خانه » همه » مذهبی » تمثیلات در قرآن

تمثیلات در قرآن


تمثیلات در قرآن

۱۳۹۵/۱۲/۰۲


۱۸۱ بازدید

لطفاً در مورد تشبیهات و تمثیلات در قرآن، علت، معنا و تفسیر آن من را راهنمایى کنید.

قرآن داراى «مثل»هاى آسمانى است و بیشترین تأثیر را در عبرت آموزى و تحریک اندیشه ها دارد:«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »[ حشر 59، آیه 21.]؛ «اگر این قرآن را بر کوهى نازل مى کردیم، آن را در برابر قرآن خاشع و از خوف خدا متلاشى شده مى دیدى، اینها مثال هایى است براى مردم مى زنیم تا در آنها بیندیشند».لازم است بدانیم؛ «مثل» دو معنا دارد:1. سخن حکیمانه که به مناسبتى در موردى گفته مى شود، و به تدریج در فرهنگ مردم وارد مى شود و سینه به سینه از نسلى به نسلى منتقل مى گردد تا رنگ «مثل» به خود مى گیرد.2. «مثل» به معناى تمثیل است که اساس آن را تشبیه و استعاره، کنایه و مجاز تشکیل مى دهد، و چنین تمثیلى ارتباطى به مَثَل به معنى نخست ندارد و نیازى به گذشت زمان و به تدریج ضرب المثل شدن ندارد. «مَثَل»هاى قرآنى بیشتر از این مقوله مى باشند.

اقسام تمثیل ها

اکنون که روشن شد مثل هاى قرآن از مقوله تمثیل است، شایسته است به اقسام تمثیل اشاره کنیم؛

1. تمثیل رمزى

مقصود از تمثیل رمزى آن داستان هایى است که از زبان پرندگان و گیاهان حتى سنگ ها و صخره ها بیان مى شود، و کتاب کلیله و دمنه، نوع بارز از این تمثیل رمزى است.
برخى صاحب نظران؛ قصص قرآنى را به ویژه آنچه که مربوط به داستان آدم و پیروزى شیطان بر او و سرگذشت قابیل و هابیل و یا سخن گفتن مورچه با سلیمان را از مقوله تمثیل رمزى بدانند، در حالى که یک چنین تفسیرى بر خلاف تصریح قرآن است. زیرا این کتاب اصرار مى ورزد که قصص خود را یک رشته حقایق و بیان واقعیت بداند. و سجده فرشتگان بر حضرت آدم علیه السلام فراتر از یک داستان سمبلیک و رمزى است، بلکه به طور حقیقى اتفاق افتاده است.

2. تمثیل قصصى

مقصود از «تمثیل قصصى»، داستان هایى است که بیانگر سرگذشت اقوام پیشین است به منظور این که آیندگان از آن عبرت بگیرند و قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم همگى از این مقوله بوده، و در حقیقت نوعى تشبیه مخفى در بر دارند و آن تشبیه آیندگان به گذشتگان است، قرآن مى فرماید:
«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلِینَ »[ تحریم 66، آیه 10.]؛ «خداوند براى کسانى که کفر ورزیده اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کارى از دست شوهران آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد با داخل شوندگان داخل آتش شوید».

3. تمثیل طبیعى

مقصود از «تمثیل طبیعى»، تشبیه غیرمحسوس به محسوس است مشروط بر این که آنچه به آن تشبیه شده، از امور آفرینشى باشد، چنانکه مى فرماید:
«إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ اْلأَرْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ اْلأَنْعامُ حَتّى إِذا أَخَذَتِ اْلأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهارًا فَجَعَلْناها حَصیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِاْلأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ اْلآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ »[ یونس 11، آیه 24.]؛ «در حقیقت، مثل زندگى دنیا، بسان آبى است که آن را از آسمان فرو ریختیم پس گیاه زمین از آنچه مردم و دام ها مى خورند با آن درآمیخت. تا آنگاه که زمین پیرایه خود را برگرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند، شبى یا روزى فرمان (ویرانى) ما آمد و آن را چنان درو شده کردیم که گویى دیروز وجود نداشت هاست. این گونه نشانه هاى خود را براى مردمى که اندیشه مى کنند، به روشنى بیان مى کنیم».
خلاصه سخن این که: مثل هاى قرآن یا از مقوله تمثیل قصصى است یا تمثیل طبیعى است و هرگز در قرآن تمثیل رمزى به معناى غیرواقعى وجود ندارد.
امامان علیهم السلام نیز به تدبر در مثل هاى قرآنى اهمیت داده و در سخنان و ادعیه خود به آن اشاره نموده اند:
امیرمؤمنان على علیه السلام مى فرماید: «کِتَابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ مُبَیِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ»[ نهج البلاغه، خطبه 81.]؛ «کتاب پروردگارتان در میان شماست، بیانگر حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، جایز و واجب، خاص و عام، عبرت ها و مثال هاى آن است».
هم چنین امیرمؤمنان علیه السلام فرموده اند: «نزل القرآن اَربعُ اَرباعا رُبعٌ فینا و رُبعٌ فى عَدُوِّنا، و رُبعٌ سُنَنٌ و أَمثالٌ، و رُبعٌ فرائضٌ و أحکامٌ»[ بحارالانوار، ج 24، ص 305، باب جواب تأویل ما نزل فیهم، ح 1.]؛ «قرآن در چهار بخش فرو فرستاده شده است: یک چهارم آن در حق ما، و یک چهارم دیگر در مورد دشمنان ما، و یک چهارم آن سنت هاى الهى و مثل هاى آن است و یک چهارم آن فرایض و احکام مى باشد».[ جهت آگاهى بیشتر ر.ک: مکارم شیرازى ناصر، مثل هاى زیباى قرآن.]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد