خانه » همه » مذهبی » جایگاه توکل در مقوله قسمت

جایگاه توکل در مقوله قسمت


جایگاه توکل در مقوله قسمت

۱۳۹۲/۰۴/۲۸


۵۷۵ بازدید

تعریف توکل: راغب اصفهانى درباره معناى توکل مى فرماید: اگر کلمه توکل با «لام» بیاید به معناى تولى و عهده دار شدن سرپرستى مى باشد مثل توکلت لفلان مى باشد یعنى من متولى و عهده دار سرپرستى فلانى شدم و اگر با على بیاید بمعناى اعتماد کردن مى باشد مثل توکلت على فلان یعنى اعتماد کردم بر فلانى V}(المفردات راغب اصفهانى){V برخى از بزرگان توکل به همین معنا را با تفویض به یک معنا و یا حداقل نزدیک به هم دانسته اند زیرا توکل را به معناى واگذار کردن کار به دیگرى معنا کرده اند در حالى که تفویض چنین معنایى را دارد ثقه الاسلام کلینى در اصول کافى التفویض الى الله (واگذار کردن کار به خدا) در باب التوکل على الله (ا

تعریف توکل: راغب اصفهانى درباره معناى توکل مى فرماید: اگر کلمه توکل با «لام» بیاید به معناى تولى و عهده دار شدن سرپرستى مى باشد مثل توکلت لفلان مى باشد یعنى من متولى و عهده دار سرپرستى فلانى شدم و اگر با على بیاید بمعناى اعتماد کردن مى باشد مثل توکلت على فلان یعنى اعتماد کردم بر فلانى (المفردات راغب اصفهانى) برخى از بزرگان توکل به همین معنا را با تفویض به یک معنا و یا حداقل نزدیک به هم دانسته اند زیرا توکل را به معناى واگذار کردن کار به دیگرى معنا کرده اند در حالى که تفویض چنین معنایى را دارد ثقه الاسلام کلینى در اصول کافى التفویض الى الله (واگذار کردن کار به خدا) در باب التوکل على الله (اعتماد کردن به خدا) در یک باب آورده اند (اصول کافى ج 3 مترجم، ص 103) جناب خواجه نصیر الدین طوسى در کتاب اوصاف الاشراف درباره توکل مى فرماید: (مقصود از توکل این است که بنده هر کارى که مى کند و براى او پیش مى آید به خداى متعال واگذارد زیرا که مى داند خدا از خود او تواناتر و قوى تر است و به نحو احسن انجام مى دهد سپس به قضاى خدا راضى باش و با وجود این در امورى که خدا به او واگذر فرموده است. کوشش و جدیت کند و خود را با کوشش و قدرت و اراده خویش از اسباب و شروطى بداند که موجب تعلق اراده و قدرت خدا به امر او مى شود و معنى لاجبر و لاتفویض «بل امر بین الامرین» هم از این بیان ظاهر مى گردد، (همان، ص 106) . آوردن معناى تفویض در تعریف توکل و این ها را به نزدیک به هم دانستن توجیهى وجیه دارد زیرا توکل یعنى اعتماد کردن و تفویض یعنى واگذار کردن. و لازمه واگذارى اعتماد کردن مى باشد.

وقتى کسى به کسى دیگر اعتماد مى کند به راحتى و بدون دغدغه کار خود را هم به او واگذار مى کند ازاین رو در قسمتى از روایتى در باب توکل و تفویض اصول کافى چنین آمده: …. فتوکل على الله بتفویض ذالک الیه… (همان ص 106 ر، 5)یعنى با واگذار کردن کار به خداى تعالى بر او توکل کن پس تفویض ظهور بخش و لازمه بروز توکل مى باشد در پاره اى از روایات تعریف توکل به لحاظ همان معناى لازم ذکر شده است حال معناى لازم همان معناى تفویض است یا معناى لازمى دیگر مثلاً در روایتى پیامبر(ص) از جبرئیل مى پرسند: ما التوکل على الله عزوجل؟ فقال: العلم بانّ المخلوق لایضر و لاینفع و لامعطى و لایمنع و استعمال الیاس من الخلق فاذا کان العبد کذالک لم یعمل لاحد سوى الله و لم یرج و لم یخف سوى الله و لم یطمع فى احد سوى الله فهذا هو التوکل ؛ {Mتوکل برخداى عزوجل چیست؟ جبرئیل عرض کرد: علم داشتن به این که مخلوق نه زیانى مى رساند ونه سودى مى بخشد و نه مى دهد و نه باز مى دارد و به کار گرفتن یأس از خلق (یعنى آن یأس باطنى را که نسبت به مردم دارد در عمل و خارج نشان دهد)پس هر گاه بنده چنان باشد براى احدى غیر از خدا کار نمى کند و جز خداامید ندارد و از غیر او ترسى ندارد و در احدى غیر از خدا طمع ندارد این همان توکل است در تمام این فقرات توکل به معناى لازم آن گرفته شده است مثلاً وقتى انسان علم دارد که مخلوق نه ضررى مى رساند و نه سودى مى بخشد که فقط بر خداى تعالى اعتماد داشته باشد ونسبت به مخلوق نه ضررى مى رساند و نه سودى مى بخشد که فقط بر خداى تعالى اعتماد داشته و کارش را به او واگذار کرده باشد در این صورت فقرات حدیث شریف به معناى لازم لازم گرفته شده اندM}»، (میزان الحکمه، ج 10، ص 676، 22223) . پس خلاصه توکل بر خدا یعنى اعتماد کردن بر خداى تعالى و واگذار کردن کار به او و تسلیم اراده و مشیت او بودن و هیچگونه اعتماد و تکیه نداشتن و استقلال ندادن به اسباب غیر از مسبب الاسباب یعنى حضرت حق تعالى.

از همین جا رابطه توکل و قسمت نیز روشن می شود. زیرا قسمت به معنای دقیق کلمه , نه فهم عامیانه از آن همان تقدیر الهی است که با اسباب و مسببات آن تحقق می یلبد و افعال و اراده و سلوک انسان نیز بخشی از عوامل آن است و توکل بر خدا یکی از اسباب بسیار نیکو است که تقدیر خوبی را برای انسان رقم می زند.

البته واضح است ک معناى توکل آن نیست که انسان به دنبال اسباب کار نرود زیرا تمامى کارها با اسباب انجام مى گیرند ولى فقط باید بداند که اسباب از خود چیزى نداشته و هرگز مستقل نمى باشند و تنها تکیه گاه خداى تعالى مى باشد، (با استفاده از المیزان، علامه طباطبایى ج 5 ص 239) . مراحل توکل: توکل را مى توان بطور کلى بر سه قسم تقسیم کرد:

1- توکل زبانى: یعنى آن توکلى که فقط با زبان گفته مى شود توکلت على الله (برخداتوکل کردم) این توکل از ارزش معنوى برخودار نیست.

2- توکل اعتقادى: یعنى آن توکلى که ناشى از این اعتقاد است که واقعاً همه کاره خداوند تبارک و تعالى است و حقیقتاً او تکیه گاه همه چیز و همه کس است با توجه به این اعتقاد توکل بر خداى تعالى مى شود و سپس بر کارى اقدام مى گردد این توکل از ارزش معنوى برخودار است که اکثر مسلمان ها مى توانند با توجه به این مرحله توکل کارهاى خود را آغاز کنند.

3- توکل قلبى: یعنى آن توکلى که از حالات بلکه از ملکات فضیله نفس انسانى گشته است و شاید حدیث شریف زیر به این مرحله عالى از توکل اشاره داشته باشد: على بن سوید مى گوید از امام موسى بن جعفر(ع) درباره این آیه شریفه {/Bوَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ {w7-13w}{I65:3I}/}؛ {Mهر کس بر خدا توکل کند خدا او را بس است M}پرسیدم حضرت فرمود: التوکل على الله درجات منها ان تتوکل على الله فى امورک کلها فما فعل بک کنت عنه راضیاً تعلم انه لا یألوک خیراً و فضلاً و تعلم ان الحکم فى ذالک له فتوکل على الله بتفویض ذالک الیه وثق به فیها و فى غیرها؛ {Mتوکل بر خدا داراى درجاتى است از جمله اینکه در تمام کارهایت برخدا توکل کنى پس هر چه خدا با تو انجام داد (و اراده حکمت آمیزش بر هر چه تعلق گرفت) راضى باشى علم و یقین داشته باشى که او از هیچ خیز و فضلى دریغ نکند و نیز علم و یقین داشته باشى که حکم و فرمان در این جهت با اوست پس با واگذارى کار به او بر او توکل کن و به او در کارهاى خود و کارهاى غیر خود وثوق (اطمینان و آرامش) داشته باش M}»، (ترجمه اصول کافى کلینى، ج 3، ص 106، ر 5) . در این حدیث به دو مقام بلند معنوى که از ارکان ایمان هم هستند اشاره شده است: 1- مقام رضا. 2- مقام تفویض. امام على(ع) مى فرمایند: الایمان على اربعه ارکان، التوکل على الله و التفویض الى الله و التسلیم لامرالله و الرضا بقضاءالله ؛ {Mایمان چهار رکن دارد 1- توکل برخدا 2- تفویض الى الله 3- تسلیم امرالله 4- رضا به قضاى الهى M}»، (میزان الحکمه، ج 1، ص 318، ر 1348) . در نتیجه ایمان که خود فقط یک امر قلبى است نه اعتقادى و زبانى چهار رکن دارد که همه آنها نیز قلبى مى باشند بنابراین آن توکلى در کلام امام موسى بن جعفر(ع) مراد است که قلبى باشد در چنین توکلى علم، یقین، وثوق و آرامش نهفته است و توکل کننده ذره اى دغدغه و ناآرامى ندارد توکل قسم اول از آن منافقین است زیرا صرفاً توکل زبانى است و باطن بدان اعتقادى ندارد توکل قسم دوم بهره عامه مسلمانان است و توکل قسم سوم ویژه مؤمنان واقعى است که دستیابى به آن بسیار مشکل و در درازمدت مى باشد و هر کس به این مقام و مرحله سوم رسید متوکل واقعى مى باشد. ثمره و دستاورد توکل: توکل ثمرات زیادى دارد که پاره اى از آنها عبارتند از: 1- قوت قلب: امام على(ع) مى فرمایند: اصل قوه القلب التوکل على الله ؛ {Mریشه قوت قلب توکل برخداست M}، (همان، ج 10، ص 681، ر 22248) و این ثمره بلندى است که انسانى چنین از صلابت، استقامت در کارها برخورار است. 2- قوت ایمان: امام رضا(ع) مى فرمایند: من احب ان یکون اقوى الناس فلیتوکل على الله ؛ {Mهر کس دوست دارد قوى ترین مردم باش پس باید بر خداتوکل کندM}، (همان، ر22246) در روایتى دیگر این قوى ترین مردم به قوى ترین مردم از جهت ایمان تفسیر مى شود امام على(ع) مى فرمایند: اقوى الناس ایماناً اکثرهم توکلاً على الله سبحانه ، {Mقوى ترین مردم به لحاظ ایمان کسى است که از همه مردم بر خدا بیشتر توکل کندM} (همان ،ص 680 ر 22240) بنابراین هر کس توکل بیشترى داشته باشد از قوت ایمان بیشترى برخوردار است بزرگى این ثمره هم بر کسى پوشیده نیست. 3- رام شد دشوارى ها و آسان گشتن اسباب: امام على(ع) مى فرمایند: من توکل على الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب ؛ هر کس بر خدا توکل کند سختى ها برایش رام و اسباب و علل در مقابلش آسان مى گردد». 4- شکست ناپذیرى: امام محمدباقر(ع) مى فرماید: من توکل على الله لایلغب و من اعتصم بالله لایهزم ؛ {Mهر کس بر خدا توکل کند مغلوب نمى گردد و هر کس به خدا چنگ زند شکست خورده نمى باشدM}»، (همان، ص 681، ر 22247) . البته واضح است که مهمترین و پرثمرترین توکل همان قسم سوم است نه دوم و قسم سوم هم خود داراى مراتبى است که هر چه توکل قلبى از مراتب بالاترى برخوردار باشد ثمرات توکل بیشر عائد مى گردد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد