خانه » همه » مذهبی » جاودانگی اسلام

جاودانگی اسلام

اسلام همواره به عنوان دینى زنده و پاینده شناخته شده است. جرج برنارد شاو در مقدمه کتاب:
Mohammad The Apostle of Allah نوشته :
«من همیشه نسبت به دین محمد صلى الله علیه وآله وسلم، به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش، نهایت احترام را داشته ام. به نظر من، اسلام تنها مذهبى است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینى مى کنم و از هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد صلى الله علیه وآله وسلم مورد قبول اروپاى فردا خواهد بود». سید هادی خسروشاهى در کتاب اسلام دین آینده جهان، (قم: نسل جوان، 1351)، ص 13. دارد :
اما اینکه چرا دین اسلام این چنین زنده، پویا و ماندگار است، علل مختلفى دارد که مى توان به بعضى از آنها اشاره کرد.
یک. عنصر امامت
خداوند متعال درباره ختم دین خود مى فرماید: « … الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» مائده (5)، آیه 3.؛ «امروز کافران از اینکه به دین شما اختلالى رسانند، طمع بریدند. پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و بهترین دین را که اسلام است، برایتان برگزیدم».
بر این اساس عنصرى در دین تعبیه شده که حافظ دین است و از آنجا که مراد «الیوم» روز غدیر است، آن عنصر «امامت» است. در تفاسیر شیعى این مسئله مسلم است و در منابع اهل سنت نیز به آن اشاره شده است
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. ابن عساکر شافعى (571 ه)، به نقل از: جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، (بیروت: انتشارات محمدامین)، ج 2، ص 289؛
ب. سیوطى، جلال الدین (991 ه)، الدر المنثور، ج 2، ص 259؛
پ. آلوسى، شهاب الدین، روح المعانى، (دار احیاء التراث العربى)، ج 6، ص 193؛
ت. شیخ محمد عبده (1323 ه)، المنار، (دارالفکر)، ج 6، ص 463؛
ث. ابى بکر احمدبن على الخطیب، تاریخ بغداد، (دارالکتب العربى)، ج 8، ص 290؛
ج. ابى عساکر شافعى، تاریخ دمشق، (دارالفکر)، ج 42، ص 233؛
ح. ابن کثیر، البدایة و النهایة، (دارالکتب العلمیه)، ج 7، ص 342؛
امامان معصوم علیهم السلام براى محفوظ ماندن اسلام در طول تاریخ حضور خود، سه کار انجام دادند:
1. در کنار تأیید آیات قرآن، سنت نبوى را عیناً نقل کردند و نگذاشتند حوادث پس از رحلت (حدود یک قرن منع کتابت حدیث)، سنت نبوى را نابود سازد و با این کار منابع دین را حفظ کردند
ر.ک:
الف. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسى اسلام، (قم: الهادى، چاپ دوم، 1378)، ج 2، ص 82 و 595؛
ب. عسکرى، مرتضى، معالم المدرستین، ج 2، ص 44؛
پ. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 5، ص 118؛
ت. فتح البارى، ج 1، ص 194؛
ث. جلالى نائینى، سید محمدرضا، توضیح الملل، ترجمه الملل و النحل، (تهران: اقبال، چاپ سوم، 1362)، ج 1، ص 35؛
ج. الجامع الصحیح، ج 1، ص 57، ح 114؛ ص 52، ح 100؛ ج 2، ص 373، ح 3053؛ ج 3، ص 181، ح 4431، ج 3، ص 182، ح 4432؛ ج 4، ص 29، ح 5669؛ ج 4، ص 375، ح 7366؛
ح. مسند احمد، ج 1، ص 355.
.
2. روش هاى فهم قرآن و سنت و استنباط احکام اسلام را آموزش دادند تا عالمان بتوانند رأى اسلام را در هر زمینه، از منابع آن استخراج و استنباط کنند. این روش – که اجتهاد مصطلح شیعى بر پایه آن بنا شده است – راهى است که مى تواند رأى اسلام را در همه زمان ها، درباره هر موضوعى از منابع دین به دست آورد.
3. کسانى را که داراى شایستگى لازم براى به کارگیرى این روش هستند، به مردم معرفى کردند. امام عسکرى علیه السلام از امام صادق علیه السلام نقل مى کند: «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه» ؛ «هرکس از فقهاى امت من که از نفس خود مواظبت و از دینش پاسدارى کند، با هواى نفس مخالفت و فرمان مولاى خود را اطاعت کند، سزاوار است که دیگران از او پیروى کنند».
دو. عنصر اجتهاد
فرآیند «اجتهاد» به عنوان عاملى پایا و پویا در ادوار مختلف تاریخ و در برخورد با مسائل هر عصر، راه استنباط و اکتشاف عالمانه معارف دینى را گشوده و حضور مستمر و پاسخ گوى دین را میسّر ساخته است.
سه. قوانین ثابت و متغیر
انسان داراى نیازهاى ثابت و متغیر است و دین اسلام براى نیازهاى ثابت، قوانین ثابت، و براى نیازهاى دگرگون شونده، قوانین متغیر وضع کرده است.
دکتر واگلر – استاد تاریخ تمدن اسلامى در دانشگاه ناپولى ایتالیا – ضمن بیان دیگر امتیازات اسلام، درباره عنصر انطباق پذیرى قوانین آن با شرایط هر عصر مى نویسد: «…تعجب ما از دینى افزوده مى شود که مبادى اساسى اخلاق را بر پایه انتظام و وجوب پایه ریزى مى کند و واجبات انسان را نسبت به خویشتن و دیگران، در قالب قوانین دقیقى مى ریزد که تحوّل و تطور را پذیرنده است و با عالى ترین ترقّیات فکرى متناسب مى باشد» واگلرى، دفاع از اسلام، ترجمه فیروز حریرچى، (تهران: فروغى، بى تا)، ص 125.
چهار. پیوند با عقل
یکى از مهم ترین علل جاودانگى اسلام، پیوند وثیق آن با عقل است. دین و خرد در اسلام، داراى رابطه تلازم و جدایى ناپذیر است؛ چنان که گفته شده است: «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل» عاملى، حرّ، وسائل الشیعه، (تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت الاحیاء الترات، قم: چاپ 2)، ج 27، ص 131. ؛ «هر آنچه عقل حکم مى کند شرع نیز و آنچه شرع حکم مى کند عقل نیز همانگونه حکم مى کند».
بازتاب این مسئله، در فرایند اجتهاد و استنباط احکام الهى به خوبى هویدا است؛ تا آنجا که در کنار کتاب و سنت، عقل نیز یکى از منابع استنباط قلمداد شده است.
پنجم. جامع بودن
همه سونگرى و در نظر گرفتن تمامى ابعاد و جوانب حیات بشرى و فرو ننهادن هیچ یک از حوزه هایى که انسان در آن نیازمند هدایت هاى الهى و دینى است، سهم به سزایى در پایایى و جاودانگى اسلام دارد.
ادوارد گیبون (Edward Gibbon) مى نویسد: «قرآن… قانون اساسى، شامل رویه قضایى و نظامات مدنى و جزایى و حاوى قوانینى است که تمام عملیات و امور مالى بشر را اداره مى کند… دستورى است شامل مجموعه قوانین دینى و اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضایى، جنایى و جزایى. همین مجموعه قوانین از تکالیف زندگى روزانه تا تشریفات دینى از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومى تا حقوق فردى و از منافع فردى تا منافع عمومى و از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جهان تا عذاب و مکافات جهان آینده همه را در بر دارد» دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلى الله علیه وآله وسلم و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى، (قم: دارالتبلیغ اسلامى، بى تا)، صص 98 – 99. .
شش. هماهنگى با فطرت و طبیعت
انسان ها در عین دارا بودن تفاوت ها و دگرگونى هایى که بر اثر شرایط زمانى و مکانى بر آنها عارض شده است، سرشت و فطرت یگانه اى دارند. هر اندازه آیینى با اصول فطرى انسان پیوند وثیق ترى برقرار کند، از پایایى و ماندگارى بیشترى برخوردار خواهد بود و هر قدر از آن فاصله گیرد، گرفتار ناپایدارى و ناماندگارى خواهد شد. توجه ژرف اسلام به طبیعت و سرشت آدمیان و تنظیم قوانین هماهنگ با آن، یکى از رمزهاى پایدارى و جاودانگى اسلام است.
عوامل دیگرى نیز در این رابطه قابل بررسى است؛ مانند:
1. وجود قوانین حاکم و کنترل کننده (چون قاعده لاضرر و …)؛
2. دادن اختیارات به حکومت (جامعه) اسلامى؛
3. نپرداختن به ظاهر زندگى؛
جهت آگاهى بیشتر نگا:
الف. مطهرى، مرتضى، ختم نبوت، (قم: صدرا، چاپ نهم، 1374)؛
ب. همو، خاتمیت.
4. انسجام، هماهنگى و سازگارى بین مجموعه قوانین اسلام؛
5. اعتدال؛
6. رابطه على و معلولى احکام اسلام با مصالح و مفاسد واقعى؛
7. تأکید بر علم و تجربه مفید همراه با عمل نگا: فتحعلى، محمود، مبانى اندیشه اسلامى 4، درآمدى بر نظام ارزشى و سیاسى اسلام، (قم: مؤسسه آموزش و پژوهشى امام خمینى، چاپ اول، 1383). ؛
8. کران ناپذیرى قرآن و سنت مطهرى، مرتضى، خاتمیت، (قم: صدرا، چاپ هشتم، 1374)، صص 157 – 189. ؛
9. هدف هاى پایان ناپذیر همان، صص 69 – 86.
هفت. عدم اختصاص به عرب
اینکه «قرآن براى فهم مردمى بدوى و عرب زبان نازل شده»، سخنى نادرست است؛ زیرا قرآن «در میان مردمى بدوى و عرب زبان» نازل شده و فرق است میان اینکه چیزى در میان قومى خاص ظهور یابد، با اینکه «مخصوص آنها پدید آمده باشد»! قرآن هیچ گاه مخاطب خود را، اعراب یا قوم دیگرى قرار نداده و همواره به «ناس»، (جمیع مردم) و یا مؤمنان خطاب کرده است.
از نظر فهم پذیرى نیز آیات قرآن چند دسته است:
1. بعضى از آیات قرآن، براى اعراب آن زمان فهم پذیر بود و در عین بساطت و سادگى بیان، داراى چنان استوارى علمى و منطقى است که براى دانشمندان برجسته امروزى نیز جالب توجه و درخور دقّت است.
2. برخى از آیات – چه در زمان نزول و چه در عصر حاضر – جز با تعمق و ژرف کاوى هاى دقیق و روش مند عالمانه قابل درک نیست.
3. بسیارى از حقایق علمى و فلسفى و مباحث اجتماعى قرآن، تنها در پرتو دانش کنونى یا آینده بشریت قابل درک است.
براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: بوکاى، موریس، مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم.
4. بسیارى از آیات قرآن نیز تا حد زیادى فراتر از عقول و فهم عادى بشر بوده و تنها در سایه پرتوافشانى هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام فهم پذیر است. تفاسیر مأثور از آنان، گنجینه هاى ارزشمندى است که حقیقت هاى والاى قرآن را به نیکوترین وجهى در اختیار بشریت قرار مى دهد. این نکته چیزى نیست که تنها شیعه بدان معترف باشد؛ بلکه اهل سنت نیز در بسیارى از تفاسیر خود، به احادیث تمسّک مى جویند.
هشت. عصرى نبودن قرآن
اینکه قرآن به وقایع زمان خود و یا به گذشته ها اشاره کرده است، آن را منحصر به یک عصر نمى سازد؛ زیرا قرآن منحصر به ذکر چند حادثه و نکته تاریخى گذرا نیست. این کتاب مشتمل بر معارفى جاودان، در باب خداشناسى، کیهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنماشناسى و مجموعه گسترده اى از احکام، اخلاق و … است که همه زمان ها را پوشش مى دهد و هدایت بشریت به سوى سعادت را در هر مقطع تاریخى تأمین مى کند.
از طرفى وقایع تاریخى بیان شده در قرآن، هر چند مربوط به گذشته است؛ ولى کار کرد آنها در آینده است. به عبارت دیگر هر یک از آنها، بیانگر نوعى سنت تغییرناپذیر تاریخى یا حکم و قانونى است که داراى کلیت و شمول است. قرآن درباره بنى اسرائیل مى گوید: «آنان پس از رهایى از چنگال فرعون، اظهارنارضایتى از غذاى واحد نموده و خواست هاى مادى متعددى مطرح کردند و لاجرم گرفتار غضب الهى گردیدند»
نگا: بقره(2)، آیه 61. این بیان نشان مى دهد که رفاه طلبى، افزون خواهى و نافرمانى در برابر فرستاده خداوند، سرانجام به تباهى و تیره بختى خواهد انجامید. این درس بزرگى براى همه کسانى است که پس از رهایى از بند حکومت هاى استبدادى و ظالمانه، در برابر اندک دشوارى، صبورى نمى ورزند و در جست وجوى خواست هاى مادى بى تابى مى کنند.
افزون بر آن در قرآن، از آینده و آیندگان نیز سخن بسیار رفته است به عنوان مثال قرآن از آینده بشریت سخن رانده و آینده اى درخشان در سایه حاکمیت توحید، تقوا و عدالت را نوید داده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد