۱۳۹۴/۱۰/۱۴
–
۶۶ بازدید
«توقیع» در لغت به معنای نشانه گذاشتن، امضاء کردن حاکم بر نامه و فرمان، جواب مختصر که کاتب در نوشته به پرسش ها می دهد، دستخط فرمانروا و نوشتن عبارتی در ذیل مراسله آمده است۱و در اصطلاح علم حدیث به معنای پاسخ پرسش ها، یا اطلاعیه هایی است که به صورت کتبی از طرف امام برای آگاهی شیعیان فرستاده شده است. چنانکه توقیعاتی از حضرت امام علی النقی و امام حسن عسکری(ع) نقل شده است۲.
شمارة توقیعات
شمارة توقیعات در دو کتاب کمال الدّین و تمام النعمة، شیخ صدوق و کتاب الغیبة، شیخ طوسی جمعاً 92 عدد است . که پس از حذف موارد مشترک 80 توقیع می شود. به این شرح: در کتاب کمال الدین در بابی که به «ذکر توقیعات رسیده از امام قائم(ع)» اختصاص دارد، 49 توقیع و یک دعا نقل شده که برخی کوتاه و بعضی طولانی است. امّا شیخ طوسی در کتاب الغیبة در باب مخصوص توقیعات و مواضع دیگر 43 توقیع و خبر نقل می کند، که بعضی از آنها را از جمله معجزات امام غایب شمرده، و برخی دیگر توقیعاتی است که با شرح موارد صدور آنها ذکر کرده و متضمن سرگذشتی است جالب توجه، و شماری دیگر دستخط امام زمان(ع) است که به صورت منشور ـ فرمان سرگشادة عمومی ـ صادر شده، و شامل مباحث اصولی مذهب است. از این 43 توقیع 12 عدد منقول از صدوق است که بعضی عیناً در کمال الدین دیده می شود.
بنابراین مجموع توقیعات غیرتکراری در دو کتاب مأخذ ما 80 عدد است.
تقسیم بندی توقیعات
اینک توقیعات برگزیده را برحسب موضوع دسته بندی کرده نقل می کنیم :
1. رازدانی و خبردادن از امور پنهانی
بر طبق چندین خبر که در دو کتاب مأخذ ما آمده، حجت خدا بر زبان نایبان یا به وسیلة توقیعات از رازهای نهانی و امور پنهانی و آنچه پرسندگان در دل داشته اند خبر داده و موجبات اعتماد به نوّاب و یقین به ارتباطشان با امام را فراهم کرده است. این اخبار اضافه بر روایاتی است که در تأیید و توثیق نایبان رسیده، و در واقع نشانی های عینی و دلیل های مشهود بر صحت ادعایشان در نیابت و وساطت از امام غایب بوده و سبب اطمینان قلب بیشتر شیعیان می شده است. هر چند این رویدادها شخصی و خصوصی بوده، امّا مجموع آنها که به وسیلة راویان مطمئن و در کتب معتبر و مؤلّفان محقّق نقل شده، امروزه برای ما نیز اطمینان آور است به ویژه که مضمون این اخبار خود نشان دهندة صحت و راست بودنشان است و اینک چند نمونه:
1ـ حسن بن فضل یمانی ـ ضمن حدیثی طولانی ـ گوید: «از سه مطلبی که به خاطر داشتم دو تای آنها را نوشتم و سومی را به احتمال آنکه ناخوشایند باشد ذکر نکردم. امّا جوابی که به من رسید هم دربارة دو مطلبی بود که نوشته بودم و هم راجع به سومین مطلب که در دل نگهداشته و ننوشته بودم».4
2ـ نصربن صالح نقل کرد که: «مردی از اهل بلخ پنج دینار با نامه ای که اسمش را در آن عوضی نوشته بود فرستاد. پاسخ وصول پول به او رسید با نام اصلی اش و نسبش و دعا برای او».5
نمونه های دیگر از اشراف بر ضمایر و آگاهی از وقایع و نهان دانی ولیّ حق تعالی را در توقیعات دیگری نیز که تحت موضوعات مختلف ـ مخصوصاً توقیعات دربارة اموال رسیده به امام ـ نقل شده است می بینیم. به بیان دیگر حضرت به گونه های مختلف با بیان حقایق پنهانی اثبات صحت امامت و ولایت خود و سفارت نایبان را می فرموده است تا برای طالبان حقیقت تردیدی بر جا نماند.
2. مسائل مربوط به غیبت امام
دشمنی بسیار شدید با مصلح موعود و تفحص برای پیدا کردن و قتلش، امکان آشکار شدنش را از بین برده بود و شبهاتی که جعفر، برادر امام حسن عسکری(ع)، ایجاد کرده بود و مردم را به خود دعوت می کرد نیز مزید بر علت بود. این همه، اشکالاتی را به اذهان القا می کرد، که بر حسب وظیفة ارشادی و هدایتی که امام دارد باید پاسخ گوی آنها و بر طرف کنندة شبهات باشد.
تعدادی از توقیعات مستقیماً در اطراف مسایل طرح شده راجع به «غیبت» است، مانند نهی از بردن نام امام غایب و مشخص نکردن وقت ظهور و سبب غیبت و اموری از این گونه.
به عنوان مثال: محمّد بن همّام از محمّد بن عثمان ـ دومین نایب خاصّ امام غایب(ع) ـ نقل می کند که توقیعی به خطی که می شناختم برایم رسید، بدین مضمون: «هر کس در جمعی از مردم نام مرا ببرد [که موجب معرفی و گرفتاری ام شود] لعنت خدا بر او باد».
همین راوی گوید: از زمان فرج پرسیدم، جواب رسید:
«کسانی که وقت [برای ظهور من] تعیین می کنند، دروغ می گویند [که آن را جز خدا کسی نمی داند]».6
3. جواب مسائل اعتقادی
توقیعاتی که از ناحیة مقدس امام غایب(ع) صادر شده، شماری از آنها در پاسخ پرسش هایی است که راجع به مسائل عقیدتی و ایمانی است .
این سؤالات غالباً در موضوع امامت و غیبت امام است که در آن زمان مسئلة روز و مایة اختلاف فرقه های مسلمانان بوده است و برخی تا امروز هم مورد بحث و گفت وگوست. اینک ترجمة چند توقیع نقل می شود:
گروهی از شیعه در این موضوع اختلاف کردند که خدای ـ عزوجل ـ آفریدن و روزی دادن را به ائمه(ع) تفویض کرده. عده ای گفتند: این محال است و چنین نسبتی به خدای تعالی جایز نیست؛ زیرا جز خدا بر خلق اجسام قادر نیست. دسته ای دیگر گفتند: [چنین نیست] بلکه خدای تعالی ائمه را بر این کار توانا کرده است و [آفرینش را] به آنان واگذار کرده، از این رو می آفرینند و روزی می دهند. در این مسئله به شدت با یکدیگر نزاع می کردند.
یکی از آنان گفت: شما را چه شده؟ چرا به
ابوجعفر محمدبن عثمان عمری مراجعه نمی کنید که از او بپرسید، تا در ابن باب حقّ مطلب را برایتان روشن کند، به راستی [اکنون] او راه به سوی صاحب الامر است. آن گروه به [حلّ مسئله توسط] ابو جعفر راضی شدند و به پیشنهادش جواب قبول دادند، پس مسئله را نوشتند و به سویش فرستادند. از طرف حضرت برایشان توقیعی آمد که رونوشت آن این است:
«به درستی خدای تعالی است که اجسام را آفرید و روزی ها را تقسیم کرد، که او جسم نیست و در جسم هم حلول نکرده « لَیسَ کَمِثلِه شی ءٌ و هُوَ السَّمیعُ العَلیم» هیچ چیز مانند او نیست و اوست شنوا و دانا. امّا ائمه(ع) از خدای تعالی سؤال می کنند، پس او می آفریند، و می خواهند، پس او روزی می دهد، برای اجابت کردن درخواستشان و بزرگداشت حقّشان».7
چنانکه ملاحظه می شود پاسخ امام به نزاع کنندگان بسیار سنجیده و عمیق است؛ زیرا در حالی که تضادی با اصل توحید اسلامی ندارد و شریکی برای آفریدگار پیش نمی آورد، مقام رفیع و حقّ والای ائمه را در بارگاه الهی و استجابت دعایشان می رساند.
4. اموال رسیده به امام
شماری از توقیعات دربارة اموالی است که شیعیان به عنوان خمس و دیگر وجوه شرعی توسط وکلا یا نایبان خاص به حضور امام زمان(ع) می فرستادند، نمونه ای دراین باره نقل می شود:
محمدبن شاذان نیشابوری گوید:
نزد من پانصد درهم که ـ بیست درهم کسر داشت ـ جمع شده بود، دوست نداشتم [پولی که می فرستم] این مقدارش کم باشد. بدین جهت از مال خود بیست درهم وزن کرده به آن افزودم و به اسدی [وکیل امام] دادم، امّا از اینکه کمبودی داشته و من آن را کامل کرده ام چیزی ننوشتم. جواب نامه رسید: «پانصد درهم که بیست درهم از تو بود به ما رسید…».8
5. تکذیب مدّعیان
پنهان زیستی امام عصر(ع) بهانه و وسیله ای فریبنده برای مدّعیان دروغگو بود، که عقاید دینی ناآگاهان را وسیلة سودجویی و ریاست خود قرار دهند.
در چنین موقعیتی برای اینکه حقیقت پوشیده نماند و مردم دچار اشتباه نشوند، از سوی امام(ع)، توسط سفیران چهارگانه ـ به خصوص نوبختی ـ توقیعاتی در مذمّت، تکذیب و لعن آن دروغگویان صادر شده که به یک نمونه بسنده می کنیم:
شیخ طوسی در معرفی کسانی که از سوی حضرت مهدی(ع) مذمت شده اند می نویسد: «کسانی که ادعای بابیّت (واسطة بین امام و مردم بودن) کرده اند، نخستین آنها «شریعی» است. او از مصاحبان امام هادی و امام عسکری(ع) بود، امّا بر خدا و حجت های الهی دروغ بست و نسبت هایی به آنان داد که از آن بیزار بودند. شیعیان او را لعنت کردند و از وی دوری جستند و توقیع امام در لعن و دوری کردن از وی نیز صادر شد. سپس قول به کفر و الحاد نیز از او آشکار شد».9
پی نوشت ها
برگرفته از کتاب: نشانی از امام غایب(ع)، بازنگری و تحلیل توقیعات.
1. ر.ک به: منتهی الارب فی لغة العرب، لغت نامة دهخدا، لسان العرب.
2. مانند این توقیع که شیخ صدوق از امام عسکری(ع) نقل کرده: «پنداری است باطل که مخالفان می خواهند با کشتن ما این نسل پاک را منقطع گردانند که خدای عزّ و جلّ گفتارشان را تکذیب کرده است، و سپاس خدای را بر این نعمت» (کمال الدین، ص 407؛ نیز نگاه کنید به: سفینة البحار، ج 2، ص 676.
3. ر.ک: الذریعه، ج 8، ص 237.
4. صدوق، محمدبن علی بن حسین، کمال الدّین و تمام النّعمة، ص 490، ح 13.
5. همان، ص 488، ح 10.
6. همان، ص 483، ح 3.
7. طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص 178.
8. همان، ص 258؛ کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج 1، صص 323 ـ 324.
9. همان، ص 244.