جریان احمد الحسن یک جریان منحرف مهدوی است
۱۳۹۴/۱۱/۱۷
–
۸۷ بازدید
جریان احمد الحسن یک جریان منحرف مهدوی است
جریان احمد الحسن یک جریان منحرف مهدوی است که البته شباهت های فراوانی به فرقه های ضاله همچون بابیت و بهائیت نیز دارد.
به گزارش ادیان نیوز، با توجه به تحرکات اخیر جریان انحرافی احمد الحسن برآن شدیم تا گفتگویی با حجت الاسلام عبدالقادر همایون کارشناس و پژوهشگر حوزه علمیه داشته باشیم.
لطفا توضیح مختصری پیرامون معرفی شخص احمد الحسن یمانی بفرمایید؟
جریان احمد الحسن یک جریان منحرف مهدوی است که البته شباهت های فراوانی به فرقه های ضاله همچون بابیت و بهائیت نیز دارد.
به گزارش ادیان نیوز، با توجه به تحرکات اخیر جریان انحرافی احمد الحسن برآن شدیم تا گفتگویی با حجت الاسلام عبدالقادر همایون کارشناس و پژوهشگر حوزه علمیه داشته باشیم.
لطفا توضیح مختصری پیرامون معرفی شخص احمد الحسن یمانی بفرمایید؟
شخص احمد الحسن فردی است بصری، در قبیله صیامر که در حدود سالهای 1973 میلادی در شهرستان زبیر متولد شده است. وی در سال 1999 میلادی، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد. مدّتی در حوزه شهید سید محمد صدر در نجف تلمّذ نمود. ضمناً بنا بر نقل مؤثق برادر وی از نیروهای بعثی بود.
اما اگر بخواهیم به شخصیت وی و مدعیاتش نیز اشاره داشته باشیم شاید بهترین سند در معرفی شخصیت وی متنی است که در برخی اعلامیه خود درج می کند. او در پایان برخی نوشته های خود می نویسد: بقیه آل محمد، الرکن الشدید، احمد الحسن وصی و رسول الامام مهدی ( عج ) الی الناس اجمعین. المؤید بجبرئیل، المسدد بمیکائیل، المنصور بإسرافیل، ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم.
احمد الحسن در حدود یازده سال پیش ادّعاهای ضد ونقیض خودش را مطرح کرده است که از مهمترین ادعاهای وی می توان به ادعای یمانی موعود بودن، با 5 واسطه فرزند حضرت ولیعصر (عج) بودن، وصی و رسول امام مهدی و اول المهدیین إشاره نمود. از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، وسخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است وی در یکی از سخنرانی هایش در عین این که تصریح می کند که هیچ ادّعایی ندارد، واو یک مرد ساده از یک روستای ساده ای است در همان زمان ادعا می کند خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده، وخود صاحب نفس مطمئنه شده ام.
جریان احمد الحسن و مدعیات وی در صدد رسیدن به چه اهدافی هستند؟
یکی از شگردهای استعمار غربی برای ایجاد سلطه نظامی و سیاسی بر کشورهای اسلامی در راستای استحاله فرهنگی و تفرقه دینی تاسیس فر قه ها و جریانات مذهبی است.
تاسیس مذهب قادیانی در پاکستان و بهائیت در ایران نمونه هایی از این فرقه ها و جریانات است.
فعالیت این فرقه ها در ایران و عراق ( خصوصا بعد از سقوط صدام ) با حمایت کانون های استعماری همواره رشد فزایندی را به همراه داشته است.
جریان مربوط به احمد الحسن، در اواخر سالهای حاکمیت صدام بروز کرد. و این اتفاق دقیقا در زمانی بروز و ظهور می کند که حاکمیت عراق با اکثریت شیعی، بزرگترین سد در برابر اهداف شوم استعماری به شمار می رود.
وی با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف، کربلا، ناصریه، و بصره به راه انداخت. ودر مدت زمان بسیار کوتاهی با حمایت های سرویس های غربی تشکیلات خود را تا اروپا به پیش برد و در آلمان مدرسه و حوزه علمیه ای را نیز منتسب به خود راه اندازی نموده است. همچنین در مصر تشکیلاتی منسجم با هدف تبلیغ احمد الحسن شروع به فعالیت نمود و در زمان ” محمد مرسی ” ما شاهد بودیم که تمام مراکز شیعی در مصر و در یک برهه زمانی خاص بسته شد غیر از مدرسه منتسب به احمد الحسن که این خود نیز مهر تأییدی بر غیر شیعی بودن این جریان و حمایت های هدف دار از این جریان انحرافی می باشد.
علل گرایش برخی به جریان احمد الحسن چیست؟
به طور کلی عدم درک صحیح از مفاهیم و آموز های مهدوی، در بین عموم اقشار مردم و خصوصا قشر تحصیلکرده، وجود شبهات فراوان در این عرصه و عدم پاسخگویی به سوالات و پرسشهای جوانان به دلیل کمبود کارشناسان خبره در گرایش های مختلف مهدویت باعث ورود در کجراهه ها، بین علاقه مندان به امام عصر(عج) می گردد.
مسأله تطبیق علائم با نشانه های خاص همواره یکی از آسیب های مهدویت بوده است و اگر بخواهیم یک ریشه یابی از عوامل جذب به این جریان نیز داشته باشیم، آسیبی که منجر به گرایش برخی ساده لوحان به احمد الحسن گردیده است تطابق علائم با مصادیق خاص می باشد.
ممکن است برخی اتفاقات در عالم حادث شود که شباهت بسیاری به علائم آخرالزمانی داشته باشد اما آنچه بزرگان دین مکرراً به ما گوشزد نموده اند پرهیز از هر گونه شتابزدگی در امر ظهور است و البته دور انگاشتن آن نیز پیامدهایی را به دنبال دارد.
در همین رابطه امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند: لا تعاجلوا الأمر قبل بلوغه فتندموا ولا یطولن علیکم الأمد فتقسوا قلوبکم.
و اما در نحوه تبلیغ پیروان این جریان منحرف مهدوی باید توضیح داد که مبلغین احمد الحسن از سه شیوه کلی استفاده می کنند:
1 ـ سوق افراد به خواب و ایمان به احمد الحسن از طریق خواب در حالی که امام صادق (ع) در این خصوص می فرماید: ان دین الله عزوجل أعز من أن یری فیالنوم ـ دین خداوند برتر از آن است که در خواب دیده میشود ــ
2 ـ استفاده ابزای از استخاره و سوء استفاده از طینت پاک افراد.
3 ـ بیان احادیث با تکیه بر سه محور جعل، تقطیع و تحریف أحادیث
البته شیوه تبلیغ این مدعیان کاذب منوط به این سه گزینه نیست و موارد دیگری همچون نشر أکاذیب، عوامفریبی، تولید کرامات برای احمد الحسن و غیره نیز قابل ذکر است.
آیا مشخصات گفته شده در باره سید یمانی با این فرد مطابقت دارد؟
شاید در خصوص بسیاری از تحولات اخیر دنیا بتوان احتمال داد که ارتباط مستقیمی با تحولات در آستانه ظهور داشته باشد (( البته هیچگونه قطعیتی در ارتباط این حوادث برای ما محرز نیست )) اما در خصوص اینکه احمد الحسن یمانی موعود باشد و بتوان آن را به عنوان احتمال نیز مطرح نمود شایعه ای بس عبث و بیهوده است.
برخی محققین و پژوهشگران عرصه مهدویت در حوزه های علمیه، دلایل بسیاری در رد ادعاهای احمد الحسن و خصوصا اینکه یمانی بودن وی دروغی بیش نیست به صورت کاملا علمی و منطبق بر عقل و نقل بیان کرده اند.
حضرت رضا (ع) در سخنی میفرمایند: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز و ترتیب آنها همچون رشته مهرهها پشت سر هم خواهد بود. سختی از هر سو پدید آید.
بر فرض محال اگر احمد الحسن یمانی موعود باشد سفیانی، همان کسی که می بایست با وی در یک سال و یک ماه و یک ساعت خروج می کرد کیست و کجاست؟ فارغ از اینکه هیچ مصداقی ندارد آیا طبق روایات از وظایف یمانی موعود مبارزه با سفیانی نیست ؟ بر فرض که سفیانی یکی از همین شریران در روزگار امروزه باشد که به قتل و خشونت و نسل کشی های مکرر دست می زنند چرا احمد الحسن وظیفه ذاتی خود را فراموش کرده و بعد از گذشت دست کم یازده سال از خروج خود، اقدامی و قیامی علیه آنها شکل نداده است.
البته با توجه به غیبت چند ساله وی و عدم وجود حتی یک تصویر از وی، احتمال مرگ احمد الحسن نیز از نظرات قوی و مطرح می باشد که اثبات این فرضیه می تواند مهر محکمی بر ابطال این مدعی یمانی بوده و به همریختگی یکی دیگر از نقشه های استعماری را به دنبال خواهد داشت.
آیا می توان جریان احمد الحسن را یک فرقه دانست؟ چرا؟
جریان احمد الحسن یک جریان منحرف مهدوی است که البته شباهت های فراوانی به فرقه های ضاله همچون بابیت و بهائیت نیز دارد و بنده در یک مقاله مستقل به بیش از 15 مورد از این شباهت ها اشاره نموده ام.
اینکه این جریان را یک فرقه بنامیم و یا خیر بستگی به نوع تعریف ما از فرقه دارد.
شاید طبق تعریف برخی، همچون سینگر مولفه های فرقه در این جریان وجود داشته باشد اما با توجه به اینکه تعریف ها از فرقه تعریف جامع و دقیقی نیست شاید بهتر باشد موضوع احمد الحسن را به عنوان یک جریان منحرف مهدوی یاد کنیم تا فرقه ای مستقل و منشعب از تشیع.
البته مطلب مهم دیگر اینکه در طول تاریخ، نویسندگان کتاب های فرق و ملل و نحل از قرن سوم هجری قمری که عمدتا از غیر شیعیان نیز بوده اند سعی بر کثرت فرقه گرایی در تشیع نموده اند و متأسفانه برخی نویسندگان شیعه نیز به اشتباه تأثیر از این جریان ضد شیعی گرفته و همراه با آنها قلم زده اند به عنوان مثال ما شاهد هستیم که از جریانی همچون مختار در کتب به بیش از 5 فرقه یاد شده است.
لذا اگر ما تعریف خود را از فرقه دقیق و جامع لحاظ کنیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از جریانات که در طول تاریخ تشیع به اسم فرقه منشعب شده از شیعه به ثبت رسیده است بیش از یک جریان فکری و بعضا منحرف نبوده است. و جریان احمد الحسن نیز از این قاعده مستثنی نیست.
راه کارهای برون رفت از این نوع فرقه ها، برای به دام افتادگان چیست؟
برترین راه حل در مواجهه با پیروان احمد الحسن گفتمان بر پایه موازین دینی و برگرفته از سیره نبوی می باشد. بر اساس آیات قرآن، وظیفه انسان شنیدن سخنان دیگران است وپس ازآن میان گفتههای گوناگون سخن برتر را انتخاب کند، نه آنکه بدون اطلاع وفحص، سخنی را محکوم ویا اینکه پیرو جریانات دیگر شود.
چندی قبل در یکی از شهرستان ها با دو نفر از پیروان این جریان وارد بحث و گفت و گو شدیم و با اندک براهینی که رد و بدل گردید و پاسخ به برخی سوالات ایشان، آن دو شخص صراحتا اعلام کردند اگر کسی بود پاسخ سوالات ما را می داد هیچگاه در دام این فرد گرفتار نمی آمدیم. و حتی به اختیار خودشان برائت نامه ای نیز از احمد الحسن نوشته و امضاء نمودند.
این مسأله نشان می دهد جوانان ما جویای حقیقت هستند و در زمانی که طبق تعبیر پیامبر اکرم (ص) دینداری همچون کندن پوست درختان خار مغیلان، در شب تاریک با دست است ؛ جوانان ما، اگر حقیقت را نیافتند در دام شبهاتی که خود را شبیه حق نموده اند گرفتار می آیند.