تیموتی فرنیش: مواظب باشید وقتی مهدی می آید گردن شما زده نشود!
۱۳۹۳/۰۱/۲۰
–
۶۰۱ بازدید
تیموتی فرنیش: مواظب باشید وقتی مهدی می آید گردن شما زده نشود!
برخی موضوعاتی که در تریبونهای رسمی ما مطرح می شود، به سرعت در میان غربیان مورد توجه و بررسی قرار می گیرد. یکی از این موضوعات، مسائل مرتبط با مهدویت است. امروزه به مدد رسانه های مختلف به ویژه در عرصه فضای مجازی و سرعت بالای انتقال داده، بازتاب این اخبار نیز به سرعت نمود می یابد.
به نمونه ای از این موارد و چگونگی بازتاب خبر توجه فرمایید:
برخی موضوعاتی که در تریبونهای رسمی ما مطرح می شود، به سرعت در میان غربیان مورد توجه و بررسی قرار می گیرد. یکی از این موضوعات، مسائل مرتبط با مهدویت است. امروزه به مدد رسانه های مختلف به ویژه در عرصه فضای مجازی و سرعت بالای انتقال داده، بازتاب این اخبار نیز به سرعت نمود می یابد.
به نمونه ای از این موارد و چگونگی بازتاب خبر توجه فرمایید:
امروزه نام تیموتی فرنیش (Timothy Furnish) به مدد تخصص و نوشته های متعددش در عرصه مسائل آخرالزمانی اسلامی و نیز تاریخ اسلام نامی مطرح در این حوزه به حساب می آید.(از او پیش از این مقالات و مطالبی را ذکر نموده ایم مانند اینجا و اینجا) وی اخیرا (مارس 2014 – انتهای اسفند 92) در مقاله ای در وبلاگ خود به سخنان آیه الله امامی کاشانی در نمازجمعه تهران (مورخه 23/12/92)[1] بلافاصله واکنش داده است. بخشهایی از نوشته او را مرور می نماییم:
وقتی من در تابستان 2008 برای ارائه مقاله خود[2] در کنفرانس سالانه دکترین مهدویت به تهران رفتم، در تعدادی کارگاه های این کنفرانس نیز شرکت کردم. در یکی از این کارگاهها، یکی از نویسندگان در مورد این موضوع بحث خود را ارائه می داد که آیا مهدی به غیر مسلمانان اجازه تغییر دین خواهد داد یا همه ما (غیر مسلمانان) را به سادگی خواهد کشت. نظرات در این که احتمال کدام یک از گزینه ها بیشتر است بین دو گروه تقسیم شد اگرچه چنان که من به خاطر دارم نظریه دوم گزینه بهتری تلقی گردید.
البته در مورد شیوه مطلوب کشتن مهدی تاکنون نظریه ای رسمی ارائه نشده است ولی چنانچه در خبر خبرگزاری مهر ایران آمده و رضا خلیلی آنرا در دیلی کالر[3] بازتاب داده است، اخیرا سخنران نمازجمعه تهران آیه الله محمود امامی کاشانی اخطار داده است که “وقتی امام زمان بیاید رهبران غربی را گردن خواهد زد” اگرچه او “با ملل مظلوم کاری ندارد”.
وی در ادامه تحلیل خود از این گفتار چنین می آورد:
1- این نظریه که “مهدی یک رهبر جنگی اسلامی خشن است” برای خوانندگان من از سیا (CIA) یا رسانه های گروهی موضوعی ناشنیده نیست. چنانکه این مفهوم صرفا شیعی هم نیست بلکه هم شیعیان و هم اهل سنت این نماد آخرالزمانی که خلافتی جهانی را به ویژه با زور محقق می سازد باور دارند. مهدی –چنانکه خلیلی ادعا می کند- پیامبر نیست چراکه پیام جدیدی از خدا نمی آورد بلکه ماموریت محمد در تشکیل حکومت و خلافت و گسترش فتوحات اسلامی محقق می سازد.
2- گردن زدن (بریدن سر) روش مورد علاقه اعدام در اسلام است که هزاران سال در اسلام اجرا شده و مختص افراد و رهبران افراطی مسلمان هم نیست. اگر به مشروعیت چنین عملی در اسلام تردید دارید به مقاله من با نام “گردن زدن تحت نام اسلام”[4] مراجعه نمایید.
فرنیش از تصویر بالا در این نوشته استفاده نموده و در ذیل آن نوشته است:
باز خوب است که مهدی تنها گردن کفار را می زند و آنها را مانند تصویر بر صلیب و نی نمی کشد!
3- اشاره آیه الله کاشانی به “ملل مظلوم” (و نه احتمالا رهبران آنها) بخشی از “الهیات آزادی بخش اسلامی” جمهوری اسلامی است که به سادگی مردم جهان را به طبقه مستضعفان (تحت ستم) و مستکبران (ستمگران) تقسیم می نماید. منشا چنین دیدگاهی دو امر بوده است: یکی ذهنیت مقهور و قربانی شده شیعیان دوازده امامی (در طول تاریخ) و دیگری علما و متفکران تاثیر گرفته از تفکرات نئو مارکسیسیتی. با رواج این تفکر ایران پس از انقلاب توانسته شیعه را در میان توده اهل سنت آفریقا، جنوب شرق آسیا و حتی میان مسیحیان آمریکای لاتین گسترش دهد.
4- بله مسیحیت نیز چنین خشونتی در تفکر آخرالزمانی خود هنگام رجوع عیسی مسیح دارد که به ویژه در مکاشفه 19:11 با عباراتی همچون چشمان آتشین، ردای غرق خون، شمشیر و میله آهنین به نمایش در آمده است ولی یک تفاوت عمده بین مسیحیت و اسلام در مورد مسیحای خشونت آمیز هریک وجود دارد. در مسیحیت پذیرش و فرض این امر غیر ممکن است که رهبری دنیوی چنین جنگهای خشنی را به راه اندازد و ادعا کند مسیح موعود است حال آنکه در اسلام و در طول تاریخ، ظهور رهبرانی چنینی –که خود را مهدی خوانده اند- هم در میان شیعیان و هم اهل سنت رایج بوده است.
نقد و بررسی:
•کلام آیه الله امامی کاشانی شامل نکاتی است که دقت در آن قسمت زیادی از پاسخ نویسنده را می دهد که وی متاسفانه آنرا به طور کامل ذکر ننموده است:
دنیا آن 10-15 کشور بالاها نیستند منظورم آنها نیست، آنها اراذل و اوباش هستند که اگر امام زمان بیاید گردنشان را می زند، البته امام منتظر با با ملت ها که همگی مظلوم هستند کاری ندارند.
همانگونه که مشاهده می گردد ایشان رهبران کشورهای ستم پیشه که خود را حاکم و تصمیم گیر جهان می پندارند را مشمول این حکم می داند و ملت ها –که دستشان از این ستمها کوتاه و مبراست- را از این حکم خارج می نماید. حال سوال اینجاست که چگونه شده نویسنده خود را مشمول این حکم دانسته است؟!
•روش گردن زدن در قدیم از جانب بسیاری –وشاید همه حکومتها و افراد- برای کشتن افراد استفاده می شده است و وجود این موارد مختص اسلام نیست. این امر تا حدی روشن و بدیهی است که برخی نویسندگان مسیحی (همچون دکتر دیوید ریگان[5]) به آن اذعان کرده اند.
•جالب است که حمایت جمهوری اسلامی از ملل مسلمان توسط فرنیش به مظلومیت تاریخی شیعیان و نیز تاثیرپذیری از تفکرات مارکسیسیتی استناد داده می شود! بدون آنکه نویسنده به خود زحمت دهد و نیم نگاهی به آیات قرآن[6] و احادیث بیشمار[7] در این زمینه بیندازد.
•در مورد آخر فرنیش مدعی می شود در میان مسیحیان مدعی که با جنگ و خونریزی ظهور کند و خود را منجی بنامد دیده نمی شود حال آنکه بسیاری مدعیان مهدویت در اسلام در چنین فضایی ادعا کرده اند. گرچه اصل این حرف ادعایی بیش نیست و می توان موارد نقض در هر دو گفته یافت ولی نکته مهم اینکه تا قبل از رونسانس و قرون قبل از 16 میلادی، فضای حاکم بر کشورهای مسیحی فضایی خشن بوده و آینه تمام نمای این خشونت کلیسا بوده تا جایی که کوچکترین انتقاد با سخت و خشن ترین مجازات پاسخ داده می شد و تجلی کامل آن در جنگهای صلیبی بوده است. پس نمی توان ادعا نمود در فضای تاریخی این تنها اسلام است که چنین فضایی را تجربه کرده است.
منبع مطلب:
http://www.mahdiwatch.org – Monday, March 17, 2014
——————————————————————————–
[1] – http://www.mehrnews.com/detail/News/2256104 [2] – http://www.mahdaviat-conference.com/vdchtqnkd23nz.102.html [3] – http://dailycaller.com/2014/03/16/leading-iranian-ayatollah-islamic-messiah-will-behead-western-leaders [4] – http://www.meforum.org/713/beheading-in-the-name-of-islam [5] – http://www.lamblion.us/2011/02/muslim-antichrist-theory-joel.html [6] – مانند سوره نسا آیه ٧۵ و یا سوره قصص آیه 5 [7] – به عنوان نمونه ن ک: نهج البلاغه، خطبه 136 , خطبه 3 , نامه 47.