۱۳۹۲/۰۵/۲۹
–
۳۲۵ بازدید
قرآن گرچه در القاى آموزه هاى خود از مصادیق مربوط به منطقه عربستان و مردم عرب آن زمان استفاده کرده است؛ ولى بدیهى است آنچه فرهنگ ساز است، پیام مثال ها و اصطلاحات است و پیام ها فراتر از محدودیت زمان، مکان و قوم خاصى است.
قرآن گرچه در القاى آموزه هاى خود از مصادیق مربوط به منطقه عربستان و مردم عرب آن زمان استفاده کرده است؛ ولى بدیهى است آنچه فرهنگ ساز است، پیام مثال ها و اصطلاحات است و پیام ها فراتر از محدودیت زمان، مکان و قوم خاصى است. از این رو به خوبى معلوم است که اهداف قرآن در آن مثال ها و مصادیق محدود نمى گردد، زیرا آنها ابزارى هستند که در تفهیم و محاوره گریزى از آنها نیست. آنچه که مهم است آن مفاهیم و معانى بلند و عمیقى است که قرآن به دنبال بیان آن مصادیق، پى گیر آن اهداف است و این اهداف همان نتایج اخلاقى و هدایتى است که عموم مردم را شامل مى گردد؛ چرا که مسائل تربیتى و هدایتى نمى تواند در مکانى خاص و یا زمانى معین محصور گردد. بنابراین عربى بودن قرآن و به کارگیرى اصطلاحات عربستان در قرآن به جهت آن است که مخاطبان اولیه قرآن مردم حجاز بودند؛ اما زبان عربى قرآن موجب محدودیت پیام و اهداف قرآن به مردم عرب نیست؛ بلکه براى همگان و به طور همیشه قابل استفاده مى باشد و این دو با هم منافات ندارد؛ چنان که در آیات اولیه سوره ابراهیم(ع) آمده است: «الر کتاب انزلناه الیک لتُخرج الناس من الظلمات الى النور… و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم»؛ «کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم تا «مردم» را از تاریکى ها به سوى روشنایى بیرون آورى… و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم». ابراهیم (14)، آیه 1 و 4. افزون بر آن، با توجه به اینکه قرآن داراى ظهور و بطون است و یک لفظ ممکن است چندین معنا را در طول هم داشته باشد، هیچ بعید نمى نماید که مصادیق مطرح شده در آن روزگار، مربوط به ظهورات قرآن باشند و بطون آن هم داراى مصادیق مخفى باشد که در هر زمان جلوه جدیدى داشته باشد و مخاطبان مختلف متناسب با فهم و سطح آگاهى خود از آن بهره هاى جدیدى ببرند. پس با توجه به اینکه قرآن، بیانگر همه چیز است نحل (16)، آیه 89. و محصور در زمان و مکان مشخصى نیست ص (38)، آیه 87 و انبیاء (21)، آیه 107. و همه را به تدبر و تعقل در معانى خود دعوت کرده است؛ ص (38)، آیه 29. معلوم مى شود که واژگان اختصاصى، موضوعیتى در باب اهداف قرآن ندارد و اگر هم داشته باشد، با توجه به بطون قرآن باز جایگاه خود را نزد هر مخاطبى حفظ خواهد نمود و این از ویژگى ها و معجزات قرآن است که گاهى ازاصطلاحات فرهنگى و زبان ویژه یک منطقه استفاده مى کند، ولى قابل برداشت عمومى براى سایر مناطق و فرهنگ ها نیز مى باشد و گاهى تعبیرات را به گونه اى مى آورد که چند منظوره بوده و همه آنها مقبول است. ر.ک: مطهرى، مرتضى، آشنایى با قرآن، ج 4، ص 134. البته در قرآن تنها برخى از نعمت ها و ویژگى هاى موجود در منطقه حجاز گزینش و از آنها یاد شده است. این امر علاوه بر ملموس بودن براى عرب ها، مورد پذیرش جامعه بشرى و جالب توجه براى دیگر فرهنگ ها با سلیقه هاى مختلف نیز مى باشد؛ مثلاًوقتى از نعمت هایى مانند خرما، انار، انگور در قرآن یاد مى شود. علاوه بر مردم عرب، بهره مندى مردم مناطق دیگر نیز از این نعمت ها خوشایند و مطابق میل مى باشد و اگر از «حور عین» یاد مى شود، زیبایى چهره این چنین براى هر انسانى که به زیبایى ها توجه دارد و به مقایسه گونه هاى مختلف زیبایى مى پردازد، جالب توجه است و این نشان از یک نوع میل و کشش فطرى و همگانى میان انسان ها دارد که در آموزه هاى قرآن به عنوان کتاب آسمانى جاودانه و هدایتگر براى جامعه بشریت، بهره گرفته شده است. و اگر از دقت و تأمل در شتر یاد شده است: «افلم ینظرون الى الابل کیف خلقت»؛ غاشیه (88)، آیه 17. «آیا به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده است». علاوه بر پیام کلى – که خوب است در تمام آفریده هاى خدا در هر مکان و نقطه از جهان دقت کرد – پیام دیگرى هم دارد و آن اینکه دقت در خصوص شتر حتى براى مردم مناطق دیگر نیز اسرار بسیارى را خواهد داشت. درباره عربى بودن زبان قرآن نیز گفتنى است اگر چه به جهت بعثث پیامبر(ص) در میان مردم عرب زبان است؛ اما خود زبان عربى داراى امتیازات فراوانى نسبت به زبان هاى دیگر است و چه بسا حکمت خداوند بر این اساس بوده که دین خاتم و کامل خود را به زبان کامل و مبین نیز به ظهور برساند.