به مناسبت 21 تیر ماه، سالروز حمله به مسجد گوهر شاد توسط عوامل رضا خان
غیرت پوشالی رضا خان و مدیحه سرایی های اینستاگرامی
تاریخ را که درست ننویسیم و یا اگر آنچه را درست نوشته ایم برای نسلی که سرانه مطالعه اش به کمتر از 7 دقیقه رسیده است و دریچه دریافتش به داده های مولتی مدیا عادت کرده است درست نخوانیم و بیان نکنیم نتیجه اش می شود همینی که این روزها در بعضی از شبکه های مجازی و پیج های اینستاگرام می بینیم، جای جلاد و شهید عوض می شود و کار به جایی می رسد که آدم هایی که روزگاری چوب حراج به ناموس این مملکت زده بودند و میدان لاله تهران را با خون فرش کردند می شوند مدعی غیرت، آزادی و دموکراسی.
این روزها وقتی اینستا را باز میکنیم با پیج هایی رو به روی می شویم که تمجید از پهلوی به ویژه رضا خان را به عنوان تابلو انتخاب کرده اند و هر روز اندر فضائل شاه چکمه پوش و فرزندش داد سخن در می دهند و جالب این است که با عناویی مانند پدر ایران نوین، وطن پرست و صدپله مضحک تر غیرتمند از او یاد می کنند.
البته این نکته چیز غریبی نیست و نگارنده با اصل تولید این محتوا مشکلی ندارد چرا که دلارها و سرمایه هایی که خاندان پهلوی در فرار از ایران با خود به یغما بردند و گردان های سایبری که با کمک از تئوریسین های رسانه ای غربی می گیرند تا سال های سال می توانند اینستا را پر از عکس های رضاخان کند و در کبشن ها اورد از درایت و غیرت او بدهند؛ اما مسئله این است که چون در مقابل کسی آنگونه که باید حقیقت طاغوت و آنچه را که اتفاق افتاده بود بیان نکرده و نمی کند بسیاری از افراد در طبقه خاکستری اندیشه به این دروغ های تاریخی واکنش مثبت نشان می دهند و به ریپلای و باز نشر این فراورده های رسانه ای می پردازند و این یعنی بسیاری نه از جبهه انقلاب که از بدنه حقیقت در حال جدا شدن هستند و این به مراتب درد آور تر از این است که آن ها در جبهه مقابل ما قرار می گیرند.
با تورق تاریخ سلیم و تطبیق آن بر تولیدات رسانه ای مروجان عظمت پوشالین رضا خان میرپنج به خانی رویایی می رسیم که با خانی که بوده است زمین تا آسمان و تومنی ده قران تفاوت دارد.
غیرت رضا خانی
یکی از چهره هایی که این روزها رسانه های تحت اختیار طاغوت پرستان سعی دارند تا از رضا خان بسازند چهره حاکمی غیور و ناموس پرست است.به عنوان نمونه در بسیاری از پیج های اینستایی این داستان خیالی بدون ذکر هرگونه سند مکتوب و معتبری نقل می شود که روزگاری رضا خان در سفر به یکی از کشورهایی اروپایی زمانی که شب هنگام به اتاق خود در هتل رفت مشاهده کرد که دختر زیبارویی در اتاق اوست، از مسئول تشریفات سوال کرد این کیست؟ گفتند این را آورده اند که اعلی حضرت امشب را سرگرم باشند؛ رضا خان دستور داد او را از اتاق بیرون کنند و گفت الان من مهمان این ها هستم و فردا این ها به ایران می آیند؛ من نمیتوانم ناموس کشورم را در اختیار اجنبی بگذارم!!
اما سوال واقعی این است که آیا رضا خان واقعا اینگونه بود؟! کافی است باهم کمی اوراق تاریخ را نگاه کنیم تا واقعیت را در مورد غیرت رضا خانی به دست بیاوریم.
رضا خان و ماجرا کشف حجاب
اصلی ترین صفحه ای که در باره غیرت رضا خانی باید بازخوانی شود ماجرا کشف حجاب و دنباله های خونین آن است، ماجرایی که می خواست به اسم ترقی، زن برقع پوش ایرانی را به مانکن های خیابانی تبدیل کند تا ایران برای توریست های خارجی خوش تر از سواحل مدیترانه شود و از رهگذر فروش جمال زن ایرانی ایران را به تفرجگاه عیاشان منطقه و جهان تبدیل کند تا به قول خودش چرخ اقتصاد توریستی به گردش در بیاید.
ماجرا از این قرار بود:
رضا خان در سال 1313 برای آنکه ترکیه ای که از نظر او آن روزها یک مملکت مترقی حساب می شد ببیند به دعوت آتا تورک به ترکیه سفر کرد، بسیاری از مورخان معتقند که او با هدف آموختن شیوه ترقی به ترکیه رفته بود؛ اما آنچه بیش از صنعت و اقتصاد ترکیه او را جذب کرد مظاهر و ظواهر غربی و عریانی اجتماعی بود که او در ترکیه دید. نداشتن پشتوانه فکری و سواد لازم برای تحلیل شرایط رضا خان را به این گزینه رساند که مسیر ترقی از عریانی می گذرد؛ او که به جای کارخانه ها و بازارهای ترکیه سواحل دریا و کاباره های آنجا را دیده بود پس از بازگشت به ایران به فکر تغییر ظواهر در ایران افتاد و از آنجا که قرار بود در آینده ای نه چندان دور آتا ترک به ایران بیاید او به صورت دست پاچه قانون کشف حجاب را در دی ماه 1314 به تصویب رساند و ابلاغ کرد: به موجب این قانون درراستای چیزی که رضا خان آن را آزادی زنان و ترقی کشور نام نهاده بود پوشیدن چادر، روسری و روبنده در مجامع و معابر بلاد ایران ممنوع است و هیچ زنی حق رعایت حجاب بر اساس قانون را نداشت.
در واقع آن خان رویایی که این روزها پیج های اینستایی از غیرتش می سرایند همان کسی است که فقط برای آنکه جلوی آتا تورک کم نیاورد تهران را ویترین ناموس ایرانی کرد و زنانی که تا دیروز آفتاب و مهتاب ندیده بودند مجبور کرد که یا دخمه نشین شوند و یا ابزار خوش گذرانی و چشم چرانی مردان اجنبی گردند. نکته اسف بار این بود که قانون رضا خانی به اختیار در حجاب اشاره ای ندارد و رسما کشف حجاب را به عنوان قانون و جبر حکومتی مطرح می کند.
اجرای قانون کشف حجاب
با ابلاغ دستور رضا خان ماموران شهربانی و آجان ها موظف شدند تا از رفت و آمد زنان محجبه در معابر جلو گیری کنند و ادارات دولتی از خدمات دهی به زنانی که روسری و روبنده داشته باشند منع شدند و زنان محجبه در صورت تعرض مورد حمایت دستگاه های انتظامی قرار نمی گرفتند؛ صدر الاشرف در خاطرات خود می نویسد: مأموران انتظامی مجاز بودند زنان محجبه را تعقیب نموده و به منزل آنها وارد شوند، صندوقهای لباس آنها را تفتیش کرده و اگر چادر بیابند به غنیمت برده یا آن را پاره کنند. به وزارت معارف نیز دستور داده شده بود که در کلیه مدارس دخترانه معلمان و دانشآموزان بدون حجاب باشند و در غیر این صورت به مدارس راه داده نشوند.[1]
ممنوعیت ها و محدودیت ها روز به روز برای زنان مججبه بیشتر می شد تا آنجا که حتی فروشندگان و دست فروشان نیز از فروش اجناس به زنان محجبه منع شدند[2] در اواخر خرداد ماه 1315 و با صدور بخشنامه 541 از طرف وزات داخله پذیرفتن زنان محجبه در گرمابه های عمومی ممنوع اعلام شد و همچنین شرکت های مسافر بری اجازه سوار کردن زنان محجبه را نداشتند و متدینین و زنان محجبه در تحریم کامل قرار گرفتند و از ابتدایی ترین حقوق شهروندی خود محروم شدند.[3]
از طرفی زنانی که قانون کشف حجاب را پذیرفته بودند از امکانات ویژه ای برخوردار بودند؛ آن ها آزادانه در مجامع حضور پیدا می کردند و مورد تکریم قرار می گرفتند و ماموران حکومت موظف بودند تمام کسانی را به زنان بی حجاب اعتراض می کنند دستگیر کرده و به شهربانی بفرستند. زنان بی حجاب می توانستند از بورسیه های تحصیلی استفاده کرده و در ادارات دولتی استخدام شوند.
واکنش ها به قانون کشف حجاب رضا خانی
اصرار رضا خان بر ممنوعیت حجاب و محدودیت های طاقت فرسا باعث شد تا اقشار مختلف جامعه به اعتراض و مقابله با این قانون بپردازند.
در شیراز سید حسام الدین فال اسیری در اعتراض به جشن های فاقد شئون اسلامی حجاب، مردم را در مسجد وکیل جمع کرده و انتقادات تندی را علیه این سیاست رضا خان ایراد کرد و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در تهران به خطابه های تند علیه رضا خان پرداخت، امام جمعه تهران که آن روزها عالم وارسته مرحوم حاج سید محمد بود به این قانون تاخت و سایر بزرگان و علمای طراز اول به تقابل علنی با رضا خان قیام کردند.[4]
قیام گوهر شاد علیه کشف حجاب رضا خانی
اوج اعتراضات به قانون کشف حجاب رضا خانی را می توان قیام خونین مسجد گوهر شاد دانست؛ علمای مشهد که این قانون را مخالفت صریح شاه با کتاب و سنت می دانستند در منزل مرحوم آیت الله سید یونس اردبیلی جمع شدند تا چاره ای بیندیشند؛ آن ها در قدم اول مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی را که در مشهد زعامت داشت برای مذاکره باشاه به تهران فرستادند؛ اما ایشان در بدو ورود به تهران به دستور شخص شاه در یکی از حجره های حرم حضرت عبدالعظیم حسنی محبوس و ممنوع الملاقات شد.
روحانیت مشهد که باب مذاکره با شاه را مسدود دیدند به ناچار در مسجد گوهر شاد جمع شدند و مردم مشهد که علما را در صف اول مبارزه می دیدند به میدان آمده و اجتماعی عظیم شکل گرفت؛ اما این اجتماع توسط عوامل رژیم شاهنشاهی ایران سرکوب شد و بسیاری از مردم به خاک و خون کشیده شدند و تعداد قابل توجهی از علما به زندان افتادند و حتی بعضی از آن ها مانند مرحوم شهید آیت الله آقا زاده که از بنیانگذاران مشروطیت بود با آمپول هوا در زندان از پای در آمد و به شهادت رسید.[5]
و همه این جنایت ها برای آن بود که شاهی که امروز برخی از غیرت او داد سخن می دهند می خواست که ناموس ایرانی ارزان فروش شود و چون گذشته مانند گوهر رخشان در صدف حجاب باقی نماند.
از ماجرای کشف حجاب که بگذریم نمونه های زیاد دیگری از بی غیرتی اعلی حضرتان همایونی وجود دارد، دایر کردن باشگاه های شبانه یا همان کاباره های مخصوص ارتش و مستشاران نظامی امریکایی و انگلیسی در تهران، ساخت و رونق شهر نو به عنوان شهر فساد تهران و دها مورد دیگر از مصادیق بی غیرتی رضا خان است که از حوصله این وجیزه خارج است.
پینوشت:
[1] خاطرات صدرالاشراف، ص۳۰۲.
[2] تاریخ معاصر ایران، ج۲، ص۷۲.
[3] مجله سیاست خارجی، سال نهم، ویژه مطالعات زنان.
[4] کشف حجاب، ج۱، ص۱۰۳و، وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام، ص۲۷۳۱.
[5] کشف حجاب، ۱۳۸۴، ج۱، ص۱۰۳.