خانه » همه » مذهبی » حبیب بن مظاهر

حبیب بن مظاهر

حبیب‌بن مظاهر، از یاران امام علی و امام حسین علیهماالسلام و از شهدای کربلا، ملقب به اسدی و منسوب به قبیله بنی‌اسد است .
پدر حبیب 
در منابع متقدم نام پدر او گاه به صورت مُظاهر [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷]و گاه به صورت مُظَهَّر [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳]و در برخی مُطَهَّر [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲]ذکر شده است. 
سمعانی [۲۳] نیز وصف او را ذیل مُظَهَّری آورده، اما مامقانی، [۲۴] [۲۵] با استناد به آنچه در زبان‌ها و زیارات مشهور است، مُظاهر را صحیح شمرده و گفته است «مظهر» همان مُظاهر بوده که، بنابر رسم‌الخط متداول آن زمان، بدون الف نوشته شده است. ابن‌کلبی [۲۶] نسب کامل او را آورده است. 
شخصیت حبیب 
به گفته ابن‌حجر عسقلانی، [۲۷] حبیب، پیامبر را درک نموده، اما شیخ‌ طوسی [۲۸] [۲۹] [۳۰] او را تابعی و از اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام ذکر کرده است. [۳۱] [۳۲] [۳۳] 
وثاقت حبیب 
همچنین علامه حلی [۳۴] او را با وصف مشکور مدح کرده است که دلالت بر وثاقت وی دارد. [۳۵] 
حبیب با حضرت علی علیه‌السلام به کوفه رفت و از یاران خاص آن حضرت به‌شمار می‌آمد و در تمام جنگ‌ها همراه وی بود. [۳۶] 
همراه بودن با امام علی 
او در تمام جنگ‌های امیرالمؤمنین علیه السلام شرکت جست [۳۷] [۳۸] و در ردیف شرطة الخمیس آن بزرگوار قرار داشت. [۳۹] 
در کتاب الاختصاص، [۴۰] حبیب‌بن مظاهر و میثم تمار و رُشَید هَجَری از یاران برگزیده امام علی شمرده شده‌اند. 
وی نزد امام علی علیه السلام از موقعیت ویژه‌ای برخوردار بود و از یاران خاص و حواریون و شاگردان خاص و حاملان علوم آن حضرت به شمار می ‌آمد. [۴۱] 
آگاهی از علم بلایا و منایا 
کشی [۴۲] در روایتی که محمد بن عبدالله‌ بن مهران کرخی [۴۳] در سلسله سند آن آمده، خبری آورده دالّ بر این‌که حبیب از اخبار غیبی و سرانجام خویش آگاه بوده است.( آیة الله خوئی سند روایت را ضعیف دانسته است.) [۴۴] 
روایت کشی 
حبیب به میثم می‌گوید: گویا مردی را می‌بینم که در الزرق خربزه می‌فروشد … و در راه محبت اهل‌بیت علیهم السلام به دار آویخته می‌گردد؛ و بالای دار شکم او را پاره می‌کنند. 
میثم تمار نیز حبیب را از کیفیت شهادت وی در آینده آگاه ساخت و گفت: گویا مرد سرخ‌رویی را می‌بینم که گیسوانی دارد و در راه فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به شهادت می‌رسد. 
سر او را از تن جدا ساخته در کوفه می‌گردانند آن‌ گاه از هم جدا شدند. 
در این هنگام رشید هجری از راه رسید و وقتی که از گفت ‌وگوی آنان آگاه گشت، گفت: خدا رحمت کند میثم را، فراموش کرد بگوید که برای آورنده سر حبیب صد درهم بیشتر جایزه تعیین می‌کنند. 
فضیل‌بن زبیر و دیگران که این گفت‌وگو را شنیده بودند، گویند: دیری نپایید که تمام آن‌چه این سه بزرگوار پیش‌ بینی کردند به وقوع پیوست: میثم تمار بر در خانه عمرو‌بن حریث به دار آویخته شد، حبیب شهید گردید؛ و سر او را از تن جدا کردند و به کوفه آوردند. [۴۵] 
راوی حدیث بودن حبیب 
حبیب از راویان و ناقلان حدیث است. 
روایت اول از حبیب 
وی از حضرت امام حسین علیه السلام پرسید که شما پیش از آفرینش آدم چه بودید؟ فرمود: ما اشباحی از نور بودیم که دور عرش می‌چرخیدیم و فرشتگان را تسبیح و تحمید و تهلیل می‌آموختیم. [۴۶] 
روایت دوم از حبیب 
در کتاب‌های فقهی شیعه، روایتی از حمادبن عثمان از حبیب‌بن مظاهر از ابوعبدالله علیه‌السلام درباره طواف حج آمده [۴۷] [۴۸] که به احتمال بسیار، وی غیر از حبیب‌بن مظاهر اسدی است، [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] اما حرّ عاملی [۵۳]مراد از ابوعبدالله را امام حسین علیه‌السلام و حبیب‌بن مظاهر را صحابی مقتول او در کربلا دانسته است. 
بیعت حبیب با مسلم 
حبیب بعد از مرگ معاویه اقداماتی انجام داد که به آنها اشاره می‌شود. 
نوشتن نامه دعوت به امام 
پس از مرگ معاویه (سال ۶۰)، حبیب و جمعی از بزرگان شیعیان کوفه، همچون سلیمان‌بن صُرَد، مسیب‌بن نَجَبَه و رفاعةبن شداد بَجَلی، از بیعت با یزید خودداری کردند و برای امام حسین نامه نوشتند و آن حضرت را برای قیام بر ضد امویان به کوفه دعوت کردند. [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] 
ورود مسلم به کوفه 
پس از رسیدن نامه‌های کوفیان به امام علیه السلام وی پسرعمو و نایب خاص خود مسلم‌بن عقیل را به کوفه فرستاد. 
حمایت حبیب از مسلم 
پس از ورود مسلم به کوفه شیعیان بر آن حضرت گرد آمدند. 
نخستین کسی که اظهار وفاداری نمود عابس‌بن ابی‌ شبیب شاکری بود، و پس از او حبیب برخاست و ضمن تأیید کلام عابس چنین گفت: «رحمت خدا بر تو باد. آنچه در دل داشتی با کوتاه‌ترین سخن بیان کردی». 
سپس افزود: به خدای یکتا سوگند من هم بر همین رأی و عقیده‌ام که او بیان کرد. [۵۸] 
حبیب و مسلم‌بن عوسجه از کسانی بودند که برای آن حضرت بیعت می‌گرفتند و عاشقانه و با تمام وجود از آن بزرگوار پشتیبانی می‌کردند. [۵۹] [۶۰] 
به‌ نوشته سماوی، [۶۱]حبیب‌بن مظاهر و مسلم‌بن عوسَجه در کوفه برای امام بیعت می‌گرفتند تا این‌که عبیدالله‌بن زیاد به‌آنجا رفت و مردم کوفه از یاری مسلم دست کشیدند و از گرد او پراکندند. 
خاندان حبیب و مسلم‌بن عوسجه نیز آن دو را پنهان کردند تا این‌که مخفیانه از شهر گریختند و در کربلا به امام حسین پیوستند. 
درخواست یاری امام از حبیب 
پس از شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام و بی‌وفایی مردم کوفه قبیله حبیب و مسلم آن دو را پنهان کردند. 
بنا به نقلی هنگامی که خبر شهادت مسلم‌بن عقیل علیه السلام به امام علیه السلام رسید، آن حضرت در حالی‌که عازم کوفه بود نامه‌ای را برای حبیب نوشت و او را به یاری خود فراخواند. [۶۲] 
ولی این موضوع در منابع معتبر نیامده است. 
پیوستن حبیب به امام حسین 
حبیب پس از آن ‌که از ورود امام به کربلا آگاه گشت، شبان‌گاه به طور پنهانی همراه مسلم‌بن عوسجه رهسپار کربلا گردید.روزها را مخفی می‌شدند و شب‌ها راه می‌پیمودند.سرانجام در کربلا به محضر امام حسین علیه السلام رسیدند. [۶۳] [۶۴] 
رد اما‌ن‌نامه از طرف حبیب 
حبیب و دیگر یاران امام حسین علیه‌السلام از پذیرفتن امان‌نامه دشمن خودداری کردند و استدلالشان این بود که اگر حسین کشته شود، ما عذری نزد رسول خدا نخواهیم داشت. [۶۵] 
یاری‌خواستن حبیب از بنی‌اسد 
پس از آن‌ که لشکر عمرسعد رو به فزونی نهاد، حبیب با کسب اجازه از امام علیه السلام میان قبیله بنی ‌اسد شتافت و ضمن سخنرانی مفصلی از آنان درخواست یاری نمود. 
وی سخنان خود را چنین آغاز کرد «من برای شما بهترین ارمغان را آورده‌ام و درخواست می‌کنم که به یاری فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بشتابید. 
چه آن ‌که وی با گروهی از دلیرمردان باایمان- که هر کدامشان برابر هزار نفرند و از فرمان او سرپیچی نمی‌کنند و با تمام هستی از آن بزرگوار دفاع می‌نمایند تا مبادا کوچک‌ترین آسیبی از دشمنان به وی برسد- هم‌اکنون در محاصره عمرسعد با بیست و دو هزار تن قرار گرفته است. 
شما از خویشان و نزدیکان من هستید به پند من توجه کنید تا به شرافت دنیا و آخرت نایل آیید. 
سوگند به خدا هر کس از شما در راه فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، آگاهانه شهید شود در اعلی‌ علیین همدم پیامبر خواهد بود. [۶۶] 
نخستین کسی که به حبیب پاسخ مثبت داد و اظهار وفاداری کرد عبدالله ‌بن بشر بود. 
وی و شماری دیگر گرد حبیب جمع شدند تا به لشکر امام بپیوندند ولی ازرق ‌بن حرب صیداوی با چهار هزار نفر به آنها حمله‌ور شد و آنان را پراکنده ساخت حبیب به نزد امام علیه السلام بازگشت و واقعه را خبر داد. [۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] 
اقدام حبیب در تاسوعا 
عصر تاسوعا آن‌ گاه که امام حسین علیه السلام از دشمن مهلت گرفت که تا فردا صبر کنند، حبیب در مقام موعظه و پند به آنان چنین گفت: 
به خدا بد قومی هستند آنان که فردای قیامت در حالی در پیش‌گاه خداوند حاضر شوند که فرزند پیغمبر او را با کسان و خاندان وی و بندگان سحرخیز و ذکرگوی این شهر را کشته باشند. [۷۱] [۷۲] 
حبیب به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت، ولی عزرة بن قیس سخنان او را حمل بر خودستایی کرد. [۷۳] [۷۴] [۷۵] [۷۶] 
مزاح حبیب در شب عاشورا 
شب عاشورا حبیب با یزید بن حُصَین مزاح می‌کرد. یزید گفت: حالا چه وقت شوخی و خنده است؟ پاسخ داد که چه وقتی بهتر از اکنون سزاوار خنده و مزاح است. به خدا سوگند دیری نخواهد پایید که نیروهای دشمن با شمشیر به ما حمله خواهند کرد و ما در بهشت حورالعین را در آغوش خواهیم گرفت. [۷۷] 
اظهار وفاداری حبیب به حضرت زینب 
بنا به نقلی، شب عاشورا وقتی حبیب از هلال‌بن نافع شنید که حضرت زینب علیها السلام از این ‌که مبادا فردا یاران وفادار نمانند و امام علیه السلام را تنها بگذارند نگران است، اصحاب را جمع کرد همگی نزد خیمه حضرت زینب علیها السلام گرد آمدند و از صمیم دل اظهار وفاداری و اخلاص نمودند تا مگر نگرانی را از دل آن بانوی بزرگوار برطرف سازند. [۷۸] [۷۹] [۸۰] 
فرماندهی جناح چپ در عاشورا 
صبح روز عاشورا آن‌گاه که امام حسین علیه السلام لشکر خود را آراست، جناح راست را به زهیر و جناح چپ را به حبیب و قلب را به برادرش حضرت ابوالفضل سپرد. 
یسار، غلام زیاد ‌بن ابیه، و سالم، غلام عبیدالله‌ بن زیاد، هر دو به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. 
حبیب و بریر از جای برخاستند که به جنگ آن دو بروند، ولی امام علیه السلام اجازه نداد. 
آن‌گاه عبیدالله‌ بن عمیر کلبی به سوی آنان شتافت پس از معرفی خود آنان حبیب و زهیر و بریر را به جنگ فراخواندند ولی عبیدالله پس از جنگی نمایان هر دو را به قتل رساند. [۸۱] [۸۲] [۸۳] [۸۴] 
پاسخ حبیب به شمر 
روز عاشورا هنگامی که امام حسین علیه السلام آغاز به خواندن خطبه نمود، شمر فریاد زد: خدا را بر یک حرف پرستش می‌کنم (یعنی با شک و تردید خدا را می‌پرستم) اگر بدانم چه می‌گویی؟! حبیب پاسخ داد: سوگند به خدا می‌بینم که تو خدا را بر هفتاد حرف می‌پرستی و من هم شهادت می‌دهم که در این گفتارت که سخن او را نمی‌فهمی صادق هستی، چون نمی‌دانی وی چه می‌گوید، چه آن ‌که خداوند بر قلب تو مهر زده است. [۸۵] [۸۶] [۸۷] 
حضور بر بالین مسلم بن عوسجه 
در واپسین لحظه‌های عمر مسلم‌بن عوسجه امام حسین علیه السلام همراه حبیب بر بالین وی آمد حبیب گفت: بر من ناگوار است که می‌بینم از پای درآمده‌ای مژده باد تو را بهشت. 
مسلم با صدایی ضعیف گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد. 
حبیب گفت: اگر نمی‌دانستم که تا ساعتی دیگر نزد تو می‌آیم دوست داشتم کارهای خویش را به من وصیت کنی تا حق دینی و خویشاوندی خود را ادا کرده باشم. 
مسلم، بااشاره به امام گفت: خدایت رحمت کند تو را وصیت می‌کنم به این شخص. تا جان در بدن داری از او دفاع کن و تا پای جان از نصرت او دست برمدار. 
گفت: سوگند! به پروردگار کعبه چنین کنم و آنچه را که گفتی انجام دهم. [۸۸] [۸۹] 
بشاش بودن حبیب در روز عاشورا 
کشی [۹۰] در وصف حالت حبیب‌بن مظاهر در روز عاشورا، آورده است که هرچه به لحظه شهادتش نزدیک می‌شد، چهره‌اش بشاش‌تر می‌گردید و با یارانش بیشتر مزاح می‌کرد، به‌گونه‌ای که اعجاب ایشان را برانگیخت. 
نماز ظهر عاشورا 
ظهر عاشورا هنگام نماز ظهر که فرا رسید، امام فرمود: از لشکر بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بگزاریم. 
حصین‌بن تمیم بانگ برآورد که نماز شما قبول نخواهد شد. 
حبیب در پاسخ گفت: ای حمار(در برخى از منابع به جاى حمار” خمّار” آمده است. [۹۱]) پنداشتی که نماز آل پیامبر صلی الله علیه و آله قبول نمی‌شود ولی نماز تو قبول می‌شود. [۹۲] 
پس باهم درگیر شدند. حبیب بر سر اسب حصین زد، اسب رم کرد و حصین را بر زمین انداخت ولی یاران وی از راه رسیدند و او را نجات دادند.آن‌گاه حبیب به میدان شتافت و جمعی از ایشان را کشت. [۹۳] [۹۴] 
رجز حبیب 
حبیب در میدان رجزهای مختلفی خواند. 
رجز اول حبیب 
حبیب در میدان چنین رجز خواند: 
اقْسِمُ لَوْ کُنَّا لَکُمْ أَعْدادا • أَوْ شَطْرَکُمْ وَلَّیْتُمْ الأَکْتادا 
یا شَرِّ قَوْمٍ حَسَباً وَآدا • وَشَرَّهُمْ قَدْعُلِمُوا أَنْدادا 
وَیا أَشَدَّ مَعْشَرٍ عِنادا. [۹۵] [۹۶] 
به خدا سوگند اگر ما به شمار شما یا نیمی از شما بودیم گروه گروه فراری می‌شدید ای بدترین مردم از نظر نسب و ریشه و نیرو! دانسته شد که از لحاظ پستی و دنائت، همه مانند هم هستید. 
و ای گروهی که از تمام مردم عناد و دشمنی‌تان بیشتر و شدیدتر است. 
رجز دیگر حبیب 
رجز ذیل را نیز به او نسبت داده‌اند. 
أَنَا حَبیبٌ وَأبی‌ مُظَّهَرْ • فارِسُ هَیْجاءٍ وَلَیْثُ قَسْوَرْ 
وَفی‌ یَمینی‌ صارِمٌ مُذَکَّرْ • وَفیکُمُ نارُ الجَحیمِ تُسْعَر 
أَنْتُمُ أَعَدُّ عُدُّةً وَأَکْثَرْ • وَنَحْنُ فی‌ کُلِّ الأُمورِ أَجْدَر 
وَأَنتُمُ عِنْدَ الوَفاءِ أَغْدَر • لَنَحْنُ أَزْکی مِنْکُمُ وَأَطْهَرْ 
وَنَحْنُ أَوْفی مِنْکُمُ وَأَصْبَرْ • وَنَحْنُ أَعْلی حُجَّةً وَأَظْهَرْ 
حَقّاً وَأَتْقی مِنْکُمُ وَأعْذَرْ • المَوْتُ عِنْدی‌ عَسَلُ وَسُکَّرْ 
مِنَ البَقاءِ بَیْنَکُم یا خُسَّر • أَضْرِبُکُم وَلا أَخافُ المَحْذَرْ 
عَنِ الحُسَیْنِ ذِی الفِخارِ الأَطْهَرْ • أنْصُرُ خَیْرِ الناسِ حینَ یُذْکَرْ؛ [۹۷] [۹۸] 
من حبیبم و پدرم مظاهر است: یکه‌سوار عرصه نبرد و جنگ فروزان؛ 
در دستم شمشیری برنده است که در میان شما آتش، شعله‌ور می‌سازد؛ 
شما مجهزتر هستید و فزون‌تر ولی ما در تمام کارها از شما سزاوارتریم؛ 
شما هنگام وفا نمودن -به عهد خود- عهدشکنی می‌کنید ولی ما از شما پاک و پاکیزه‌تر هستیم؛ 
ما از شما با وفاتر و بردبارتر هستیم با دلیلی برتر و آشکارتر؛ 
ما بر حق هستیم و نزد خدا معذور، مرگ نزد من همانند شهد و عسل است؛ 
به جای ماندن میان شما، ای زیان‌کاران، ضربتی سخت بر شما فرود آورم و از چیزی هراس ندارم؛ 
حسین را یاری می‌کنم، آن‌که دارای فخر بوده و پاکیزه می‌باشد همان که از او به عنوان بهترین مردم یاد می‌شود. 
شهادت حبیب 
پس کارزار سختی نمود. مردی از بنی‌ تمیم بر حبیب حمله‌ور شد و حبیب او را به قتل رساند. 
دیگری با نیزه به حبیب حمله کرد و او را بر زمین انداخت خواست که از جای برخیزد، ولی حصین‌بن تمیم از راه رسید و با ضربت شمشیر، حبیب را نقش بر زمین کرد. 
سپس از اسب پیاده شد و سر مبارک حبیب را از تن جدا ساخت. 
حصین‌بن تمیم با آن مرد تمیمی درباره این ‌که کدام یک حبیب را به شهادت رسانده است مشاجره نمود. 
سرانجام مصالحه نمودند و توافق شد که آن تمیمی سر مبارک حبیب را به حصین بن تمیم بدهد تا به گردن اسب خود آویزان کند و میان لشکر جولان دهد تا همه بفهمند وی نیز در شهادت حبیب شرکت داشته است. 
سپس آن تمیمی سر مبارک حبیب را به گردن اسب خود آویزان کرد و به کوفه آمد و آن را نزد ابن ‌زیاد برد. [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱) 
شهادت فرزند حبیب 
-در کوفه‌- قاسم فرزند نوجوان حبیب از وی تقاضا کرد که سر پدر را به وی بدهد تا مگر او را دفن کند ولی او نپذیرفت. 
قاسم در پی انتقام خون پدر برآمد تا آن‌ که سرانجام هنگام حمله مصعب به باجُمَیرا، در حالی که قاتل پدرش در خواب نیم‌روزی فرو رفته بود به چادر وی یورش برد و او را به قتل رساند. [۱۰۲] 
دعای امام برای حبیب 
وقتی حبیب به شهادت رسید، امام حسین او را ستود و در حقش دعا کرد. [۱۰۳] [۱۰۴] 
دفن جسد حبیب 
پس از اتمام درگیری، گروهی از قبیله بنی‌اسد اجساد اصحاب سیدالشهدا، از جمله حبیب‌بن مظاهر، را در مقبره‌ای دسته‌جمعی به خاک سپردند. [۱۰۵] [۱۰۶] 
نام حبیب در زیارت‌ها 
نام حبیب در زیارت معروف‌ به زیارت ناحیه و نیز زیارت امام حسین علیه‌السلام در ماه رجب آمده است. [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰] 
پاورقی
۱. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۲۶۱. 
۲. همان ج۴، ص۲۶۴. 
۳. همان ج۴، ص۳۲۷. 
۴. همان ج۴، ص۳۳۱. 
۵. همان ج۴، ص۳۳۵. 
۶. همان ج۴، ص۳۳۶. 
۷. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ابوالحسن، ج۴، ص۲۰. 
۸. الخلاصه، ص۶۱. 
۹. انساب‌ الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۸۰. 
۱۰. همان ج۳، ص۱۹۴. 
۱۱.همان ج۳، ص۱۷۷. 
۱۲. الاخبار الطِّوال، دینوری، احمد بن داود، ص۲۵۶. 
۱۳. الامالی، صدوق، ابن بابویه، ص۲۲۴. 
۱۴. البدایه و النهایه، ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، ج۸، ص۱۸۰. 
۱۵. الفتوح، کوفی، ابن اعثم، ج۵، ص۲۸. 
۱۶. همان ج۵، ص۹۱. 
۱۷. همان ج۵، ص۸۷. 
۱۸. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ابوالحسن، ج۴، ص۵۹. 
۱۹. همان ج۴، ص۶۲. 
۲۰. همان ج۴، ص۶۵. 
۲۱. همانج۴، ص۶۸. 
۲۲. همان ج۴، ص۷۰. 
۲۳. الانساب، سمعانی، عبدالکریم، ج۱۲، ص۳۲۴-۳۲۵. 
۲۴. تنقیح‌المقال فی علم الرجال، مامقانی، عبدالله، ج۱۷، ص۳۹۴ـ۳۹۵. 
۲۵.همان ج۱۷، ص۲۵۲. 
۲۶. جمهرة الانساب، ابن کلبی، ج۱، ص۱۷۰. 
۲۷. الاصابة فی تمییز الصحابة، عسقلانی، ابن حجر، ج۲، ص۱۴۲. 
۲۸. الرجال، طوسی، محمد بن حسن، ص۶۰. 
۲۹. همان ص۹۳. 
۳۰. همان ص۱۰۰. 
۳۱. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، ج۲، ص۱۴۲. 
۳۲. اعیان الشیعة، امین، محسن، ج۴، ص۵۵۴. 
۳۳. الرجال، ابن‌داوود، ص۷۰. 
۳۴. خلاصةالاقوال، حلی، حسن بن یوسف، ص۱۳۲. 
۳۵. مقباس‌الهدایة فی علم‌الدرایة، مامقانی، عبدالله، ج۲، ص۲۴۶. 
۳۶. اِبصارالعین فی انصارالحسین علیه‌السلام، سماوی، محمد بن طاهر، ص۱۰۱. 
۳۷. الرجال، طوسی، محمد بن حسن، ص۶۰. 
۳۸. همان. 
۳۹. اِبصارالعین فی انصارالحسین علیه‌السلام، سماوی، محمد بن طاهر، ص۱۰۱. 
۴۰. الاختصاص، مفید، محمد بن محمد، ص۳. 
۴۱. رجال برقى، ص۴. 
۴۲. اختیار معرفة الرجال(رجال الکشی)، طوسی، محمد بن حسن، ص۲۹۲. 
۴۳. رجال نجاشی، ص۳۵۰. 
۴۴. معجم رجال الحدیث، خویی، ابوالقاسم، ج۵، ص۲۰۱-۲۰۲. 
۴۵. سفینة البحار، ج۲، ص۲۶. 
۴۶. بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، ج۵۷، ص۳۱۱. 
۴۷. من لایحضره الفقیه،صدوق، ابن بابویه، ج۲، ص۳۹۵. 
۴۸. وسائل الشیعة، حرعاملی، محمد بن حسن، ج۱۳، ص۳۷۹. 
۴۹. تنقیح‌المقال فی علم الرجال، مامقانی، عبدالله، ج۱۷، ص۳۹۶ـ۳۹۷. 
۵۰. من لایحضره الفقیه، صدوق، ابن بابویه، ج۲، ص۳۹۵، پانویس۱. 
۵۱. الخصائص الحسینیه، شوشتری، ج۳، ص۱۰۰. 
۵۲. معجم رجال الحدیث، خویی، ابوالقاسم، ج۵، ص۲۰۳. 
۵۳. وسائل الشیعه، حرعاملی، محمد بن حسن، ج۱۳، ص۳۷۹، پانویس۱. 
۵۴. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۲۶۱. 
۵۵. انساب‌ الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۵۷. 
۵۶. الفتوح، کوفی، ابن اعثم، ج۵، ص۲۸. 
۵۷. الارشاد، مفید، محمد بن محمد،ج۲، ص۳۷. 
۵۸. تاریخ طبری، طبری، محمد بن جریر، ج۴، ص۲۶۴. 
۵۹. اِبصارالعین فی انصارالحسین علیه‌السلام، سماوی، محمد بن طاهر، ص۱۰۲. 
۶۰. الفتوح، کوفی، ابن اعثم، ج۵، ص۳۴. 
۶۱. اِبصارالعین فی انصارالحسین علیه‌السلام، سماوی، محمد بن طاهر، ص۱۰۲. 
۶۲. اسرار الشهاده، ص۳۹۶. 
۶۳. اِبصارالعین فی انصارالحسین علیه‌السلام، سماوی، محمد بن طاهر، ص۱۰۲. 
۶۴. اعیان الشیعه، امین، محسن، ج۴، ص۵۵۴. 
۶۵. اختیار معرفةالرجال(رجال الکشی)، طوسی، محمد بن حسن، ص۲۹۳. 
۶۶. الفتوح، کوفی، ابن اعثم، ج۵، ص۹۰. 
۶۷. همانج۵، ص۱۵۹. 
۶۸. همان ج۵، ص۹۰۹۱. 
۶۹. انساب‌ الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۸۰. 
۷۰. مقتل‌الحسین علیه‌السلام، خوارزمی، ج۱، ص۳۴۵ـ۳۴۶. 
۷۱. انساب‌ الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۸۴. 
۷۲. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۱۶. 
۷۳. انساب‌ الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۸۴. 
۷۴. الفتوح، کوفی، ابن اعثم، ج۵، ص۹۸. 
۷۵. مقتل‌الحسین علیه‌السلام، خوارزمی، ج۱، ص۳۵۳. 
۷۶. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۱۶. 
۷۷. رجال کشى، ص۷۹. 
۷۸. الدمعة الساکبة، ج۴، ص۲۷۴. 
۷۹. موسوعة کلمات‌ الامام‌ الحسین علیه‌السلام، شریفی، محمود، ص۴۰۷۴۰۸. 
۸۰. معالی السِّبطین فی احوال ‌الحسن و الحسین علیهماالسلام، حائری مازندرانی، مهدی، ص۳۱۹ـ۳۲۰. 
۸۱. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۲۶. 
۸۲. انساب‌ الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۸۷. 
۸۳. الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه، ص۲۵۶. 
۸۴. الارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج۲، ص۹۵. 
۸۵. همان ج۲، ص۹۸. 
۸۶. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۲۳. 
۸۷. مقتل‌الحسین، خوارزمی، ج۱، ص۳۵۸. 
۸۸. ارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج۲، ص۱۰۳. 
۸۹. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۳۱. 
۹۰. اختیار معرفة الرجال(رجال الکشی)، طوسی، محمد بن حسن، ص۲۹۳. 
۹۱. نفس المهموم، ص۲۴۴. 
۹۲. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۳۴. 
۹۳. مناقب آل ابی‌طالب علیهم‌السلام، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۵۲. 
۹۴. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۴۵، ص۲۶. 
۹۵. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۴. 
۹۶. عبرات، منفلوطی، مصطفی، ج۲، ص۴۰. 
۹۷. دائرة المعارف الحسینیّه، ج۵، ص۱۶۶. 
۹۸. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۳۵. 
۹۹. همان ج۴، ص۳۳۵. 
۱۰۰. انساب‌ الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۹۴. 
۱۰۱. مقتل‌الحسین علیه‌السلام، خوارزمی، ج۲، ص۲۲. 
۱۰۲. تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۳۵. 
۱۰۳. ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ج۳، ص۷۱. 
۱۰۴. طبری، تاریخ طبری، طبری، ابن جریر، ج۵، ص۴۴۰. 
۱۰۵. الارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج۲، ص۱۱۴. 
۱۰۶. همانج۲، ص۱۲۶. 
۱۰۷. المزارالکبیر، مشهدی، محمد بن جعفر، ص۴۹۳. 
۱۰۸. الاقبال بالاعمال الحسنه، ابن طاووس، علی بن موسی، ج۳، ص۷۸. 
۱۰۹. همان ج۳، ص۳۴۴. 
۱۱۰. بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، ج۴۵، ص۷۱. ( ویکی فقه : دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حبیب‌بن مظاهر»، شماره۵۸۰۱) 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد