طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جنگ جمل

جنگ جمل


جنگ جمل

۱۳۹۵/۰۴/۲۶


۱۵۶۰ بازدید

سنی ها میگویند در جنگ جمل عده ای از منافقین به سمت سپاه امام علی و عایشه تیراندازی کرند به همین علت جنگ شد وگرنه امام علی با عایشه مشکلی نداشت.درسته؟

یکی از مواردی که اهل سنت در جواب از آن عاجز مانده و دست به توجیهات عجیب و غریبی زده اند ماجرای جنگ جمل است. جنگی که میان طلحه و زبیر و عایشه از یک طرف با خلیفه مشروع و امام زمان خودشان یعنی امیرمومنان علی علیه السلام انجام گرفت.اهل سنت که این تعارض را دیده اند از یک طرف نمی توانند حکم به یاغی بودن سران جمل کنند چرا که آنان را جزو عشره مبشره و بهشتیان سفارش شده می دانند و از طرف دیگر نمی توانند اقدام آنان بر علیه خلیفه وقت که خوشان با ایشان بیعت کرده بودند را توجیه کنند لذا در توجیهی عجیب یا می گویند:
این جنگ بنا به حیله‌سازی چند نفر مفسد به صورت اشتباهی رخ داد و در میانِ ایشان نه رنجشی وجود داشت و نه می‌خواستند که با هم جنگ کنند.
این توجیه بسیار ساده لوحانه و غیر منطقی است. مگر می شود کسانی را که آنان مقامشان را تا حد عصمت بالا می دانند دچار چنین اشتباه کودکانه ای شوند. آیا می شود خون هزاران نفر که در این جنگ کشته شده اند را اینگونه توجیه کرد؟ آیا میتوان صدها مدرک و سند معتبر روایی و تاریخی را که عمدی بودن شورش آنان را برملا می کند انکار کرد؟ چرا عایشه به عنوان تنها بازمانده این شورش هیچگاه به اشتباهی و گول خوردن خود اشاره نکرده و همه جا از این عمل خود که به عمد صورت گرفته بوده ابراز پشیمانی نموده است.
جالب این است که در نهایت به توجیه بدتری دست زده و میگویند: اجتهد و اخطا، یعنی آنان اجتهاد کردند و خطا در اجتهادشان مرتکب شدند!! واقعا چگونه می توان این عمل را اجتهاد نامید؟ مگر اجتهاد شرائط و ضوابط خودش را ندارد؟ آیا امکان دارد بگوییم هر یک از اصحاب چون صحابی پیغمبر اکرم(ص) بوده اند حق داشته اند در مقابل خلیفه وقت شورش کنند و هزاران نفر را به کشتن دهند و هرج و مرج در جامعه اسلامی به پا کنند و آنوقت این کارشان را اینگونه توجیه کنند که اجتهاد اشتباهی داشته ایم؟
در پایان در جواب اهل سنت به چند نکته اشاره می کنیم:
نکته اول:
از پیامبر اکرم نقل شده که: هیچ گاه سعادتمند نمى‌شود قومى که فرمانده آنها یک زن باشد
در کتاب صحیح بخاری آمده از قول ابوبکره آمده است که: عن أبی بَکْرَةَ قال لقد نَفَعَنِی الله بِکَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم أَیَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما کِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّکُوا علیهم بِنْتَ کِسْرَى قال لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.
از ابوبکره نقل شده است که به راستى خداوند به من سود رساند، زمانى که مى‌خواستم به یاران جمل بپیوندم و به همراه آن‌ ها بجنگم، به یاد کلامى از رسول خدا صلى الله علیه وآله افتادم. وقتى به آن حضرت خبر رسید که مردم فارس دختر کسرى را به عنوان پادشاه انتخاب کرده‌اند، فرمود: هیچ گاه سعادتمند نمى‌شود قومى که فرمانده آنها یک زن باشد.(۱)
نکته دوم:
حتی طبق کتب اهل سنت پیامبر اکرم ،عایشه را از رفتن به جنگ جمل نهی کرده بود، حال چطور ممکن است پیامبر اکرم عایشه را از این کار نهی کند و در عین حال حق با عایشه باشد
حدثنا أبو أُسَامَةَ قال حدثنا إسْمَاعِیلُ عن قَیْسٍ قال لَمَّا بَلَغَتْ عَائِشَةُ بَعْضَ مِیَاهِ بَنِی عَامِرٍ لَیْلاً نَبَحَتْ الْکَلاَبُ علیها فقالت أَیُّ مَاءٍ هذا قَالَوا مَاءُ الْحَوْأَبِ فَوَقَفَتْ فقالت ما أَظُنُّنِی إَلاَ رَاجِعَةً فقال لها طَلْحَةُ وَالزُّبَیْرُ مَهْلاً رَحِمَک اللَّهُ بَلْ تَقْدُمِینَ فَیَرَاک الْمُسْلِمُونَ فَیُصْلِحُ اللَّهُ ذَاتَ بَیْنِهِمْ قالت ما أَظُنُّنِی إَلاَ رَاجِعَةً إنِّی سَمِعْت رَسُولَ اللهِ صلى الله علیه وسلم قال لنا ذَاتَ یَوْمٍ کَیْفَ بِإِحْدَاکُنَّ تَنْبَحُ علیها کَلاَبُ الْحَوْأَبِ.
از قیس بن حازم نقل شده است که وقتى عائشه در هنگام شب به چاههاى بنى عامر رسید، سگها بر او پارس کردند؛ سؤال کرد: این چه آبى است؟ گفتند: آب منطقه حوأب. پس عائشه ایستاد و گفت: من چاره‌اى جز بازگشت ندارم. طلحه و زبیر به او گفتند: صبر کنید، خدا شما را رحمت کند، شما آمده‌اى تا خداوند به وسیله شما میان مسلمانان اصلاح نماید. عائشه گفت: من باید برگردم؛ چرا که از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که روزى به همسرانش فرمود: چگونه خواهید بود که سگان منطقه حوأب بر یکى از شما پارس کند؟! (۲)
حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ، عَنْ أَبِیهِ، أَنّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ لِنِسَائِهِ: أَیَّتُکُنَّ الَّتِی تَنْبَحُهَا کِلابُ مَاءِ کَذَا وَ کَذَا، إِیَّاکِ یَا حُمَیْرَاءُ یَعْنِی عَائِشَةَ.
رسول خدا صلى الله علیه وآله به همسران خود فرمود: کدامیک از شما، همان کسى خواهد بود که سگهاى منطقه فلان بر او پارس خواهد کرد؟
اى حمیراء (عائشه) مبادا تو آن زن باشى.(۳)
نکته سوم:
در کتب اهل سنت آمده است از زبان پیامبر اکرم آمده است که:امیرمؤمنان علیه السلام همواره با حق است و هرگز از حق جدا نخواهد شد و حق گرداگرد آن حضرت مى‌ چرخد، هر جا که على بن أبى طالب علیه السلام باشدو اصلا عبارتی که حق باعایشه،طلحه و زبیراست نیامده است
این روایت کهحق با علی است و هرگز از حق جدا نمی شودبه تعبیرات مختلفی در کتب اهل سنت آمده است
فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لِعَلِیٍّ: أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَکَ حَیْثُ مَا دَارَ ،
تو ای علی بر حق هستی و حق با تو است هر جا که حق دور بزند تو هم هستی (۴)
نکته چهارم:
چرا عایشه بر خلاف دستور قرآن عمل کرد و جنگ جمل را به راه انداخت
قرآن درباره زنان پیامبر می فرماید: ( وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُن . . . ) (احزاب آیه ۳۳) در خانه هاى خود بمانید. . .
ابن کثیر دمشقى سلفى در البدایة و النهایة مى‌نویسد: و قد کتبت عائشة إلى زید بن صوحان تدعوه إلى نصرتها والقیام معها فإن لم یجیء فلیکف یده ولیلزم منزله أی لا یکون علیها ولا لها فقال أنا فی نصرتک ما دمت فی منزلک وأبى أن یطیعها فی ذلک وقال رحم الله أم المؤمنین أمرها الله أن تلزم بیتها وأمرنا أن نقاتل فخرجت من منزلها وأمرتنا بلزوم بیوتنا التی کانت هی أحق بذلک منا وکتبت عائشة إلى أهل الیمامة والکوفة بمثل ذلک.
عائشه به زید بن صوحان نامه نوشت و از او خواست که او را کمک و در قیام همراهى کند و گفت: اگر به کمک من نیامدى، دست نگه‌ دار و در خانه خود بمان. یعنى نه علیه من باش و نه به نفع من.
زید بن صوحان گفت: «من همواره تو را کمک خواهم کرد، مادامى که در خانه‌ات باشی».
و از عائشه اطاعت نکرد و گفت: «خداوند ام المؤمنین را رحمت کند‌، خداوند به او دستور داد که در خانه‌اش بماند و به ما دستور داده که بجنگیم؛ اما عائشه از منزلش خارج شده و به ما دستور مى‌دهد که در خانه‌ هاى خود بمانیم. او شایسته‌ تر از ماست که در خانه بماند». عائشه به مردم یمامه و کوفه نیز نامه‌ هایى با همین مضمون نوشت.(۵)

پی نوشت ها:
[۱ ]صحیح البخاری ج۴، ص۱۶۱۰، ح۴۱۶۳، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۶۰۰، ح۶۶۸۶،
[۲ ] إبن أبی شیبة الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفاى۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۷، ص۵۳۶، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد – الریاض، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۹هـ.
[۳ ] المروزی، أبو عبد الله نعیم بن حماد (متوفاى۲۸۸هـ)، کتاب الفتن، ج۱، ص۸۴، ح۱۸۹، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، ناشر: مکتبة التوحید – القاهرة، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۲هـ.
[۴ ] ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج۲۰، ص۳۶۱، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵. السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى۹۱۱هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۴، ص۲۵۸، الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفاى۶۰۴هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۱، ص۱۶۸، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م. و…
[۵ ] ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۷، ص۲۳۴، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد