شب بود و من هم بی خواب بودم و حس نوشتن هم بیدار… خلاصه مقتضی موجود و مانع مفقود. این پاسخ را نوشتم. شاید بد نباشد که آن را این جا نیز بگذارم:
آن چه نوشته اید عمیقا غیرعلمی و کاملا بی ربط به اولیات زبان شناسی است. بخش عمده واژه های پایه ای زبان انگلیسی اصالتا مربوط به آلمانی و از خانواده ژرمنیک است و تقریبا همه واژه های مفهومی آن از لاتین و فرانسه می آید. هیچ کس به این دلیل انگلیسی را زبانی غیر اصیل نمی داند. ضمن آنکه بسیار بیشتر از انگلیسی و برخی دیگر از زبان های مهم دنیا، پایه واژگانی زبان فارسی غیروارداتی است.
در واقع فارسی یکی از قدرت مند ترین زبان های زنده دنیا است؛ هرچند گویش وران آن حدودا 200 میلیون نفر است که، در مقایسه با دیگر زبان های برخوردار از گویش وران فراوان، چندان چشمگیر نیست؛ ولی بی گمان این زبان یکی از زنده ترین زبان های جهان از خانواده زبان های هندواروپایی با قدرت باروری بالا و در برخی سطوح نظیر تولید صور خیال شاعرانه کم نظیر و به اعتقاد برخی یگانه است. کافی است یک کتاب ابتدایی را در زبان شناسی ورق بزنید تا به این امر پی ببرید. این زبان ساختاری ترکیبی دارد (برخلاف عربی که ساختاری اشتقاقی دارد و زبانی سامی است) و در میان زبان های هندواروپایی از قابلیت ویژه ای برای جذب مفاهیم تازه برخوردار است.
هم فارسی و هم عربی، از جمله به دلیل آنکه برای قرن ها در کانون ارتباطات و مناسبات بوده اند، نمونه های تکامل یافته ای در خانواده های زبان شناختی خود هستند. بهره گیری فارسی از زبان عربی نیز به غنای زبانی آن افزوده است؛ هم چنان که چنین وام گیری هایی برای عربی نیز در ارتباط با فارسی رخ داده است و بخش بسیار مهمی از واژگان عربی ریشه پهلوی یا اوستایی دارد و یا به فارسی باستان و نیز فارسی عهد اسلامی باز می گردد. سطح بهره گیری فارسی از عربی نیز مشابه همه بهره گیری های موفق زبان های بزرگ از همدیگر است و امر عجیب و متفاوتی نیست.
حتی می توان گفت یکی از موفق ترین ها است؛ زیرا طی این بهره گیری یک زبان سامی اشتقاقی در دل ساختارهای ترکیبی زبانی هندواروپایی مورد استفاده قرار گرفته است. این بهره گیری در دل ساختمان زبان فارسی عهد اسلامی رخ داده است و با سرشت آن تا حد قابل قبولی همگن است. به صورت دقیق تر می توان گفت که طی این بهره گیری به سرشت زبان و یا واژگان معناساز مرکزی آن (نظیر ترکیب سازها) آسیبی جدی وارد نشده است. هرچند از توانایی این زبان در کاربرد افعال بسیط تا حدی کاسته شده است و رویکرد به افعال مرکب در فارسی ای بسا بیش از حد معمول گسترش یافته است.
البته نباید فراموش کنیم که وام گیری از واژگان عربی بر غنای واژگانی فارسی افزوده است. ضمنا دری افغانستان و تاجیکی دو گویش از گویش های مختلف فارسی هستند.
به هر دانشمنامه معتبری اگر مراجعه شود اطلاعاتی که بنده گفتم به راحتی بازشناخته می شود. زبان امر ایدئولوژیکی نیست که از آن دستمایه ای برای مباحث غیرفنی و غیرعلمی بسازیم. من سال ها است که مطالعات زبان شناختی دارم و علاوه بر فارسی به زبان انگلیسی و تا حدی آلمانی سخن می گویم و عربی را نیز تا حد قابل توجهی می شناسم.
تا به حال هیچ شخص با صلاحیتی را ندیده ام که فارسی را در عداد زبان های زنده و پویای جهان لحاظ ندارد و به شمار نیاورد. طرح این ادعا که فارسی بخشی از عربی است همان قدر غیرعلمی و ایدئولوژیک است که بگوییم ترکی بخشی از فارسی است یا انگلیسی بخشی از آلمانی است یا مغولی بخشی از چینی است.
حضور زبان های بیگانه در انگلیسی کمتر از حضور عربی در فارسی نیست. اصولا زبان ها با هم داد و ستد دارند و افق های گشوده ای به حساب می آیند برای جهان های تازه. قدرتمندترین زبان های دنیا مرتبط ترین ها هستند و نه منزوی ترین ها. زبان های زنده و قدرتمند معمولا خطی از اثرگذاری و اثرپذیری را به ثبت رسانده اند (البته این داستان در مورد زبان های شرقی کمی متفاوت است، بگذریم)
عبدالمجید مبلغی