جریان حق و باطل در عاشورا و عصر ظهور
۱۳۹۲/۰۸/۲۱
–
۴۳۴ بازدید
قیام امام حسین(ع) و مهدی موعود(ع)، حلقهای از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل است که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سر منزل و مقصد نهایی این مبارزه نیز حاکمیت اهل حق برجهان، گسترش فضیلتهای اخلاقی، ریشه کنی شرارت و رذالت و رسیدن انسان به کمال اخلاقی و عقلی است. براین اساس نهضت امام حسین (ع)، در امتداد قیامهای پیامبران و صالحان و یکی از حساسترین و مهمترین این مبارزات بوده است. این حماسة جاودانه، رویارویی بزرگ و سرنوشت ساز گروه حق، در مقابل گروه باطل و برای تحقّق آرمانهای الهی ـ دینی بوده است.
ایسکا (پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی): مطلب زیر یادداشتی است از حجت الاسلام و المسلمین دکتر رحیم کارگر مدیرگروه آینده پژوهی پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی که به موضوع قیام امام حسین و جریان حق و باطل در عاشورا پرداخته است.
توضیح، تفسیر و تحلیل تاریخ بشری و ارتباط مستمر گذشته با حال و آینده، بر عهدة «فلسفة نظری تاریخ» است. در تعریفی جامع و کامل که نگارنده ارائه داده، «فلسفه نظری تاریخ، کشف الگو و قوانین حاکم بر تاریخ و شناسایی هدف، مسیرها و عوامل حرکت آفرین آن، جهت پیش بینی آینده و معنابخشی به حرکت تاریخ است». ) رحیم کارگر، مقاله، فلسفة نظری تاریخ و دکترین مهدویت، فصلنامه انتظار، ش17، ص87. (
تاریخ، حرکت مستمر و مداوم زندگی انسانها، از گذشته تا حال و آینده است؛ آکنده از شکستها و پیروزیها، کامیابیها و ناکامیها، دشواریها و راحتیها، حق گراییها و باطل محوریها، پیشرفت و پسرفتها و.. به همین جهت نگرش و اظهار نظر دربارة آن، مطلوب بوده و خواهد بود.
براساس فلسفة نظری تاریخ، در صدد ترسیم و تبیین چند مفهوم هستیم:
ـ جوامع بشری، در حال تحول دائمی هستند و آنها به تنهایی و یا در مجموع، مسیر معینی را طی میکنند.
ـ طی این مسیر، عبارت است از: پیمودن مراحلی که حاصل تضادها و برخوردهای داخلی جوامع یا اثرات محیط خارج است.
ـ جامعههای بشری، دائماً در حال پیشرفت هستند و در طی مراحل خود، به سمت کمال پیش میروند.
ـ این مسیر را میتوان با علت یابی تاریخی، شناخت و از آن قوانینی استخراج کرد.
ـ براساس تجربه و تحلیل این قوانین و بررسی سیر گذشته، میتوان دربارة آینده جوامع، به پیش بینی پرداخت
ـ در بحث سرنوشت و فرجام و تاریخ، هر کس مطلقی (انگارهای) برای خود قائل شده است. کانون توجه کانت «گونههای انسانی»، از نظر هگل، «ملت»؛ برای مارکس «پرولتاریا» (طبقه حقیقی جهانی)؛ از نظر توین بی«تمدن»، و…بوده است.
از نظر فلسفه متعالی تاریخ (دیدگاه شیعه)، این کانون و مفهوم محوری «کمال گرایی» انسانها و نزاع مستمر حق و باطل برای رسیدن به این نقطةکمال و تعالی (عبودیت و قرب الهی) است. در واقع مهمترین مانع رشد و بالندگی انسانها و جوامع و تحقق عبودیت کامل، وجود «گروه باطل» در برابر «گروه حق» و حق ستیزی، بیدادگری، فسادگری و شیطان محوری جبهه شرّ و کفر است.
برای تبیین این معنا، باید سه انگاره فلسفه تاریخ را مد نظر قرار داد: 1. اصل حرکت (هدف و مقصد)؛ 2. منازل و جوامع حرکت؛ 3.مکانیسم و محرک حرکت؛ یعنی، باید به این سه سؤال پاسخ داد:
1. تاریخ به چه سمتی حرکت میکند؟
2. محرک تاریخ (مکانیسم حرکت) چیست؟
3. منزلگاهها و مسیر حرکت تاریخ کدام است؟
براساس نگرش ادیان ابراهیمی، اراده و مشیت الهی، بر تاریخ سوار و حاکم است و آن را براساس سنتهای مختلف به حرکت در میآورد و نهایت آن نیز نیک فرجامی و به زیستی در این دنیا و آخرت است. بنابه نوشته پل ادواردز: «آنجا که عقل و مشاهده میتواند حداکثر نظم و ترتیب ادوار تاریخ را بیابد، چشم «ایمان» در یک فرآیند خاص تاریخی، فعل و اثر نجات بخش خداوند را تشخیص میدهد». (فلسفه تاریخ، ص 17. )
از دیدگاه شیعه، مهمترین انگاره درباره تاریخ، حرکت و سیر انسان و جامعة بشری ـ با طی فراز و نشیبهایی ـ به سوی کمال و اوج گرفتن است؛ یعنی، حرکت به سوی عبودیت وحاکمیت کامل ارزشها و متعالی شدن انسان ها. هدفی هم که قرآن برای کاروان بشری ترسیم میکند، «عبادت و عبودیت» است و منظور از آن، معنای وسیع و گستردهای است که شامل کلیه شئون زندگی انسان در روی زمین میگردد. این هدف در صورتی محقق میشود که در سرتاسر جهان خواستهها و دستورات الهی، اجرا و معرفت و عبادت او محقق شود و معنویت و فضیلت جایگزین رذیلت و شرارت گردد.
برای رسیدن به چنین هدف و مقصدی، از آغاز جهان، همواره نبردی پیگیر میان گروه حق و گروه باطل، برپا بوده است. گروه حق «نماد» خداپرستی، اخلاق محوری، عبادت گری، عدالت گستری و حق طلبی بوده و گروه باطل «نمایندة» ثروت اندوزی، فسادگری، قدرت محوری، ستمگری و خداستیزی بوده است.
رهبران گروه حق، پیامبران و اولیای الهی و سردمداران گروه باطل، شیطان و تمامی فراعنه، جباران،زرسالاران و سلطهجویان بودهاند. این نزاع و درگیری منازل و مراحل مختلفی را در تاریخ طی کرده و شاهد مبارزات پیگیر و مداوم حق طلبان (آدم، نوح، ابراهیم، موسی، لوط، شعیب، صالح، موسی، عیسی، داوود، حضرت محمد6، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و…)، با حق ستیزان (فرعون، نمرود، ثمودیان، عادیان، هامان، قارون، ابوسفیان، ابوجهل، معاویه، یزید و…) بوده است.
قیام امام حسین(ع) و مهدی موعود(ع)، حلقهای از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل است که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سر منزل و مقصد نهایی این مبارزه نیز حاکمیت اهل حق برجهان، گسترش فضیلتهای اخلاقی، ریشه کنی شرارت و رذالت و رسیدن انسان به کمال اخلاقی و عقلی است. براین اساس نهضت امام حسین (ع)، در امتداد قیامهای پیامبران و صالحان و یکی از حساسترین و مهمترین این مبارزات بوده است. این حماسة جاودانه، رویارویی بزرگ و سرنوشت ساز گروه حق، در مقابل گروه باطل و برای تحقّق آرمانهای الهی ـ دینی بوده است.
مهمترین شاخصه و ویژگی آن ـ که در همان مسیر قیامهای انبیا قرار دارد ـ حق محوری و تلاش برای احیای حق و خیر و ایمان بوده است؛ همان گونه که مهمترین شاخصه و ویژگی قیام مهدوی نیز، حقطلبی و تلاش برای حاکمیت خیر و ایمان و حق خواهد بود.
در کربلا و حماسه عاشورا، دو جمعیت و گروه، در مقابل یکدیگر قرار گرفتند: یک جمعیت نمایندة حق و حقیقت، ایمان و حق باوری، درستی و صداقت، شرافت و کرامت، عبادت و طاعت و در یک کلمه، گروه «حق» بودند. گروه دیگر نماینده شرّ و فساد، ظلم و تباهی، نفاق و بیایمانی، پستی و رذالت و ابلیسگروی و در یک کلمه جنود «باطل» بودند.
سالار گروه حق، حسین بن علی(ع) فرزند گرانمایه رسول گرامی اسلام و سردمدار گروه باطل، یزیدبن معاویه، فرزند ابوسفیان بن حرب بود. جبهه حق، گروه سعیدان، یکتاپرستان و مؤمنان واقعی و جبهه باطل، گروه اشقیا، دنیا خواهان و منافقان بودند.
در گروه حق و خیر، چهرههای نورانی، دلاور و پاک نهادی چون عباس بن علی، علی بن الحسین، قاسم بن حسن، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، زهیربن قین، حربن یزید ریاحی و…حضور داشتند. در جبهه شرّ و باطل، افراد شقی، ستمکار و فاسقی چون عمر بن سعد، عبیدالله بن زیاد، شمر بن ذیالجوشن، حرمله، حصین بن نمیر، شبث بن ربعی و…جولان دادند و در اوج شرارت، تباهی و باطل گرایی بودند. شیطان در گوشت و خون و روح آنان نفوذ کرده و دین ستیزی، جهالت، انحراف و حق کشی در وجود آنان ریشه دوانده بود. چنان که در طول تاریخ نیز میتوان این اوصاف حیوانی را در چهرة شرارت بار گروههای مخالف پیامبران و ادیان الهی مشاهده کرد.
در آینده نیز شاهد فعالیت و تحرّک این گروه شیطانی و تباه گر خواهیم بود؛ زیرا تا زمانی که شیطان هست و جولان میکند، برای خود اعوان و انصاری ـ از جن و انس ـ دارد و فرماندهی گروه باطل (شر، ظلمت، فسق و فجور) را عهده دار است. پس در هر زمان میتوان جنود شیطان را شناسایی کرد و شرارتها و جنایتهای آنها را دید.
چهره گروه باطل در عاشورا و عصر ظهور
یک. گروه باطل در عصر عاشورا
کربلا شاهد حماسه و عرفان در یک طرف و جنایت و رذالت در طرف دیگر بود. در یک جبهه امام حسین(ع) و عدهای از صالحان و پاکان روزگار و ولایتمداران قرار داشتند و در جبهه دیگر، یزید و گروه نفاق و دنیاپرست و سلطهگر صف بسته بودند. باطلگرایانی چون عمر بن سعد، ابن زیاد، شمر و … در برابر حقطلبانی چون ابوالفضل عباس، علی اکبر، حبیببن مظاهر و … به مصاف برخاستند و بزرگترین جنایت تاریخ بشری را رقم زدند.چهره کریه و ننگین گروه باطل و شرّ را در عاشورا چنین میتوان ترسیم کرد:
1-1. نفاق گرایی
یکی از ویژگیهای بارز بنیامیه و ولایتستیزان، نفاق و دورویی، پذیرش مصلحتی و دروغین اسلام و شرک پنهانی و باطنی بود. این نفاق و خبث باطنی، منشأ بسیاری از رذالتها و کژیها بود. به همین جهت دربارة بنیامیه و بخصوص سپاه یزید آمده است: «آنان اسلام را نپذیرفتند؛ ولی در برابر آن تسلیم شدند و کفر خویش را پنهان داشتند و چون یاورانی یافتند، آن را آشکار ساختند». (شرح نهج البلاغه، ج4، ص 31. )
1ـ2 . دنیا گرایی و حرام خواری
زرسالاران و دنیاگرایان، از محورهای عمده در تشکیل سپاه باطل در نینوا بودند؛ یعنی، یکی از انگیزهها و عوامل اصلی حرکت خصمانة آنها، مادیگرایی، دنیادوستی و دلبستگی فراوان به پول و ثروت بود و این نیز ناشی از حرام خواری و دنائت نفس بود. مستندات تاریخی گواهی میدهد که افرادی چون ابن سعد، به خاطر رسیدن به حکومت ری، ابن زیاد جهت تثبیت موقعیتش در کوفه و بصره و کوفیان نیز برای حفظ اموال خود و دستیابی به غنایم جنگی، به دشمنی با پیشوای عادل برخاستند.
امام حسین(ع) به آنان فرمود: «شکمهای شما از حرام پر شده است(ملئت بطونکم عن الحرام)». (بحار الانوار، ج45، ص8.)
1ـ3 . دین ستیزی و دین فروشی
گروه باطل در واقعه طف، با اینکه به اسم دین و یاری آیین الهی به مبارزه با امام حق برخاستند و خود را «سپاهیان خدا» مینامیدند؛ اما در واقع امر، دین ستیزانی بیپروا و دینفروشانی فرومایه بودند که شریعت اسلام را ملعبة دست خود قرار داده و عمق کینه و دشمنی خود را با آیین اسلام و نبیمکرّم و عترت معصوم او بروز دادند. آنان با انحراف در آموزههای دین و انواع بدعتها و کفرورزیها، کمر به نابودی اسلام بسته بودند و قیام امام حسین(ع) نیز برای نجات دین خدا از دست آنان بود.در روایات آمده است: «آنان مال خدا (بیت المال) را دست به دست چرخانده و دین خدا را دستاویز فریب قرار دادند» (مستدرک الوسائل، ج4، ص48.)و نیز: «آنان حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساخته اند». (تاریخ طبری، ج4، ص 605.)
1ـ4 . فساد گری و ناپاکی
گروه باطل در عصر امام حسین(ع) در اوج پلیدی و فساد قرار داشتند و فسق و فجور آنها ـ به خصوص یزید ـ شهرة آفاق بود؛ آن هم کسی که تکیه بر مسند خلافت پیامبر زده و داعیهدار رهبری مسلمانان بود. چنین شخصی تمامی حرمتهای الهی را زیر پا گذاشته و از شرب و خمر گرفته تا زنا و قمار را مرتکب میشد!
درباره یزید و عمّال وی آمده است: «آنان، همواره همراه شیطان هستند. فرمان خدا را فرو نهاده و فساد را آشکار ساختهو حدود الهی را تعطیل کرده اند». (همان، ص 605. )امام حسین(ع)فرمود: «من چگونه با یزید بیعت کنم؛ در حالی که یزید مردی تبه کار است و فسق و فجور را علنی کرده است…«. (الفتوح، ج5، ص 14. )
1ـ5 . ظلم و ستمگری
یزید و سرکردگان شریر او و پیشینیان فاسق او (چون معاویه)، ظلم و ستم خود را بر مؤمنان و صالحان ـ به خصوص ولایتمداران ـ به اوج رسانده بودند و خون بیگناهان را بی امان بر زمین میریختند. به همین جهت امام حسین(ع) علت قیام خود را، مبارزه با حاکم ستمکار وقت میدانست: «وقتی حاکمی ستمکار زمام امور جامعه را به دست گرفت و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال کرد…بایدبا زبان و قلم و سلاح در برابر او بایستید».(بحار الانوار، ج44، ص381.)
1ـ6. سلطه جویی و سلطنت مآبی
مهمترین هدف بنیامیه از پذیرش اسلام، رسیدن به قدرت و تکیه زدن بر مسند حکمرانی بود. آنان در این راه دست به هر جنایت و خیانتی زدند و چهره کریه سلطه طلب خود را زیر نقاب اسلام ظاهری، پنهان کردند. حاکم نابکاری چون معاویه، سلطنت را در اسلام، بنیان گذاشت و انسان فرومایهای چون یزید برای حفظ آن، حجت الهی و انسانهای پاک را به شهادت رساند و … !!
ابوسفیان به بنیامیه و سردمداران نفاق میگفت: «خلافت را چون توپ به یکدیگر پاس دهید، سوگند به آن که ابوسفیان بدان سوگند میخورد، نه بهشتی در کار است و نه دوزخی!» (حماسة حسینی، ج3، ص 219. )
1ـ7. شیطان گرایی و حق ستیزی
جبهه ولایتستیز عصر حسینی، نه تنها تابع دین خدا و مطیع دستورات رسول خدا نبودند؛ بلکه طوق بندگی شیطان را برگردن نهاده و با ولایت عظمای الهی دشمنی کردند. آنان از جنود ابلیس بوده و در تحقق اهداف او گام بر میداشتند. راه شیطان، راه فریب، فساد، ستم، شهوت و نفاق و شرک است؛ به همین جهت ابا عبدالله(ع) درباره آنان میفرمود: «آگاه باشید که اینان ملتزم فرمان شیطان شده و اطاعت یزدان را ترککردهاند» (مقتل الحسین مقرم، ص 218؛ تاریخ طبری، ج4، ص615. ) و «شیطان براینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است». (موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 685.)
1ـ 8. بدعت گذاری
بعد از رحلت نبی مکرم اسلام، به تدریج انحرافات و بدعتگذاریها شکل گرفت و در زمان امام حسین(ع) به اوج خود رسید. گسترة این بدعتگذاری دین و شریعت نیز را در بر میگرفت و به همین جهت آن حضرت احساس خطر کرده و در جهت مبارزه با این انحراف و ناراستی گروه باطل قیام فرمود. دربارة آنان آمده است:
«همواره در این خیال هستند که هیچ حرامی را فرونگذارند؛ جز آنکه آن را حلال شمرند» (نهج البلاغه، خطبه 98.) و نیز: «حدود الهی را تعطیل کرده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساختهاند». (تاریخ طبری، ج4، ص 605 )
1ـ 9. حرمت شکنی اهل بیت
بر اساس آموزههای متعالی اسلام، خاندان وحی، از ارجمندی و احترام خاصی برخوردارند و مقام و منزلت آنان، برتر و والاتر از همگان است. دوستی اهلبیت، اجر رسالت پیامبر9 و اطاعت از آنها، مسؤولیت هر مسلمانی و پذیرش ولایت ایشان، تکمیل دینداری است. اما سوگمندانه باید گفت که گروه باطل و افسادگر، منزلت عترت نبی6 را نادیده گرفته و حرمت آنها را شکستند؛ چنان که سالار شهیدان میفرمود:«بنیامیه، حرمت ما را نادیده گرفتند؛ اموال ما را به یغما بردند و اینک قصد جانم را کردهاند…». (قتل الحسین مقرم، ص 218.)
حضرت علی(ع)دربارة معاویه و بنیامیه (گروه باطل) فرموده بود: «…. والله لایزالون حتی لایدعوا للهِ مُحرّماً الا استحلّوه و لاعقداً الا حلّوه و حتی لایبقی بیت مَدَر و لاَوَبرَالا دَخله ظُلُمهم و نَبَأ به سوء رعتهم و حتی یقوم الباکیان یبکیان: باک یبکی لدینه و باک یبکی لدنیاه…»؛ (نهج البلاغه، خطبه 98، ص 163؛ بحارالانوار، ج 31، ص 545.)
«سوگند به خدا ! بنیامیه همواره ستم میکنند تا اینکه هیچ حرام خدا را باقی نگذارند؛ مگر آنکه آن را حلال گردانند و عهد پیمانی را که میبندند، به جور میشکنند. هیچ خیمه و خانهای وجود ندارد که ستمکاران بنیامیه در آن راه نیابند. در حکومت آنان دو دسته میگریند: دستهای برای دین خود که آن را از دست دادهاند و دستهای برای دنیای خود که به آن نرسیدهاند».
آن حضرت در جای دیگر میفرماید: «…انما هم مطایا الخطیئات و زوامل الآثام…»؛ «آنان (امویان) مرکبهای عصیان و نافرمانی و شتران بارکش گناهند…«. (همان، خطبه 158، ص24؛ بحارالانوار، ج 31، ص 546. )
این تصویر ظلمانی و شرورانه با شدّت و ضعف در همه زمانها وجود داشته است؛ ولی در عصر قیام حسینیو پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) (در آخرالزمان)، شدید تر و رذیلانه تر بوده و خواهد بود؛ همان گونه که در محرم 61 هجری، اوج جنایت و شرارت گروه باطل به نمایش درآمد.
براساس روایات آخرالزمانی، جهان آکنده از ظلم و ستم، فساد، نابرابری، جنگ و کشتار، بدعت و انحرافات گسترده خواهد بود و ابلیس از تمامی حربههای شیطنت و فساد انگیزی استفاده خواهد کرد. تصویر گروه باطل در عصر قبل از ظهور چنین خواهد بود:
دو. گروه باطل در عصر ظهور
روایات مربوط به آخرالزمان، چهرة کریه گروه باطل را در عصر ظهور چنین ترسیم میکند:
2ـ 1. ظلم و ستمگری
یکی از ویژگیهای بارز گروه باطل در دوران ظهور، جور و بیداد فراوان و حاکمیت جبّاران، مستکبران، کینه توزان و ستمگران است. آنان منشأ عداوتها، خونریزیها و ظلمها بوده و از بزرگترین دشمنان حضرت مهدی(ع) خواهند بود.
«سراسر زمین را ظلم و جور و دشمنی فرا میگیرد»( معجم احادیث الامام المهدی، ج1، ص 88 و ص90.) و «…بعد از آنها (خلفا و امیران)، پادشاهان ستم پیشهای خواهند آمد و آن گاه مردی از اهل بیت من خروج خواهد کرد». (بحار الانوار، ج52، ص 84؛ الملاحم و الفتن، ص 21.)
2ـ2. دجل گری و ظهور دجال
از سردمداران گروه باطل و دشمنان منجی موعود، دجّال (طاغوت پرتزویر و حیلهگر) است. او مردم را به طغیان و فساد، خروج از ولایت الهی و فتنه و آشوب دعوت میکند و جریان دجلگری و الحاد را رهبری میکند. میان او و یارانش با لشکر قائم(ع) جنگ واقع میشود و بالاخره به دست آن حضرت یا عیسی(ع) کشته میشود.
«هیچ پیامبری نیست، جز اینکه امتش را از دجال دروغ گوی نابینا بر حذر داشته است»( الزام الناصب، ص 74.) ؛ «بیشتر اصحابش، فرزندان نامشروع و یاران طیلسان سبز (یهودیان) میباشند…» (منتخب الاثر، ص 428؛ بحارالانوار، ج52، ص 194.) و «حضرت قائم، دجال را میکشد و او را در کناسه کوفه به دار میزند»( یوم الخلاص، ج12، ص 158.).
2ـ3. کفر و گمراهی
مهمترین دشمنان و کینهتوزان با حق طلبان (پیامبران و امامان)، بیدینان، گمراهگران و کافران بودهاند. اینان در دوران قیام امام مهدی(ع) نیز در کنار دیگر گروههای باطل قرار گرفته و به مخالفت و خصومت با انقلاب حق طلبانه برخواهند خاست. مهمترین ویژگی این جریان، الحاد، دینستیزی (سکولاریسم) و دنیاگرایی است که با ریشهکنی آن به دست حضرت مهدی(ع) جهان به نورانیت و پاکی خواهد رسید.
«کفار بر نهرهای پنج گانه سیحون، جیحون، دجله، فرات و نیل مسلّط میشوند»( معجم احادیث الامام المهدی، ج1، ص 274؛ ص 87 و 35.) ؛ «جوّ عمومی و حاکم، جو کفر و بیدینی است؛ به طوری که حتی برخی از مؤمنان را نیز متزلزل کرده و به کفر دعوت میکند» و«حکام ستمگر مردم مسلمان را به گمراهی میکشانند».
2-2. سفیانی گری و بیرحمی
یکی از جریانهای بارز باطل در دوران ظهور، جریان سفیانی است. این گروه بسیار منحرف، ولایت ستیز، اهریمنی و فسادگر، دست در دست یهودیان و مسیحیان، به جنایتهای فراوانی دست میزند و فساد، بیرحمی و طغیان را به حد اعلای خود میرساند. این جریان در دشمنی با امام زمان و صالحان و پاکان، جدیّت داشته و در چند مرحله از بین خواهد رفت.
«سفیانی از حق منحرف شود و از شاهراه دین خارج شود»( یوم الخلاص، ج2، ص 1083؛ منتخب الاثر، ص 465.) ؛ «سفیانی، سپاهی را به سوی مدینه میفرستد و فرمان میدهد که هر کس از بنیهاشم در آنجا باشد، بکشند. [پس] مهدی(عج) ظهور میکند» و «…. سیل خون راه میاندازد…. حلالها را حرام و حرامها را حلال میسازند… فجایع بزرگ همراه با ذلّت بزرگ روی میدهد». (بحار الانوار، ج 52، ص 301؛ الملاحم و الفتن، ص 46.)
2ـ5. فتنه گری و کشتار
آخرالزمان، دوران فتنهها و آشوبها است که عمدتاً از سوی زرسالاران، مستکبران و سلطهجویان به وجود میآید. اینها از سردمداران گروه باطل و از دشمنان حق و صلح و عدالت هستند که به دست امام زمان نابود خواهند شد.
«فتنههای متعددی حادث میشود که تا ظهور مهدی(عج) ادامه دارد» (معجم احادیث الامام مهدی(عج)، ج1، ص 98 و 81.) و «اثر آخرین فتنه، در هر خانهای ظاهر میشود». (همان، ج1، ص 98 و 81.)
2ـ 6. سلطهگری اشرار و مشرکان
حاکمیت و سلطة جریان شرک و شرارت، از ویژگیهای دیگر گروه باطل در دوران قیام مهدوی است. مشرکان، اشرار و فاسقان، در برابر جبهة حق قرار گرفته و منشأ بسیاری از تباهیها و منکرات خواهند بود. درباره آنها روایت شده است:
«ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار میگردد و اشرار بر نیکان مسلّط میشوند، فاسقان بر مردم حکومت میکنند و اشرار از ترس شرارت، مورد احترام میباشند»؛ (همان.) «مشرکان فرزندان امت اسلامی را به استخدام خود در میآورند» (همان، ص 174 و 39.) و «اوباش و فسّاق رهبری مردم را بر عهده میگیرندو…». (همان، ص 174 و 39.)
2ـ7. نفاق و ناصبی گری
جریان نفاق و ولایت ستیز، از دشمنان سرسخت حق و حقطلبان بوده و دشمنی آنها با اهل بیت ـ به خصوص مهدی(ع) ـ آنها را از بارزترین گروههای باطل قرار داده است.
«هنگامی که قائم قیام میکند، گروهی از دین و ولایت خارج میشوند؛ در صورتی که پنداشته میشد آنان از پیروان حضرت میباشند» (الغیبه طوسی، ص 273.) ؛ «هنگام قیام حضرت مهدی(عج)، همه ناصبیان و دشمنان اهل بیت را بر آن حضرت عرضه میکنند؛ اگر به اسلام (ولایت) اقرار کردند، آنان را رها میکنند؛ وگرنه به قتل میرسند یا آنان را به پرداخت جزیه، ملزم میکنند»( بحارالانوار، ج52، ص 372؛ تفسیر فرات کوفی، ص 100.) و «چون حضرت قائم(عج) قیام کند، به کوفه میآید و در آنجا همة منافقان را به قتل میرساند و کاخهای آنان را ویران میکند…». (اثبات الهداة، ج3، ص 528؛ بحارالانوار، ج52، ص 338.)
2ـ 8. شیطان و فساد گریهای او
مهمترین عامل ظلمت جهان و شکلگیری و ساماندهی جبهه باطل، شیطان (ابلیس) است. او تمامی حرکتهای حق ستیز را رهبری میکند و در زمان ظهور نیز تمامی اعوان و انصار خود را جهت مقابله با حضرت مهدی(ع) بسیج میکند. اما تومار عمر و فعالیت او، به دست حضرت برچیده میشود.
«…خداوند تا روز قیام قائم(ع)، به شیطان مهلت داده است. وقتی خداوند قائم(عج) را مبعوث میکند و [اجازه قیام میدهد]، حضرت به مسجد کوفه میرود و در آن هنگام، شیطان در حالی که با زانوان خود راه میرود، به آنجا میآید و میگوید:ای وای بر من از امروز…!» (اثبات الهداة، ج3، ص 551؛ بحارالانوار، ج6، ص 254.)و «…باطن [مردم] خبیث و ناپاک و ظاهرشان زیبا باشد. همّت مردم شکمشان و شرافت آنان کالای آنها است. زنانشان قبله و دینشان، در هم و دینار است. فاحشهگری و زشت کاری ظهور کند. بسیار دروغ میشنوند و بسیار حرام خوار میگردند. بر بدکاری متحد میشوند و بایکدیگر بر دروغ و کینه توزی دوستی میورزند. سالهای قبل از ظهور قائم، سالهای خدعه و نیرنگ خواهد بود.
شرّ و بدعت در آن بیشتر از گذشته است. زنان تظاهر میکنند و دروغ را حلال میدانند. شیطان با بدنهای آنان مخلوط شده، در خونهایشان رسوخ کرده و آنها را به دروغ و گناه وسوسه میکند تا آنجا که بدکاری، فراگیر همة شهرها میشود. دلها سخت و زمین پر از ستم و کشتار میگردد و…». (ر. ک: نگارنده، آینده جهان، صص 314- 315 ؛ آثار الصادقین، ج29 ص 483-493.)
زراره میگوید: حضرت صادق(ع) فرمود: «منادی [از سوی آسمان] با با نام حضرت قائم، بانگ خواهد زد. پرسیدم: خصوصی است یا عمومی؛ فرمود: عمومی است؛ هر قومی آن را به زبان خودشان میشنوند. عرض کردم: پس چه کسی با حضرت قائم مخالفت خواهد کرد؛ در حالی که نام او ندا میشود؟ فرمود: ابلیس، آنها را وا نخواهد گذاشت تا اینکه [در آخر شب] ندا میکند و مردم را به شک میاندازد(لایدعهم ابلیس حتی ینادی و یشکک الناس) (کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 65؛ المحجّه فی مانزل.، ص 176؛بحارالانوار، ج52، ص 206.).
در روایتی نیز از آن حضرت آمده است: «صوت جبرئیل من السماء و صوت ابلیس من الارض؛ فاتّبعوا الصوت الاوّل و ایاکم الاخیر اَن تُفتَنُوا به»؛ «صدای جبرئیل (هنگام ظهور) از آسمان است و صدای ابلیس از زمین؛ پس شما از صدای اول پیروی کنید و مبادا که از صدای اخیر به فتنه افتید».
2ـ 9. دشمنیهای عرب و اهل کتاب
از جریانهای باطل در زمان ظهور و از مخالفان انقلاب جهانی مهدوی، اعراب، یهودیان و مسیحیان هستند. اینان نیز در جبهه باطل قرار میگیرند و به جهت در خطر افتادن منافع و خواستههای خود، به دشمنی با منجی موعود میپردازند.
«آنگاه که قائم ما قیام کند، بین او و عرب و قریش راهی جز شمشیر (و جنگ) نخواهد بود»؛ «هنگامی که علیه یهود، نصارا، صابئین، مادی گرایان و برگشتگان از اسلام وکافران در شرق و غرب کرة زمین قیام میکند، اسلام را به آنان پیشنهاد میکند. هر کس از روی میل پذیرفت، دستور میدهد نماز بخواند و زکات دهد…[اما] هر کس مسلمان نشود، گردنش را میزند تا آنکه در شرق و غرب جهان، یککافر بر جای نماند». (اثبات الهداة، ج3، ص 549؛ بحارالانوار، ج52، ص 34.)
«یهودیانی که با دجال هستند، میگریزند و پنهان میشوند؛ ولی درختها و سنگها، فریاد بر میآورند:ای روح الله! این یهودی است. حضرت نیز آنان را میکشد و کسی را بر جای نمیگذارد». (مسند احمد، ج2، ص 398.)
انتهای پیام/113
منبع: ایسکا: (اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)