جایگاه «شبکه شعور کیهانی» در اسلام
۱۳۹۲/۰۶/۲۹
–
۵۹۵ بازدید
در عرفان حلقه، بیش از همه یک کلیدواژه برجسته میشود و آن هم مفهوم «شبکة شعور کیهانی» است. شبکة شعور کیهانی چیست؟ با خالق هستی چه نسبتی دارد؟ فواید اتصال به آن و آثار آن کدام است؟ از نظر مصداق خارجی با کدامیک از آموزههای دین قابل تطبیق است؟ آیا منظور همان جایگاه نبوت و رسالت است؟ آیا این شبکه تعبیری دیگر از ذات مقدس خداوند است؟ اساساً این شبکه با کدام پشتوانه و دلیل علمی قابل اثبات است؟ اینها پرسشهایی است که برای هر مخاطبی پیش میآید.
شعور کیهانی، چنان در عرفان حلقه اهمیت مییابد که هم اساس این عرفان معرفی شده و هم تمامی مراتب سلوک معنوی انحصاراً با اتصال به این شبکه دستیافتنی است:
در عرفان حلقه، بیش از همه یک کلیدواژه برجسته میشود و آن هم مفهوم «شبکة شعور کیهانی» است. شبکة شعور کیهانی چیست؟ با خالق هستی چه نسبتی دارد؟ فواید اتصال به آن و آثار آن کدام است؟ از نظر مصداق خارجی با کدامیک از آموزههای دین قابل تطبیق است؟ آیا منظور همان جایگاه نبوت و رسالت است؟ آیا این شبکه تعبیری دیگر از ذات مقدس خداوند است؟ اساساً این شبکه با کدام پشتوانه و دلیل علمی قابل اثبات است؟ اینها پرسشهایی است که برای هر مخاطبی پیش میآید.
شعور کیهانی، چنان در عرفان حلقه اهمیت مییابد که هم اساس این عرفان معرفی شده و هم تمامی مراتب سلوک معنوی انحصاراً با اتصال به این شبکه دستیافتنی است:
اساس این عرفان بر اتصال به حلقههای متعدد شبکه شعور کیهانی استوار است و همه مسیر سیروسلوک آن، از طریق اتصال به این حلقهها صورت میگیرد (انسان از منظری دیگر، ص 25).
اما باید دید تعریف شعور کیهانی چیست؟ در متون عرفان حلقه ادعا میشود که هستی متشکل از سه عنصر است که یکی از آن سه، شبکة شعور کیهانی است:
شبکة شعور کیهانی مجموع هوش، خرد و یا شعور حاکم بر جهانی هستی است که به آن آگاهی نیز گفته میشود و یکی از سه عنصر موجود در هستی است. سه عنصر مذکور عبارتاند از: ماده، انرژی و آگاهی (همان، ص 20).
البته جای دیگر مینویسد:
از آنجا که اصل ماده هم از انرژی است، جهان اطراف ما از ماده و انرژی شکل گرفته است و در اصل فقط از انرژی (همان، ص 36).
قابل ذکر است که اولاً شبکة شعورمند کیهانی نامی جدید برای خدا نیست که کسی تصور نکند نزاع، نزاع لفظی است؛ چراکه وی این شبکه را مخلوق معرفی میکند؛ چنانکه در کتاب انسان از منظری دیگر، ضمن اینکه این شبکه را مجموع هوش و خرد حاکم بر هستی میداند، آن را دارای خالق معرفی میکند (همان، ص 20 به بعد).
گذشته از اینکه قدرت و نقشی که وی به این شبکه میدهد، از حیث نظری و مفهومی برای حضور خدا هیچ جایی باقی نمیگذارد و به علاوه در عرصه عمل با وجود کارکردهایی که به این شبکه نسبت داده میشود، به تأثیر خدا و ضرورت ارتباطگیری با او نیاز عینی و خارجی احساس نمیشود.
ثانیاً مراد از این شبکه، کانالهای ارتباطی با خدا -که در ادیان الاهی که از آنها به رسولان الاهی و معصومین یاد میشود- نیست؛ چراکه پیامبران در متون عرفان حلقه، صاحبان تجربة شخصی در عرفان معرفی میشوند؛ نه افرادی که برنامة اداره زندگی بشر از زبان ایشان بیان میشود و مأموریت انسانها در سایه تعلیمات ایشان تعریف میشود؛ چنانکه در جملات زیر عامل وحدت انسانها را نه توحید، نه دین و نه تمسک به پیامبران الهی، بلکه شبکه شعور کیهانی معرفی میکند:
عامل مشترک فکری بین همه انسانها و به عبارتی زیربنای فکری همه انسانها، شعور حاکم بر جهان هستی است. در این تفکر، این عامل مشترک «شبکه شعور حاکم بر هستی» نامیده میشود (عرفان کیهانی، ص 58). […]
در عرفان حلقه قبل از هرچیز، اتصال با شبکة شعور کیهانی جزء لاینفک این شاخة عرفانی معرفی میشود و از طرف دیگر کار درمان را تفویضی میدانند و معتقدند این تفویض باید از مرکزیت عرفان حلقه دریافت شود.
برای بهرهبرداری از عرفان عملی عرفان کیهانی (حلقه)، نیاز به ایجاد اتصال به حلقههای متعدد شبکة شعور کیهانی میباشد و این اتصالات، اصل لاینفک این شاخه عرفانی است. جهت تحققبخشیدن به هر مبحث در عرفان عملی، نیاز به حلقة خاص و حفاظهای خاص آن حلقه میباشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربیان ارائه میشود که تفویضی بوده، در قبال مکتوبنمودن سوگندنامههای مربوط، به آنان تفویض میگردد. تفویضها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایتکنندة جریان عرفان کیهانی (حلقه) میباشد، انجام میگیرد (عرفان کیهانی، ص 80).
بهراستی مگر غیر از این است که با این ترفند، مهمترین ادعای بهظاهر معنوی در عرفان حلقه زیر سؤال میرود و آن هم ادعای دعوت دیگران به استفاده از رحمانیت عام الهی است که البته شبکه شعور کیهانی را همان رحمانیت الهی میدانند. اینکه از یک طرف هدف را استفاده از رحمانیت الهی معرفی میکنند و از طرف دیگر این استفاده از رحمانیت الهی فقط از کانال مرکزیت عرفان حلقه بگذرد، جز کانالیزهکردن سرسپردگی در عرفان حلقه و تبدیل طاهری به یک قطب و مرشد چه معنایی دارد؟
(برگرفته از مقاله حجتالاسلام حمزه شریفیدوست)
عرفان حلقه چه میگوید؟
شالودة تعالیم عرفان حلقه این است: حقیقتی به نام شعور کیهانی وجود دارد که برای عارفشدن باید به حلقههای آن متصل شد. دریافت این اتصالات هیچ محدودیت و پیششرطی ندارد و هرکس با هر دین و مذهب و بیدینی میتواند متصل شود. گناهکاری و بیگناهی، پاکی و ناپاکی نیز در این اتصالات نقشی ندارد. مهم این است که این اتصالات باید از طرف مرکزیت عرفان حلقه و کسانی که اجازه لازم را دریافت کردهاند، تفویض شود و اگر حفاظهای حلقههای اتصال تفویض نشود، بسیار خطرناک است. تفویض این اتصالات یعنی حرکت در مسیر عرفان و سلوک عرفانی.
حلقههای شعور کیهانی بیشمار است. استاد محمدعلی طاهری این حلقهها را با حفاظهایش تفویض میکند. معمولاً اولین حلقهای که تفویض میشود حلقة درمانگری است و نتیجة آن، درمان همة دردها و بیماریهای جسمی و روحی است. با توجه به اینکه عرفان حلقه به باورها و ایمان افراد ربطی ندارد و برای تزکیه نفس و اصلاح درون افراد، برنامه عملی ارائه نمیدهد، نشانه یا دلیل درستی و عرفانبودن این جریان، ادعای درمان افراد است.
با این تصور ابتدایی از چارچوب اصلی عرفان حلقه، بررسی پرسشها و ابهامات آغاز میشود. شعور کیهانی چیست؟ عرفان چیست؟ اتصال چیست؟ حفاظ اتصالات چیست؟ چرا این اتصالات به معنای عرفان است؟ چرا مرکزیت عرفان حلقه این اتصالات را تفویض میکند؟ محمدعلی طاهری این اتصالات را از کجا آورده است؟ چرا هیچکس غیر از طاهری از حلقههای شعور کیهانی خبر ندارد و امکان تفویض آنها برای دیگران نیست؟ آیا سراسر عرفان حلقه حقه و ساختگی نیست؟ درمان چیست؟ آیا تاکنون کسی را درمان کردهاند؟ آیا این درمانها از طریق شعور کیهانی بوده، یا تلقین یا انرژی یا…؟ چرا عرفان حلقه به پاکی و ناپاکی افراد کاری ندارد؟ مگر عرفان برای تزکیه نفس نیست؟ عرفان حلقه درباره خدا چه میگوید؟ چرا همهچیز را به شعور کیهانی مرتبط میداند؟ و… در این کتاب، این پرسشها و ابهامات را بررسی میکنیم.
شعور کیهانی: اساس عرفان حلقه
عرفان حلقه موضوعی به نام شعور کیهانی را در کانون مباحث خود قرار داده و اساس سلوک عرفانی را اتصال به شعور کیهانی میداند؛ بهطوریکه بدون این اتصال حرکت عرفانی، پایه و اساسی ندارد. «اساس این عرفان بر اتصال به حلقههای متعدد «شبکة شعور کیهانی» استوار است و همة مسیر سیروسلوک آن، از طریق اتصال به این حلقهها صورت میگیرد.» (طاهری، 1386: 19).
در این چند سطر تأکید بر این است که «همة مسیر سیروسلوک» عرفان حلقه از طریق اتصال به شعور کیهانی صورت میگیرد و در این جریان چیزی غیر از اتصال به شعور کیهانی نمیتواند راهبر و پیشبرندة سیر عرفانی باشد.
اکنون بهجاست که با محوریت شعور کیهانی در عرفان حلقه، بپرسیم شعور کیهانی چیست؟ آیا پدیدهای ماورایی و متعالی است یا مادی و فیزیکال؟ آیا شعور کیهانی همان شعور آفرینش است که در قرآن کریم همواره با تعابیری نظیر «سبَّح» و «یُسَبّح» به آن اشاره شده است؟ همان شعوری که همة آفرینش را به ذکر و تسبیح خدا و تسلیم و سجود در برابر او برمیانگیزد؟ یا اینکه توضیحی برای پیوند شعور کیهانی با خدا وجود ندارد و تبیینهای آن معطوف به جهان مادی است؟
با بررسی منابع عرفان حلقه معلوم میشود که شعور کیهانی موضوعی است که در بستر تبیینهای فیزیکی و مادی تعریف میشود. اصلیترین منبع عرفان حلقه که به بررسی و تبیین شعور کیهانی پرداخته، کتاب انسان از منظری دیگر است که از صفحات 25 تا 48 به تبیین فیزیکی شعور کیهانی اختصاص دارد. تئوری اصلی عرفان حلقه دربارة شعور کیهانی این است که «ساختار اصلی جهان مادی، آگاهی یا شعور است که ماده و انرژی از آن به وجود آمده است؛ بنابراین در هر لحظه سه عنصر در جهان هستی وجود دارد؛ آگاهی، ماده و انرژی.» (طاهری، 1388: 32).
تفاوت شعور کیهانی با مفهوم مشابه در اسلام
شعور کیهانی مورد نظر در عرفان حلقه عنصری در جهان هستی مادی است که در کنار ماده و انرژی ساختار این جهان هستی مادی را ایجاد کرده است. این شعور در همۀ اجزای جهان مادی وجود دارد و شعور اجزای مختلف روی هم اثر میگذارند. این اثر گذاری و ارتباط از طریق تشعشعاتی است که منتقل میشود. شعور کل جهان هستی از مجموعۀ شعور اجزای جهان تشکیل شده است.
شعور جهان از نظر قرآن حقیقتی ملکوتی است که در حقیقت به بعد الاهی و فرافیزیکی اشیاء مربوط میشود و تمام هویت آن تسبیح و ستایش خداست. بزرگترین تفاوت شعور کیهانی با شعور قرآنی این است که شعور قرآنی حقیقتی معنوی است و همۀ انسانها با آن مرتبط نمیشوند و نجوای تسبیح موجودات را نمیشنوند. چنان که قرآن کریم میفرماید: ؛ هیج چیز نیست مگر اینکه تسبیح و ستایش او را میگوید، اما شما تسبیح آنها را نمیفهمید.[1]
شعور قرآنی پدیدههای عالم رازی است که همه راهی به سوی آن ندارند و قرآن کریم به عموم مردم میگوید که شما آن را نمیفهمید. این حقیقت را تنها کسانی که پس از تزکیۀ و تقوا مراحلی از معرفت او را طی میکنند و نور خدا را در دل و جان شان میافروزند، میتوانند، بفهمند.
در حالی که دربارۀ شعور کیهانی نوشتهاند: «همهی انسانها میتوانند در هوشمندی و شعور حاکم بر جهان هستی به توافق و اشتراک نظر رسیده، پس از آزمایش و اثبات آن، به صاحب این هوشمندی که خداوند است، پی برده؛ تا این موضوع، نقطهی مشترک فکری بین همهی انسانها شده و قدرت و تحکیم پیدا کند.»[2]
شعور کیهانی پدیدهای است که تبیین فیزیکال دارد، برای همه قابل آزمایش است و همه میتوانند بر سر آن به اشتراک نظر برسند. در امور این عالم نظیر درمان بیماری ها مداخله می کند و… این خصوصیات به روشنی در مقابل شعوری است که در فرهنگ قرآنی به موجودات جهان هستی نسبت داده شده است. و با توجه به اینکه در عرفان حلقه هیچ استدلال روشنی برای اثبات آن بیان نمیشود، این سوال پیش میآید که چطور همهی انسانها میتوانند در آن به اشتراک نظر برسند. توجه کنید که ادعا، رسیدن همه به اشتراک نظر است. البته درتعالیم حلقه ادعا میشود که اگر پیرو ما شوید و آنچه ما میگوییم بپذیرید و اتصالات ما را دریافت کنید، به طور عملی آن را خواهید آزمود.
سرانجام به عنوان آخرین مطلب در بیان شکاف عظیمی که میان شعور کیهانی و شعور قرآنی وجود دارد، به این نکته باید توجه داشت که شعور کیهانی بسیار بزرگ معرفی میشود و سیر و سلوک انسانها در گرو اتصال با آن است، اما شعور قرآنی موجودات رازی است که سیر و سلوک انسان در گرو اتصال و ارتباط با آن نیست و اگر کسی راه تزکیه نفس را برود در مراحلی به فهم آن خواهد رسید و از آن خواهد گذشت و از همه مهمتر اینکه نه ما نیازی به اتصال با آن داریم و نه درک آن شرط سلوک است و نه این شعور نهفته میتواند ما را در مسیر الی الله سیر دهد. فقط کسی که آن را درک کند، مثل مسافری است که در راهش به چشمهای زلال رسیده و جرعهای از آن نوشیده و به راه خود ادامه میدهد.
شعور کیهانی، ایدههای نو یا سرقت ایده؟
طاهری از پیشینه ایده پردازیهایی که دربارۀ شعور کیهانی وجود دارد سخن نمیگوید و طوری وانمود میکند که شاگردانش میپندارند او اولین کسی است که از شعور کیهانی سخن میگوید. در حالی که در عرفان یهود از قرن ها پیش این موضوع مطرح شده بود. (فیلیپ برگ.ص159) همچنین در ادیان شرقی نظیر هندوییسم این ایده به جای باور به خدایان ادیان توحیدی مطرح بوده است. (نک: داریوش شایگان)
نیلز بوهر در ابهاماتی که در اثر تجربۀ وضعیت کوانتومی ذرات بنیادین مشاهده کرد، تئوری مکملیت موج – ذره را پیش نهاد نمود، اگر چه این تئوری هنوز تئوری است، اما توانایی توجیه برخی از رویدادهای فیزیکی را دارد. مشکل این تئوری این است که متناقض به نظر میرسد به این علت که باید بپذیریم ماده از ذرات ریزی درست شده است که گاهی ذره نیستند و به صورت موجی از انرژی یا بسته کوچکی از انرژی تجربه میشوند.
نیلزبوهر برای توجیه این حالت دوگانه و متناقضنما شعور مندی ماده را مطرح کرد و گفت چه بسا که ماده باشعور است و گاه خود را به صورت ذرات و گاه به صورت موج نشان میدهد.[3] این تئوری هنوز از سوی مجامع رسمی و مرجع در علم فیزیک پذیرفته نشده، اما منشأ تئوری پردازیهای دیگری بوده است. برای مثال دیوید بوهم با طرح تئوری جهان هلوگرافیک تبیین «واقعیت مجازی» را برای شناخت سرشت جهان مطرح نموده است.[4]
تئوریهای فیزیکی که بر اساس شعورمندی و هوشمندی ماده شکل میگیرد همچنان رو به گسترش است، اما طراحان این تئوریها کمتر موفق میشوند آنها را اثبات کنند و دانشمندان فیزیک را دربارۀ درستی تئوریهای شان به اطمینان برسانند. البته شاید روزی موفق شوند ابعادی از این تئوریها را اثبات کنند و شاید هم نتوانند هیچ وقت این ایدهها را به اثبات برسانند.به هر روی در حال حاضر تئوری هایی نظیر اینکه می گوید ماده شعورمند است و می تواند برای خود تشخیص دهد و تصمیم بگیرد، به عنوان داستان علمی تخیلی از سوی جامعۀ علمی فیزیکدانان مردود شناخته شده است.(مایکل تالبوت.ص4و5)
یکی از تئوری پردازیهای برجسته در این زمینه، تئوری شعور مسعود ناصری است. او بیش از بیست سال پیش در کتابی با نام «یک کوآنتوم عرفان درمان» ایده شعورمندی کائنات را با پیوند میان فیزیک مدرن، زیست شناسی و برخی از آموزههای عرفان اسلامی تبیین کرد،اما هیچ گاه تئوری خود را به عنوان یک نظریۀ علمی تلقی نکرد. و برای پذیرش آن نگفت که جوایز بین المللی و مدارک گوناگون را گرفته است. البته تئوری که پیش از این در کابالا مطرح شده و دیگران نیز برای علمی جلوه دادن آن کوشیده اند، ادعاهایی از این دست را برنمی تابد.
مطالعۀ نوشتههای طاهری، برای کسانی که با تئوریهای مطرح شده دربارۀ حوزۀ کوآنتومی آشنا هستند و تئوری شعور ناصری را هم میدانند، کاملاً آشناست. بی تردید کسانی که کمی ادیان شرقی و الاهیات آن را مطالعه کرده باشند، به روشنی می بینند، که طاهری غیر از حواشی نامربوط و ادعاهای بیمبنا چیزی بر مطالب قبلی در عرفان حلقه افزوده نشده است.
سرقت ایدههای دیگران نمیتواند پایۀ محکمی برای ایجاد یک مکتب عرفانی باشد. تنها تفاوت عرفان حلقه با ایدههای گذشته این است که دانشمندان پیشین به جهت سالها کار علمی تئوریهایشان را با احتمال مطرح میکردند و به جامعۀ علمی ارائه میدادند، تا مورد تحقیق قرار گیرد. اما طاهری ایدههای احتمالی دیگران را با قاطعیت از سوی خودش مطرح کرده و آنها را به همۀ مردم میآموزد و پا را از آموزش ایدهها فراتر گذاشته و به عرفان و باورهای دینی مردم نیز میتازد و خدا را بالقوه، زندگی پس مرگ را به زندگی ویروسی کالبدهای ذهنی و سایر آموزههای دینی را به انواع تحریفها آلوده میکند.
شعور کیهانی، حقیقت یا مجاز؟
در عرفان حلقه توضیح داده میشود که «جهان هستی مادی از شعور آفریده شده است و همه اجزا و ذرات آن شعور هستند.» با این وصف شعور کیهانی، حقیقتی متعالی نیست، بلکه جوهرۀ اصلی همین جهان است که همه جهان مادی از آن درست شده است. شعور کیهانی در حقیقت میلی درونی است که هر ذره را به رقص و حرکت وادار میکند.[5]
تأمل بیشتر دربارۀ شعور کیهانی این حقیقت را آشکار مینماید که شعور کیهانی پویشی در متن جهان مادی و نیرویی جاری در آن است، که با مباحث فیزیک کوآنتوم ذهن به آن نزدیک میشود.
شعور کیهانی، شالوده اصلی جهان مادی است و نسبت آن با جهان هستی مادی، نسبت حقیقت به مجاز است؛ اما نسبت شعور کیهانی با خداوند نیز نسبت مجاز به حقیقت است.
حال پرسش این است که چرا عرفان حلقه در جستجوی شعور کیهانی است، پدیدهای که هم مجاز است و هم نامتعالی؟ بهتر نیست که در مسیر سلوک عرفانی دلها و اندیشهها را به خداوند یکتا متوجه کنیم و با واسطههایی مثل شعور کیهانی سرگرم و مشغول نسازیم.
بر اساس تعالیم عرفان حلقه[6] شعور کیهانی در راهی که هدف آن خداست یک مجاز است و مشغول شدن به آن انحراف از مسیر اوست. این بازی با مجاز آنگاه به صورت یک مانع بزرگ مشکل ایجاد میکند، که ادعا میشود، شعور کیهانی حلقههای بیشمار دارد و باید اتصال به این حلقهها با حفاظهایش از طریق مرکزیت عرفان حلقه تفویض شود.
در حقیقت به دنبال شعور کیهانی که مجاز است. مرکزیت عرفان حلقه و شخص محمدعلی طاهری به میان میآیند و واسطۀ فیض میشوند، به طوری که دریافت اتصالات و حفاظهای بیشمار آن بدون تفویض و عنایت آنان غیر ممکن میشود. به این ترتیب در عرفان حلقه فاصلۀ نزدیک میان هر فرد با خداوند به فاصلهای بیپایان از حلقههای میشود.
این در حالی است که در معنویت ناب اسلامی هیچ فاصلهای میان انسان و خدا نیست و هیچ کس تفویض و اختیار و تسلطی بر مردم ندارد، حتی قرآن کریم که پیامبران را به عنوان الگوهای بزرگ معنوی معرفی میکند، تنها نقش آنها را تعلیم و ارائۀ الگو از زندگی درست میداند و غیر از تذکر و تعلیم نقشی برای آنها قائل نیست. هم از این رو میفرماید: «ای پیامبر تو تنها یادآوری کنندۀ آنها هستی و قدرتی بر آنها نداری.»[7] [1]. اسراء / 44.
[2]. انسان از منظری دیگر، ص 31، ل. [3]. تائوی فیزیک، صص71-72. [4]. جهان هولوگرافیک، ص 43. [5]. انسان از منظری دیگر، ص 59. [6]. عرفان کیهانی، ص63. [7]. غاشیه / 21 – 22.(برگرفته از مقاله حجتالاسلام حمیدرضا مظاهریسیف)