حضرت حزقیل (علیهالسلام)، سومین خلیفه از خلفای حضرت موسی (علیهالسلام) پس از یوشع و کالب بن یوفنا بود که به نبوت بنیاسرائیل مبعوث شد. [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸] او پسر بوذی (بوزی) [۹][۱۰][۱۱]یا نوری [۱۲] بود. حزقیل را «ابنالعجوز» گویند؛ زیرا مادرش پیرزنی عقیم بود که صاحب فرزندی نمیشد تا عاقبت در سن پیری از خدا فرزندی درخواست کرد و خداوند حزقیل را به او داد. [۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]در روایات از حضرت حزقیل با عنوان «حزقیل نبی» یاد شده است. [۱۸][۱۹][۲۰] مشهور مورخان و مفسران گفتهاند که حزقیل همان ذوالکفل است که از پیامبران بوده [۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶]و در قرآن بعد از نام اسماعیل و ادریس («وَ اِسْماعیلَ وَ اِدْریسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرینَ») [۲۷]نام برده شده است.
درباره علت موسوم شدنش به این نام گفته شده که هفتاد پیغمبر را از قتل نجات داد و به آنها گفت: شما با آسایش خاطر بروید؛ زیرا اگر من یک نفر کشته شوم، بهتر از آن است که همه شما کشته شوید. چون یهودیان به نزد حزقیل آمده و در مورد هفتاد پیغمبر از او سؤال کردند، به آنها گفت: از آنجا رفتند و من نمیدانم کجا هستند. خدای تعالی ذوالکفل را نیز از شر آنها حفظ فرمود. [۲۸][۲۹][۳۰][۳۱] او در تدبیر امور بنیاسرائیل با کالب همکاری داشت و بعد از وی زمام امور را به دست گرفت. [۳۲] پس از مرگ حزقیل، الیاس بر قوم بنیاسرائیل مبعوث شد. [۳۳] نام او در زبان عبری یحِزْقیل است که، با استناد به عهد عتیق، معانی گوناگونی برای آن ذکر شده است، از جمله «خدا قوی است» یا «خدا قوی میسازد». [۳۴][۳۵]براساس عهد عتیق، حزقیل، پسر بوزی کاهن، در اورشلیم متولد شد و دوران کودکی و نوجوانیاش را در آنجا گذراند [۳۶][۳۷][۳۸]در منابع اسلامی نام پدر حزقیل، به اختلاف، بور، بوری، بوذی و بوزی آمده [۳۹][۴۰][۴۱][۴۲]و گفته شده که از نسل لاوی پسر یعقوب بوده است. [۴۳] در سال ۵۹۷ ق م، در ۲۵ سالگی، به همراه یهودیاکین، پادشاه یهودا، و هزاران تن دیگر به فرمان نبوکدنصر به سرزمین بابل تبعید شد. [۴۴][۴۵]حزقیل و دیگر تبعیدیها ظاهرآ در دهکدهای در تل ـ ابیب، کنار نهر خابور (منشعب از فرات) در نزدیکی شهر بابل، اقامت داشتند [۴۶][۴۷]و در همین مکان وی به نبوت رسید. [۴۸]حزقیل در دوران اسارت (حدود سالهای ۵۹۳ تا ۵۷۰قم) پیامبر قومِ تبعید شده بود. [۴۹]دانیال و ارمیا نیز از پیامبران معاصر وی در این دوران بودند. [۵۰]رسالت حزقیل در میان اسرا مبارزه با انبیای دروغین و خبردادن از نابودی قریبالوقوع اورشلیم بود. [۵۱][۵۲]کتاب حزقیل یکی از کتابهای عهدعتیق و شامل ۴۸ باب و دربردارنده موضوعاتی چون سقوط اورشلیم، نبوات حزقیل درباره ملتهای بیگانه و اتحاد دوباره بنیاسرائیلاست. [۵۳][۵۴]حزقیل در منابع تاریخی
نام حزقیل صریحاً در قرآن نیامده است، اما مفسران مسلمان آیه ۲۴۳ سوره بقره را با وی مرتبط دانستهاند. در این آیه از قومی سخن گفته شده است که از ترس مرگ سرزمینشان را ترک کردند، سپس خدا آنها را میراند و دوباره زنده کرد.
منابع تفسیری در توضیح این آیه اقوالی ذکر کردهاند، از جمله اینکه شمار بسیاری از بنیاسرائیل، اهل شهری به نام داوَردان، از ترس طاعون، و به روایتی وبا، سرزمینشان را ترک کردند، اما خدا جان همه آنان را گرفت.
حزقیل نبی که در حال عبور از کنار اجساد آنان بود، با دیدن استخوانهای پوسیده و پراکندهشان، از خدا خواست که آنان را زنده کند و به دعای حزقیل، خدا همه آنان را زنده کرد. [۵۵][۵۶][۵۷][۵۸][۵۹]در برخی منابع اسلامی، [۶۰][۶۱] در توضیح آیه ۲۸ سوره مؤمن (وَ قالَ رَجُلٌ مؤمنٌ مِن آلِ فِرعونَ یکتُمُ ایمانَهُ…)، از حزقیل دیگری یاد شده که ملقب به مؤمن آل فرعون است. بنابه گزارش ثعلبی، [۶۲] او نجار بود و به درخواست مادر موسی برای او صندوقی ساخت تا فرزندش را در آن بگذارد و به رودخانه بیندازد. وی مدت زیادی در خدمت فرعون بود، در حالیکه ایمان خود را مخفی میکرد. پس از غلبه موسی بر ساحران، ایمانش را آشکار کرد و همراه آنان، به دستور فرعون، به قتل رسید.
در تواریخ اسلامی نیز ماجرای این قوم، با اختلافاتی و گاه در نهایت اختصار، نقل شده است. [۶۳][۶۴][۶۵][۶۶]همچنین ثعلبی در قصص الانبیاء [۶۷]اقوال مفسران و مورخان را درباره این ماجرا آورده است. به نظر میرسد برخی از قسمتهای این داستان در منابع تاریخی و تفسیری، از داستان رؤیای استخوانهای خشک که در عهد عتیق [۶۸]آمده، گرفته شده است. [۶۹][۷۰] مدفن حزقیل
حزقیل را گروهی از یهودیان در سرزمین بابل کشتند. [۷۱]یاقوت حموی [۷۲]مدفن او را بَرمَلاحه، منطقهای در بابل نزدیک حلّه، دانسته [۷۳]و همچنین در جاهای دیگر [۷۴][۷۵]نوشته است که اهالی داوردان در همان جایگاهی که با دعای حزقیل زنده شدند، دیری ساختند که به دیر هزقل معروف شد. این دیر، که بین بصره و عسکر مُکْرَم قرار دارد، همان جایی است که داستان مذکور در قرآن، در آن روی داده است. منابع جدید نیز مدفن وی را نزدیکی حلّه یا حوالی بغداد دانستهاند. [۷۶][۷۷][۷۸] بیان چند روایت
براساس حدیثی نبوی، حزقیل، حبیب نجار (مؤمن آلیس) و حضرت علی (علیهالسلام) کسانیاند که حتی لحظهای به خدا کافر نشدند. [۷۹][۸۰][۸۱] روایت دیگر
هشام بن سالم میگوید: عبدالاعلی مولی بنیسام از امام صادق (علیهالسلام) در حضور من درباره روایتی که در میان مردم شایع بود، میپرسد و امام (علیهالسلام) فرمود: «خدای (عزوجل) به حزقیل پیامبر (علیهالسلام) وحی نمود که به فلان پادشاه خبر ده که خداوند جان تو را فلان روز خواهد گرفت. حزقیل نزد آن پادشاه آمد و پیغام پروردگار را رساند، پس او از وحشت از تخت پادشاهی فرو افتاد و به حزقیل گفت: به من مهلت ده تا کودکم را بزرگ کنم و امورم را سرانجام دهم. خدای تعالی به حزقیل وحی کرد، من به او پانزده سال مهلت دادم، حزقیل گفت: پروردگارا! قسم به عزتت تو میدانی که من هرگز دروغ نگفتهام. خداوند فرمود: تو فقط بنده مأموری از جانب من هستی، این مطلب را به او ابلاغ کن». [۸۲]
روایت دیگر
از امام باقر و امام جعفر صادق (علیهماالسلام) درباره آیه «اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ اُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْت…»؛ [۸۳]آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانههای خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیماری طاعون، از شرکت در میدان جهاد خودداری نمودند)».
نقل شده است: «این قوم اهل شهری از شهرهای شام و از بنیاسرائیل بودند و تعداد آنها هفتاد هزار نفر بود که بیماری طاعون برخی اوقات میان آنها شایع میشد و احساس کردند این بیماری تازه میان آنان رایج شده است.
ثروتمندان از شهر خارج شدند و مستمندان به جهت فقر در شهر باقی ماندند؛ لذا مرگ و میر بیشتر در میان فقرا واقع شد و بیشتر ثروتمندانی که از شهر فرار کرده بودند، نجات پیدا کردند، بعد از این ماجرا، فقرا گفتند: اگر ما هم از شهر خارج شده بودیم، زنده میماندیم و ثروتمندان گفتند: اگر ما در شهر مانده بودیم، میمردیم؛ پس فقرا نیز تصمیم گرفتند مانند اغنیا از شهر خارج شوند.
بار دیگر که طاعون شایع شد، همگی از بیم مرگ از شهر خارج شدند و در شهرها به راه افتادند تا به شهر ویرانی رسیدند که طاعون اهالی آنجا را هلاک کرده بود. وقتی بار و وسایل همراه خود را نهادند، امر الهی مبنی بر مرگ آنها صادر شد؛ پس همگی هلاک شدند و استخوانهایشان هم پوسید، آنگاه پیامبری از پیامبران الهی به نام حزقیل از کنار آنها عبور کرد و با دیدن استخوانهای پوسیده آنها گریست و در مقام مناجات گفت: پروردگارا! اگر تو بخواهی در همین لحظه میتوانی آنها را زنده سازی، در همان دم خداوند آنها را زنده کرد». [۸۴]
پی نوشت:
۱. مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۷۱، تحقیق:امامی، ابوالقاسم، سروش، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
۲. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۱، ص۴۵۷، تحقیق:ابراهیم، محمد ابوالفضل، دارالتراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
۳. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۳، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۴. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۱۰، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق.
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۸۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۹۴.
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۳.
۸. احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۲۲۱ـ۲۲۲، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۹. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۳، ص۴، مکتبة الثقافة الدینیة، بور سعید، بیتا.
۱۰. ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۵۱، تحقیق:ثروت عکاشة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، قاهرة، چاپ دوم، ۱۹۹۲م.
۱۱. ↑ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۳، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۱۲. ↑ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۱۰، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق.
۱۳. ↑ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۱، ص۴۵۷، تحقیق:ابراهیم، محمد ابوالفضل، دارالتراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
۱۴. ↑ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۲، ص۱۰۲، تحقیق خلیل شحادة، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
۱۵. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق:بلاغی، محمدجواد، ج۲، ص۱۳۳.
۱۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۷۲.
۱۷. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۲۲۱ـ۲۲۲، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۱۸. ↑ برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج۲، ص۵۵۳ – ۵۵۴، محقق و مصحح:محدث، جلالالدین، دارالکتب الاسلامیة، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
۱۹. ↑ شیخ صدوق، التوحید، ص۴۲۲، محقق و مصحح:حسینی، هاشم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
۲۰. ↑ قطبالدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الانبیاء (علیهالسلام)، ص۲۴۱، محقق و مصحح:عرفانیان یزدی، غلامرضا، مرکز پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
۲۱. ↑ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۳۷۸، دارالفکر، بیروت، بیتا.
۲۲. ↑ یاقوت حموی، شهابالدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۳، ص۳۷۲، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
۲۳. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق:بلاغی، محمدجواد، ج۲، ص۱۳۳.
۲۴. ↑ ابنهائم، شهابالدین احمد بن محمد، التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ص۲۳۳، دارالغرب الاسلامی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
۲۵. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۸۳، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
۲۶. ↑ بلاغی، سید عبدالحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر، مقدمه اول، ج۱، ص۴۶۴، انتشارات حکمت، قم، ۱۳۸۶ق.
۲۷. ↑ انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۵.
۲۸. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق:بلاغی، محمدجواد، ج۲، ص۱۳۳.
۲۹. ↑ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ذیل آیه، چاپ عبداللّه محمود شحاته، (قاهره) ۱۹۷۹۱۹۸۹.
۳۰. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۳.
۳۱. ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۳، ص۱۰۰، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۳۲. ↑ ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر، ج۲، ص۱۰۲.
۳۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، چاپ بیروت، ج۱، ص۴۶۱.
۳۴. ↑ دانشنامه معیار کتاب مقدّس، ذیل “Ezeliel.I”.
۳۵. ↑ دایرةالمعارف دین، ذیل “Ezekiel”.
۳۶. ↑ عهد عتیق، کتاب حزقیال نبی، ۳:۱.
۳۷. ↑ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ذیل «حزقیل یا حزقیال»، بیروت ۱۹۲۸، چاپ افست تهران ۱۳۴۹ش.
۳۸. ↑ ساموئل شولتس، عهد عتیق سخن میگوید، ج۱، ص۳۱۸ـ۳۱۹، ترجمه مهرداد فاتحی: شورای کلیساهای جماعت ربانی، آموزشگاه کتاب مقدس.
۳۹. ↑ دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۵۱، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
۴۰. ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۷۲.
۴۱. ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۳، ص۹۸، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۴۲. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۲۲۱، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۴۳. ↑ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۴۵.
۴۴. ↑ هنری هلی، راهنمای کتاب مقدس، ج۱، ص۳۱۸، ترجمه جسیکا باباخانیان، سابرینا بدلیان، و ادوارد عیسیبیک، هلند ۲۰۰۰.
۴۵. ↑ ساموئل شولتس، عهد عتیق سخن میگوید، ج۱، ص۳۱۹، ترجمه مهرداد فاتحی: شورای کلیساهای جماعت ربانی، آموزشگاه کتاب مقدس.
۴۶. ↑ هنری هلی، راهنمای کتاب مقدس، ج۱، ص۳۲۱، ترجمه جسیکا باباخانیان، سابرینا بدلیان، و ادوارد عیسیبیک، هلند ۲۰۰۰.
۴۷. ↑ ساموئل شولتس، عهد عتیق سخن میگوید، ج۱، ص۳۲۰، ترجمه مهرداد فاتحی: شورای کلیساهای جماعت ربانی، آموزشگاه کتاب مقدس.
۴۸. ↑ عهد عتیق، کتاب حزقیالنبی، ۱:۱ـ۳.
۴۹. ↑ هنری هلی، راهنمای کتاب مقدس، ج۱، ص۳۱۸، ترجمه جسیکا باباخانیان، سابرینا بدلیان، و ادوارد عیسیبیک، هلند ۲۰۰۰.
۵۰. ↑ هنری هلی، راهنمای کتاب مقدس، ج۱، ص۳۱۸، ترجمه جسیکا باباخانیان، سابرینا بدلیان، و ادوارد عیسیبیک، هلند ۲۰۰۰.
۵۱. ↑ ساموئل شولتس، عهد عتیق سخن میگوید، ج۱، ص۳۲۰، ترجمه مهرداد فاتحی: شورای کلیساهای جماعت ربانی، آموزشگاه کتاب مقدس.
۵۲. ↑ دایرةالمعارف دین، ذیل “Ezekiel”.
۵۳. ↑ دایرةالمعارفدین، ذیل “Ezekiel”.
۵۴. ↑ ساموئل شولتس، عهد عتیق سخن میگوید، ج۱، ص۳۲۱ـ۳۳۵، ترجمه مهرداد فاتحی: شورای کلیساهای جماعت ربانی، آموزشگاه کتاب مقدس.
۵۵. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۲۰۲، المعروف تفسیرالثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
۵۶. ↑ زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۲۹۰.
۵۷. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۳.
۵۸. ↑ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ذیل آیه، چاپ عبداللّه محمود شحاته، (قاهره) ۱۹۷۹۱۹۸۹.
۵۹. ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۶۹.
۶۰. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۱۶۶، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۶۱. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۲۵.
۶۲. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۱۶۶، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۶۳. ↑ دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۵۱، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
۶۴. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، چاپ بیروت، ج۱، ص۴۵۷۴۵۸.
۶۵. ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، چاپ بیروت، ج۱، ص۵۹ـ۶۰.
۶۶. ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۳، ص۹۸، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۶۷. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۲۲۱ـ۲۲۳، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۶۸. ↑ عهد عتیق، کتاب حزقیال نبى، :۳۷ ۱ـ۱۴
۶۹. ↑ دائرةالمعارف قرآن ، ذیل”Ezekiel”.
۷۰. ↑ د اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
۷۱. ↑ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ج۱، ص۳۸۲، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۲. ↑ یاقوت حموی، شهابالدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۳، ص۳۷۲، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
۷۳. ↑ علی بن ابیبکر هروی، کتاب الاشارات الی معرفة الزیارات، ج۱، ص۷۶، چاپ ژانین سوردل تومین، دمشق ۱۹۵۳.
۷۴. ↑ علی بن ابیبکر هروی، کتاب الاشارات الی معرفة الزیارات، ذیل «داوردان»، چاپ ژانین سوردل ـ تومین، دمشق ۱۹۵۳.
۷۵. ↑ علی بن ابیبکر هروی، کتاب الاشارات الی معرفة الزیارات، چاپ ژانین سوردل ـ تومین، دمشق ۱۹۵۳.
۷۶. ↑ د. جودائیکا، ذیل “Ezekiel. Ezekiel’s tomb”.
۷۷. ↑ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ذیل «حزقیل یا حزقیال»، بیروت ۱۹۲۸، چاپ افست تهران ۱۳۴۹ش.
۷۸. ↑ نواده مهلب پسر محمد پسر شادی، مجمل التواریخ و القصص، ص۴۳۵، محقق و مصحح: ملک الشعراء بهار، رمضانی، بهجت، کلاله خاور، تهران، چاپ دوم، بیتا.
۷۹. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۱۶۶، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۸۰. ↑ احمد بن محمد ثعلبی، قصصالأنبیاء، ج۱، ص۳۶۶، المسمی عرائسالمجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة.
۸۱. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۹.
۸۲. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۸۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
۸۳. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۴۳.
۸۴. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۸۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.