توبه ؛ تلاطم درونی و پشیمانی از گناه
۱۳۹۲/۰۹/۰۲
–
۲۴۲۵ بازدید
موضوع: توبه، تلاطم درونی و پشیمانی از گناه
استاد: حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله
موضوع: توبه، تلاطم درونی و پشیمانی از گناه
استاد: حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله
توجه به این نکته مهم است که از نظر قرآن کریم، بلکه از نظر عقل، پذیرش توبه از سوی پروردگار متعال هیچ شرطی ندارد و به صرف پیدا شدن حالت درونی پشیمانی از گناه، توبه پذیرفته میشود. اما باید دانست که لازمۀ پشیمانی، تصمیم بر ترک گناه و عمل بر طبق دستورات الهی است؛ زیرا اگر کسی تصمیم بر ترک گناه نداشت و یا بر اساس فرمان الهی عمل نکرد، در حقیقت نسبت به گناه خود پشیمان نشده است.
اگر کسی به راستی توبه کند، یعنی توبۀ او با ترک گناه همراه باشد، به یقین بداند که خداوند گناهان او را میآمرزد و بالاتر اینکه سیّئات و بدی های او به حسنات و نیکیها مبدل خواهد شد. چنانچه می فرماید: إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ
هنگامی که خداوند رحمان و رحیم توبۀ بندۀ خویش را میپذیرد، پروندۀ سیاه و پر از گناه او را به پروندۀ درخشانی تبدیل میکند که در صفحۀ اول آن توبه نمایان است و درخشندگی دارد.
حال ممکن است این سؤال حاصل شود که چگونه در آیاتی از قرآن کریم، شرایطی برای توبه ذکر شده است؟ مثلاً در آیات 17 و 18 سورۀ نساء، چهار شرط برای پذیرش توبه از سوی حقتعالی بیان شده است.
إنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ […] وَ لَیْسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّی إذَا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوتُ قَالَ إِنّی تُبْتُ الآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفّارٌ
در حقیقت، (پذیرش) توبه که (طبق وعده الهى) بر عهده خداوند است، براى کسانى است که کار زشت را از روى نادانى انجام مى دهند، سپس به زودى (پیش از معاینه مرگ) توبه مى کنند […] و براى کسانى که همواره گناهان را مرتکب مى شوند تا چون مرگ یکى از آنان فرا رسد (یقین به مرگ پیدا کند یا حواس ظاهرشان آثار عالم برزخ را درک نماید) گوید: من الآن توبه کردم و نیز براى آنان که در حال کفر مى میرند (پذیرش) توبه نیست.
همانگونه که در ظاهر این دو آیۀ شریفه ملاحظه میشود، چهار شرط برای توبه تعیین شده است:
1) گناه از روی جهالت و به خاطر نادانی باشد. (نه از روی علم و عمد)
2) توبه را تأخیر نیندازد.
3) توبه قبل از دیدن مرگ باشد.
4) توبه بعد از مرگ نباشد.
پاسخ این سئوال آن است که: آنچه در ظاهر این دو آیۀ شریفه ملاحظه میشود، نیازمند توضیح و تفسیر است و این دو آیۀ شریفه نکات دیگری را در بر دارد؛ زیرا ظاهر این دو آیه علاوه بر اینکه خلاف عقل است، خلاف روایات اهلبیت و خلاف سیرۀ آنان در برخورد با گناهکاران نیز هست. نکات مهمی که در توضیح و تفسیر این دو آیۀ شریفه وجود دارد از این قرار است:
الف) گاهی، گناه در اثر طغیان یکی از غرایز است و در نتیجه، تسلط هوا و هوس و طغیان غریزه یا صفت رذیله موجب میشود که انسان، «معرفت» خود را تقریباً از دست بدهد. قرآن شریف این حالت را «جهالت» نامیده است و معلوم است که توبه از این نوع گناه پذیرفته است، امّا اگر ارتکاب گناه در اثر عناد و لجاج و از روی طغیانگری و انکار و دشمنی با حقّ و حقیقت باشد، طبیعی است که چنین گناهی، زمینه ساز عدم آمرزش الهی میشود.
گناهی که از روی لجاجت و دشمنی با حق انجام میپذیرد، حکایت از کفر میکند و کسی که با خداوند لجاجت ورزد و در مقابل حق ایستادگی کند، موفّق به توبه نخواهد شد؛ زیرا وقتی حالت عناد و لجاج در وجود کسی مسلط شود، مانع از آن است که از کردۀ خود پشیمان گردد. و بدون پشیمانی نیز توبه محقق نمیشود.
بنابراین، اینکه قرآن شریف «جهالت» را در توبه، شرط فرموده است، حکایت از یک نکتۀ اخلاقی دارد و آن عبارت است از اینکه اگر گناه و نافرمانی از سر عناد و لجاج صورت گرفت، توبه از آن ممکن نیست و در حقیقت چنین گناهکاری از روی علم و آگاهی به سوی جهنّم حرکت مینماید.
ب) گاهی، حالت تلاطم و پشیمانی از گناه در درون انسان هست و به مجرد ارتکاب گناه، همین حالت او را وادار به توبه میکند، امّا گاهی این حالت وجود ندارد، بلکه «تَسویف» در توبه، یعنی به آینده واگذار کردن و بی اعتنایی به گناه و فراموشی آن، جای پشیمانی را میگیرد. در چنین وضعی معلوم است که این انسان، خود را گناهکار نمیداند تا توبه کند. پس اینکه قرآن شریف «فوریّت» و «عدم تأخیر» را در توبه، شرط دانسته است، باز هم حاوی یک نکته اخلاقی است و آن اینکه بی اعتنایی به گناه موجب عادت انسان به گناه میشود و در اثر عادت، اُبّهت گناه از دل میرود و در نتیجه گناه از ضمیر آگاه انسان به ضمیر ناآگاه وی منتقل شده و موجب میگردد تا انسان خود را، گناهکار نداند و در این صورت طبیعی است که توبه هم نمیکند.
چنین حالتی بسیار خطرناک است و انسان را در سراشیبی گناه و معصیت میاندازد وقتی گناه عادت انسان شود و گناه او تکرار شود و بدان اصرار ورزد، مثل اتومبیل ترمز بریدهای میشود که با سرعت به اعماق دره در حال سقوط است و هیچ عاملی نمیتواند مانع حرکت آن شود یا لااقل از سرعت آن بکاهد. و بدتر و خطرناکتر از این حالت، هنگامی است که انسان گناه و معصیت خود را توجیه کند و قبح و زشتی گناه را نبیند. اگر چنین شد، نفس لوّامه به نفس محصنه تبدیل میشود و به جای ملامت گناهکار از ارتکاب گناه، او را تشویق میکند و معصیت و اعمال ناپسند را در نظر وی نیکو جلوه میدهد چنانکه قرآن میفرماید: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالا، الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا
بسیار واضح است که چنین انسانی به فکر توبه هم نمیافتد زیرا تصور میکند اعمال و رفتارش، بهترین نوع اعمال است و پشیمانی در وجود او جایگاهی نخواهد داشت. و منظور قرآن کریم از شرط دوم این است که اگر توبه را به تأخیر اندازد، گرفتار گناه روی گناه میشود و پس از آن گناه خود را توجیه میکند و اصلاً توبه نمیکند که توبۀ او پذیرفته شود.
در این مجال جای دارد تذکر و توصیۀ همیشگی را تکرار کنیم که: مراقب باشید گناه نکنید و اگر گناهی مرتکب شدید، فوراً توبه نمایید و اجازه ندهید گناه شما تکرار شود که گرفتار عادت به گناه و پس از آن توجیه گناه میشوید و این امر بدبختی فراوانی به همراه خواهد داشت.
ج) گاه انسان پس از ارتکاب گناه به دلیل برخوردار بودن از ایمان، پشیمان میشود و از روی ایمان به خداوند و دستورات او، خجالت زده شده و از خدای متعال عذر خواهی میکند ولی گاه پشیمان میشود، امّا نه در اثر ایمان، بلکه به دلیل کیفری که در مقابل خود میبیند، نظیر مجرمی که چوبۀ دار را در مقابل خود میبیند و از کردۀ خود پشیمان میشود، امّا ندامت او از سر ترس از کیفر است و نه به دلیل آنکه عمل خود را زشت و ناپسند میداند و به تعبیر قرآن شریف چنین کسی اگر رها شود، باز همان است که قبلاً بود: حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُون
(آنها در شرک و کفر به سر مى برند) تا آن گاه که مرگ یکى از آنان فرا رسد (در قبضه فرشتگان به خداوند) گوید: پروردگارا، مرا بازگردانید، شاید عمل صالحى در آنچه (در دنیا) واگذاشته ام (از ایام عمر و اموال دنیا) انجام دهم. چنین نیست، آن سخنى است که او گوینده آن است (ولى تحقّق نمى پذیرد)، و پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى که برانگیخته شوند.
میگوید پروردگارا مرا بازگردان، شاید در آنچه ترک کردم عمل صالحی انجام دهم، چنین نیست.
و توبه هنگام مرگ غالباً از قسم دوّم است، بنابراین اگر قرآن شریف در توبه، شرط فرموده است که قبل از مرگ باشد و نه به هنگام دیدن مرگ، مثل دو شرط پیشین، حاکی از یک نکتۀ اخلاقی است و آن اینکه غالباً پشیمانی در هنگام فرا رسیدن مرگ، توبه از روی ایمان نیست بلکه به دلیل ترس و اضطراب و ناراحتی از کیفر گناه است و اگر آن کیفر، در کار نبود، آن شخص هم از کردۀ خود پشیمان نبود.
د) و امّا آنچه گفته شده که آیات شریفۀ 17 و 18 سورۀ نساء، در توبه شرط کرده است که بعد از مرگ نباشد، در این خصوص نیز باید به طور کلی بگوییم که کافران و مشرکان، زمینه برای عفو و مغفرت و شفاعت و نجات ندارند: إِنَّ اللهَ لایَغْفرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفرُ مادُونَ ذلکَ لِمَنْ یَشاءُ
بى تردید خداوند این (گناه) را که براى او شریک قرار داده شود نمى آمرزد و غیر آن (یا گناهان فروتر از آن) را براى هر کس که بخواهد (بدون توبه) مى آمرزد.
بنابراین در روز قیامت گرچه عفو و مغفرت و شفاعت، زمینهساز برای نجات است، ولی برای مؤمن نه برای کافر؛ زیرا کافر زمینهای برای نجات ندارد: إنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الله حَصَبُ جَهَنَّمَ
(در آن روز به کفّار خطاب شود) همانا شما و آنچه به جاى خدا (از بت ها و تمثال ها و ستارگان) مى پرستید هیزم جهنّمید.
از آنچه بیان شده این نتیجه حاصل میشود که توبه، یعنی حالت پشیمانی و تلاطم درونی، هیچ شرطی ندارد و اگر در قرآن کریم و بعضی روایات از «تصمیم بر ترک» و «استغفار» و یا «اصلاح نفس» سخن به میان آمده است، لازمۀ همان تلاطم درونی و پشیمانی از گناه است. به عبارت روشنتر معنی ندارد کسی به راستی از گناه پشیمان باشد، امّا تصمیم بر ترک نداشته باشد و استغفار نکند و به اصلاح نفس خویش نپردازد. و اگر چنین حالتی به صورت حقیقی برای کسی پدید آمد، قطعاً توبۀ او محقق شده است و پذیرفته خواهد شد.