جمع بین نزول قرآن در شب قدر و نزول در طول رسالت
۱۳۹۲/۰۵/۱۴
–
۹۷۵ بازدید
با توجه به سوره قدر، آیا قرآن کریم، بصورت تدریجی نازل شده یا یکدفعه؟ بین نازل شدن قرآن در شب قدر، و نازل شدن قرآن در طی ۲۳ سال، باید چگونه جمع کرد؟ حضرت فاطمه(س)، حقیقت لیلة القدر هستند که ۱۱قرآن ناطق، در ظرف وجودی ایشان نازل شده، یعنی ۱۱ امام معصوم ما، بواسطه ایشان ظاهر شده. از طرفی خود حضرت فاطمه(س) نیز (قرآن ناطق) هستند. طبق حدیثی قدسی، در ماجرای معراجرسول أکرم(ص)، جبرئیل یک عدد خرمای بهشتی به پیامبر دادند که از خوردن آن، نطفه فاطمه(س)، در وجود پیامبر(ص) شکل گرفت، و پس از بازگشت، حضرتخدیجه، به فاطمه(س) باردار شدند. آیا پس از این شب معراج بود که این شب، به (شب قدر) معروف شد؟ یا اینکه قبل از معراج رسول خدا(ص)، شبهای قدر به
این نام معروف بودند؟ اگر فرض کنیم که قبل از معراج رسول خدا(ص)، شب قدر با همین نام مطرح بوده، و شب معراج را نیز مصادف با شب قدر فرض کنیم، آیا میتوان با مبنا قرار دادن این حدیث قدسی، نتیجه گرفت که: یکی از معانی نازل شدن قرآن
در شب قدر، منعقد شدن نطفه حضرت فاطمه(س)، در شب قدر می باشد؟ لطفا تفسیری عمیق و فلسفی و عرفانی از این مسأله ارائه دهید. با تشکر.
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید . الف. کیفیت نزول قران درباره کیفیت نزول قرآن، دو گونه آیات در قرآن کریم وجود دارد:
یک. آیاتى که بر نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان دلالت دارند؛ مانند: آیه 185 سوره «بقره» و آیه 3 سوره «دخان» و آیه 1 سوره «قدر».
دو. آیاتى که بر نزول تدریجى قرآن در طول 20 یا 23 سال دلالت دارند؛ مانند آیه 106 سوره «اسراء» و آیه 32 سوره «فرقان».
در رابطه با این آیات و جمع بندی آنها نظرات مختلفی وجود دارد:
1. بیشتر اهل سنت و برخى از علماى شیعه (مانند شیخ مفید، سید مرتضى، ابن شهر آشوب) گفته اند: که منظور از نزول قرآن در شب قدر، آغاز و شروع نزول است که در ماه رمضان بوده است؛ زیرا هر حادثه اى را مى توان به زمان شروع آن نسبت داد1. از این رو به نظر این گروه از علما، طایفه اول از آیات در مقابل مفاد طایفه دوم قرار نمى گیرد.
2. برخى گفته اند: مقصود از «رمضان»، رمضان خاص نیست؛ بلکه نوع آن است؛ یعنى، در هر رمضان از هر سال، به اندازه نیاز مردم در همان سال، آیات قرآن به طور یکباره، بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل مى شد و سپس به حسب مواقع حاجت، همان آیات به دستور خدا و توسط جبرئیل بر پیامبرش (صلى الله علیه وآله) به طور تدریجی نازل می گشت. فخر رازى این احتمال را داده است2. روشن است که با این فرض، قرار گرفتن طایفه اول در برابر طایفه دوم منتفى مى گردد.
3. به نظر برخى، معناى طایفه اول آیات این است که بخش بزرگى از قرآن در ماه هاى رمضان نازل شده است و به لحاظ آن، انتساب نزول قرآن به ماه هاى رمضان هم صحت پیدا مى کند3.
4. برخى – از جمله شیخ صدوق – معتقدند: قرآن به صورت مجموع در یک شب قدر در بیت العزة یا بیت المعمور نازل گردید. سپس در طول 20 یا 23 سال به صورت تدریجى بر پیامبر نازل مى شد. این دیدگاه برگرفته از برخى شواهد روایى است؛ چنان که شیخ صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند: «قرآن یک باره بر بیت المعمور نازل شده است، آن گاه در طول بیست سال بر پیامبر نازل شده است».4
در این دیدگاه، نزول قرآن در بیت المعمور (محل جبرئیل) یا بیت العزّه تنها بر جبرئیل، ملک موکل وحى انجام گرفته است. بنابراین مراد از نزول قرآن در شب قدر نزول آن بر آسمان مزبور است تا ملک وحى، در زمان مناسب و به تناسب حوادث در اختیار پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار دهد.
5. برخى دیگر از علماى شیعه (مانند فیض کاشانى و ابوعبداللَّه زنجانى) آسمان چهارم را – که در روایات آمده است – بر قلب شریف پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) تأویل مى کنند و معتقدند: آن حضرت چهار مرتبه «جمادى، نباتى، حیوانى و انسانى» را به نهایت رساند تا آنکه حقیقت قرآن بر او نازل شد.
علامه طباطبایى این تأویل را مبرهن کرده و با فرق گذاشتن میان نزول دفعى و تدریجى، اظهار داشته اند؛ «تنزیل» همان نزول تدریجى است که مرحله قطعه قطعه و مقام تفصیل قرآن را شامل مى گردد. این دیدگاه بر گرفته از برخى شواهد قرآنى است، از جمله: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ».5
علامه طباطبایى علت نیاز به نزول دفعى را این گونه بیان کرده است: «قرآن کریم داراى یک حقیقت والا، روح باطنى و وجود بسیط است؛ همان گونه که واجد یک حقیقت تفصیل یافته و تجزیه شده در قالب الفاظ و کلمات است. یک بار همان حقیقت بسیط و روح کلى، سر بسته و متعالى قرآن از لوح محفوظ که مرتبه اى از علم الهى است، به صورت دفعى بر جان و روان پیامبر اکرم تجلى نمود،. زیرا کسى که معلم، مربى، بشیر، نذیر و رحمت براى عالمیان است، باید سرفصل ها، اغراض و اهداف اساسى دعوت و پیام آسمانى و کتاب خویش را به صورت کلى و اجمالى (اجمال در عین کشف تفصیلى) بداند و بر معارف عظیم الهى و آیین هدایت و حقایق عالى خلقت و اسرار وجود آگاهى یابد.6
بنابراین علت نزول دفعى قرآن، آگاهى یافتن از اهداف، برنامه ها، هدایت ها و حقایق به صورت اجمالى و کلى است و پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى بایست از این گونه علم و فیض غیبى بهره مند مى شد. البته «نزول تدریجى» و متناسب با حوادث و نیازها، براى تثبیت قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) تأثیر فراوانى داشته و ترتیب نزول آیات الهى براى راهنمایى بشر و ارائه الگو، جهت شکل گیرى یک تمدن اسلامى، بسیار راه گشا و کارساز بوده است.
از میان دیدگاه هاى مختلف، قول علامه طباطبایى مؤیدات کلامى دارد؛ اما برخى از محققان علوم قرآنى، دلایل او را کامل ندانسته و معتقدند: آنچه به طور مسلم مى توان پذیرفت، تنها همان نزول تدریجى است و فضیلت ماه مبارک رمضان، در این است که آغاز نزول آیاتى از قرآن به عنوان کتاب هدایت بشرى در این ماه است.7
——————-
پی نوشت ها:
1 ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید، ج 1، ص 113.
2 ر.ک: التفسیر الکبیر، ج 5، ص 85.
3 ر.ک: سید قطب، فى ظلال القرآن، ج 2، ص 79.
4 ر.ک: صدوق، الاعتقادات، ص 101، و بحارالانوار، ج 18، ص 250.
5 هود (11)، آیه 1.
6 براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. المیزان، ج 2، صص 15 و 18، ج 18، ص 139، ج 14، صص 231 و 232.
ب. قرآن در تفسیر، تفسیر موضوعى، جوادى آملى، صص 72-74.
7 ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید، ج 1، ص 101-121.
ب. رابطه شب قدر و حضرت زهرا ع
در این جا چند نکته شایان توجه است:
1. در روایاتى، شب قدر به حضرت فاطمه(علیها السلام) تفسیر و معنا شده است، این روایات به چند گونه بیان شده است. در حدیثى امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «اِنّا اَنزَلنـهُ فى لَیلَةِ القَدر، اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حقّ معرفتها فقد ادرک لیلة القدر و انّما سمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها ـ (أو من معرفتها الشک) و قوله وما اَدرکَ ما لَیلَةُ القَدر * لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر یعنى خیر من الف مؤمن و هى أم المؤمنین; مراد از «لیلة» حضرت فاطمه(علیها السلام) و از «قدر» خداوند متعال است، پس هر کس فاطمه را به درستى بشناسد، لیلة القدر را درک کرده است و فاطمه را فاطمه نام نهاده اند، زیرا موجودات به شناخت او نخواهند رسید.» سپس در این که شب قدر بهتر از هزار ماه است مى فرماید: «فاطمه بهتر از هزار مؤمن است، زیرا او ام المؤمنین است .»•
در حدیثى دیگر از امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) در پاسخ شخصى که از تفسیر بطن آیات نخستین سوره دخان پرسیده مى خوانیم: اما «لیلة» منظور حضرت فاطمه(علیها السلام) است و «فیها یُفرَقُ کُلُّ اَمر حَکیم» یعنى از وجود او خیر کثیر بیرون مى آید که مراد از آن مردى حکیم و مردى حکیم و مردى حکیم است.» سپس آن مردان حکیم را توصیف مى فرماید که همان پیشوایان معصوم از نسل فاطمه(صلى الله علیه وآله وسلم) مى باشند .•
2. همان گونه که در خود حدیث دوم اشاره شده، تأویل لیلة القدر به فاطمه الزهرا(علیها السلام)، در واقع بیان بطنى از بطون است که از ظرافت ویژه اى برخوردار مى باشد .
3. تشبیه آن حضرت به «لیلة»، به جهت پوشیدگى و عفاف ایشان است یا به جهت تاریکى ظلم و ستمى است که آن حضرت را فرا گرفته است .•
مى توان گفت که تأویل «لیلة مبارکه» به حضرت فاطمه(علیها السلام) بدین مناسبت است که خداى متعال از سویى شب را مایه آرامش دانسته «وجَعَلَ الَّیلَ سَکَنـًا»(انعام،96)• و از سوى دیگر شب قدر را شبى مبارک و مایه سلامت قرار داده و سرنوشت ها را به آن پیوند داده و هر امر محکمى را از آن جارى ساخته است .
این همه بخشى از برکاتى است که نظایرش از آن بانوى بى مانند و نسل مبارکش سرچشمه مى گیرد، اوست که خداوند مایه آرامش امیرمؤمنان(علیه السلام) و محور عواطف اهل بیت(علیهم السلام) است، بلکه او ام ابیها و ام الائمه است. نسل مبارک او موجب تداوم نسل رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و مایه استمرار امر ولایت و پیشوایى دین و پاسدارى از خطّه ناب توحید و قرآنند .
چرا حضرت صدّیقه زهرا(علیها السلام) لیلة القدر نباشد و حال آن که یازده کلام الله و قرآن ناطق در این شب نازل شده و انسان به فعلیّت رسیده، همان قرآن ناطق است .•
البته با دقت در خود روایات یاد شده، نکات بالا و هم چنین معارف بلندى نیز استفاده مى شود. به طور کلى بطن این آیه با ظاهر آن تطابق دارد، زیرا نزول قرآن در شب قدر، براى هدایت خلق و آگاهى آنان به شریعت و دین است، و این هم بدون وجود پیشوایى آگاه در هر زمان، امکان ندارد; همان گونه که ظرف نزول قرآن کریم شب قدر است، ظرف وجودى همه آن پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، فاطمه زهرا(علیها السلام) است .
4. معرفت و شناخت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)، به ویژه حضرت زهرا(علیها السلام) که با شناخت و درک شب قدر برابر است، به یقین یک شناخت ظاهرى نسبت به ایشان نیست، زیرا این گونه شناخت را دشمنان شان هم داشتند، بلکه شناختى در جهت نزول قرآن و حقیقت خود قرآن کریم است که دست یافتنى براى هر کس نیست .
خداوند متعال در سوره مبارک «واقعه» مى فرماید: «به مواقع نجوم ]و به سراسر آفرینش آن ها[ قسم مى خورم * و این قسمى بزرگ است، اگر بدانید * که به یقین این قرآنى است کریم * در نوشته اى مکنون و پوشیده اى است * که جز مطهّران ]پاکیزه شده[، کسى نمى تواند آن را مسّ کند.»(واقعه، 75ـ79) مقصود از «مسّ»، مطلق ارتباط و تماس معنوى است و خداوند مطهّران را در آیه دیگر چنین معرّفى مى فرماید: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطهیرا ;(احزاب،33) پس اهل بیت عصمت و عترت پاک پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) حقیقت قرآن را دریافته اند .
معصومان(علیهم السلام) که در مقام انسانیّت و خلافت مطلق الهى نور واحدند، ادراک شان به لحاظ باطن، براى دیگران امکان پذیر نیست; البته نه به جهت کثرت وجودى شان در عالم طبیعت که ماننددیگران درک پذیرند; به عبارت دیگر، در آن مرتبه عالى (مِن لَدُن حَکیم عَلیم)، پیامبر اکرم و اهل بیت(علیهم السلام) و قرآن کریم با هم هستند، یکى انزال شد و آن وجود مقدس به عالم طبیعت ارسال شدند و در این نشئه طبیعت، یکى ثقل اکبر شد و دیگر ثقل کبیر .
مرحله پایین تر قرآن کریم که به صورت الفاظ عربى است و جامعه انسانى در خدمت آن قرار دارد، رقیق شده «ام الکتاب» و «کتاب مکنون» است که مرحله عالى قرآن مى باشد تا براى عموم مردم فهم پذیر باشد و ملکوت و حقیقت قرآن، براى نوع مردم درک شدنى نیست، همین گونه است حقیقت اهل بیت(علیهم السلام) که همان حقیقت قرآن مى باشد و هرگز از یک دیگر جدا نمى گردند، بدون حجاب، براى خودشان روشن است و در پرده حجاب هاى گوناگون، براى دیگر اهل بهشت که در معنا اهل قرآن بوده اند، ظهور مى کند .•
منابع(. تفسیر فرات الکوفى، ابوالقاسم فرات کوفى(رحمه الله)، ص 581، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی/ اصول کافى، ثقة الاسلام کلینى(رحمه الله)، ج 1، ص 479، ح 4، دارالکتب الاسلامیه/ مرآة العقول، علامه مجلسى(رحمه الله)، ج 6، ص 48، دارالکتب الاسلامیة، / هزار و یک کلمه، آیت الله حسن زاده آملى، ج 2، ص 367ـ376، نشر دفتر تبلیغات/ قرآن در قرآن، آیت الله جوادى آملى، ص 35ـ80، مرکز نشر اسراء .)
یک. آیاتى که بر نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان دلالت دارند؛ مانند: آیه 185 سوره «بقره» و آیه 3 سوره «دخان» و آیه 1 سوره «قدر».
دو. آیاتى که بر نزول تدریجى قرآن در طول 20 یا 23 سال دلالت دارند؛ مانند آیه 106 سوره «اسراء» و آیه 32 سوره «فرقان».
در رابطه با این آیات و جمع بندی آنها نظرات مختلفی وجود دارد:
1. بیشتر اهل سنت و برخى از علماى شیعه (مانند شیخ مفید، سید مرتضى، ابن شهر آشوب) گفته اند: که منظور از نزول قرآن در شب قدر، آغاز و شروع نزول است که در ماه رمضان بوده است؛ زیرا هر حادثه اى را مى توان به زمان شروع آن نسبت داد1. از این رو به نظر این گروه از علما، طایفه اول از آیات در مقابل مفاد طایفه دوم قرار نمى گیرد.
2. برخى گفته اند: مقصود از «رمضان»، رمضان خاص نیست؛ بلکه نوع آن است؛ یعنى، در هر رمضان از هر سال، به اندازه نیاز مردم در همان سال، آیات قرآن به طور یکباره، بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل مى شد و سپس به حسب مواقع حاجت، همان آیات به دستور خدا و توسط جبرئیل بر پیامبرش (صلى الله علیه وآله) به طور تدریجی نازل می گشت. فخر رازى این احتمال را داده است2. روشن است که با این فرض، قرار گرفتن طایفه اول در برابر طایفه دوم منتفى مى گردد.
3. به نظر برخى، معناى طایفه اول آیات این است که بخش بزرگى از قرآن در ماه هاى رمضان نازل شده است و به لحاظ آن، انتساب نزول قرآن به ماه هاى رمضان هم صحت پیدا مى کند3.
4. برخى – از جمله شیخ صدوق – معتقدند: قرآن به صورت مجموع در یک شب قدر در بیت العزة یا بیت المعمور نازل گردید. سپس در طول 20 یا 23 سال به صورت تدریجى بر پیامبر نازل مى شد. این دیدگاه برگرفته از برخى شواهد روایى است؛ چنان که شیخ صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند: «قرآن یک باره بر بیت المعمور نازل شده است، آن گاه در طول بیست سال بر پیامبر نازل شده است».4
در این دیدگاه، نزول قرآن در بیت المعمور (محل جبرئیل) یا بیت العزّه تنها بر جبرئیل، ملک موکل وحى انجام گرفته است. بنابراین مراد از نزول قرآن در شب قدر نزول آن بر آسمان مزبور است تا ملک وحى، در زمان مناسب و به تناسب حوادث در اختیار پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار دهد.
5. برخى دیگر از علماى شیعه (مانند فیض کاشانى و ابوعبداللَّه زنجانى) آسمان چهارم را – که در روایات آمده است – بر قلب شریف پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) تأویل مى کنند و معتقدند: آن حضرت چهار مرتبه «جمادى، نباتى، حیوانى و انسانى» را به نهایت رساند تا آنکه حقیقت قرآن بر او نازل شد.
علامه طباطبایى این تأویل را مبرهن کرده و با فرق گذاشتن میان نزول دفعى و تدریجى، اظهار داشته اند؛ «تنزیل» همان نزول تدریجى است که مرحله قطعه قطعه و مقام تفصیل قرآن را شامل مى گردد. این دیدگاه بر گرفته از برخى شواهد قرآنى است، از جمله: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ».5
علامه طباطبایى علت نیاز به نزول دفعى را این گونه بیان کرده است: «قرآن کریم داراى یک حقیقت والا، روح باطنى و وجود بسیط است؛ همان گونه که واجد یک حقیقت تفصیل یافته و تجزیه شده در قالب الفاظ و کلمات است. یک بار همان حقیقت بسیط و روح کلى، سر بسته و متعالى قرآن از لوح محفوظ که مرتبه اى از علم الهى است، به صورت دفعى بر جان و روان پیامبر اکرم تجلى نمود،. زیرا کسى که معلم، مربى، بشیر، نذیر و رحمت براى عالمیان است، باید سرفصل ها، اغراض و اهداف اساسى دعوت و پیام آسمانى و کتاب خویش را به صورت کلى و اجمالى (اجمال در عین کشف تفصیلى) بداند و بر معارف عظیم الهى و آیین هدایت و حقایق عالى خلقت و اسرار وجود آگاهى یابد.6
بنابراین علت نزول دفعى قرآن، آگاهى یافتن از اهداف، برنامه ها، هدایت ها و حقایق به صورت اجمالى و کلى است و پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى بایست از این گونه علم و فیض غیبى بهره مند مى شد. البته «نزول تدریجى» و متناسب با حوادث و نیازها، براى تثبیت قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) تأثیر فراوانى داشته و ترتیب نزول آیات الهى براى راهنمایى بشر و ارائه الگو، جهت شکل گیرى یک تمدن اسلامى، بسیار راه گشا و کارساز بوده است.
از میان دیدگاه هاى مختلف، قول علامه طباطبایى مؤیدات کلامى دارد؛ اما برخى از محققان علوم قرآنى، دلایل او را کامل ندانسته و معتقدند: آنچه به طور مسلم مى توان پذیرفت، تنها همان نزول تدریجى است و فضیلت ماه مبارک رمضان، در این است که آغاز نزول آیاتى از قرآن به عنوان کتاب هدایت بشرى در این ماه است.7
——————-
پی نوشت ها:
1 ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید، ج 1، ص 113.
2 ر.ک: التفسیر الکبیر، ج 5، ص 85.
3 ر.ک: سید قطب، فى ظلال القرآن، ج 2، ص 79.
4 ر.ک: صدوق، الاعتقادات، ص 101، و بحارالانوار، ج 18، ص 250.
5 هود (11)، آیه 1.
6 براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. المیزان، ج 2، صص 15 و 18، ج 18، ص 139، ج 14، صص 231 و 232.
ب. قرآن در تفسیر، تفسیر موضوعى، جوادى آملى، صص 72-74.
7 ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید، ج 1، ص 101-121.
ب. رابطه شب قدر و حضرت زهرا ع
در این جا چند نکته شایان توجه است:
1. در روایاتى، شب قدر به حضرت فاطمه(علیها السلام) تفسیر و معنا شده است، این روایات به چند گونه بیان شده است. در حدیثى امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «اِنّا اَنزَلنـهُ فى لَیلَةِ القَدر، اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حقّ معرفتها فقد ادرک لیلة القدر و انّما سمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها ـ (أو من معرفتها الشک) و قوله وما اَدرکَ ما لَیلَةُ القَدر * لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر یعنى خیر من الف مؤمن و هى أم المؤمنین; مراد از «لیلة» حضرت فاطمه(علیها السلام) و از «قدر» خداوند متعال است، پس هر کس فاطمه را به درستى بشناسد، لیلة القدر را درک کرده است و فاطمه را فاطمه نام نهاده اند، زیرا موجودات به شناخت او نخواهند رسید.» سپس در این که شب قدر بهتر از هزار ماه است مى فرماید: «فاطمه بهتر از هزار مؤمن است، زیرا او ام المؤمنین است .»•
در حدیثى دیگر از امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) در پاسخ شخصى که از تفسیر بطن آیات نخستین سوره دخان پرسیده مى خوانیم: اما «لیلة» منظور حضرت فاطمه(علیها السلام) است و «فیها یُفرَقُ کُلُّ اَمر حَکیم» یعنى از وجود او خیر کثیر بیرون مى آید که مراد از آن مردى حکیم و مردى حکیم و مردى حکیم است.» سپس آن مردان حکیم را توصیف مى فرماید که همان پیشوایان معصوم از نسل فاطمه(صلى الله علیه وآله وسلم) مى باشند .•
2. همان گونه که در خود حدیث دوم اشاره شده، تأویل لیلة القدر به فاطمه الزهرا(علیها السلام)، در واقع بیان بطنى از بطون است که از ظرافت ویژه اى برخوردار مى باشد .
3. تشبیه آن حضرت به «لیلة»، به جهت پوشیدگى و عفاف ایشان است یا به جهت تاریکى ظلم و ستمى است که آن حضرت را فرا گرفته است .•
مى توان گفت که تأویل «لیلة مبارکه» به حضرت فاطمه(علیها السلام) بدین مناسبت است که خداى متعال از سویى شب را مایه آرامش دانسته «وجَعَلَ الَّیلَ سَکَنـًا»(انعام،96)• و از سوى دیگر شب قدر را شبى مبارک و مایه سلامت قرار داده و سرنوشت ها را به آن پیوند داده و هر امر محکمى را از آن جارى ساخته است .
این همه بخشى از برکاتى است که نظایرش از آن بانوى بى مانند و نسل مبارکش سرچشمه مى گیرد، اوست که خداوند مایه آرامش امیرمؤمنان(علیه السلام) و محور عواطف اهل بیت(علیهم السلام) است، بلکه او ام ابیها و ام الائمه است. نسل مبارک او موجب تداوم نسل رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و مایه استمرار امر ولایت و پیشوایى دین و پاسدارى از خطّه ناب توحید و قرآنند .
چرا حضرت صدّیقه زهرا(علیها السلام) لیلة القدر نباشد و حال آن که یازده کلام الله و قرآن ناطق در این شب نازل شده و انسان به فعلیّت رسیده، همان قرآن ناطق است .•
البته با دقت در خود روایات یاد شده، نکات بالا و هم چنین معارف بلندى نیز استفاده مى شود. به طور کلى بطن این آیه با ظاهر آن تطابق دارد، زیرا نزول قرآن در شب قدر، براى هدایت خلق و آگاهى آنان به شریعت و دین است، و این هم بدون وجود پیشوایى آگاه در هر زمان، امکان ندارد; همان گونه که ظرف نزول قرآن کریم شب قدر است، ظرف وجودى همه آن پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، فاطمه زهرا(علیها السلام) است .
4. معرفت و شناخت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)، به ویژه حضرت زهرا(علیها السلام) که با شناخت و درک شب قدر برابر است، به یقین یک شناخت ظاهرى نسبت به ایشان نیست، زیرا این گونه شناخت را دشمنان شان هم داشتند، بلکه شناختى در جهت نزول قرآن و حقیقت خود قرآن کریم است که دست یافتنى براى هر کس نیست .
خداوند متعال در سوره مبارک «واقعه» مى فرماید: «به مواقع نجوم ]و به سراسر آفرینش آن ها[ قسم مى خورم * و این قسمى بزرگ است، اگر بدانید * که به یقین این قرآنى است کریم * در نوشته اى مکنون و پوشیده اى است * که جز مطهّران ]پاکیزه شده[، کسى نمى تواند آن را مسّ کند.»(واقعه، 75ـ79) مقصود از «مسّ»، مطلق ارتباط و تماس معنوى است و خداوند مطهّران را در آیه دیگر چنین معرّفى مى فرماید: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطهیرا ;(احزاب،33) پس اهل بیت عصمت و عترت پاک پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) حقیقت قرآن را دریافته اند .
معصومان(علیهم السلام) که در مقام انسانیّت و خلافت مطلق الهى نور واحدند، ادراک شان به لحاظ باطن، براى دیگران امکان پذیر نیست; البته نه به جهت کثرت وجودى شان در عالم طبیعت که ماننددیگران درک پذیرند; به عبارت دیگر، در آن مرتبه عالى (مِن لَدُن حَکیم عَلیم)، پیامبر اکرم و اهل بیت(علیهم السلام) و قرآن کریم با هم هستند، یکى انزال شد و آن وجود مقدس به عالم طبیعت ارسال شدند و در این نشئه طبیعت، یکى ثقل اکبر شد و دیگر ثقل کبیر .
مرحله پایین تر قرآن کریم که به صورت الفاظ عربى است و جامعه انسانى در خدمت آن قرار دارد، رقیق شده «ام الکتاب» و «کتاب مکنون» است که مرحله عالى قرآن مى باشد تا براى عموم مردم فهم پذیر باشد و ملکوت و حقیقت قرآن، براى نوع مردم درک شدنى نیست، همین گونه است حقیقت اهل بیت(علیهم السلام) که همان حقیقت قرآن مى باشد و هرگز از یک دیگر جدا نمى گردند، بدون حجاب، براى خودشان روشن است و در پرده حجاب هاى گوناگون، براى دیگر اهل بهشت که در معنا اهل قرآن بوده اند، ظهور مى کند .•
منابع(. تفسیر فرات الکوفى، ابوالقاسم فرات کوفى(رحمه الله)، ص 581، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی/ اصول کافى، ثقة الاسلام کلینى(رحمه الله)، ج 1، ص 479، ح 4، دارالکتب الاسلامیه/ مرآة العقول، علامه مجلسى(رحمه الله)، ج 6، ص 48، دارالکتب الاسلامیة، / هزار و یک کلمه، آیت الله حسن زاده آملى، ج 2، ص 367ـ376، نشر دفتر تبلیغات/ قرآن در قرآن، آیت الله جوادى آملى، ص 35ـ80، مرکز نشر اسراء .)