی تلهپاتیک حداقل به حضور دو موجود زنده نیاز است. در اینجا از دو موجود زنده صحبت شده و نه لزوماً دو سوژهی انسانی، زیرا تلهپاتی بین گیاهان و جانوران و یا بین انسان با گیاهان و جانوران هم تحقق پیدا میکند. از سوی دیگر ادراکات تلهپاتیک به صورت دستهجمعی هم تحقق پیدا میکند. اما گاهی زمانی که به صورت گروهی این گونه آزمایشها انجام میشوند احتمال دریافت نادرست پیام وجود دارد. اگر گیرنده در دریافت پیام دچار اشتباه شود، امکان دارد آن را درست به همان صورت به دیگران هم منتقل سازد.
«والری سانفو»، نویسندهی کتاب اصول بنیادی دانش تلهپاتی در بیان تجربهای در این رابطه چنین عنوان میکند: «در یک تجربهی تلهپاتیک گروهی، من به همراه یک دستیار، بنا بود رنگ زرد را برای گروه مخابره کنیم.
در لحظهی آزمایش من به یک خورشید پرعظمت زرد فکر کردم و دستیارم به یک قناری زرد فکر کرده بود. در تجزیه و تحلیل به دست آمده متوجه اختلال و آمیزش این مفاهیم در اذهان سوژهها شدیم. برخی از سوژهها به احساس رنگ زرد یا خورشید نایل شده بودند و عدهای هم یک پرنده، یک بال و یا یک دایره را در ذهنشان دریافت کرده بودند.
ذهنیت سوژه
کسانی که با ریزهکاریها و محدودیتهای تلهپاتی آشنایی ندارند، تصور میکنند هر وقت که بخواهند میتوانند از تلهپاتی به جای تلفن و تلکس استفاده کنند. اینها بد نیست به این نکات توجه داشته باشند که همیشه نمیتوان به صورت ارادی و برنامهریزی شده به ارسال پیامهای دلخواه اقدام کرد. همچنین در تجربیات و ارتباطات تلهپاتیک نمیتوان هر پیام و دستوری را برای هر فردی ارسال کرد و این که تصویر ذهنی هر فرد، از هر واژهای، تصور خاصی دارد. برای مثال اگر ما به گل یا پرنده خاصی فکر کنیم و آن را از طریق تلهپاتی ارسال کنیم، این احتمال وجود دارد که سوژه، گل یا پرندهی دیگری را به صورت متفاوتی دریافت کند.
اما با وجود لحاظ نمودن کلیهی این اصول بنیادی و البته مسائل دیگری که در اینجا امکان پرداختن به آنها مهیا نشد، هم چنان یک سؤال در ذهن وجود دارد و آن اینکه: آیا میتوان روی افکار دیگران اثر گذاشت؟
پاسخ این سؤال مثبت است. این اصل و روش شناخته شدهای است که نه تنها در بسیاری از تبلیغات تجاری، بلکه از طرف دولتها و ایدئولوژیستها نیز مکرراً مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد. اکثر آنها برای تأثیرگذاری و دستکاری تفکر افراد جامعه به نفع خویش از این روش استفاده میکنند. در واقع تلهپاتی برای برخی افراد سودجو، ابزار مؤثری محسوب میشود.
این مسائل مختصری بود از کسانی که بحث تله پاتی را مطرح کرده و اصول آن را توضیح داده اند که اگر کمی به مباحث آنان دقت شود خواهید دید که خود آن ها نیز به این امر معترفند که تله پاتی به عنوان راهی قطعی برای تأثیر بر افکار و افراد نیست بلکه شیوه ایست که می تواند به عنوان ابزار روانشناسی استفاده گردد.
در مورد این مسائل، آیه الله مصباح یزدی سخنانی دارند که با توجه به تخصص و مطالعات ایشان در این زمینه خالی از لطف نیست؛ علاوه بر این که دیدگاه اسلام را نسبت به این مسائل بیان میدارد؛ ایشان میفرمایند: این مطلب که بعضی از افراد، در حالاتی، چیزهایی را ببینید یا بشنوند که دیگران از دیدن یا شنیدن آنها عاجزند، امری واقعی است. چنین حالاتی برای بسیاری از انسانها پیش می آید و درک فوق العاده ای برایشان حاصل می شود. اما این ادراکات، دارای انواعی هستند، دسته ای از آنها شناخته شده اند و در روان شناسی، به نام «تله پاتی » نامیده می شوند.
فرض کنید، شخصی نشسته است و ناگهان به ذهنش خطور می کند: فلان شخص در فلان جا کاری انجام داده، یا مریض شده یا تصادف کرده و یا از دنیا رفته است و بعدا معلوم می شود که واقعا هم صحیح بوده است یا به ذهنش می آید که، مثلا، کسی در شهر دیگری دارد با او سخنی می گوید و او نیز می شنود، بعد معلوم می شود که آن شخص، در آن حال، به او توجه داشته است و دلش میخواسته چنین مطلبی را به او بگوید، ولی به او دسترسی نداشته است و فقط ازذهنش خطورکرده است این، نوعی ارتباط روحی است.
هیچ یک از اینها دلیل براین نیست که این اشخاص، از اولیای خدا یا از دشمنان خدا هستند. زیرا هر دو صورتش ممکن است. حتی ممکن است چنین روابطی میان اشخاصی که منکر خدا هستند پیدا شود. این، حالتی خارق العاده است; یعنی دیگران نمی توانند و در اختیارشان نیست، ولی واقعیت است. حال چه اسراری در کار است و این کار، چه فرمولی دارد، هنوز علم، آن را کشف نکرده است و به هیچ وسیله، فرمول این ارتباط به دست نیامده است که چه کار باید کرد تا این رابطه برقرار شود. این امری اتفاقی است.
پیداست، چنین رابطه و درکی، هرگز نشانه این که شخصی، مقام و منزلتی نزد خدای متعال دارد، نیست. چنان که بعضی از افراد، به وسیله چشم ظاهری، چیزهایی را می بینند که دیگران نمی توانند ببینند و یا به وسیله گوش ظاهری، صداهایی را می شنوند که دیگران نمی توانند بشنوند. اینها، تاحدودی، از نظر فیزیولوژیکی نیز قابل توجیه اند; یعنی، یک ویژگی در اندام چشم یا اندام گوش و مغز و اعصابشان هست که در سایرین نیست; مثلا صداهایی که معمولا باید فرکانس معینی داشته باشد تا ما بشنویم، آنها با فرکانس کمتری می شنوند. یا به طور مثال، ما نورهایی را که تواتر خاصی دارند می بینیم اما آنها می توانند انوار ماوراءبنفش را هم ببینند. این یک خاصیت فیزیولوژیکی است که در بدنشان وجود دارد.
در کتاب فوق طبیعت آمده است که: خانمی روسی که ظاهرا مارکسیست و کمونیست است، چشمانش ویژگی خاصی دارد که درون بدن اشخاص را می بیند; به شخص که نگاه می کند، اندامهای داخلی بدنش را می بیند و گاهی به جای این که مریض را به آزمایشگاه و رادیولوژی ببرند و ببینند که چه آفتی در بدنش هست، این شخص، به بدن او نگاه می کند ومی گوید که در کجای بدنش اختلالی وجود دارد وبه این وسیله مرض او کشف می شود. گاهی دید او به حدی دقیق است که از دستگاههای عکس برداری هم دقیق تر می بیند، مثلاممکن است دستگاه تشخیص ندهد که فلان غده درکجای روده شخص است، اما او با یک نگاه می گوید: غده، در فلان جای روده مریض است.
این زن، هیچ ادعایی ندارد و هیچ ارتباطی هم با عالم غیب ندارد، فقط خاصیتی در اندام چشم او یا در سیستم عصبی اش هست که چیزهایی را درک می کند که دیگران درک نمی کنند.
بعضی از دانستنیهای غیر متعارف، با ابزارها و مقدماتی حاصل می شوند; یعنی اشخاصی زحمت ها و ریاضت هایی می کشند و تمرین هایی را انجام می دهند تا چنین قدرتی رابه دست می آورند. این هم امری مشترک بین حق و باطل است.
در مناطقی از هند مثل تبت و کوههای هیمالایا، فرقه هایی از مرتاضان زندگی می کنند، که اعتقادی به خدا و دین و روز قیامت ندارند – البته به بقاء روح، معتقدند – آنها ریاضت ها و گاه، اعمال سخت و خرد کننده ای را انجام می دهند که در نتیجه آن، قدرتی روحی پیدا می کنند که می توانند مسائلی را بفهمند و ببینند که دیگران از درک آن عاجزند و حتی می توانند از حوادث گذشته خبر دهند. عده ای از آنان پیشرفتهای خاصی دارند و می توانند از آینده خبر دهند. نمونه های زیادی از این پیشگویی ها، سراغ داریم.
افرادی هستند که بدون واسطه با آنان ملاقات و سؤال و جوابهایی داشته اند; مثلا، شخصی را که هرگز ندیده و نمی شناخته است با اسم صدا زده و گفته است که شما اهل فلان جا هستی، فلان نیت را داری، به فلان منظور به این جا آمده ای، تا فلان وقت، در فلان جا اقامت خواهی کرد وبه فلان منطقه، خواهی رفت.
شخصی تعریف می کرد که به یکی از مرتاضین برخورد کردیم، او گفت: شما روز پنج شنبه از این شهر خواهید رفت. من که برای روز چهارشنبه بلیط گرفته بودم، باخود گفتم: خوب، این یک اشتباه است، ولی به رویش نیاوردم روز چهارشنبه که می خواستیم با هواپیما حرکت کنیم، اعلام کردند که پرواز هواپیما به روز پنج شنبه موکول شده است. پیشگویی آن مرتاض درست ازآب در آمد با این که هیچ اطلاعی از زمان پرواز هواپیما نداشت. به هر حال، افرادی از راه ریاضت، می توانند چنین توانایی هایی پیدا کنند و یا ارتباطات روحی با افراد برقرار کنند که انواع و اقسام مختلفی دارد. نظیر اینها، مساله احضار ارواح و ارتباط با آنها و احضار جن و استفاده از اطلاعات او و از این قبیل چیزها است. خلاصه این که انسان می تواند آگاهیهای خارق العاده ای از راههای غیر متعارف داشته باشد، آگاهیهایی که از راه چشم و گوش و تعلیم و تعلم عادی میسر نیست.
برای کسب آن اطلاعات، تمرین و ریاضتهای خاصی لازم است و کسانی که آن ریاضتها را بکشند به چنین قدرتی دست می یابند. البته همه، این همتها را ندارند و گاهی شاید خیلی هم عاقلانه نباشند. در صورتی که کارهای عاقلانه تری وجود دارد و آدم می تواند با زحمت کمتری به کمالات بالاتری نایل شود، تحمل این ریاضت ها برای این که صرفا اطلاعاتی پیدا کند، چه فایده ای دارد؟ مگر ما از همان اطلاعاتی که از راه چشم و گوش به دست می آوریم چقدر استفاده می کنیم؟ خوب، ما می بینیم که مردم در حال رفت وآمد هستند، حالا کسی ببیند که دیروز مردم داشتند می رفتند و می آمدند، این چه امتیازی است؟
البته،این نوعی کمال است، یعنی امری وجودی است که آنها دارند و دیگران ندارند. آری چنین چیزی امکان دارد و وجود هم دارد. راهش نیزباز است، قابل تعلیم وتعلم است، استاد دارد. از او دستور می گیرند وعمل می کنند وچنین حالاتی برایشان پیدا می شود.
در این زمینه ها، مدعیان کاذب، خیلی بیشتر از آنهایی هستند که واقعا زحمتی کشیده اند و چیزی به دست آورده اند. حال، از ادعای دروغش که بگذریم، احضار روح و ارتباط باجن فی الجمله ممکن است.
اشخاصی هستند که جن تسخیرمی کنند، مقدمات و کارهایی انجام می دهند که یک یا چند جن در اختیار آنها قرار می گیرد و اطلاعاتی در اختیارشان قرار می دهند. کسب اطلاعات برای جن بسیار آسانتر از انسان است زیرا جن، سریع از مکانی به مکان دیگر منتقل می شود و اطلاعات را کسب می کند و می تواند در فاصله کوتاهی اطلاعات را در اختیار کسی قرار دهد که با او ارتباط دارد.
بله، این ها امکان دارد، اما این بدان معنا نیست که شخصی از اولیاء خداست بلکه گاه، کارهایی که برای احضار ارواح و تسخیر جن و یا سایر ریاضت ها، انجام می دهند خلاف شرع است; حتی لازمه ارتباط بابعضی از اجنه (اگر از کفار باشند)، توهین کردن شخص احضار کننده به دین حق است. یعنی او باید کارهای توهین آمیزی نسبت به مقدسات انجام دهد تا بتواند با آن جن ارتباط برقرار کند. افراد موثق نقل کرده اند، که آنها برای این که رابطه شان را با یک جن کافر، حفظ کنند «العیاذبالله » نمازشان را ترک می کردند، و کارهای توهین آمیزی نسبت به مقدسات، از جمله قرآن، انجام می دادند تا به این وسیله، توجه آن جن را جلب کرده و اطلاعاتی کسب کنند.
اینها یک قسم از اطلاعات غیر عادی است، و دلیل منزلت شخص نزد خدا نیست. اعمالی خارق العاده است، اما از مقوله مکاشفه(های عرفانی که نزد عرفا از اهمیت و اعتبار برخوردار است) نیستند. تله پاتی، احضار روح، ارتباط با جن و ریاضت های مرتاضان، هیچ کدام از مقوله مکاشفه نیست. نقل می کنند که در زمان امام صادق علیه السلام شخصی ادعا می کرد که هرکس چیزی را در دست خود پنهان کند من می گویم که آن چیست! مردم هم جمع شدند، برای تفریح و سرگرمی و هرکس چیزی را در دستش پنهان می کرد و می گفت که این چیست؟ اونیز جواب درست می داد. حضرت،وارد مسجد شدند و دیدند که مسجد شلوغ است. فرمودند: چه خبر است؟ جریان را برای ایشان شرح دادند. حضرت جلو رفتند و دستشان را مشت کردند و فرمودند که در دستم چیست؟ آن شخص فکری کرد و حالت تحیر و تعجب به او دست داد. حضرت فرمودند: چرا جواب نمی دهید، مگر نمی دانید چیست؟ گفت می دانم چیست. ولی تعجب می کنم که شما آن را از کجا به دست آورده اید. حضرت فرمودند: آن چیست؟ گفت: در تمام روی زمین هرچیزی سرجای خودش هست، ولی دریک جزیره ای، مرغی دوتا تخم گذاشته بود، یکی از آنهانیست، تنها چیزی که روی زمین تغییر کرد، همین است و این باید همان تخم باشد. حضرت دستشان را باز کردند و تخم آن پرنده را نشان دادند. بعد حضرت فرمودند: تو چگونه این علم را پیدا کرده ای؟ گفت با مخالفت با هوای نفس، هرچه دلم می خواست، خلافش را انجام می دادم. حضرت فرمودند: دلت می خواهد مسلمان شوی؟ گفت نه. حضرت فرمودند: شما گفتید که هرچه دلم نمی خواهد انجام می دهم، طبق قول خودت باید مسلمان شوی! او محکوم شد و گفت: خوب، قول داده ام و انجام می دهم. البته از این که دید حضرت توانستند تخم مرغی را از جزیره ای دور در اقیانوس، بیاورند ودر دست بگیرند، فهمیدکه ایشان شخصی عادی نیستند دینی که ادعا می کنند دین صحیحی است. این زمینه ای برای پذیرش دین اسلام بود. هنگامی که مسلمان شد، اشخاصی می آمدند و می گفتند در مشت ما چیست؟ ولی او نمی توانست جواب بدهد. از حضرت پرسید: آقا چه شد که تا حالا که دینم باطل بود و راهم غلط بود، چنین قدرتی را داشتم، اما حالا که مسلمان شده ام و دین حق را پذیرفته ام، پرده ای جلوی چشمم افتاده است و دیگر واقعیت را نمی بینم. این چه دینی است؟ حضرت فرمودند:تاکنون زحمتی کشیده بودی وخداوندمزدت را در همین عالم به تو می داد، از حالا به بعد هم اگر زحمتی را متحمل شوی خداوند متعال اینها را برای آخرتت ذخیره می کند که درعالم ابدی سعادتمند باشی. بنابراین، قدرت بر تصرف در طبیعت و انجام کارهای خارق العاده، دلیل مقام و منزلتی نزد خدا نیست. همان طوری که دلیل برعدمش هم نیست.
ممکن است شخصی،با تمرینهایی که انجام می دهد و قدرت اراده ای که پیدا می کند، این گونه قدرتهایی را پیدا کند و گاهی ممکن است که این، یک موهبت الهی باشد. اگر بخواهیم تشخیص دهیم که موهبت الهی هست،یا نه، ممکن نیست مگرآن که آن شخص را بشناسیم و ببینیم که اعتقاداتش درست بوده است. رفتارش چگونه بوده است، آیا طبق دستور خدا و پیغمبر صلوات الله علیه رفتار کرده است که خدا این موهبت رابه او عطا کند یا اهل ریاضتهای باطل بوده است؟ آن گاه می توان فهمید که این کارها شیطانی است یا الهی»
( فصلنامه معرفت، شماره 8، مصباح یزدی، محمد تقی)
کلمه «تله پاتی» نخستین بار توسط «فردریک مایرز» یکی از پایه گذاران انجمن تحقیقات روانی انگلستان به کار گرفته شده است. این کلمه از دو لفظ یونانی مشتق شده: یکی Tele به معنی «دور»، و دیگری Paths به معنی «احساس» است، که در مجموع میتوان آن را «احساس از دور» معنی کرد. این پدیده از یک طرف یکی از زمینههای EPS(ادراک فراحسی) محسوب میشود. چرا که EPS را مشتمل بر تله پاتی، روشن بینی و پیشگویی میدانند. ولی در طرف دیگر، از این پدیده به عنوان روشی که بر روی روان فردی دیگر تاثیر میگذارند، یاد شده است. به این ترتیب میتوان آن را جزء مضامین PK(روان جنبشی) ویا «تله کینه سیس» نیز طبقه بندی کرد. روشن نگری عبارت است از آگاهی از وقایع، اشیاء یا افراد بدون کاربرد حواس شنوائی، بینائی، بویائی، چشائی و لامسه.
روشن نگر به کسی می گویند که مثلأ بتواند محل زندگی وشرایط یک کودک گم شده را بدون مدد گرفتن از حواس خویش بگوید و یا از راه دور حوادث در حال رخ دادن را ببیند یا احساس کند. در کل در تله پاتی اطلاعات از اند یشه یا احساس فرد دیگری گرفته می شود، در حالی که در روشن نگری این آگاهی بدون ارتباط با اندیشه و احساس دیگری حاصل می گردد. ادعا می شود که روشن نگری به فاصله ی زمانی و مکانی بستگی ندارد. (فصلنامه علوم باطنی، شماره ۳، سال اول، پاییز ۱۳۸۳)
این پدیده، اگرچه در مصادیق روزمرهی آن در عین سادگی، موضوعی قابل توجه و جالب به نظر میرسد ولی به جهت امکاناتی که ایجاد میکند میتواند به عنوان شیوهای خاص و استراتژیک، در دسترسی یافتن به اطلاعات و انتقال آن نیز مورد استفاده قرار گیرد.
شناخت کامل هر پدیدهای، به اقتدار درآوردن و کنترل آن را نتیجه میدهد و هر گاه بر چیزی اقتدار پیدا کنیم، قدرت تسلط و تصرف بر آن چیز را مییابیم. در علم تلهپاتی نیز برخی از مفاهیم و مطالب پایهای وجود دارند که اطلاع از آنها در تجربهی این پدیده تأثیرگذار است. نتایج تحقیقات در این زمینه نشان داده است که با شناخت اصول اولیه ارتباط تلهپاتیک، شرایط برقراری ارتباط مؤثرتری مهیا میشود. همچنین آگاهی بر مؤلفههای آن، رهنمون تجربهی آگاهانه تلهپاتی میگردد و تلهپاتی را از یک پدیدهی کنترل نشده به پدیدهای قابل کنترل تبدیل میکند. برخی از اصول بنیادی تکنولوژی تلهپاتی از این قرار است: در هر تمرین یا برنامه تلهپاتیکی بین فرستنده و گیرندهی پیام، فاصلهای وجود دارد که میتواند از چند سانتیمتر تا چند هزار کیلومتر متفاوت باشد. افراد به همان میزان از ظرفیت و قابلیتی که در فواصل نزدیک کسب میکنند میتوانند در فواصل طولانی هم دریافت داشته باشند. بنابراین میزان فاصله در نحوه و نتیجهی ارتباط تلهپاتیکی کمترین تأثیری ندارد.
زمان: زمان نیز از مؤلفههایی است که در ارتباط تلهپاتیک تأثیرگذار است. مناسبترین زمان برای ارتباطات فکری، ساعات آخر شب و صبح زود است. زمانی که ما بیدار و مشغول فعالیت هستیم، خودآگاه ما فعال است. برعکس هر زمان که ما در وضعیت سکوت و آرامش، چشمانمان را ببندیم، ناخودآگاه ما فعال میشود. در زمان آرامش، کانالهایی که برای فعالیت و کارآیی روحی لازماند، رها و آزاد میشوند و انسان بهتر و بیشتر میتواند با ناخودآگاه خود رابطه برقرار کند.
فرستنده : فرستندهی پیام تلهپاتیک که به سوژه یا گیرنده، پیام میفرستد باید لحنی داشته باشد که گویی سوژه خود به این مطالب فکر کرده و آن را با زبان خویش بیان میدارد. برای مثال اگر هدف این باشد که گیرندهی پیام دست راستش را بلند کند، این پیام یا فرمان به این صورت صادر میشود: «حالا من دست راستم را بلند میکنم». اگر از ضمیر دوم شخص استفاده شود در این حالت سوژه اطلاعات نادرستی را دریافت میکند که آن را کاملاً مربوط و مرتبط با خودش نمیداند و فکر میکند منظور فرد یا شخص دیگری است.
انگیزه و علاقه: در حالت کلی اگر ما عملی را انجام میدهیم به این دلیل است که به واسطهی یک احساس یا انگیزه، برای انجام آن کار تشویق یا تحریک شدهایم. این انگیزه ممکن است یک ارزش روحی باشد. پیام تلهپاتیکی نیز بایستی آنچنان تأثیر داشته باشد که سوژه با شور و شوق درصدد انجام آن برآید و برای آن انگیزهی قوی و روشنی وجود داشته باشد.
تجسم و تصور: انسان، تصاویر و به ویژه سمبلها را بهتر، راحتتر و سریعتر از کلمات درک و فهم میکند. برای انتقال بهتر پیامهای تلهپاتیک، به جای کلمات اغلب از تصویر استفاده میشود؛ مثلاً به جای کلمهی سگ، سوژه در شرایطی تجسم میشود که سگی را در ذهنش مجسم میکند.
مشخصات فردی: در ارتباط تلهپاتیک، جنسیت از اهمیت زیادی برخوردار است. بهترین نتایج در شرایطی فراهم میشود که فرستندهی پیام، مرد و هدف یا گیرنده یک زن باشد. در شرایط عکس نتیجه از آنچه گفته شد کمتر است. اما برخلاف تأثیر جنسیت، پژوهشهای انجام شده نشان میدهد سن در قدرت و قابلیت تلهپاتی تأثیر ندارد.
باور و اعتقاد : بهترین تلهپاتها کسانی هستند که به این استعداد و هنر آدمی اعتقاد بیشتری دارند. هر قدر فردی در این زمینه از ایمان و اعتقاد قویتری بهرهمند باشد به پیشرفتهای بهتری نایل میشود.
شرایط جوی: بر اساس تحقیقات جدیدی که صورت گرفته، نقش شرایط و اختلالات جوی در میزان قدرتها و قابلیتهای روحی به خوبی نشان داده شده است. معمولاً در شرایط نامناسب جوی از انجام تمرینات تلهپاتیک خودداری میشود. هوای آرام و کمی خنک و یا ابری و کمی بارانی بدون رگبار، بهترین زمان برای انجام تمرینات تلهپاتیک است.
تعدد افراد : برای انجام یک تجربهی تلهپاتیک حداقل به حضور دو موجود زنده نیاز است. در اینجا از دو موجود زنده صحبت شده و نه لزوماً دو سوژهی انسانی، زیرا تلهپاتی بین گیاهان و جانوران و یا بین انسان با گیاهان و جانوران هم تحقق پیدا میکند. از سوی دیگر ادراکات تلهپاتیک به صورت دستهجمعی هم تحقق پیدا میکند. اما گاهی زمانی که به صورت گروهی این گونه آزمایشها انجام میشوند احتمال دریافت نادرست پیام وجود دارد. اگر گیرنده در دریافت پیام دچار اشتباه شود، امکان دارد آن را درست به همان صورت به دیگران هم منتقل سازد.
«والری سانفو»، نویسندهی کتاب اصول بنیادی دانش تلهپاتی در بیان تجربهای در این رابطه چنین عنوان میکند: «در یک تجربهی تلهپاتیک گروهی، من به همراه یک دستیار، بنا بود رنگ زرد را برای گروه مخابره کنیم.
در لحظهی آزمایش من به یک خورشید پرعظمت زرد فکر کردم و دستیارم به یک قناری زرد فکر کرده بود. در تجزیه و تحلیل به دست آمده متوجه اختلال و آمیزش این مفاهیم در اذهان سوژهها شدیم. برخی از سوژهها به احساس رنگ زرد یا خورشید نایل شده بودند و عدهای هم یک پرنده، یک بال و یا یک دایره را در ذهنشان دریافت کرده بودند.
ذهنیت سوژه
کسانی که با ریزهکاریها و محدودیتهای تلهپاتی آشنایی ندارند، تصور میکنند هر وقت که بخواهند میتوانند از تلهپاتی به جای تلفن و تلکس استفاده کنند. اینها بد نیست به این نکات توجه داشته باشند که همیشه نمیتوان به صورت ارادی و برنامهریزی شده به ارسال پیامهای دلخواه اقدام کرد. همچنین در تجربیات و ارتباطات تلهپاتیک نمیتوان هر پیام و دستوری را برای هر فردی ارسال کرد و این که تصویر ذهنی هر فرد، از هر واژهای، تصور خاصی دارد. برای مثال اگر ما به گل یا پرنده خاصی فکر کنیم و آن را از طریق تلهپاتی ارسال کنیم، این احتمال وجود دارد که سوژه، گل یا پرندهی دیگری را به صورت متفاوتی دریافت کند.
اما با وجود لحاظ نمودن کلیهی این اصول بنیادی و البته مسائل دیگری که در اینجا امکان پرداختن به آنها مهیا نشد، هم چنان یک سؤال در ذهن وجود دارد و آن اینکه: آیا میتوان روی افکار دیگران اثر گذاشت؟
پاسخ این سؤال مثبت است. این اصل و روش شناخته شدهای است که نه تنها در بسیاری از تبلیغات تجاری، بلکه از طرف دولتها و ایدئولوژیستها نیز مکرراً مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد. اکثر آنها برای تأثیرگذاری و دستکاری تفکر افراد جامعه به نفع خویش از این روش استفاده میکنند. در واقع تلهپاتی برای برخی افراد سودجو، ابزار مؤثری محسوب میشود.
این مسائل مختصری بود از کسانی که بحث تله پاتی را مطرح کرده و اصول آن را توضیح داده اند که اگر کمی به مباحث آنان دقت شود خواهید دید که خود آن ها نیز به این امر معترفند که تله پاتی به عنوان راهی قطعی برای تأثیر بر افکار و افراد نیست بلکه شیوه ایست که می تواند به عنوان ابزار روانشناسی استفاده گردد.
در مورد این مسائل، آیه الله مصباح یزدی سخنانی دارند که با توجه به تخصص و مطالعات ایشان در این زمینه خالی از لطف نیست؛ علاوه بر این که دیدگاه اسلام را نسبت به این مسائل بیان میدارد؛ ایشان میفرمایند: این مطلب که بعضی از افراد، در حالاتی، چیزهایی را ببینید یا بشنوند که دیگران از دیدن یا شنیدن آنها عاجزند، امری واقعی است. چنین حالاتی برای بسیاری از انسانها پیش می آید و درک فوق العاده ای برایشان حاصل می شود. اما این ادراکات، دارای انواعی هستند، دسته ای از آنها شناخته شده اند و در روان شناسی، به نام «تله پاتی » نامیده می شوند.
فرض کنید، شخصی نشسته است و ناگهان به ذهنش خطور می کند: فلان شخص در فلان جا کاری انجام داده، یا مریض شده یا تصادف کرده و یا از دنیا رفته است و بعدا معلوم می شود که واقعا هم صحیح بوده است یا به ذهنش می آید که، مثلا، کسی در شهر دیگری دارد با او سخنی می گوید و او نیز می شنود، بعد معلوم می شود که آن شخص، در آن حال، به او توجه داشته است و دلش میخواسته چنین مطلبی را به او بگوید، ولی به او دسترسی نداشته است و فقط ازذهنش خطورکرده است این، نوعی ارتباط روحی است.
هیچ یک از اینها دلیل براین نیست که این اشخاص، از اولیای خدا یا از دشمنان خدا هستند. زیرا هر دو صورتش ممکن است. حتی ممکن است چنین روابطی میان اشخاصی که منکر خدا هستند پیدا شود. این، حالتی خارق العاده است; یعنی دیگران نمی توانند و در اختیارشان نیست، ولی واقعیت است. حال چه اسراری در کار است و این کار، چه فرمولی دارد، هنوز علم، آن را کشف نکرده است و به هیچ وسیله، فرمول این ارتباط به دست نیامده است که چه کار باید کرد تا این رابطه برقرار شود. این امری اتفاقی است.
پیداست، چنین رابطه و درکی، هرگز نشانه این که شخصی، مقام و منزلتی نزد خدای متعال دارد، نیست. چنان که بعضی از افراد، به وسیله چشم ظاهری، چیزهایی را می بینند که دیگران نمی توانند ببینند و یا به وسیله گوش ظاهری، صداهایی را می شنوند که دیگران نمی توانند بشنوند. اینها، تاحدودی، از نظر فیزیولوژیکی نیز قابل توجیه اند; یعنی، یک ویژگی در اندام چشم یا اندام گوش و مغز و اعصابشان هست که در سایرین نیست; مثلا صداهایی که معمولا باید فرکانس معینی داشته باشد تا ما بشنویم، آنها با فرکانس کمتری می شنوند. یا به طور مثال، ما نورهایی را که تواتر خاصی دارند می بینیم اما آنها می توانند انوار ماوراءبنفش را هم ببینند. این یک خاصیت فیزیولوژیکی است که در بدنشان وجود دارد.
در کتاب فوق طبیعت آمده است که: خانمی روسی که ظاهرا مارکسیست و کمونیست است، چشمانش ویژگی خاصی دارد که درون بدن اشخاص را می بیند; به شخص که نگاه می کند، اندامهای داخلی بدنش را می بیند و گاهی به جای این که مریض را به آزمایشگاه و رادیولوژی ببرند و ببینند که چه آفتی در بدنش هست، این شخص، به بدن او نگاه می کند ومی گوید که در کجای بدنش اختلالی وجود دارد وبه این وسیله مرض او کشف می شود. گاهی دید او به حدی دقیق است که از دستگاههای عکس برداری هم دقیق تر می بیند، مثلاممکن است دستگاه تشخیص ندهد که فلان غده درکجای روده شخص است، اما او با یک نگاه می گوید: غده، در فلان جای روده مریض است.
این زن، هیچ ادعایی ندارد و هیچ ارتباطی هم با عالم غیب ندارد، فقط خاصیتی در اندام چشم او یا در سیستم عصبی اش هست که چیزهایی را درک می کند که دیگران درک نمی کنند.
بعضی از دانستنیهای غیر متعارف، با ابزارها و مقدماتی حاصل می شوند; یعنی اشخاصی زحمت ها و ریاضت هایی می کشند و تمرین هایی را انجام می دهند تا چنین قدرتی رابه دست می آورند. این هم امری مشترک بین حق و باطل است.
در مناطقی از هند مثل تبت و کوههای هیمالایا، فرقه هایی از مرتاضان زندگی می کنند، که اعتقادی به خدا و دین و روز قیامت ندارند – البته به بقاء روح، معتقدند – آنها ریاضت ها و گاه، اعمال سخت و خرد کننده ای را انجام می دهند که در نتیجه آن، قدرتی روحی پیدا می کنند که می توانند مسائلی را بفهمند و ببینند که دیگران از درک آن عاجزند و حتی می توانند از حوادث گذشته خبر دهند. عده ای از آنان پیشرفتهای خاصی دارند و می توانند از آینده خبر دهند. نمونه های زیادی از این پیشگویی ها، سراغ داریم.
افرادی هستند که بدون واسطه با آنان ملاقات و سؤال و جوابهایی داشته اند; مثلا، شخصی را که هرگز ندیده و نمی شناخته است با اسم صدا زده و گفته است که شما اهل فلان جا هستی، فلان نیت را داری، به فلان منظور به این جا آمده ای، تا فلان وقت، در فلان جا اقامت خواهی کرد وبه فلان منطقه، خواهی رفت.
شخصی تعریف می کرد که به یکی از مرتاضین برخورد کردیم، او گفت: شما روز پنج شنبه از این شهر خواهید رفت. من که برای روز چهارشنبه بلیط گرفته بودم، باخود گفتم: خوب، این یک اشتباه است، ولی به رویش نیاوردم روز چهارشنبه که می خواستیم با هواپیما حرکت کنیم، اعلام کردند که پرواز هواپیما به روز پنج شنبه موکول شده است. پیشگویی آن مرتاض درست ازآب در آمد با این که هیچ اطلاعی از زمان پرواز هواپیما نداشت. به هر حال، افرادی از راه ریاضت، می توانند چنین توانایی هایی پیدا کنند و یا ارتباطات روحی با افراد برقرار کنند که انواع و اقسام مختلفی دارد. نظیر اینها، مساله احضار ارواح و ارتباط با آنها و احضار جن و استفاده از اطلاعات او و از این قبیل چیزها است. خلاصه این که انسان می تواند آگاهیهای خارق العاده ای از راههای غیر متعارف داشته باشد، آگاهیهایی که از راه چشم و گوش و تعلیم و تعلم عادی میسر نیست.
برای کسب آن اطلاعات، تمرین و ریاضتهای خاصی لازم است و کسانی که آن ریاضتها را بکشند به چنین قدرتی دست می یابند. البته همه، این همتها را ندارند و گاهی شاید خیلی هم عاقلانه نباشند. در صورتی که کارهای عاقلانه تری وجود دارد و آدم می تواند با زحمت کمتری به کمالات بالاتری نایل شود، تحمل این ریاضت ها برای این که صرفا اطلاعاتی پیدا کند، چه فایده ای دارد؟ مگر ما از همان اطلاعاتی که از راه چشم و گوش به دست می آوریم چقدر استفاده می کنیم؟ خوب، ما می بینیم که مردم در حال رفت وآمد هستند، حالا کسی ببیند که دیروز مردم داشتند می رفتند و می آمدند، این چه امتیازی است؟
البته،این نوعی کمال است، یعنی امری وجودی است که آنها دارند و دیگران ندارند. آری چنین چیزی امکان دارد و وجود هم دارد. راهش نیزباز است، قابل تعلیم وتعلم است، استاد دارد. از او دستور می گیرند وعمل می کنند وچنین حالاتی برایشان پیدا می شود.
در این زمینه ها، مدعیان کاذب، خیلی بیشتر از آنهایی هستند که واقعا زحمتی کشیده اند و چیزی به دست آورده اند. حال، از ادعای دروغش که بگذریم، احضار روح و ارتباط باجن فی الجمله ممکن است.
اشخاصی هستند که جن تسخیرمی کنند، مقدمات و کارهایی انجام می دهند که یک یا چند جن در اختیار آنها قرار می گیرد و اطلاعاتی در اختیارشان قرار می دهند. کسب اطلاعات برای جن بسیار آسانتر از انسان است زیرا جن، سریع از مکانی به مکان دیگر منتقل می شود و اطلاعات را کسب می کند و می تواند در فاصله کوتاهی اطلاعات را در اختیار کسی قرار دهد که با او ارتباط دارد.
بله، این ها امکان دارد، اما این بدان معنا نیست که شخصی از اولیاء خداست بلکه گاه، کارهایی که برای احضار ارواح و تسخیر جن و یا سایر ریاضت ها، انجام می دهند خلاف شرع است; حتی لازمه ارتباط بابعضی از اجنه (اگر از کفار باشند)، توهین کردن شخص احضار کننده به دین حق است. یعنی او باید کارهای توهین آمیزی نسبت به مقدسات انجام دهد تا بتواند با آن جن ارتباط برقرار کند. افراد موثق نقل کرده اند، که آنها برای این که رابطه شان را با یک جن کافر، حفظ کنند «العیاذبالله » نمازشان را ترک می کردند، و کارهای توهین آمیزی نسبت به مقدسات، از جمله قرآن، انجام می دادند تا به این وسیله، توجه آن جن را جلب کرده و اطلاعاتی کسب کنند.
اینها یک قسم از اطلاعات غیر عادی است، و دلیل منزلت شخص نزد خدا نیست. اعمالی خارق العاده است، اما از مقوله مکاشفه(های عرفانی که نزد عرفا از اهمیت و اعتبار برخوردار است) نیستند. تله پاتی، احضار روح، ارتباط با جن و ریاضت های مرتاضان، هیچ کدام از مقوله مکاشفه نیست. نقل می کنند که در زمان امام صادق علیه السلام شخصی ادعا می کرد که هرکس چیزی را در دست خود پنهان کند من می گویم که آن چیست! مردم هم جمع شدند، برای تفریح و سرگرمی و هرکس چیزی را در دستش پنهان می کرد و می گفت که این چیست؟ اونیز جواب درست می داد. حضرت،وارد مسجد شدند و دیدند که مسجد شلوغ است. فرمودند: چه خبر است؟ جریان را برای ایشان شرح دادند. حضرت جلو رفتند و دستشان را مشت کردند و فرمودند که در دستم چیست؟ آن شخص فکری کرد و حالت تحیر و تعجب به او دست داد. حضرت فرمودند: چرا جواب نمی دهید، مگر نمی دانید چیست؟ گفت می دانم چیست. ولی تعجب می کنم که شما آن را از کجا به دست آورده اید. حضرت فرمودند: آن چیست؟ گفت: در تمام روی زمین هرچیزی سرجای خودش هست، ولی دریک جزیره ای، مرغی دوتا تخم گذاشته بود، یکی از آنهانیست، تنها چیزی که روی زمین تغییر کرد، همین است و این باید همان تخم باشد. حضرت دستشان را باز کردند و تخم آن پرنده را نشان دادند. بعد حضرت فرمودند: تو چگونه این علم را پیدا کرده ای؟ گفت با مخالفت با هوای نفس، هرچه دلم می خواست، خلافش را انجام می دادم. حضرت فرمودند: دلت می خواهد مسلمان شوی؟ گفت نه. حضرت فرمودند: شما گفتید که هرچه دلم نمی خواهد انجام می دهم، طبق قول خودت باید مسلمان شوی! او محکوم شد و گفت: خوب، قول داده ام و انجام می دهم. البته از این که دید حضرت توانستند تخم مرغی را از جزیره ای دور در اقیانوس، بیاورند ودر دست بگیرند، فهمیدکه ایشان شخصی عادی نیستند دینی که ادعا می کنند دین صحیحی است. این زمینه ای برای پذیرش دین اسلام بود. هنگامی که مسلمان شد، اشخاصی می آمدند و می گفتند در مشت ما چیست؟ ولی او نمی توانست جواب بدهد. از حضرت پرسید: آقا چه شد که تا حالا که دینم باطل بود و راهم غلط بود، چنین قدرتی را داشتم، اما حالا که مسلمان شده ام و دین حق را پذیرفته ام، پرده ای جلوی چشمم افتاده است و دیگر واقعیت را نمی بینم. این چه دینی است؟ حضرت فرمودند:تاکنون زحمتی کشیده بودی وخداوندمزدت را در همین عالم به تو می داد، از حالا به بعد هم اگر زحمتی را متحمل شوی خداوند متعال اینها را برای آخرتت ذخیره می کند که درعالم ابدی سعادتمند باشی. بنابراین، قدرت بر تصرف در طبیعت و انجام کارهای خارق العاده، دلیل مقام و منزلتی نزد خدا نیست. همان طوری که دلیل برعدمش هم نیست.
ممکن است شخصی،با تمرینهایی که انجام می دهد و قدرت اراده ای که پیدا می کند، این گونه قدرتهایی را پیدا کند و گاهی ممکن است که این، یک موهبت الهی باشد. اگر بخواهیم تشخیص دهیم که موهبت الهی هست،یا نه، ممکن نیست مگرآن که آن شخص را بشناسیم و ببینیم که اعتقاداتش درست بوده است. رفتارش چگونه بوده است، آیا طبق دستور خدا و پیغمبر صلوات الله علیه رفتار کرده است که خدا این موهبت رابه او عطا کند یا اهل ریاضتهای باطل بوده است؟ آن گاه می توان فهمید که این کارها شیطانی است یا الهی»
( فصلنامه معرفت، شماره 8، مصباح یزدی، محمد تقی)