طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جواب مولوی در دفاع از ابن ملجم

جواب مولوی در دفاع از ابن ملجم


جواب مولوی در دفاع از ابن ملجم

۱۳۹۸/۰۴/۱۳


۱۹۴۴ بازدید

دلیل دفاعی مولوی از ابن ملجم و انحرافات دیگرش چیست؟

احتمالا مولوی از زاویه مسلک جبری به این موضوع پرداخته و الا دلیل دیگری نمی‌شود برای این موضوع یافت .
مولوی، “ابن ملجم” (شکافنده شریان های مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام) را ، آلت حق مى شمارد، و بزرگ جنایت او را غیر قابل طعن و ملامت مى داند و اینچنین از زبان امیر عالم وجود، خطاب به “ابن ملجم” مى سراید :
من همى گویم برو جف القلم ### ز آن قلم بس سر نگون گردد علم
هیچ بغضى نیست در جانم ز تو ### ز آن که این را من نمى دانم ز تو
آلت حقى تو فاعل دست حق ### چون زنم بر آلت حق طعن و دق [۱] وی همچنین از زبان امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن ملجم می گوید:
لیک بى غم شو شفیع تو منم ### خواجه ى روحم نه مملوک تنم [۲] واکنش علمای امامیه به اشعار مولوی درباره ابن ملجم
علامه ملامحمد طاهر قمی از مشایخ اجازه علامه مجلسی و شیخ حر عاملی رضوان الله علیهم می نویسد:
« و دلیل دیگر بر بدی اعتقاد ملای روم این بیت مثنویست :
غم مخور فردا شفیع تو منم ### خواجه روحم نه مملوک تنم
این بیت را از زبان حضرت مرتضی علیه السلام گفته و مخاطب به این کلام ابن ملجم [لعنه الله علیه] است. پس بگمان و زعم ملای روم، حضرت مرتضی(علیه السلام) شفیع ابن ملجم خواهد بود و این رأی فاسد و مخالف اجماع اهل بیت علیهم السلام است و مخالف روایت مشهوره است که شیعه و سنی در کتابهای خود روایت کرده اند ….
دلیل دیگر بر بدی اعتقاد ملای روی این ابیات مثنویست:
هیچ بغضی نیست در جانم زتو ### زانکه این را من نمیدانم زتو
آلت حقی تو فاعل دست حق ### چون زنم من آلت حق طعن و دق
شک نیست که این حکایت، محض کذب و افتراست. هرگز حضرت رسول الله (ص) بابن ملجم نگفته که تو قاتل على خواهی بود و هرگز على (علیه السلام) باین عدو الله نگفته که بغض تو در دلم نیست.. این مذهب جبر است و حضرت مرتضی تصریح کرده که جبری کافر و مشرکست».[۳] شیخ آقا محمدعلی کرمانشاهی نیز در واکنش به این شعر مولوی می نویسد :
«و به اجماع مسلمین به وصیّت حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام)، حضرت امام حسن (علیه السلام) ابن ملجم لعین را کشت و به اذن آن حضرت و حضرت امام حسین (علیه السلام)، جسد آن اشقى الآخرین را سوختند، و العذاب الآخره اشدّ و اخزى.»[۴] و همچنین علامه وحید بهبهانی می نویسد:
«و این افترا مانند افترائی است که مذکور شد از حکایت حضرت امیر[علیه السلام] به ابن ملجم [لعنه الله علیه] ، و وعدۀ شفاعت به او دادن… وکشتن را از ابن ملجم ندانستن، بلکه از خدا دانستن، زیرا که همه آنها کذب و افتراست، زیرا که ابن ملجم اشقى الاخرین بوده و قابل شفاعت نبوده.[۵] پی‌نوشت:
[۱] مولوى، جلال الدین محمد بلخى، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى ، تهران ، ۱۳۷۳، چاپ اول ، ص ۱۵۴
[۲] مولوى، جلال الدین محمد بلخى، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى ، تهران ، ۱۳۷۳، چاپ اول ، ص ۱۵۷
[۳] تحفه الاخیار فی شرح مونس الابرار، صص ۱۷۹ و ۱۸۰ و ۱۸۱
[۴] مقامع الفضل، تالیف شیخ محمدعلی کرمانشاهی، جلد ۱، صص ۴۵۱ و ۴۵۲ و ۴۵۳
[۵] خیراتیه در ابطال صوفیه، علامه وحید بهبهانی، ج ۲، ص

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد