۱۳۹۳/۰۱/۳۱
–
۲۶۱۷ بازدید
به مناسبت روز زن بیانات رهبر معظم انقلاب در سالروز میلاد حضرت زهرا (س) چه بود؟
بسماللهالرّحمنالرّحیماولا به خانمها خوشامد عرض میکنم، و تبریک عرض میکنم میلاد مسعود فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) را، و هفتهى زن و روز تکریم مادر را. همانطور که فرمودند،(۱) اقتران این مناسبت اجتماعى و مهمّ کشور با ولادت فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) – بخصوص امسال که دوبار در اوّل و آخر سال مردم ما به یاد آن بزرگوار مىافتند و مجالسى برپا میکنند – یک فرصتى است براى فهمیدن و رهنمود گرفتن از زندگى آن بزرگوار.اولا مقامات معنوى فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) در شمار برترین مقامات معنوى آحاد معدودى از بشریّت است. ایشان معصومند؛ عصمت، ویژهى معدودى از برگزیدگان الهى در میان آحاد بشر است؛ و این بزرگوار – فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) – از آن جمله است، با توجّه به این واقعیّت که این زن مسلمان و مجاهدِ فىسبیلالله تنها حدود بیست سال – حالا با اختلاف روایات از هجده سال تا بیست و پنج سال – سنّشان بوده؛ زن جوان داراى این مرتبهى عالى از معنویّت که در ردیف اولیا و پیامبران و مانند اینها قرار میگیرد و از سوى فرستادگان الهى “سیّدة نساءالعالمین” نام میگیرد. در کنار این مقام معنوى بُروز خصلتهاى برجسته و کارکردهاى مهم در زندگى شخصى این بانوى بزرگوار هرکدام یک درس است. تقواى او، عفّت و طهارت او، مجاهدت او، شوهردارى او، فرزنددارى او، سیاستفهمى او، حضور او در مهمترین عرصههاى حیات یک انسان در آن دوره – چه در دوران نوجوانى و کودکى، چه در دوران بعد از ازدواج – هرکدام یک درس است؛ نه فقط درس است براى شما بانوان، [بلکه] براى همهى بشریّت درس است. بنابراین این اقتران براى ما یک فرصت است؛ در زندگى فاطمهى زهرا باید دقیق شد، با نگاهى نو آن زندگى را شناخت، فهمید و به معناى واقعى کلمه آن را الگو قرار داد.و امّا راجع به مسئلهى زن در نظام جمهورى اسلامى و در کشور ما و جامعهى ما. اولا من عرض بکنم در هنگامى که به همین مناسبت غالباً بنده مواجه میشوم با بانوان مسلمان، زنان مؤمن و تحصیلکرده، خدا را عمیقاً شکر میکنم؛ واقعاً این یکى از بزرگترین افتخارات نظام اسلامى است که در سایهى نظام اسلامى اینهمه زن فرزانه و تحصیلکرده و خوشفکر و ممتاز از لحاظ فکرى و عملى در جامعهى ما وجود دارند؛ خیلى نعمت بزرگى است و مایهى افتخار است. حالا امروز که فقط این خانم محترم صحبت کردند، لکن جلسات متعدّدى ما داشتیم که خانمها متعدّد صحبت کردند؛ هر کدام که بیاناتى را ابراز کردند، یک دریچهاى از نگاه نو، فکر نو به روى ذهن انسان گشوده میشد. تربیت اینهمه انسان والا، برجسته و خوشفکر یکى از بزرگترین افتخارات نظام اسلامى است. امروز وقتى ما نگاه میکنیم، نام زنان ما بر تارک کتابهاى متعدّدى – کتابهاى علمى، کتابهاى پژوهشى، کتابهاى تاریخى، کتابهاى ادبى، کتابهاى سیاسى، کتابهاى هنرى – گذاشته شده؛ جزو برترین نوشتهها و آثار مکتوب امروز نظام اسلامى – چه مقالات و چه کتابها – نوشتههاى بانوان ما است، که این واقعاً مایهى افتخار است. در تاریخ ما بىسابقه است؛ ما دورههاى گوناگون را دیدیم، آشنا هم بودیم با فضاى فرهنگى کشور؛ ما هرگز اینهمه انسان برجستهى در زمینههاى مختلف – چه در مسائل حوزوى، چه در مسائل دانشگاهى – نداشتیم. در کنار اینها، بُروز و ظهور کاملاً برجستهى هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانى، در عرصهى مجاهدتها، از جمله در دفاع مقدّس و دنبالههاى آن تا امروز؛ این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجستهى کسانى که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با ارادهى محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانى را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوى فداکارى که یک عمر زندگى خودش را میگذارد براى مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگى یک معلول و جانباز، براى خاطر خدا؛ این چیز کوچکى نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادرى که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل اینهمه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهاى زنانهى جامعهى ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئلهى زن در کشور [است].و امّا مسئلهى زن در دنیاى امروز و ازجمله در کشور ما، یکى از مسائلى است که به جهات مختلف همچنان درخور پیگیرى و تأمّل و کار و فکر است. اولا نیمى از جمعیّت کشورها زنان هستند؛ چگونه میتوان بهشکل سالمى از این امکان و استعداد عظیم به نفع هر کشورى، ازجمله کشور ما استفاده کرد؟ ثانیاً مسئلهى جنسیّت که یکى از حسّاسترین و ظریفترین مسائل آفرینش است، چگونه میتواند در خدمت تعالى انسان قرار بگیرد، نه در خدمت انحطاط بشر و انحطاط اخلاقى؟ ثالثاً بهخاطر تفاوتهاى طبیعىاى که بین جنس زن و جنس مرد وجود دارد، چگونه میتوان – چه در محیط اجتماعى، چه در محیط خانواده – رفتارى را نهادینه کرد و غیرقابل اجتناب کرد که به زن ظلم نشود؟ اینها مسائل خیلى مهمّى است. اگر ما همین دو سه مسئله را محور فکر و تأمّل و بحث و کار قرار بدهیم، یک مجموعهى تلاش و کار مطالعاتى و تحقیقى و عملى را به دنبال خود خواهد آورد. این مسئلهى ظلم به زنان را کسى خیال نکند که مخصوص جوامع عقبافتاده یا جوامع مثلاً فرض کنید وحشى [است]؛ نه، در جوامع بهاصطلاح متمدّن امروز، این ظلم به جامعهى زنان اگر بیشتر از جوامع دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. خب اینها مسائل مهمّى است؛ اینها باید رسیدگى بشود، به اینها باید پرداخته بشود.مطالب خوبى در بیانات خانم بود؛ عمدهى حرفهایى که در ذهن انسان هست، ایشان در بیاناتشان ذکر کردند. ایشان گفتند که ما قبلاً گفتهایم در کشور یک مرکز عالى فراقوّهاى مورد نیاز است که راجع به این مسئلهى مهم بحث کند، کار کند. این مسائل، مسائل اساسى ما است؛ مسئلهى زن و مسئلهى خانواده که البتّه مسئلهى زن از مسئلهى خانواده قابل تفکیک نیست. این را هم عرض بکنیم، اگر چنانچه کسى بخواهد مسئلهى زن را جداى از مسئلهى خانواده بحث بکند، دچار اختلال در فهم و در تشخیص علاج خواهد شد؛ این دو را باید در کنار هم دید، با اینکه دو مسئله است. خب، مرکز اینچنینى لازم است که البتّه تاکنون هم تشکیل نشده؛ گفتیم ما، مطرح کردیم؛ چنین مرکز مطالعاتى و کارى که یک راهبرد صحیح و همهجانبه را دربارهى مسئلهى زن – ناظر به همان موضوعاتى که عرض شد و برخى موضوعات دیگر – بررسى کند و دنبال کند و اجرایى کند، نداریم؛ این مرکز باید بهوجود بیاید و البتّه الزاماتى هم دارد.
آنچه من امروز عرض میکنم به شما، دو سه نکته است: یک نکته اینکه اگر ما میخواهیم – چه در همین مرکزى که اشاره شد، چه در هر نقطه و دستگاه دیگرى – دربارهى مسئلهى زن درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم، باید ذهنمان را از حرفهاى کلیشهاى فراوردهى غربىها بکلّى خالى کنیم. غربىها نسبت به مسئلهى زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراهکننده و مهلک خودشان را بهصورت سکّهى رایج در دنیا مطرح کردند. علیه هر کسى هم که بر ضدّ نظر آنها حرف بزند، دستگاه تبلیغاتى وسیع آنها هوچیگرى میکند، مجال حرف زدن هم به کسى نمیدهد. اگر میخواهید دربارهى مسئلهى زن راهبرد درست را پیدا کنید و این راهبرد را با اجرائیّات و الزامات اساسى آن همراه کنید و در بلندمدّت پیش بروید و به نتیجه برسید، باید ذهنتان را از تفکّرات غربى در مورد زن تخلیه کنید. نمیگویم بىاطّلاع بمانیم، نه؛ ما طرفدار بىاطّلاعى نیستیم، بنده طرفدار آگاهى و آشنایى هستم، امّا مرجعیّت آن افکار را بکلّى رد کنیم. افکار غربىها، نظرات غربىها، در زمینهى مسئلهى زن مطلقا نمیتواند مایهى سعادت و هدایت جامعهى بشرى باشد. اولا تفکّرات آنها، تفکّراتى است مبتنى بر معرفتشناسى مادّى و غیرالهى، که این خودش یک غلطى است. هر دستگاه علمى و فکرى که بر پایهى معرفت مادّى و اعتقاد مادّى باشد، طبعاً غلط است. نگاه به حقایق آفرینش را بایستى با نگاه معرفتشناسى الهى، با اعتقاد بهوجود خدا، با اعتقاد به قدرت خدا و حضور الهى و ربوبیّت الهى شناخت و فهمید و دنبال کرد. پس پایه و ریشه و اساس تفکّرات غربىها چون مادّى است، غلط است. این یک. دوّم اینکه در رویکرد غربى به مسئلهى زن – همچنان که در تاریخ انقلاب صنعتى، انسان بروشنى مىبیند – یک نگاه کاسبگرانه و مادّى و اقتصادى دخالت داشته است. یعنى در اروپایى که زن حقّ مالکیّت نداشت و مایملک زن متعلّق به مرد و شوهرش بود، و حقّ تصرّف در مایملک خود نداشت یا از وقتى که دموکراسى در غرب راه افتاده بود زن حقّ رأى دادن نداشت، در یک چنین دنیایى ناگهان مسئلهى انقلاب صنعتى و کارخانجات و حضور مؤثّر شاغل زن در کارخانجات با خرج کمتر براى سرمایهدارها مطرح شد. آنوقت آمدند براى زن حقّ مالکیّت قائل شدند، براى اینکه بتوانند او را به کارخانه بکشانند، به او مزد کمترى بدهند، و طبعاً آمدن او به میدان اشتغال الزامات خودش را داشت و دنبالههاى خودش را تا امروز داشت. بنابراین علاوه بر اینکه نگاه به زن یک نگاه غیرالهى و مادّى است، اساساً سیاستهایى که بر اساس آنها، وضعیّت کنونى در اروپا عمدتاً و در دنیاى غرب پیش آمده است، با یک نگاه کاسبکارانه و مادّى و اقتصادى همراه بوده.
یک جهت دیگر در اینکه ما بایستى از نگاه غربى در مسئلهى زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربى زن وسیلهاى براى اطفاى شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسى ادّعا بکند ممکن است کسانى جنجال کنند که نه آقا اینجور نیست؛ لیکن زندگى آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است. در محیط اجتماعى هرچه زن پوشش کمترى داشته باشد، مطلوبتر است. در مورد مرد این حرف را نمیزنند؛ در مهمانى رسمى، مرد بایستى با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمى وارد بشود؛ امّا خانمها در این مهمانىهاى رسمى بایستى به شکل دیگرى ظاهر بشوند؛ این جز براى اینکه چشم هرزهى هوسآلود مرد بهرهمند بشود، هیچ فلسفهى دیگرى و حکمت دیگرى ندارد؛ امروز در دنیاى غرب اینجورى است؛ و عملاً بزرگترین ظلمى که امروز در دنیاى غرب به زنان میشود، از این قبیل است.
بنده اهل بریده پیدا کردن از روزنامهها نیستم، امّا دیروز، پریروز بود، یک چیزى در روزنامه دیدم؛ دیدم خیلى چیز مهمّى است؛ اینجا آوردم براى شما بخوانم. کتابى از “جیمى کارتر” رئیس جمهور پیشین آمریکا، [منتشر شده] به اسم “تقاضایى براى اقدام” که به موضوع نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان پرداخته. جیمى کارتر در این کتاب میگوید: هر ساله صدهزار دختر بهعنوان برده در آمریکا فروخته میشود. جایى که صاحب یک روسپىخانه میتواند دخترى را که معمولاً اهل آمریکاى لاتین یا آفریقا است، با قیمتى برابر هزار دلار خریدارى کند. وى همچنین به تجاوزات جنسى که در محوّطههاى کالجها رخ میدهد اشاره دارد؛ به جایى که از هر بیستوپنج مورد تنها یک مورد گزارش میشود. کارتر همچنین عنوان میکند که تنها یک درصد از متجاوزان جنسى در ارتش محاکمه میشود. انسان گریهاش میگیرد! از این قبیل در روزنامهها زیاد مىبینید، بنده هم زیاد میبینم؛ من هیچوقت هم به اینها استناد نمیکنم، لکن خب اینها واقعیّتى است. جیمى کارتر هم بالاخره یک شخصیّت معروفى است و این هم کتاب او است. این چه وضعى است در دنیا؟ این چهجور تکریم زن است؟ نویسندهى نامدار و معروف غربى، کتاب رُمان مینویسد براى شرافتمندانه نشان دادنِ شغل روسپىگرى! که البتّه به فارسى هم ترجمه شده است. البتّه در این کتاب اشاره به این است که چگونه دلاّلان جنسى، مىآیند از کشورهاى آمریکاى لاتین دخترها را با وعده و وعید و فلان برمیدارند میبرند، و میفروشند به این مراکز؛ که البتّه این مربوط به اروپا است، مربوط به آمریکا نیست. البتّه سعى میشود در این کتاب و این رُمان، که شغل روسپىگرى یک شغل شرافتمندانهاى وانمود بشود. این است فرهنگ غرب نسبت به زن؛ این است احترام اینها نسبت به زن.
اگر میخواهیم نگاه ما نسبت به مسئلهى زن، نگاه سالم و منطقى و دقیقى باشد، شرط اوّل آن این است که ذهنمان را از این حرفهایى که غربىها در مورد زن میزنند – در مورد اشتغال، در مورد مدیریّت، در مورد برابرى جنسى – باید بکلّى تخلیه کنیم. یکى از بزرگترین خطاهاى تفکّر غربى در مورد مسئلهى زن، همین عنوان «برابرى جنسى» است. عدالت یک حق است؛ برابرى گاهى حق است، گاهى باطل است؛ چرا باید انسانى را که از لحاظ ساخت طبیعى – چه از لحاظ جسمى، چه از لحاظ عاطفى – براى یک منطقهى ویژهاى از زندگى بشر ساخته شده، از آن منطقهى ویژه جدا کنیم، به منطقهى ویژهى دیگرى که براى یک ساخت دیگر، براى یک ترکیب دیگرى خداى متعال آماده کرده بکشانیم؟ چرا؟ این چه منطق عقلایى دارد، چه دلسوزىاى در این هست؟ چرا باید کارى که مردانه است به زن داده بشود؟ این چه افتخارى است براى زن، که کارى را انجام بدهد که مردانه است؟ من متأسّفم که گاهى خود خانمها، خود بانوان، روى این مسئله حسّاسیّت نشان میدهند که ما با مردها چه فرقى داریم؟ خب بله، در خیلى از مسائل هیچ تفاوتى نیست. نگاه اسلام نسبت به زن و مرد، نگاه انسان است؛ در مسئلهى انسانیّت، سِیر مقامات معنوى، استعدادهاى فراوان فکرى و علمى هیچ تفاوتى نیست، امّا قالبها دو قالب است: یک قالب براى یک کار و یک صنف کار است، یک قالب براى یک کار دیگر است؛ البتّه کارهاى مشترکى هم وجود دارد. [آیا] این خدمت است که ما بیاییم یکى از این دو قالب را از منطقهى اختصاصى خودش بکشیم بیرون، ببریم در منطقهى اختصاصى آن قالب دیگر؟ این کارى است که غربىها دارند میکنند. خیلى از این کنوانسیونهاى بینالمللى و جهانىشان ناظر به همین مسائل است. روى این فکر غلط، زندگى بشریّت را تباه کردند، خودشان را تباه کردند، دیگران را هم میخواهند تباه کنند. شما خانمها بحمدالله عالمید، فاضلید، برجستهاید؛ من احترام میکنم [به شما]. هر وقتى که در جلساتى خانمها صحبت میکنند من استفاده میکنم. در همین جایى که ما نشستهایم، جلسهى اندیشههاى راهبردى بود راجع به مسئلهى زن و خانواده؛ چند خانم آمدند صحبت کردند، بدون تعارف حقیقتاً من استفاده کردم، بهره بردم از آن مطالبى که گفتند؛ به نظر من اگر شماها میخواهید براى مسئلهى اساسى زن و معضل زن و مشکلاتى که جامعهى زنان در همهجا – از جمله در کشور ما – به آن دچارند فکر بکنید، شرط اوّل آن این است که خودتان را و ذهنتان را باید از تفکّرات غربى که یک تفکّرات کلیشهاى غلط متحجّر نونما – ظاهرش نو، باطنش متحجّر؛ ظاهرش دلسوزانه، باطنش خائنانه – [است]، خلاص کنید، نجات بدهید؛ فکر مستقلّ از تفکرات غربى بکنید.
الزام دوّم اینکه به متون اسلامى مراجعه کنید. واقعاً از قرآن و از سنّت و از حدیث و از دعا و از متون اسلامى و از کلمات ائمّه و رفتار ائمّه، آن اصول و پایههاى اصلى را اتّخاذ کنید. وحى است دیگر، وحى مال خدا است؛ خدا آفرینندهى من و شما است. من نمیگویم هرچه به نام دین در دهانها مىافتد آدم قبول کند؛ نه، از همان دین صحیح، که با شیوهى درستِ استنباط و به وسیلهى اهل و شایستگان این کار انجام میگیرد، استفاده شود؛ واقعاً از کتاب خدا، از سنّت پیغمبر، از روش ائمّهى معصومین و از کلمات اینها استفاده بشود، که ما در زمینهى مسائل زنان باید چه راهبردى را اتّخاذ کنیم و خطوط اساسى را از آنجا باید اتّخاذ کنیم.
به نظر من اینها دو کار اصلى است. یک کار سوّم هم وجود دارد و آن اینکه در احصای(۲) مسائل اصلىِ زنان، حقیقتاً به مسائل اصلى بپردازیم، نه به مسائل درجهى دو. پرداختن به مسئلهى خانواده و بخصوص مسئلهى سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، یکى از مسائل اصلى است. ما چند مسئلهى اصلى داریم، یکى از آنها این است.
نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینهى روحى زن در خانواده چه چیزهایى است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهاى تبلیغى، با روشها و شیوههاى گوناگون، اینها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه مایهى آرامش است؛ مایهى آرامش مرد، و مایهى آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانى و روحى نباشد، نمیتواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنى که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمیتواند کدبانو باشد؛ نمیتواند مدیر خانواده باشد؛ درحالىکه زن، مدیر خانواده است. این مسئلهى اصلى است. این یکى از آن اصلىترین مسائل است، که خب در محیط زندگى ما – چه محیطهاى قدیمى ما، چه محیطهاى جدید ما – چندان مورد توجّه قرار نگرفته است و باید مورد توجّه قرار بگیرد.
تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجهى دویى [است] که موظّف به خدمتگزارى به دیگران است؛ این تصوّر بین خیلىها هست – حالا بعضىها به زبان مىآورند، بهرو مىآورند، بعضىها هم به رو نمىآورند، امّا در دلشان این است – این درست نقطهى مقابل آن چیزى است که اسلام بیان کرده است. من مکرّر عرض کردهام این حدیث معروف را که «اَلمَرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة»؛(۳) قهرمان، در تعبیرات رایج عربى، به آن کارگزار میگویند؛ مثل «اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا»؛ مثلاً فلان صاحب ملک و املاک فراوان به قهرمان خودش، یعنى آن کسى که کارگزار امور این املاک است، گفت؛ به این میگویند «قهرمان». در این حدیث میگوید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهاى خانه را [انجام دهد]؛ اینجورى نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلى است که از آن چندین فصل گشوده میشود: مسئلهى احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریدارى شدن این کار یعنى قابل مبادلهى با پول؛ این است. اینها چیزهایى است که خب در اسلام هست، در فقه اسلام هست؛ همانطور که اشاره کردند ایشان، واقعاً فقه ما فقه مترقّى و برجستهاى است. یک چیزهایى از آن را بعضى میگیرند، یک چیزهایى از آن را فراموش میکنند، یک چیزهایى را هم بهخاطر هماهنگى با این افکار هوچیگرانهى غربى از اینرو به آنرو میکنند؛ این را هم دیدهایم ما.
بعضىها براى اینکه غربىها بدشان نیاید، بعضى از حقایق احکام اسلامى را، واضحات احکام اسلامى را عوض میکنند. قرآن میفرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِى الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِاللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛(۴) دنبالهروِ فکر رایج در دنیاى جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامى را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّهاى بد بگویند. این هم یک مسئله است؛ بنابراین مسئلهى اصلى را باید پیدا کرد. به نظر من مسئلهى اصلى، یعنى یکى از مسائل اصلى، مسئلهى خانه و خانواده است: امنیّت زن در محیط خانواده؛ فرصت زن در محیط خانواده و خانهدارى براى بُروز استعدادها؛ [چیزى] مانع درس خواندن او، مانع مطالعه کردن او، مانع فهمیدن او، مانع نوشتن او نشود – [براى] کسى که اهل این چیزها است – میدان براى این کارها فراهم باشد؛ این اساس قضیّه است.
مسئلهی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلى نیست. البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتى ندارم، مادامىکه با آن مسائل اصلى معارضه و تنافى پیدا نکند؛ اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است. یکى از کارهایى که در این زمینهى سوّم که عرض کردیم باید انجام بگیرد، طبعاً این است که نگاه کنند ببینند آن مشاغلى که متناسب با این خصوصیّت زن است چیست. بعضى از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکى از کارها این است که آن تحصیلاتى را که به آن مشاغل منتهى میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضىها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همهجا بد نیست. تبعیض آنجایى که ضدّ عدالت باشد بد است. والّا فرض کنید وقتىکه شما در یک تیم فوتبال، یکى را میگذارید مهاجم، یکى را میگذارید مدافع، یکى را میگذارید دروازهبان، خب این تبعیض است دیگر. اگر آن کسى که باید در خط دفاع واایستد، گذاشتند مهاجم، خب تیم خواهد باخت. آن کسى که باید مهاجم باشد اگر گذاشتند دروازهبان که بلد نیست این کار را، خب تیم میبازد. این تبعیض است، [امّا] این تبعیض، عین عدالت است؛ یکى را اینجا میگذارند، یکى را آنجا میگذارند، یکى را آنجا میگمارند. [پس باید] ببینیم با توجّه به آن اهداف بلند چه درسى براى بانوان مناسب است، آن درس را در اختیارشان قرار بدهیم؛ نه اینکه مجبورش کنیم که شما چون در کنکور اینجورى شرکت کردى، و اینجورى نمره آوردى، حتماً باید بروى فلان درس را بخوانى، که این درس نه با طبیعت زنانهى او سازگار است، نه با اهداف عالى او سازگار است، نه شغلى که به دنبال این درس به او داده میشود، متناسب با او است. این چیزها را به نظر من در زمینهى اشتغال زنان باید در نظر گرفت. و خلاصه این را که زن نتواند همهى مشاغلى را که مرد به عهده میگیرد به عهده بگیرد، نباید ننگ دانست یا نقص دانست؛ نخیر، آن چیزى بد است که متناسب با طبیعت الهى [نباشد]. این، آن عرایض ما است که البتّه حالا چیزهاى دیگرى هم یادداشت کردیم، که به نظر من همین اندازه کافى است.
مسئلهى زنان، مسئلهى مهمّى است؛ بهترین کسانى هم که این مسئله را میتوانند دنبال کنند و حل کنند خود خانمها هستند. و خانم تحصیلکرده و خوشفکر و بااستعداد و خوشقلم و خوشقریحه کم نداریم؛ امروز در کشور ما بحمدالله خیلى زیاد است. عرض کردم؛ هیچوقت در تاریخ کشور ما اینهمه زن تحصیلکرده و فرزانه و برجسته ما نداشتیم؛ نه در محیطهاى حوزوى، نه در محیطهاى دانشگاهى. اینهمه نویسندهى زن، اینهمه شاعر زن، اینهمه محقّق زن، پژوهشگر زن، در رشتههاى مختلف نداشتیم؛ خوشبختانه امروز به برکت نظام اسلامى [داریم]. اینها به برکت اسلام است، به برکت جمهورى اسلامى است، به برکت همان نگاه روشن امام به مسئلهى زن است، که اشاره کردند.(۵) هیچوقت ما چنین وضعیّتى را در کشورمان نداشتیم. باید خدا را شکر کنیم و از توفیقات او سپاسگزارى کنیم و از او افزایش این توفیق را بخواهیم و شکر این توفیق را بکنیم؛ شکرش هم همین است که عرض کردم: نگاه به رهنمود الهى و سلب نگاه از رهنمودهاى مادّى که امروز متصدّى و مباشر آن هم غربىها و آمریکایىهایند که خیلى هم پررویند، خیلى هم طلبگارند، خیلى هم هوچى هستند، و اگر کسى بر خلافشان حرف بزند، هجوم تبلیغاتى هم میکنند، [امّا] نباید اعتنا کرد؛ باید انشاءالله پیش بروید.
والسّلام علیکم ورحمةالله و برکاته
پی نوشت ها:
۱) خانم شهیندخت مولاوردى (معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده)
۲) شمردن.
۳) نهجالبلاغه، نامهى۳۱
۴) سورهى انعام، آیهى ۱۱۶
۵) خانم مولاوردى
آنچه من امروز عرض میکنم به شما، دو سه نکته است: یک نکته اینکه اگر ما میخواهیم – چه در همین مرکزى که اشاره شد، چه در هر نقطه و دستگاه دیگرى – دربارهى مسئلهى زن درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم، باید ذهنمان را از حرفهاى کلیشهاى فراوردهى غربىها بکلّى خالى کنیم. غربىها نسبت به مسئلهى زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراهکننده و مهلک خودشان را بهصورت سکّهى رایج در دنیا مطرح کردند. علیه هر کسى هم که بر ضدّ نظر آنها حرف بزند، دستگاه تبلیغاتى وسیع آنها هوچیگرى میکند، مجال حرف زدن هم به کسى نمیدهد. اگر میخواهید دربارهى مسئلهى زن راهبرد درست را پیدا کنید و این راهبرد را با اجرائیّات و الزامات اساسى آن همراه کنید و در بلندمدّت پیش بروید و به نتیجه برسید، باید ذهنتان را از تفکّرات غربى در مورد زن تخلیه کنید. نمیگویم بىاطّلاع بمانیم، نه؛ ما طرفدار بىاطّلاعى نیستیم، بنده طرفدار آگاهى و آشنایى هستم، امّا مرجعیّت آن افکار را بکلّى رد کنیم. افکار غربىها، نظرات غربىها، در زمینهى مسئلهى زن مطلقا نمیتواند مایهى سعادت و هدایت جامعهى بشرى باشد. اولا تفکّرات آنها، تفکّراتى است مبتنى بر معرفتشناسى مادّى و غیرالهى، که این خودش یک غلطى است. هر دستگاه علمى و فکرى که بر پایهى معرفت مادّى و اعتقاد مادّى باشد، طبعاً غلط است. نگاه به حقایق آفرینش را بایستى با نگاه معرفتشناسى الهى، با اعتقاد بهوجود خدا، با اعتقاد به قدرت خدا و حضور الهى و ربوبیّت الهى شناخت و فهمید و دنبال کرد. پس پایه و ریشه و اساس تفکّرات غربىها چون مادّى است، غلط است. این یک. دوّم اینکه در رویکرد غربى به مسئلهى زن – همچنان که در تاریخ انقلاب صنعتى، انسان بروشنى مىبیند – یک نگاه کاسبگرانه و مادّى و اقتصادى دخالت داشته است. یعنى در اروپایى که زن حقّ مالکیّت نداشت و مایملک زن متعلّق به مرد و شوهرش بود، و حقّ تصرّف در مایملک خود نداشت یا از وقتى که دموکراسى در غرب راه افتاده بود زن حقّ رأى دادن نداشت، در یک چنین دنیایى ناگهان مسئلهى انقلاب صنعتى و کارخانجات و حضور مؤثّر شاغل زن در کارخانجات با خرج کمتر براى سرمایهدارها مطرح شد. آنوقت آمدند براى زن حقّ مالکیّت قائل شدند، براى اینکه بتوانند او را به کارخانه بکشانند، به او مزد کمترى بدهند، و طبعاً آمدن او به میدان اشتغال الزامات خودش را داشت و دنبالههاى خودش را تا امروز داشت. بنابراین علاوه بر اینکه نگاه به زن یک نگاه غیرالهى و مادّى است، اساساً سیاستهایى که بر اساس آنها، وضعیّت کنونى در اروپا عمدتاً و در دنیاى غرب پیش آمده است، با یک نگاه کاسبکارانه و مادّى و اقتصادى همراه بوده.
یک جهت دیگر در اینکه ما بایستى از نگاه غربى در مسئلهى زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربى زن وسیلهاى براى اطفاى شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسى ادّعا بکند ممکن است کسانى جنجال کنند که نه آقا اینجور نیست؛ لیکن زندگى آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است. در محیط اجتماعى هرچه زن پوشش کمترى داشته باشد، مطلوبتر است. در مورد مرد این حرف را نمیزنند؛ در مهمانى رسمى، مرد بایستى با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمى وارد بشود؛ امّا خانمها در این مهمانىهاى رسمى بایستى به شکل دیگرى ظاهر بشوند؛ این جز براى اینکه چشم هرزهى هوسآلود مرد بهرهمند بشود، هیچ فلسفهى دیگرى و حکمت دیگرى ندارد؛ امروز در دنیاى غرب اینجورى است؛ و عملاً بزرگترین ظلمى که امروز در دنیاى غرب به زنان میشود، از این قبیل است.
بنده اهل بریده پیدا کردن از روزنامهها نیستم، امّا دیروز، پریروز بود، یک چیزى در روزنامه دیدم؛ دیدم خیلى چیز مهمّى است؛ اینجا آوردم براى شما بخوانم. کتابى از “جیمى کارتر” رئیس جمهور پیشین آمریکا، [منتشر شده] به اسم “تقاضایى براى اقدام” که به موضوع نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان پرداخته. جیمى کارتر در این کتاب میگوید: هر ساله صدهزار دختر بهعنوان برده در آمریکا فروخته میشود. جایى که صاحب یک روسپىخانه میتواند دخترى را که معمولاً اهل آمریکاى لاتین یا آفریقا است، با قیمتى برابر هزار دلار خریدارى کند. وى همچنین به تجاوزات جنسى که در محوّطههاى کالجها رخ میدهد اشاره دارد؛ به جایى که از هر بیستوپنج مورد تنها یک مورد گزارش میشود. کارتر همچنین عنوان میکند که تنها یک درصد از متجاوزان جنسى در ارتش محاکمه میشود. انسان گریهاش میگیرد! از این قبیل در روزنامهها زیاد مىبینید، بنده هم زیاد میبینم؛ من هیچوقت هم به اینها استناد نمیکنم، لکن خب اینها واقعیّتى است. جیمى کارتر هم بالاخره یک شخصیّت معروفى است و این هم کتاب او است. این چه وضعى است در دنیا؟ این چهجور تکریم زن است؟ نویسندهى نامدار و معروف غربى، کتاب رُمان مینویسد براى شرافتمندانه نشان دادنِ شغل روسپىگرى! که البتّه به فارسى هم ترجمه شده است. البتّه در این کتاب اشاره به این است که چگونه دلاّلان جنسى، مىآیند از کشورهاى آمریکاى لاتین دخترها را با وعده و وعید و فلان برمیدارند میبرند، و میفروشند به این مراکز؛ که البتّه این مربوط به اروپا است، مربوط به آمریکا نیست. البتّه سعى میشود در این کتاب و این رُمان، که شغل روسپىگرى یک شغل شرافتمندانهاى وانمود بشود. این است فرهنگ غرب نسبت به زن؛ این است احترام اینها نسبت به زن.
اگر میخواهیم نگاه ما نسبت به مسئلهى زن، نگاه سالم و منطقى و دقیقى باشد، شرط اوّل آن این است که ذهنمان را از این حرفهایى که غربىها در مورد زن میزنند – در مورد اشتغال، در مورد مدیریّت، در مورد برابرى جنسى – باید بکلّى تخلیه کنیم. یکى از بزرگترین خطاهاى تفکّر غربى در مورد مسئلهى زن، همین عنوان «برابرى جنسى» است. عدالت یک حق است؛ برابرى گاهى حق است، گاهى باطل است؛ چرا باید انسانى را که از لحاظ ساخت طبیعى – چه از لحاظ جسمى، چه از لحاظ عاطفى – براى یک منطقهى ویژهاى از زندگى بشر ساخته شده، از آن منطقهى ویژه جدا کنیم، به منطقهى ویژهى دیگرى که براى یک ساخت دیگر، براى یک ترکیب دیگرى خداى متعال آماده کرده بکشانیم؟ چرا؟ این چه منطق عقلایى دارد، چه دلسوزىاى در این هست؟ چرا باید کارى که مردانه است به زن داده بشود؟ این چه افتخارى است براى زن، که کارى را انجام بدهد که مردانه است؟ من متأسّفم که گاهى خود خانمها، خود بانوان، روى این مسئله حسّاسیّت نشان میدهند که ما با مردها چه فرقى داریم؟ خب بله، در خیلى از مسائل هیچ تفاوتى نیست. نگاه اسلام نسبت به زن و مرد، نگاه انسان است؛ در مسئلهى انسانیّت، سِیر مقامات معنوى، استعدادهاى فراوان فکرى و علمى هیچ تفاوتى نیست، امّا قالبها دو قالب است: یک قالب براى یک کار و یک صنف کار است، یک قالب براى یک کار دیگر است؛ البتّه کارهاى مشترکى هم وجود دارد. [آیا] این خدمت است که ما بیاییم یکى از این دو قالب را از منطقهى اختصاصى خودش بکشیم بیرون، ببریم در منطقهى اختصاصى آن قالب دیگر؟ این کارى است که غربىها دارند میکنند. خیلى از این کنوانسیونهاى بینالمللى و جهانىشان ناظر به همین مسائل است. روى این فکر غلط، زندگى بشریّت را تباه کردند، خودشان را تباه کردند، دیگران را هم میخواهند تباه کنند. شما خانمها بحمدالله عالمید، فاضلید، برجستهاید؛ من احترام میکنم [به شما]. هر وقتى که در جلساتى خانمها صحبت میکنند من استفاده میکنم. در همین جایى که ما نشستهایم، جلسهى اندیشههاى راهبردى بود راجع به مسئلهى زن و خانواده؛ چند خانم آمدند صحبت کردند، بدون تعارف حقیقتاً من استفاده کردم، بهره بردم از آن مطالبى که گفتند؛ به نظر من اگر شماها میخواهید براى مسئلهى اساسى زن و معضل زن و مشکلاتى که جامعهى زنان در همهجا – از جمله در کشور ما – به آن دچارند فکر بکنید، شرط اوّل آن این است که خودتان را و ذهنتان را باید از تفکّرات غربى که یک تفکّرات کلیشهاى غلط متحجّر نونما – ظاهرش نو، باطنش متحجّر؛ ظاهرش دلسوزانه، باطنش خائنانه – [است]، خلاص کنید، نجات بدهید؛ فکر مستقلّ از تفکرات غربى بکنید.
الزام دوّم اینکه به متون اسلامى مراجعه کنید. واقعاً از قرآن و از سنّت و از حدیث و از دعا و از متون اسلامى و از کلمات ائمّه و رفتار ائمّه، آن اصول و پایههاى اصلى را اتّخاذ کنید. وحى است دیگر، وحى مال خدا است؛ خدا آفرینندهى من و شما است. من نمیگویم هرچه به نام دین در دهانها مىافتد آدم قبول کند؛ نه، از همان دین صحیح، که با شیوهى درستِ استنباط و به وسیلهى اهل و شایستگان این کار انجام میگیرد، استفاده شود؛ واقعاً از کتاب خدا، از سنّت پیغمبر، از روش ائمّهى معصومین و از کلمات اینها استفاده بشود، که ما در زمینهى مسائل زنان باید چه راهبردى را اتّخاذ کنیم و خطوط اساسى را از آنجا باید اتّخاذ کنیم.
به نظر من اینها دو کار اصلى است. یک کار سوّم هم وجود دارد و آن اینکه در احصای(۲) مسائل اصلىِ زنان، حقیقتاً به مسائل اصلى بپردازیم، نه به مسائل درجهى دو. پرداختن به مسئلهى خانواده و بخصوص مسئلهى سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، یکى از مسائل اصلى است. ما چند مسئلهى اصلى داریم، یکى از آنها این است.
نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینهى روحى زن در خانواده چه چیزهایى است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهاى تبلیغى، با روشها و شیوههاى گوناگون، اینها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه مایهى آرامش است؛ مایهى آرامش مرد، و مایهى آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانى و روحى نباشد، نمیتواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنى که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمیتواند کدبانو باشد؛ نمیتواند مدیر خانواده باشد؛ درحالىکه زن، مدیر خانواده است. این مسئلهى اصلى است. این یکى از آن اصلىترین مسائل است، که خب در محیط زندگى ما – چه محیطهاى قدیمى ما، چه محیطهاى جدید ما – چندان مورد توجّه قرار نگرفته است و باید مورد توجّه قرار بگیرد.
تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجهى دویى [است] که موظّف به خدمتگزارى به دیگران است؛ این تصوّر بین خیلىها هست – حالا بعضىها به زبان مىآورند، بهرو مىآورند، بعضىها هم به رو نمىآورند، امّا در دلشان این است – این درست نقطهى مقابل آن چیزى است که اسلام بیان کرده است. من مکرّر عرض کردهام این حدیث معروف را که «اَلمَرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة»؛(۳) قهرمان، در تعبیرات رایج عربى، به آن کارگزار میگویند؛ مثل «اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا»؛ مثلاً فلان صاحب ملک و املاک فراوان به قهرمان خودش، یعنى آن کسى که کارگزار امور این املاک است، گفت؛ به این میگویند «قهرمان». در این حدیث میگوید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهاى خانه را [انجام دهد]؛ اینجورى نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلى است که از آن چندین فصل گشوده میشود: مسئلهى احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریدارى شدن این کار یعنى قابل مبادلهى با پول؛ این است. اینها چیزهایى است که خب در اسلام هست، در فقه اسلام هست؛ همانطور که اشاره کردند ایشان، واقعاً فقه ما فقه مترقّى و برجستهاى است. یک چیزهایى از آن را بعضى میگیرند، یک چیزهایى از آن را فراموش میکنند، یک چیزهایى را هم بهخاطر هماهنگى با این افکار هوچیگرانهى غربى از اینرو به آنرو میکنند؛ این را هم دیدهایم ما.
بعضىها براى اینکه غربىها بدشان نیاید، بعضى از حقایق احکام اسلامى را، واضحات احکام اسلامى را عوض میکنند. قرآن میفرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِى الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِاللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛(۴) دنبالهروِ فکر رایج در دنیاى جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامى را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّهاى بد بگویند. این هم یک مسئله است؛ بنابراین مسئلهى اصلى را باید پیدا کرد. به نظر من مسئلهى اصلى، یعنى یکى از مسائل اصلى، مسئلهى خانه و خانواده است: امنیّت زن در محیط خانواده؛ فرصت زن در محیط خانواده و خانهدارى براى بُروز استعدادها؛ [چیزى] مانع درس خواندن او، مانع مطالعه کردن او، مانع فهمیدن او، مانع نوشتن او نشود – [براى] کسى که اهل این چیزها است – میدان براى این کارها فراهم باشد؛ این اساس قضیّه است.
مسئلهی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلى نیست. البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتى ندارم، مادامىکه با آن مسائل اصلى معارضه و تنافى پیدا نکند؛ اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است. یکى از کارهایى که در این زمینهى سوّم که عرض کردیم باید انجام بگیرد، طبعاً این است که نگاه کنند ببینند آن مشاغلى که متناسب با این خصوصیّت زن است چیست. بعضى از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکى از کارها این است که آن تحصیلاتى را که به آن مشاغل منتهى میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضىها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همهجا بد نیست. تبعیض آنجایى که ضدّ عدالت باشد بد است. والّا فرض کنید وقتىکه شما در یک تیم فوتبال، یکى را میگذارید مهاجم، یکى را میگذارید مدافع، یکى را میگذارید دروازهبان، خب این تبعیض است دیگر. اگر آن کسى که باید در خط دفاع واایستد، گذاشتند مهاجم، خب تیم خواهد باخت. آن کسى که باید مهاجم باشد اگر گذاشتند دروازهبان که بلد نیست این کار را، خب تیم میبازد. این تبعیض است، [امّا] این تبعیض، عین عدالت است؛ یکى را اینجا میگذارند، یکى را آنجا میگذارند، یکى را آنجا میگمارند. [پس باید] ببینیم با توجّه به آن اهداف بلند چه درسى براى بانوان مناسب است، آن درس را در اختیارشان قرار بدهیم؛ نه اینکه مجبورش کنیم که شما چون در کنکور اینجورى شرکت کردى، و اینجورى نمره آوردى، حتماً باید بروى فلان درس را بخوانى، که این درس نه با طبیعت زنانهى او سازگار است، نه با اهداف عالى او سازگار است، نه شغلى که به دنبال این درس به او داده میشود، متناسب با او است. این چیزها را به نظر من در زمینهى اشتغال زنان باید در نظر گرفت. و خلاصه این را که زن نتواند همهى مشاغلى را که مرد به عهده میگیرد به عهده بگیرد، نباید ننگ دانست یا نقص دانست؛ نخیر، آن چیزى بد است که متناسب با طبیعت الهى [نباشد]. این، آن عرایض ما است که البتّه حالا چیزهاى دیگرى هم یادداشت کردیم، که به نظر من همین اندازه کافى است.
مسئلهى زنان، مسئلهى مهمّى است؛ بهترین کسانى هم که این مسئله را میتوانند دنبال کنند و حل کنند خود خانمها هستند. و خانم تحصیلکرده و خوشفکر و بااستعداد و خوشقلم و خوشقریحه کم نداریم؛ امروز در کشور ما بحمدالله خیلى زیاد است. عرض کردم؛ هیچوقت در تاریخ کشور ما اینهمه زن تحصیلکرده و فرزانه و برجسته ما نداشتیم؛ نه در محیطهاى حوزوى، نه در محیطهاى دانشگاهى. اینهمه نویسندهى زن، اینهمه شاعر زن، اینهمه محقّق زن، پژوهشگر زن، در رشتههاى مختلف نداشتیم؛ خوشبختانه امروز به برکت نظام اسلامى [داریم]. اینها به برکت اسلام است، به برکت جمهورى اسلامى است، به برکت همان نگاه روشن امام به مسئلهى زن است، که اشاره کردند.(۵) هیچوقت ما چنین وضعیّتى را در کشورمان نداشتیم. باید خدا را شکر کنیم و از توفیقات او سپاسگزارى کنیم و از او افزایش این توفیق را بخواهیم و شکر این توفیق را بکنیم؛ شکرش هم همین است که عرض کردم: نگاه به رهنمود الهى و سلب نگاه از رهنمودهاى مادّى که امروز متصدّى و مباشر آن هم غربىها و آمریکایىهایند که خیلى هم پررویند، خیلى هم طلبگارند، خیلى هم هوچى هستند، و اگر کسى بر خلافشان حرف بزند، هجوم تبلیغاتى هم میکنند، [امّا] نباید اعتنا کرد؛ باید انشاءالله پیش بروید.
والسّلام علیکم ورحمةالله و برکاته
پی نوشت ها:
۱) خانم شهیندخت مولاوردى (معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده)
۲) شمردن.
۳) نهجالبلاغه، نامهى۳۱
۴) سورهى انعام، آیهى ۱۱۶
۵) خانم مولاوردى