درباره ازدواجهای ائمه اطهار (علیهم السلام) که برخی از آنها ناموفق بودند به چند نکته توجه کنید :1-ائمه اطهار (ع) اگر چه علم غیب داشتند ، امّا مکلف بودند که مثل افراد عادی جامعه زندگی کنند و از علم غیب خود جز در امور مربوط به امتشان و بخصوص به عنوان معجزه استفاده ننمایند. پس آنها نیز به هنگام تحقیق در امر ازدواج ، مثل ما افراد عادی ، کاری به باطن افراد نداشتند و طبق ضوابط عرفی تحقیق می نمودند. پس اگر تحقیقات ظاهری آنها نشان می داد که فردی اهل ایمان و صالح است ، دیگر باطن او و حالت آینده او را برملا نمی ساختند و طبق همان تحقیق ظاهری عمل می کردند ؛ همان طور که ما انسانهای عادی هم ممکن است در روند تحقیق کسی را صالح تشخیص دهیم ، ولی بعد از مدّتی متوجّه شویم که آن شخص ، چنان که تحقیقات ما نشان می داد نیست. همچنین ممکن است شخص در هنگام تحقیق ، خوب بوده باشد ، ولی بعداً دچار انحرافات عقیدتی یا اخلاقی گردد ؛ چرا که انسان مختار است و هر لحظه امکان تغییر جهت در زندگی او وجود دارد. 2-خداوند انسانها را بیاختیار و بیاراده نیافریده است. همه ما تا آخر عمر از این موهبت برخورداریم. بسیاری از افراد پس از عمری مجاهدت و پرهیزگاری، در ادامه زندگی، مسیری دیگر میپیمایند و با اهل بیت (ع) دشمنی میورزند. همسران اهل بیت نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنان نیز ممکن است با واقع شدن در شرایطی، از دوستی با همسر و امام خود بازگردند و با آنان دشمنی کنند.
3-با توجه به فرهنگ آن روزگار، ازدواج ها تنها بر اساس رعایت تناسب و کفو بودن انجام نمى پذیرفت؛ بلکه گاهى براى اداى احترام به یک شخصیت و یا براى ابراز علاقه یک قبیله به قبیله دیگر و یا جلوگیرى از انتقام قبیله اى صورت مى گرفت. به طورى که اگر طرف مقابل نمى پذیرفت، به عنوان رد احترام و گاهى در حد اعلان تنفّر و جنگ بود. بنابراین اگر چه برخى ازدواج ها، براى امامان معصوم بسیار سنگین بود ، ولى بزرگوارى شخصیت ایشان موجب مى شد که آن را بپذیرند. به تعبیر دیگر ، این گونه ازدواجها بیش از آنکه ازدواج با هدف زندگی مشترک باشند ، ازدواجهایی مصلحتی بودند. البته نه مصلحتهای کوچک و حقیر شخصی ، بلکه مصلحتهای بزرگ دینی که عدم رعایت آنها مساوی بود با نابودی دین یا نابودی یک قوم یا ملّت. پس در این گونه جریانات مربوط به بزرگان ، نباید آنها را با خودمان مقایسه نماییم ، بلکه باید شرائط خاصّ آنها را هم ملاحظه نماییم. در این گونه ازدواجها برای امّت اسلام نیز درسهای بزرگ و اتمام حجّتهایی وجود دارد. چون خداوند متعال با استدلال به همین همسران ناباب اولیای الهی ، بر انسانها احتجاج نموده و خواهد گفت که هر که خوب شده به اختیار خود خوب شده و هر که بد شده ، باز به اختیار خود بد شده است ؛ و شرائط محیطی خوب یا بد ، تأثیر تعیین کننده ای در خوبی و بدی انسانها ندارد. لذا خداوند متعال فرمود: « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ . خدا براى کسانى که کفر ورزیده اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند ؛ پس به آن دو خیانت کردند و کارى از دست [ شوهران ]آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان، به آتش داخل شوید» ( تحریم:10) و نیز فرمود: « وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ . و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: « پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى ببخش(التحریم:11).
زنان حضرت لوط و حضرت نوح (ع) با اینکه در بهترین محیط بودند ، ولی اهل جهنّم شدند و در مقابل ، همسر فرعون ، که بدترین محیط از نظر هدایتی بود ، از زنان برگزیده ی بهشت گردید.
4-امام حسن علیه السلام زنان دیگری داشت و از آنها فرزندانی داشت ولی از این زن فرزندی نداشت .
بنابراین این زن از همان اول خائن نبود بلکه بعدا گمراه شد ، همانطوری که زن حضرت نوح هم اول خائن نبود وبعدا خائن شد .
3-با توجه به فرهنگ آن روزگار، ازدواج ها تنها بر اساس رعایت تناسب و کفو بودن انجام نمى پذیرفت؛ بلکه گاهى براى اداى احترام به یک شخصیت و یا براى ابراز علاقه یک قبیله به قبیله دیگر و یا جلوگیرى از انتقام قبیله اى صورت مى گرفت. به طورى که اگر طرف مقابل نمى پذیرفت، به عنوان رد احترام و گاهى در حد اعلان تنفّر و جنگ بود. بنابراین اگر چه برخى ازدواج ها، براى امامان معصوم بسیار سنگین بود ، ولى بزرگوارى شخصیت ایشان موجب مى شد که آن را بپذیرند. به تعبیر دیگر ، این گونه ازدواجها بیش از آنکه ازدواج با هدف زندگی مشترک باشند ، ازدواجهایی مصلحتی بودند. البته نه مصلحتهای کوچک و حقیر شخصی ، بلکه مصلحتهای بزرگ دینی که عدم رعایت آنها مساوی بود با نابودی دین یا نابودی یک قوم یا ملّت. پس در این گونه جریانات مربوط به بزرگان ، نباید آنها را با خودمان مقایسه نماییم ، بلکه باید شرائط خاصّ آنها را هم ملاحظه نماییم. در این گونه ازدواجها برای امّت اسلام نیز درسهای بزرگ و اتمام حجّتهایی وجود دارد. چون خداوند متعال با استدلال به همین همسران ناباب اولیای الهی ، بر انسانها احتجاج نموده و خواهد گفت که هر که خوب شده به اختیار خود خوب شده و هر که بد شده ، باز به اختیار خود بد شده است ؛ و شرائط محیطی خوب یا بد ، تأثیر تعیین کننده ای در خوبی و بدی انسانها ندارد. لذا خداوند متعال فرمود: « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ . خدا براى کسانى که کفر ورزیده اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند ؛ پس به آن دو خیانت کردند و کارى از دست [ شوهران ]آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان، به آتش داخل شوید» ( تحریم:10) و نیز فرمود: « وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ . و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: « پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى ببخش(التحریم:11).
زنان حضرت لوط و حضرت نوح (ع) با اینکه در بهترین محیط بودند ، ولی اهل جهنّم شدند و در مقابل ، همسر فرعون ، که بدترین محیط از نظر هدایتی بود ، از زنان برگزیده ی بهشت گردید.
4-امام حسن علیه السلام زنان دیگری داشت و از آنها فرزندانی داشت ولی از این زن فرزندی نداشت .
بنابراین این زن از همان اول خائن نبود بلکه بعدا گمراه شد ، همانطوری که زن حضرت نوح هم اول خائن نبود وبعدا خائن شد .