جنبش سیاسی بابیه و آموزههای مهدویت
۱۳۹۳/۰۷/۲۹
–
۹۶ بازدید
جنبش سیاسی بابیه و آموزههای مهدویت
علی محمد شیرازی، فرزند میرزا رضای بزاز، مؤسس فرقه بابیه است؛ وی، اول محرم ۱۲۳۵ ق در شیراز به دنیا آمد.[۳] تحصیلات ابتدایی را در شیراز طی کرد و نزد شیخ عابد از شاگردان سران شیخیه (شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی) درس خواند.[۴] وی پنج سال در بوشهر به تجارت پرداخت. پس از آن، به عراق رفت و در درس سید کاظم رشتی شرکت کرد و مورد توجه استاد خود قرار گرفت. پس از بازگشت، به ریاضت در هوای بسیار گرم بوشهر پرداخت.
چکیده
جنبش سیاسی بابیه و آموزههای مهدویت
علی محمد شیرازی، فرزند میرزا رضای بزاز، مؤسس فرقه بابیه است؛ وی، اول محرم 1235 ق در شیراز به دنیا آمد.[3] تحصیلات ابتدایی را در شیراز طی کرد و نزد شیخ عابد از شاگردان سران شیخیه (شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی) درس خواند.[4] وی پنج سال در بوشهر به تجارت پرداخت. پس از آن، به عراق رفت و در درس سید کاظم رشتی شرکت کرد و مورد توجه استاد خود قرار گرفت. پس از بازگشت، به ریاضت در هوای بسیار گرم بوشهر پرداخت.
چکیده
هر مکتب و یا آموزه عقیدتی، به مقداری که ظرفیت اصلاح مردم و ایجاد تحولات مثبت در جامعه را داشته باشد، به همان میزان میتواند زمینه سوء استفاده راهزنان و فرصت طلبان را داشته باشد. آموزههای خاص تشیع، مانند انتظار، شهادت طلبی و موعودباوری هم از این مقوله استثناء نیست؛
پیروان فرقه بابیه با استفاده از فضای خاص سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی که در زمان بروز آن فرقه وجود داشت این آموزهها را در جهت بسیج مردم در نفی اسلام و ایجاد بدعت در اعتقادات به کار گرفتند و با بهره گیری از عناوین، کار تشکیلاتی و برنامهریزی بلند مدت زمینه تشکیل فرقه ضاله بهائیت را هم ایجاد نمودند که مورد بهرهبرداری استبداد و استعمار در تثبیت حاکمیت آنها بر مردم قرار گرفت.
ما در این مقاله در پی آنیم که راهکارهای سیاسی پیروان و مدعیان بابیه را در جهت کسب قدرت با استفاد از ابزار فرهنگی و عقیدتی بررسی نموده و پیامدهای آن را نیز تشریح نمائیم.
کلید واژهها: آموزههای مهدویّت، علی محمد باب، بابیت، شخصیت سازی، بهائیت، فرقه سازی استبداد، استعمار، عارف نمایی، کار تشکیلاتی.
مقدمه
در فضای به وجود آمده از تفکر اخباریگری موجود در حوزههای درسی مختلف، از جمله مکتب شیخیه در قرن دوازدهم قمری که با سلسله دروس شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، پیگیری میشد، گروهی از کسانی که به نوعی با دروس و استادان شیخی مسلک مرتبط بودند، با یک برنامهریزی حساب شده، در پی آن برآمدند که با استفاده از برخی احادیث یا اخبار ضعیف و جعلی و نیازمند به تحلیل و کار فقه الحدیثی، آموزههای مهدویت (شامل اصل مهدویت و مفاهیم قائم، انتظار، نیابت و …) و آموزههای مرتبط با امامت و ولایت (مانند جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قیام، و تولی و تبری) را مورد سوء استفاده قرار دهند و به ایجاد یک تشکیلات سیاسی خاص بپردازند.
شرایط فشار اختناق داخلی دوران قاجار و تبعیض و فساد ساختاری حکومتی که باعث نارضایتی عمومی و یأس و درماندگی مردم شده بود نیز میتوانست افکار عمومی را آماده پذیرش مباحث مهدوی کند. در چنین شرایطی، علی محمد شیرازی با تعدادی از یاران نزدیک خود، ادعای نیابت خاص و موعود و قائم بودن را برای خود مطرح کردند و با بهرهگیری از سیستم خاص فرماندهی و جانشینهای متوالی و تشکیل گروههای ترور و فشار، تلاش کردند علما را از صحنه سیاسی خارج کنند و خود را در قالب مقام برتر از عالمان در عرصه اجتماعی و در جایگاه گروههای مرجع جدید مطرح کنند.
همراهی و همکاری متقابل استعمار و بابیه و حمایت مالی، اطلاعاتی و سیاسی استعمار روس و بعدها انگلیس میتوانست در آغاز یا حداقل تداوم آن شورش و بدعت، کمک خوبی باشد. اساس برنامه ریزی سیاسی توسط سران بابی، تشکیل گروههای رهبری و عملیاتی بود که در پوشش عناوین و القاب مقدس، به عنوانواجب الاطاعة بودن افراد، مشارکت داوطلبانه و خود جوش پیروان انجام میشد.
تفکر انتظار رهبران و به اصطلاح مظهرهای الهی و موعودهای جدید که در آینده به طور مستمر میآمدند، پشتوانه فرهنگی خاصی بود که برای حفظ و انسجام تشکیلات بابی مؤثر و حیاتی بود؛ بنابراین اهداف سیاسی بابیه، آشوب و تشنج در حکومت و ترور شخصیتی علما و یا مسؤولان دلسوز حکومتی و سرانجام تشکیل حکومت بود. راهکار اصلی آنها تحریک احساسات مذهبی و به کارگیری عقبه فرهنگی هزار ساله تشیع در کشور، در قالب تشکیلات نظامی متهورانه بود. پیامدهای آن را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1. کشتار انسانهای بیگناه، اعم از فریب خوردگان بابی و مسلمانان مقاوم برابر انحرافات بابیه؛
2. نفوذ و ورود بیشتر استعمار روس و انگلیس در عرصههای اجتماعی و مذهبی مردم و دخالت آشکار به بهانه میانجیگری و ایجاد آرامش در مسائل داخلی ایران؛
3. تشکیل فرقه کاملا سیاسی و ضد اسلامی و ضد شیعی بهائیت که در دراز مدت بتواند با تنها حکومت مبتنی بر آموزه مهدویت و ولایت فقیه در عصر غیبت به صورت پنهانی یا آشکارا مقابله کند. مطلب در خور تأمل آن است که بر اساس احکام و آموزههای بهائیت، دخالت در سیاست و حکومت، بر افراد و تشکیلات بهائی ممنوع است و اقدامات سیاسی باعث خروج آنها از بهائیت میشود[1]
ولی همان طور که بابیه در پوشش اقدام مذهبی و تحت عنوان پیشگامان ظهور، حرکت سیاسی آشکاری انجام دادند، بهائیت هم امروزه با کمک رسانههای جدید و با کمک از وسایل ارتباطی نو، در قالب دفاع از به اصطلاح دین و آیین خود، به تخریب حکومت اسلامی میپردازد.[2]
مؤسس بابیه
علی محمد شیرازی، فرزند میرزا رضای بزاز، مؤسس فرقه بابیه است؛ وی، اول محرم 1235 ق در شیراز به دنیا آمد.[3] تحصیلات ابتدایی را در شیراز طی کرد و نزد شیخ عابد از شاگردان سران شیخیه (شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی) درس خواند.[4] وی پنج سال در بوشهر به تجارت پرداخت. پس از آن، به عراق رفت و در درس سید کاظم رشتی شرکت کرد و مورد توجه استاد خود قرار گرفت. پس از بازگشت، به ریاضت در هوای بسیار گرم بوشهر پرداخت.
او، پس از مرگ سید کاظم رشتی در سال 1259 ق، چهل روز با عدهای از یاران خود در کوفه اعتکاف کردند و بعد خبر دادند که وی (علی محمد شیرازی) به عنوان جانشین و رکن رابع[5] انتخاب شد.[6] در سال 1260 ق باب (امام زمان) بودن خویش را ادعا کرد. البته ادعاهای ذکر بودن، مهدویت و رسالت را نیز در سالهای بعد مطرح کرد.[7] پس از مخالفت علما و مناظره با وی، تنبیه شد و توبه کرده، توبه نامهای خطاب به حاکم قاجار نوشت؛[8] ولی همان گونه که گفته شد، باز به ادعاهای دیگر پرداخت و یاران وی در مازندران، زنجان، بدشت و … شورشهایی ترتیب دادند.[9] سرانجام علما به قتل وی فتوا دادند و به دستور امیر کبیر در تبریز اعدام شد.[10]
پس از وی، یحیی صبح ازل طبق وصیت او به جانشینی رسید؛ اما پس از چند سال، میرزا حسینعلی برادر کوچک صبح ازل با حمایت استعمار، فرقه جدید بهائیت را تشکیل داد و پس از وی نیز عباس افندی، پسر ارشد او و سپس شوقی افندی نوه دختری میرزا حسینعلی به رهبری رسیدند. پس از آن، تشکیلاتی به نام بیت العدل در فلسطین اشغالی، امور بهائیان را کنترل و هدایت میکند. از همان آغاز، انگلیس، روسیه[11]و سپس آمریکا از بهائیت دفاع کردند؛ آمریکا برابر جمهوری اسلامی از آنها حمایت خاص انجام داد.[12]
پس از ذکر این مقدمه، به بررسی اهداف و عملکرد بابیان و استعمارگران، در دو محور جداگانه میپردازیم.
محول اول: اهداف و راه کارهای عناصر داخلی
1. اهداف و انگیزههای عناصر داخلی در بابیه
در هر حرکت سیاسی ـ اجتماعی، انگیزهها و اغراض افراد اصلی یا سران و حتی عموم پیروان آن حرکت، در عملکرد و شیوههای تشکیلاتی آن، تأثیر فراوان دارد. در مباحث سیاسی نیز هنگامی که علل وفاداری مردم به یک حاکمیت یا نظام را میشمارند، انواع وفاداری به شخص، وفاداری به اصل نظام یا وفاداری به نوع نظام و ایدئولوژی آن نظام عنوان میشود؛ از یک منظر، حرکت بابیه را میتوان جنبش اعتراض آمیز برابر استبداد داخلی ایران در زمان قاجار و ظلم و تعدی اقتصادی حال از نظام فئودالیته، دانست[13]، یعنی انگیزه وفاداران یا همراهان این جنبش، اقتصادی، اجتماعی بوده است. ولی به طور کلی چند مورد از اهداف داخلی را میتوان ذکر نمود:
1-1. جلب مشارکت عمومی با تحریک احساسات
شعار ظهور امام زمان و پایان دوران استبداد و تجاوز و رسیدن دوران گشایش و رسیدگی به محرومان در شرایط خاص مذکور میتوانست بُرد زیادی داشته باشد؛ لذا در مقاطع حساس از آشوبها و درگیریها، بابیه با شعار «یا صاحب الزمان» حرکت خود را شروع میکردند. برای نمونه در گزارشی که مأموران مخفی امیر کبیر از جلسه بابیه میآوردند، بیان شده است که بابیها قصد دارند، جمعه به مسجد شاه چراغ بریزند و میرزا ابوالقاسم امام جمعه را به قتل رسانده، پس از آن، با فریاد «یا صاحب الزمان» به ارگ سلطنتی بریزند و فسادی به پا کنند و به شاهنشاه و اتابک اعظم سوء ادبی کنند.[14]
همین گزارش و وقایع مهم قلعه طبرسی، شورش زنجان، واقعه بدشت، … و حتی جریان اعدام علی محمد باب نشان میدهد در شرایط بحرانزده جامعه از لحاظ سیاسی و اقتصادی، جامعهای ناراضی و آماده تحول و انقلاب وجود دارد که یک عقیده قوی و پرظرفیت مثل انتظار ظهور هم میتواند آن شعله را برافروختهتر کند؛ لذا ادعای ظهور امام میتوانست زمینهای برای تخلیه عقدههای اجتماعی اقشار مستضعف و ناراضی از حکومت باشد.
بر اساس کتب مربوط به این حوادث (مانندفتنه باب اثر اعتضاد السلطنه)، مردم ظرفیت پذیرش امور غیبی یا دست غیبی نجات را داشتهاند، لذا در بسیاری از این وقایع، صحبت از امدادهای غیبی میشود؛ مانند ادعای وقوع معجزات در قلعه طبرسی یا شکست ناپذیری در وقایع زنجان و نیز فریب خوردن گروهی از مردم در جریان فرار اولیه علی محمد از چوبه دار و تصور غایب شدن او یا به آسمان رفتن وی. این تصورات، در حالی صورت میگرفت که مردم با اطلاع از توبه علی محمد باب و جریان مناظرات و اثبات ضعف علمی سران بابیه، به انحراف و بطلان این جریان پی برده بودند؛ ولی باز هم شرایط خاص باعث میشد زمینه بازگشت به آن تصورات فراهم شود.
هر چند به دلیل تلاش فراوان علمای آن عصر و نیز امرای شایسته چون امیر کبیر، این اغراض و تصورات، توفیق چندانی نیافت، اما به هر حال، ظرفیت یک آشوب عمومی در این ادعا وجود داشت.
1ـ2. حذف رقباء و کسب پایگاه اجتماعی اصلی
قدرت طلبی و کسب پایگاه اجتماعی بالا، از موارد دیگر مربوط به انگیزههای بابیه است که بیشتر مربوط به سران بابیت میشود؛ چه بر اساس خاطرات کینیاز دالگورکی (سفیر مختار روس در ایران) که بیان میکند من پیشنهاد ادعا را به علی محمد باب دادم و قول حمایت دادم و چه بر اساس موقعیت ممتازی که برای عالمان در سطح مرجعیت در زمان غیبت وجود داشته است و مردم، دستورات و دست خطها و رهنمودهای آنها را به منزله حکم امام زمان دانستند و این موقعیت، میتوانست برای عدهای از عالم نماها، فریبنده و وسوسه انگیز باشد.
این که عالم جامع الشرایط، ولی امر و واجب الاطاعة باشد، مطلبی نیست که به سادگی بتوان از آن گذشت. این، یک خاستگاه و سرچشمه قدرت غیر رسمی است که همواره حکومتها و قدرتهای رسمی را تحت تأثیر قرار داده است. شاید بتوان آن را از مقوله حکومت در سایه یا حکومت زیرزمینی خواند که در عرف سیاسی امروز مشهور است.
ادعای نزول کتاب آسمانی، داشتن معجزه و کرامت و علم لدنی، میتوانست موقعیتی بالاتر از هر عالم و مرجع تقلیدی به علیمحمد شیرازی بدهد و باعث ارتقای پایگاه اجتماعی وی باشد. حتی این مسأله را بهائیان نیز که مشروعیت خود را بر اساس بابیه میدانند، مطرح میکنند که مقام مظهر الاهی حسین علی بها (مؤسس بهائیت) فراتر از انبیا هم بوده است.[15]
قرینهای که بر این حس قدرت طلبی و موقعیتجویی وجود دارد آن است که درباره علمای اسلام و شیعه، تعابیر تند و نفیکننده فراوان در کتب بابیه و بهائیه به چشم میخورد.[16] این عقده گشایی لفظی، حاکی از انگیزه درونی و هدف بلند مدت آنها در نفی جایگاه اجتماعی عالمان و جایگزینی خود در آن موقعیت است.
1ـ3. شخصیت سازی و عارف نمایی
یکی از روشهای نسبتا کار آمد گروهها و مدعیان دروغین در جذب تودههای مردم، تصویرسازی ذهنی و ایجاد شخصیتهای به ظاهر عارف مسلک بوده است؛ چرا که در چنین فضایی، برای سرسپردگی پیروان، جای استدلال و منطق و خردورزی خالی میماند و افراد فریب خورده به محض توهم حقانیت و به اصطلاح عظمت و ماورائی بودن رهبران، به اطاعت محض از آنها درمیآیند و حتی در تناقضات موجود در گفتارها و کلام آنها تفکر و تحلیل را روا نمیدانند.[17]
این موضوع در طول تاریخ باعث شده است فرقهها و نهضتهای بزرگ و کوچک سیاسی و اجتماعی شکل بگیرد و صدمات جانی و مالی فراوان به موافقان و مخالفان آنها وارد شود. نمونه این حرکات را در نهضت قادیانه پاکستان و مهدی سودانی در سودان میتوان دید. با مراجعه به منابع متعدد مربوط به این وقایع، میتوان بررسی کرد که چگونه رهبران این جریانات مردم را مقهور و مسحور کلمات و رفتار خود میکردند. و اختلافات یا جنگها و آشوبهایی را که عمدتا در خدمت استعمار بود راه انداختند. در اینجا چون بحث ما در مورد جریان بابیه است، به نمونههایی از جریان شخصیتسازی در بابیه اشاره میکنیم.
1. در کتاب نقطة الکاف، از منابع مهم بابیه، (ص104 به بعد) ضمن نقل کلماتی از سران شیخیه در این باره که به شاگردان وعده میدادند به خدمت باب امام زمان خواهید رسید، ماجرای اعتکاف پس از مرگ سید کاظم رشتی (برای تعیین جانشین و رکن رابع) را نقل و نتیجه آن اعتکاف را چنین بیان میکند:
لهذا تیر دعای با صدق و اخلاص نقطه انداز پرده دعوت به اجابت رسیده و در عالم اشراق به تجلی معرفت، جمال غیبی آن شمس وحدت مرآت فؤادش متجلی گردیده و بیت طلوعش را که کعبه حقیقت بوده عارف شده و لهذا قدم طلب در سبیل وصالش گذارده و به سوی کشور شیراز جان افزا شتابیده ]تا با علی محمد باب به عنوان جانشین غیبی سید کاظم ملاقات کنند[… .
2. در همان منبع (ص110)، برای اثبات به اصطلاح امی بودن علی محمد باب و اثبات ادعاهای وی، ماجرای درس خواندن او در مکتب سید کاظم رشتی را چنین توجیه میکند:
خلاصه آن که بعد از دوره تجارت، روانه به ارض نجف اشرف گردیدند، به عنوان زیارت تربت مطهر باب ]پدر[ بزرگوار خود و قریب مدت یک سال در آن حدود متبرکه تشریف فرما بودند و آثار غریب و عجیب در هنگام ورود به حرم اجداد طاهرینش و کیفیت زیارت و حضور آن جناب مشاهده گردیده بود که خلق کثیری متحیر شده بودند و این که معروف شده که آن جناب به درس مرحوم سید حاضر میشدند به عنوان تلمّذ صحت ندارد؛ ولی آن جناب گاه گاهی به مجلس موعظه آن مرحوم تشریف میآوردند.
و مرحوم سید ـ اعلیالله مقامه ـ از نور باطن آن سرور مستمد بودند و لکن آن قوم من سر هذه الامر لا یشعرون.
باید توجه کرد که بر اساس منابع موجود بهائیت و بابیت، مبنای مشروعیت اقدام و حرکت بابیه ـ به ویژه علی محمد بابـ، زمینهسازی و پس از آن، وقوع ظهور امام زمان معرفی میشود که آن را هم به دروس سید کاظم رشتی و وعدههای نزدیک بودن ظهور مستند میکنند.
در واقع، مشروعیت شخصیت باب را به مکتب شیخیه مستند میکنند؛ اما از طرفی در نمونههای ذکر شده، شخصیت ماورایی و فوق العاده باب را فراتر از آن میدانند که از شیخیه و رهبران آن بهره گرفته باشد. این بحث، شبیه حرکتهای سیاسی برخی از فعالان سیاسی دنیا میباشد که برای تحکیم عقبه فکری و عقیدتی، به بحث ادیان، موعود، منجی و ارزشها و حقوق انسانها تمسک میکنند؛ ولی در عمل و هنگام اجرای روشها همان آموزهها و مقدسات به گونهای تحقیر یا نفی میشود. این، در واقع همان شیوه حذف رقیب و جانشینی قدرت است که در این مقاله، به آن اشاره شده است.
3. حرکت شخصیت سازی، به شخص علی محمد باب منحصر نبوده است و چون بر اساس همان سلسله مراتب مذکور در این مقاله، افراد دیگر در بابیه هم تأثیر گذار بودهاند، به تناسب جایگاهشان در این فرقه و این حرکت سیاسی، مورد تمجید و ستایش قرار گرفتهاند؛ از جمله درباره محمد علی بار فروش ـ موسوم به قدوس ـ چنین آمده است:
… یک روز در خدمت حضرت بودم قبل از آن که امر ایشان ظاهر گردد و کسی ایشان را بشناسد … آن جناب شروع کردند از تغییرات عالم بیان نمودن … و در همان سال که شهید شدند قبل از رفتن به خراسان فرمودند: «در همین سال، شخص بزرگی را در این میدان، به خواری شهید میکنند و نعش او را با این سوفالها آتش میزنند» … و همچنین در خطبة الازلیه که به جناب آخوند ملا محمد حسین در راه خراسان نوشتند، خبر شهادت ایشان را با هفتاد نفر از صلحا دادند و خبر شهادت خود را نیز داده … .[18]
نمونه دیگر قرة العین (زرین تاج) است که علی رغم تمام مفاسد و انحرافات وی در جریان شورش بابیه از همان زمان تاکنون توسط بابیه و بهائیه مورد تقدیس و احترام فراوان واقع شده است. نقش مهم او در اعلان نسخ اسلام در بدشت و راهاندازی شورشهای پس از آن، میتواند دلیل مناسبی برای تقدیس و قائل شدن عصمت و طهارت برای تطهیر دستورات و مفاسد وی باشد؛ از جمله در این باره آمده است:
از جمله مطهرات، نظر آل الله میباشد؛ زیرا که مراد از نظر ایشان، اراده ایشان میباشد و اراده ایشان، همان اراده آل الله هست و حکم حلال و حرام، موقوف بهارادة الله میباشد. و لهذا ایشان (قرة العین) مدعی شدند که من مظهر جناب فاطمه علیها السلام میباشم و حکم چشم من، حکم چشم مبارک ایشان است و هر چه من نظر نمایم، ظاهر میشود؛ پس فرمودند: «ای اصحاب هر چه را در بازار گرفتید، بیاورید من نظر نمایم، تا حلال شود» و اصحاب چنین کردند. …[19]
حاجی ملا صالح خطاب به قرة العین گفته بودند: «ای دختر! هرگاه تو خودت ادعای بابیت مینمودی، مرا گوارا بود تسلیم امر تو را نمودن، وای کاش تو پسر بودی تا مرا فخر عالمیان میبود. چه کنم که تو با این همه فضیلت، تابع این جوان شیرازی شدی.
مشاهده میشود که سوء استفاده از هوا و هوسهای نفسانی در پوشش طهارت و معنویت ساختگی برای قرة العین باعث شده است که جوانهای بابی (که عمدتاً در آغاز جوانی و بین 20 تا 30 سال بودند) تابع و مطیع محض دستورات امثال قرة العین باشند و بر ضد مردم مسلمان و حکومت، اقدامات نظامی شکل دهند و حتی تا پای جان، بر سر آن ادعاها و اقدامات بایستند. نمونههای جدید این نوع فرمانبرداری و به اصطلاح جان نثاری را در پیروان مدعیان جدید که حرکات سیاسی بر ضد اسلام و نظام اسلامی را راه اندازی کردهاند، در اخبار و مطبوعات مشاهده میکنیم.
مطلب دیگر آن که این تقدس نمایی و مقدس سازی تنها به کتاب نقطة الکافمنحصر نمیباشد.
در بسیاری از کتب بهائیت (مانند نقطه اولی، تاریخ ظهور الحق، تاریخ مظاهر مقدسه و …) که در آغاز به جریان بابیه اشاره میکند و مشروعیت خود را به آن منتسب مینماید و نیز در منابع دیگر بابیه و همچنین سایتها و منابع رسانهای بهائیت، این اقدام دنبال میشود؛ لذا اقدام بابیه را نوعی نوآوری در ادیان معرفی مینمایند؛ این که نقطة الکاف را مطرح نمودیم به آن دلیل است که یکی از معتبرترین منابع تاریخی در بابیه شناخته میشود، در همین کتاب و کتب دیگر، با سوء استفاده از اخبار مربوط به آخرالزمان و علائم الظهور و تقدیس زمانها و مکانها و افراد منتسب به بابیه، تلاش مضاعفی برای شخصیت سازی را ساماندهی میکنند.
پی نوشت ها:
[1]. اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، ص336 و 337. [2]. از جمله ر.ک: سایت های bahiview , newnegah. [3]. علی محمد شیرازی، بین الحرمین؛ لغت نامه دهخدا، ج9، ص33. [4]. با استفاده از: اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص63ـ 64. [5]. رکن رابع، به عنوان یکی از اصول عقاید، توسط گروهی از شیخیه مطرح شد که معنای آن، واسطه یا نایب خاص بین امام معصوم و مردم است. [6]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، ص105. [7]. رک: علی محمد شیرازی، احسن القصص، ص1؛ دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص17؛ دایرة المعارف تشیع، ج3، ص4ـ 5، علی محمد شیرازی، بیان، ص3. [8]. ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، ص204 و 205، چاپ ترکستان. [9]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، لیدن، 1328، ص162. [10]. دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص18ـ 19 زیر نظر سید مصطفی میر سلیم، تهران 1358ش. [11]. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، ص170، به نقل از قرن بدیع، جزء4، ص164، و نیز نامهای از سن پالو، ص17 ـ 3؛ خاطرات صبحی، ص94. [12]. رویدادها و تحلیلها، شماره 104، 105، ص27 و 28. [13]. زاهدانی، بهائیت در ایران، ص47. [14]. محمد رضا فشاهی، واپسین جنبش قرون وسطایی در قرن19، انتشارات جاویدان، چاپخانه محمد حسن علمی، تهران 1355ش. [15]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، ص202، حضرت ذکر (علی محمد) در کتاببیان نوشتهاند که در ارض صاد چه مقدار از علما و فضلا و سادات بودند و سالهای سال، انتظار ظهور می کشیدند. همین که حق ظاهر گردید، از او محتجب شدند؛ چون که بر خلاف خواهش ایشان ظاهر گردید. [16]. باب، در تفسیر سوره یوسف گفته است: «من از محمد افضلم که او گفته: بشر، از آوردن یک سوره عاجز است» و من میگویم: بشر، از آوردن یک حرف کتاب من عاجز است» (مفتاح الباب، ص77). [17]. ر.ک: ویژهنامه کژ راهه، مجله جام جم، اسفند 86 و نیز: ویژه نامه عارف نمایان؛ مجله پویا، مرکز پژوهشهای فرهنگی، زمستان 86. [18]. نقطة الکاف، ص198 و 199. [19]. نقطةالکاف، ص149 و 141.