۱۳۹۳/۰۵/۱۸
–
۱۲۷۴ بازدید
سلام من چن وقتی هست نسبت به دیگران نسبت به حالات معنویشون حتی خیلی حسادت میکنم علاج این سبک حسادت چی هست ؟
اگر واقعا حسادت باشد باید مداوا شود، پس ابتدا باید فرق بین «غبطه» و «حسادت» روشن گردد. «حسادت» آن است که انسان از نعمت دیگران ناراحت شود و آرزوى از بین رفتن آن را داشته باشد. اما در «غبطه»، انسان از نداشتن خود آزرده خاطر است؛ نه از بهره مندى دیگران. در نتیجه آرزو یا تلاش نمى کند که نعمت از دیگرى سلب گردد؛ بلکه از نعمت دیگران خوشحال است و دعا و تلاش مى کند که خود نیز به آن برسد. معمولاً در نعمت هاى عبادى و معنوى، مِثلِ حالِ خوش در نماز و سجده ؛ نسبت به دیگران، حالت غبطه به انسان دست مى دهد نه حسادت!
درهرصورت لازم است راجع به حسد وحسادت ورا درمان آن توضیح بیشتری داده شود: درمان حسد، دو رکن اساسى دارد: درمان نظرى؛ (شناخت ابعاد و نتایج آن در دنیا و آخرت) و درمان عملى.
1- درمان نظرى :
درمان نظرى حسد زمینه ها و ابعاد مختلفى دارد؛ از جمله:
– شناسایى ریشه ها، علل و عوامل پدید آورنده و رشد دهنده حسد؛
– گستره، انواع و اشکال بروز حسد؛
– زیان هاى فردى و اجتماعى حسد؛
– انگاره ها و دانسته هایى که تأثیر مستقیم در درمان حسد و یا کاهش آثار آن دارند.
اکنون به اختصار پاره اى از آنچه به این بخش مربوط است بیان مى شود:
الف.) حسد، نه تنها زیانى براى شخص مورد حسد (محسود) ندارد؛ بلکه چه بسا به نفع او و به ضرر حسود است؛ زیرا به فرض که حسادت دیگران موجب غیبت یا تهمت او شود؛ این کار باعث از بین رفتن گناهان او و به دوش کشیده شدن آنها توسط حسود نیز مى گردد. در حالى که انسان خردمند، هیچ گاه ضرر خود را نمى خواهد و چه ضررى بالاتر از حسدورزى!
ب. ) خداوند بنابر حکمت بالغه خود، نظام جهان را به گونه اى قرار داده است که انسان ها از جهاتى – چون استعداد، قیافه، مال، خانواده و … – با یکدیگر تفاوت هایى داشته باشند.
یکى از حکمت هاى این مسئله، امتحان و ابتلایى است که باید برقرار باشد. اگر آدمى حقیقت این مطلب را درک کند و به عمق آن دست یابد، آن گاه بر موقعیت دیگران رشک نخواهد برد؛ چرا که همه این موهبت ها و تفاوت ها را به جهت جریان حرکت زندگى و فلسفه اى که وراى آن است، مى داند. افزون بر آن این نکته را در نظر دارد که هر نعمتى مسئولیت هاى سنگینى نیز در پى دارد و تحمل هر کاستى و صبورى در برابر هر مشکلى، پاداش هاى بزرگى به ارمغان مى آورد.
ج. ) توجه به معاد و نعمت ها و درجات والاى پرهیزگاران در قیامت و آخرت؛ آدمى را از چشم دوختن به متاع دنیا باز مى دارد. خداوند در قرآن خطاب به پیامبرصلى الله علیه وآله مى فرماید: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» حجر(15)، آیه 88. «چشم از این متاع ناقابل دنیوى که به برخى داده ایم [ براى امتحان ]، بازگیر و بر اینان اندوه مخور». اگر آدمى به حقیقت، معناى «و رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى » «و [ بدان که ]روزى پروردگار تو بهتر و پایدارتر است»، طه (20)، آیه 131. را دریابد، دیگر چشم به امکانات و برخوردارى هاى این و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر این غصه گزاف نخواهد گذاشت.
به گفته حافظ : نقد عمرت ببر و غصه دنیا به گزاف //گر شب و روز در این قصه مشکل باشى
گرچه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست //رفتن آسان بود ار واقف منزل باشى
د. ) بسیارى از نعمت هایى که به دیگران مى رسد، جنبه اختصاصى ندارد و با تلاش و کوشش، همراه با درایت و بینش مى توان بهتر از آن را نیز فراچنگ آورد. بنابراین راه رشد، ترقّى و تعالى بسته نیست؛ لیکن باید واقع بینانه راه آن را شناخت و در جهت آن اقدامات لازم را به عمل آورد.
نکوهش حسد در قرآن کریم:
یکى از رذایل اخلاقى که در طول تاریخ بشر آثار بسیار منفى فردى و اجتماعى داشته است مسئله حسد است، حسد فضاى روح آدمى را تیره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محیط جامعه را مملوّ از ناامنى مى کند!حسودان نه آرامشى در دنیا دارند، نه آسایشى در آخرت و چون تمام تلاششان این است که نعمت را از محسود بگیرند، آلوده انواع جنایت ها مى شوند: دروغ مى گویند، غیبت مى کنند، دست به انواع ظلم و ستم مى زنند و حتّى در حالات شدید و بحرانى از قتل و خونریزى نیز ابا ندارند!
در واقع مى توان گفت: حسد یکى از ریشه هاى اصلى تمام بدى هاست و از دامهاى بسیار خطرناک شیطان است، همان دامى که در نخستین روزهاى آفرینش بشر کار خود را کرد و فرزند آدم(علیه السلام) «قابیل» را به کام خود فروکشید و دستش را به خون برادرش «هابیل» آلوده کرد و اولین جنایت تاریخ زندگی انسان اتفاق افتاد . َطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ نفس سرکش او، وى را مصمّم به کشتن برادر کرد و او را کشت و از زیانکاران شد.
جنایت بعدی مربوط به داستان حضرت یوسف (ع) است آنگاه که برادران او از روی حسد تصمیم به قتل او گرفتند و او را در چاهی افکندند. (به خاطر بیاور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده مى کنند». گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن که براى تو نقشه(خطرناکى) مى کشند، چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است یوسف، 4 و5
یوسف(علیه السلام) نه تنها چهره بسیار زیبایى داشت بلکه خلق و خوى او نیز در نهایت زیبایى بود و همین امر که از آینده درخشانى خبر مى داد نظر تیزبین پدرش یعقوب پیامبر را به خود جلب کرد و نخستین بذر حسد در دل برادرانش که از او بزرگتر بودند پاشیده شد.یکی از برادران او گفت :یوسف را بکشید، یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنید تا توجّه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن(از گناه خود توبه مى کنید و) افراد صالحى خواهید بود»! (اُقْتُلُوا یُوسُفَ اَوِ اطْرَحُوهُ اَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ اَبِیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صَالِحِینَ) آرى امواج خروشان و خطرناک حسد آن قدر قوى و هولناک است که برادران را دعوت به کشتن برادر مى کند و سبب گناهان زیاد دیگرى از جمله گفتن دروغهاى مختلف براى کتمان جنایت خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهى و اهانت آشکار به مقام والاى این پیامبر بزرگ.
در قرآن کریم آیات دیگری راجع به حسد قوم یهود نسبت به مسلمانان و پیامبر اسلام وجود دارد که حاکی از خطری است که از این ناحیه ایشان را تهدید می کرده است و خدای متعال برای دفع آن می فرماید بگو: به خدا پناه مى برم از شرّ حسود هنگامى که حسد بورزد». (وَ مِنْ شَرِّ حَاسِد اِذَا حَسَدَ)
نکوهش حسد در روایات اسلامى
در روایات اسلامى نکوهش شدیدى از حسد شده به گونه اى که در باره کمتر صفتى از صفات رذیله چنین نکوهش دیده مى شود، به عنوان نمونه کافى است که به چند حدیث زیر که گوشه کوچکى از آن احادیث است نظر بیافکنیم:
1ـ در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَلْحَسَدُ یَأْکُلُ الْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ; حسد حسنات را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را مى خورد».- المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 325.
تعبیر بالا به خوبى نشان مى دهد که آتش حسد مى تواند تمام خرمن سعادت انسان و حسنات او را بسوزاند و زحمات یک عمر او را بر باد دهد به گونه اى که دست خالى از دنیا برود.
2ـ همین معنى به صورت شدیدترى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است، مى فرمایند: «اِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاْیمانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ; حسد ایمان را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را مى خورد».- اصول کافى، جلد 2، صفحه 306، حدیث 1 و 2. آرى صفت رذیله حسد نه تنها خرمن حسنات را مى سوزاند که خرمن ایمان را نیز خاکستر مى کند.
3ـ در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است: «اَلْحَسَدُ شَرُّ الاْمْرَاضِ; حسد بدترین بیمارى اخلاقى است». غررالحکم، شرح فارسى، جلد 1، صفحه 91. طبق این حدیث هیچ بیمارى اخلاقى بدتر از حسد نیست.
4ـ از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «رَأْسُ الرَّذَائِلِ الْحَسَدُ; سرچشمه صفات رذیله حسد است».
5 ـ و نیز از همان حضرت در یک تعبیر کنایى آمده است که فرمود: «لِلّهِ دَرُّ الْحَسَدِ مَا اَعْدَلَهُ بَدَءَ بِصَاحِبِهِ فَقَتَلَهُ; آفرین بر حسد! چقدر عدالت پیشه است، نخست به سراغ صاحبش مى رود و او را مى کشد»! بحارالانوار، جلد 70، صفحه 241.
6 ـ باز از همان حضرت نقل شده که فرمود: «ثَمَرَةُ الْحَسَدِ شَقَاءُ الدُّنْیَا وَ الاْخِرَة; میوه درخت حسد شقاوت دنیا و آخرت است»! غررالحکم، حدیث 6857
7ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ; آفت دین و ایمان(سه چیز است) حسد و خود بزرگ بینى و فخرفروشى». المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 327.
8 ـ امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که موسى بن عمران(علیه السلام) با خدا مناجات مى کرد چشمش به مردى افتاد که در سایه عرش الهى قرار داشت، عرض کرد: «یَا رَبِّ مَنْ هَذَا الَّذِى قَدْ اَظَلَّهُ عَرْشُکَ; خداوندا این کیست که عرش تو بر سر او سایه افکنده است؟!» فرمود: «یَا مُوسَى هَذَا مِمَّنْ لَمْ یَحْسُدُ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ; اى موسى! این از کسانى است که نسبت به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانى داشته، حسد نورزیده». بحارالانوار، جلد 70، صفحه 275.
9ـ در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «سِتَّةٌ یَدْخُلُونَ النَّارَ قَبْلَ الْحِسَابِ بِسِتَّة; شش گروهند که قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مى شوند به خاطر شش چیز»! «قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ مَنْ هُمْ؟; عرض کردند اى رسول خدا! آنها کیانند»؟ «قَالَ: اَلاْمَرَاءُ بِالْجَوْرِ، وَ الْعَرَبُ بِالْعَصَبِیَّةِ، وَ الدَّهَاقِینُ بِالتَّکَبُّرِ، وَ التُّجَّارُ بِالْخِیَانَةِ، وَ اَهْلُ الرُّسْتَاقِ بِالْجَهَالَةِ، وَ الْعُلَمَاءُ بِالْحَسَدِ; زمامداران به خاطر ظلم و بیدادگرى، عرب به خاطر تعصّب، کدخدایان و خان ها به خاطر تکبّر، تجّار به خاطر خیانت به مردم، روستاییان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد»! المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 327.
به این ترتیب حسد در درجه اول بلاى بزرگ براى دانشمندان است!به همین دلیل در روایات اسلامى، حسد یکى از اصول سه گانه کفر(تکبّر، حرص وحسد). شمرده شده است ،«حسود» در واقع معترض به حکمت الهى است و به همین دلیل نگرش او نوعى کفر و شرک خفى محسوب مى شود.
گناه حسد
به لحاظ شرعی ، تازمانی که صرفا آرزوی زوال نعمت در دل حسود است ، این حالت یک گناه و حرام اخلاقی است و در حد مکروهات شرعی محاسبه می شود، ولی در صورتی که حسد به عنوان یک صفت نفسانی، ظهور و بروز عملی داشته باشد وباعث آن گردد که حسود بر علیه محسود مرتکب عملی شود و حسد خویش را در رفتار خود بروز دهد، آنگاه بحث حرمت شرعی پیش می آید. به عبارت دیگر، یک وقت انسان در قلبش مى خواهد که محسود از نعمتی خدای متعال به او عنایت کرده محروم شود و یک وقت نه، تلاش عملی هم برای به نابودی کشاندن آن مى کند، اگرتلاش کند مطمئنا دچار گناه و حرمت شرعی شده است ، ولى اگر حسد تنها در قلبش باشد و بروز ندهد، تنها خودش رنج میدهد، وبه این دلیل که حالت نفسانی اواختیارى نیست، حرمت شرعی ندارد، گرچه قطعا مکروه است و قطعا باید تلاش کند که این حالت را ازخود دور نماید، زیرا به لحاظ اخلاقی حسد از هلاک کننده های نفس آدمی است و آثار منفى بسیار مضری برای انسان دارد.
بررسی آثار و زیانهای حسد
زیانهاى جسمى
حسد گذشته از اینکه زیانهاى معنوى دارد و دین و ایمان را تباه مى کند از نظر جسمى نیز روى اعصاب انسان اثر مى گذارد. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:صحّة الجسد من قلّة الحسد. سلامتى بدن از کمى رشک بردن است. علامّه شیخ محمد تقى شوشترى پس از نقل این جمله امیر مؤمنان علیه السلام مى نویسد: شش کس همیشه ناراحت اند که یکى از آنها حسود است. آنگاه از قول اصمعى نقل مى کند که گفت: رایت اعرابیا قد اتت له مائة و عشرون سنة فقلت له ما اطول عمرک فقال: ترکت الحسد فبقیت. عرب صحرا نشینى را دیدم که صد و بیست سال از عمر او گذشته بود. پرسیدم چه چیز سبب شد که عمر تو این قدر طولانى شود؟ گفت به خاطر اینکه حسد نورزیدم.
و نیز حضرت على علیه السلام در جاى دیگر فرمود: العجب لغفلة الحسّاد عن سلامة الاجساد.جاى شگفتى است که حسودان از سلامت جسم خود غفلت دارند. امام صادق علیه السلام فرمود:الحاسد یضرّ بنفسه قبل ان یضرّ بالمحسود. شخص حسود قبل از اینکه به محسود زیان برساند به خود زیان مى رساند. از امیر مؤمنان علیه السلام در باره حسد و حسودان سخنان زیادى نقل شده که از جمله آنها است الحسد یفنى الجسد حسد بدن انسان را از بین مى برد. نقطه هاى آغازدراخلاق عملى ص : 302 و نیز فرمود:أسوأ النّاس عیش الحسود.بدترین مردم در زندگى حسود است.
به هر حال، حسد یکى از امراض روحى خطرناک است که باید ریشه یابى شود و علل و انگیزه هاى آن بررسى گردد و پس از پى بردن به آن عوامل، انسان به فکر درمان باشد و چاره اى بیندیشد که این مرض مهلک را از خود دور کند. در اینجا تنها به ذکر یک نکته بسنده مى کنیم که عقده ها و کمبودها به همراه تنبلى و کسالت از اسباب عمده حسادت است. بکوشید با سعى و تلاش کمبودها را جبران کنید و عقده ها را از دل بزدایید و ضمنا بدانید که در زندگى هر کسى را سهمى و نصیبى است مقدّر که با سعى و کوشش به آن خواهد رسید، چنانکه فرمود: «و أن لیس للإنسان إلا ما سعى». 53: 39 البته ممکن است در زندگانى اجتماعى موانعى از قبیل ظلم و ستم و حق کشى در سر راه انسان وجود داشته باشد که این ها را با حسد ورزیدن نمى توان از میان برداشت و درمان این گونه بیماریهاى اجتماعى راه دیگرى دارد که در جاى خود باید مورد بحث قرار گیرد. نقطه هاى آغازدراخلاق عملى ص : 303
زیان های معنوی حسد
حسد ایمان را مى خورد: در حدیث مشهوری آمده است: إنّ الحسد یأکل الایمان کما تأکل النّار الحطب. حسد ایمان را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را از بین مى برد. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: و لا تحاسدوا فإنّ الحسد یأکل الایمان کما تأکل النّار الحطب…. حسد نورزید که حسد ایمان را بر باد مى دهد آنچنانکه آتش هیزم را خاکستر مى کنددر نتیجه، مفهوم حدیث آن است که حسد موجب بعضى از درجات کفر است نه اینکه حسود به وسیله حسد از دین اسلام خارج مى شود و در زمره کفّار قرار مى گیرد بلکه مقصود آن است که انسان به وسیله حسد از نظر اخلاق و عمل در ردیف کفّار قرار مى گیرد نه از نظر اعتقادى و حقوقى، چون مسلمان است و از این نظر با او مانند سایر مسلمانان باید رفتار کرد.
حسود مورد خشم خدا است:
کسى که بر دیگران حسد مى ورزد مورد خشم خداى متعال قرار مى گیرد و رابطه اش با پروردگار قطع مى شود. پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود: خداى عزّ و جلّ به موسى بن عمران [علیه السلام ] فرمود: اى پسر عمران بر آنچه از فضل خود به مردم داده ام حسد مبر و چشمت را به دنبال آن میفکن و دلت را دنبال آن مفرست، زیرا کسى که رشک مى برد، از نعمت من ناراحت است و از تقسیمى که میان بندگانم کرده ام جلوگیر است و کسى که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست [: بین من و او ارتباطى نیست ].
حسد نشانه نفاق:
در برخى از روایات آمده است که اگر کسى به خدا ایمان داشته باشد به مردم رشک نمى برد. امام صادق علیه السلام فرمود: : إنّ المؤمن یغبط و لا یحسد و المنافق یحسد و لا یغبط. مؤمن غبطه مى خورد ولى رشک نمى برد، و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد. نقطه هاى آغازدراخلاق عملى ص301
حسد آفت دین:
در حدیث دیگرى امام صادق علیه السلام فرمود:آفة الدّین الحسد و العجب و الفخر. آفت دین سه چیز است: حسد، خودبینى و به خود بالیدن ( فخر فروشى ). در روایات دیگرى مى خوانیم که حسد دین را از بین مى برد: یک روز رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم به یاران خود فرمود: آگاه باشید که بیمارى امّتهاى پیشین که همان بیمارى حسد باشد شما را نیز فرا گرفته است. حسد زداینده موى تن نیست بلکه دین انسان را ریشه کن مى کند.
حسد نابود کننده انسانیت:
حسد انسانیت انسان را به نابودی می کشاند و آدمی را تبدیل به حیوانی گاها درنده می نماید، علمای اخلاقی در مراتب حسد ذکر می کنند که گاهی حسود آنقدر پیش می رود که نه تنها آرزوی نابودی نعمت دیگران را می کند، بلکه برای نابودی آن نعمت و حتی نابودی صاحب نعمت، اقدام می کند. چه بسیار قتلها و جنایت هایی که به انگیزه حسد انجام می پذیرد . چگونه می توان کسی را که دائما به فکر نابودی دیگران و زمین خوردن بندگان خدای است و از سقوط آنها لذت می برد، انسان نامید؟
2- درمان عملى:
بدون درمان عملى و تلاش و مجاهدت براى ریشه کنى بیمارى خطرناک حسد، نمى توان سلامت نفس از این صفت ناپسند انتظار کشید. از این رو کاربست شیوه هاى عملى در این راستا ضرورى و اجتناب ناپذیر است. پاره اى از این روش ها عبارت است از:
2-1. رفتار مخالف: عمل بر ضد مقتضاى حسد در گفتار و کردار؛ مانند: تواضع، خیرخواهى، خدمت به دیگران، شاد شدن از رسیدن خیر به دیگران و ریشه کنى حسد از طریق نابود کردن خباثت هاى نفسانى (مانند تکبر، ریاست طلبى، دنیا خواهى و … ). آیة اللَّه صدر به استناد سخن پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله: «اذا حسدت فلاتبع»«هنگامى که رشک ورزیدى، در پى آن مرو» ،( بحارالانوار، ج 74، ص 153 و ص 122.) مى نویسد: «آنچه که حسود در مقام عمل باید انجام دهد، چیزى است که در آغاز بر او بسیار تلخ و ناگوار مى باشد. البته دارو تلخ است؛ ولى سرانجام شیرین دارد. حسود باید آنچه را دلش مى خواهد، نکند.
براى مثال اگر دلش مى خواهد که از کسى بدگویى کند و رسوایش سازد، دهان خود را ببندد و دندان بر جگر بگذارد و کلمه اى بر زبان نراند؛ اگر آزردن کسى را مى خواهد، او را نیازارد؛ اگر مى خواهد براى نابودى یا سرنگونى کسى به وسایلى متشبث شود، نشود و به طور کلى خواسته دل را زیر پا بگذارد». (صدر، سیدرضا، حسد، صص 298 – 299. )
این روش وقتى به کمال مى رسد که به جاى پیروى از حسد، شخصى عکس آن عمل کند. به عنوان مثال نسبت به کسى که به او رشک مى برد، خوبى کند؛ از خوبى هاى او نزد دیگران سخن بگوید؛ در حق او دعا کند و از صمیم قلب از خداوند بخواهد که نعمت هایش را بر آن شخص افزون گرداند.
2-2. یادکرد نعمت ها: هرگاه از متنعّم بودن شخصى ناراحت و آزارده شد، باید متذکر نعمت هایى شود که خداوند به خود او داده است؛ چرا که خداى کریم هیچ فردى را محروم از همه نعمت ها نمى کند. همچنین اگر در زندگى خود گرفتار مشکلاتى است، باید افرادى را به یاد آورد که مشکلات بیشترى نسبت به خود دارند.
2-3. تقویت عقل: انسان باید عقل خود را با عمل تقویت کند. اگر آدمى از نیروى عقل و خرد به خوبى استمداد جوید و آن را بر دیگر قواى خود، حاکم و از آن پیروى کند؛ به تدریج تقویت خواهد شد و هراندازه به آن پشت و بر خلاف رهنمودهاى عقل عمل کند، به تضعیف آن پرداخته است. یکى از راه هاى تقویت عقل، گسترش معارف دین و پیروى دقیق از رهنمودهاى پیامبران است؛ زیرا تعالیم آنان بازگشاینده گنجینه هاى خرد است:
«و یثیروا لهم دفائن العقول»(بحارالانوار، ج 11، ص 60؛ نیز، نهج البلاغه، خطبه 1).
2-4. تبدیل حسد به غبطه: علت اصلى «حسد»، ناراحتى انسان از عدم موفقیت خویش است؛ یعنى، چرا او پیشرفت نکرده و دیگرى رشد خوبى کرده است. حسود به جاى تلاش براى رشد خویش، مى خواهد رشد دیگرى را متوقف کند. حال اگر انسان توجه کند که شکست دیگرى، هیچ کمک و سودى براى او ندارد؛ بلکه چه بسا مشکلاتى نیز به بار مى آورد، در این صورت راه درست را انتخاب مى کند و به جاى تخریب دیگران، مى کوشد خود را مانند آنان به موفقیت برساند. این حالت انسان (غبطه)، نه تنها بد نیست؛ بلکه موجب رشد و ترقّى او مى گردد. بنابراین مى توان با تبدیل حسد به غبطه، راه رشد و ترقّى را بر خود باز نمود و از آثار منفى آن در امان ماند.
2-5. خوش بینى: یکى از آفات حسد این است که باعث مى شود شخص حسود، به خوبى ها و درست کارى هاى دیگران با سوء ظن نگریسته و آن را حمل بر ریاکارى، عوام فریبى و…مى کند و به تخریب چهره مردم مى پردازد. درمان حسد، عمل بر ضد این حالات و نگرش خوش بینانه و برخورد دوستانه و صمیمانه با دیگران است.
2-6. دعا: تضرع و درخواست از خداوند، در پیراستن نفس از آلودگى ها – از جمله حسد – بسیار مفید و سودمند است. از جمله دعاهایى که در تصفیه نفس و پالایش آن تأثیر به سزایى دارد، دعاى شریف «مکارم الاخلاق» از صحیفه سجادیه مى باشد.
2-7. تلقین: تلقین یکى از راه هاى پیراستن نفس از صفات ناپسند است. کار بست این روش با مخاطب قرار دادن خود، تأثیر زیادى دارد. بدین سان هر گاه شراره هاى حسد در دل زبانه کشید، شخص مى تواند قدرى در خود تأمل کند؛ سپس بگوید: «نه، من دیگر چنین نیستم»، «من دیگر خوب شده ام»، «من از حسد نفرت دارم و ریشه شیطانى حسد را از وجود خود کنده ام» و «اى شیطان! از من دور شو که دیگر مرا با تو کارى نیست». (جهت آگاهى بیشتر نگا: صدر، سید رضا، همان صص 291-304.)
درهرصورت لازم است راجع به حسد وحسادت ورا درمان آن توضیح بیشتری داده شود: درمان حسد، دو رکن اساسى دارد: درمان نظرى؛ (شناخت ابعاد و نتایج آن در دنیا و آخرت) و درمان عملى.
1- درمان نظرى :
درمان نظرى حسد زمینه ها و ابعاد مختلفى دارد؛ از جمله:
– شناسایى ریشه ها، علل و عوامل پدید آورنده و رشد دهنده حسد؛
– گستره، انواع و اشکال بروز حسد؛
– زیان هاى فردى و اجتماعى حسد؛
– انگاره ها و دانسته هایى که تأثیر مستقیم در درمان حسد و یا کاهش آثار آن دارند.
اکنون به اختصار پاره اى از آنچه به این بخش مربوط است بیان مى شود:
الف.) حسد، نه تنها زیانى براى شخص مورد حسد (محسود) ندارد؛ بلکه چه بسا به نفع او و به ضرر حسود است؛ زیرا به فرض که حسادت دیگران موجب غیبت یا تهمت او شود؛ این کار باعث از بین رفتن گناهان او و به دوش کشیده شدن آنها توسط حسود نیز مى گردد. در حالى که انسان خردمند، هیچ گاه ضرر خود را نمى خواهد و چه ضررى بالاتر از حسدورزى!
ب. ) خداوند بنابر حکمت بالغه خود، نظام جهان را به گونه اى قرار داده است که انسان ها از جهاتى – چون استعداد، قیافه، مال، خانواده و … – با یکدیگر تفاوت هایى داشته باشند.
یکى از حکمت هاى این مسئله، امتحان و ابتلایى است که باید برقرار باشد. اگر آدمى حقیقت این مطلب را درک کند و به عمق آن دست یابد، آن گاه بر موقعیت دیگران رشک نخواهد برد؛ چرا که همه این موهبت ها و تفاوت ها را به جهت جریان حرکت زندگى و فلسفه اى که وراى آن است، مى داند. افزون بر آن این نکته را در نظر دارد که هر نعمتى مسئولیت هاى سنگینى نیز در پى دارد و تحمل هر کاستى و صبورى در برابر هر مشکلى، پاداش هاى بزرگى به ارمغان مى آورد.
ج. ) توجه به معاد و نعمت ها و درجات والاى پرهیزگاران در قیامت و آخرت؛ آدمى را از چشم دوختن به متاع دنیا باز مى دارد. خداوند در قرآن خطاب به پیامبرصلى الله علیه وآله مى فرماید: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» حجر(15)، آیه 88. «چشم از این متاع ناقابل دنیوى که به برخى داده ایم [ براى امتحان ]، بازگیر و بر اینان اندوه مخور». اگر آدمى به حقیقت، معناى «و رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى » «و [ بدان که ]روزى پروردگار تو بهتر و پایدارتر است»، طه (20)، آیه 131. را دریابد، دیگر چشم به امکانات و برخوردارى هاى این و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر این غصه گزاف نخواهد گذاشت.
به گفته حافظ : نقد عمرت ببر و غصه دنیا به گزاف //گر شب و روز در این قصه مشکل باشى
گرچه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست //رفتن آسان بود ار واقف منزل باشى
د. ) بسیارى از نعمت هایى که به دیگران مى رسد، جنبه اختصاصى ندارد و با تلاش و کوشش، همراه با درایت و بینش مى توان بهتر از آن را نیز فراچنگ آورد. بنابراین راه رشد، ترقّى و تعالى بسته نیست؛ لیکن باید واقع بینانه راه آن را شناخت و در جهت آن اقدامات لازم را به عمل آورد.
نکوهش حسد در قرآن کریم:
یکى از رذایل اخلاقى که در طول تاریخ بشر آثار بسیار منفى فردى و اجتماعى داشته است مسئله حسد است، حسد فضاى روح آدمى را تیره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محیط جامعه را مملوّ از ناامنى مى کند!حسودان نه آرامشى در دنیا دارند، نه آسایشى در آخرت و چون تمام تلاششان این است که نعمت را از محسود بگیرند، آلوده انواع جنایت ها مى شوند: دروغ مى گویند، غیبت مى کنند، دست به انواع ظلم و ستم مى زنند و حتّى در حالات شدید و بحرانى از قتل و خونریزى نیز ابا ندارند!
در واقع مى توان گفت: حسد یکى از ریشه هاى اصلى تمام بدى هاست و از دامهاى بسیار خطرناک شیطان است، همان دامى که در نخستین روزهاى آفرینش بشر کار خود را کرد و فرزند آدم(علیه السلام) «قابیل» را به کام خود فروکشید و دستش را به خون برادرش «هابیل» آلوده کرد و اولین جنایت تاریخ زندگی انسان اتفاق افتاد . َطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ نفس سرکش او، وى را مصمّم به کشتن برادر کرد و او را کشت و از زیانکاران شد.
جنایت بعدی مربوط به داستان حضرت یوسف (ع) است آنگاه که برادران او از روی حسد تصمیم به قتل او گرفتند و او را در چاهی افکندند. (به خاطر بیاور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده مى کنند». گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن که براى تو نقشه(خطرناکى) مى کشند، چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است یوسف، 4 و5
یوسف(علیه السلام) نه تنها چهره بسیار زیبایى داشت بلکه خلق و خوى او نیز در نهایت زیبایى بود و همین امر که از آینده درخشانى خبر مى داد نظر تیزبین پدرش یعقوب پیامبر را به خود جلب کرد و نخستین بذر حسد در دل برادرانش که از او بزرگتر بودند پاشیده شد.یکی از برادران او گفت :یوسف را بکشید، یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنید تا توجّه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن(از گناه خود توبه مى کنید و) افراد صالحى خواهید بود»! (اُقْتُلُوا یُوسُفَ اَوِ اطْرَحُوهُ اَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ اَبِیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صَالِحِینَ) آرى امواج خروشان و خطرناک حسد آن قدر قوى و هولناک است که برادران را دعوت به کشتن برادر مى کند و سبب گناهان زیاد دیگرى از جمله گفتن دروغهاى مختلف براى کتمان جنایت خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهى و اهانت آشکار به مقام والاى این پیامبر بزرگ.
در قرآن کریم آیات دیگری راجع به حسد قوم یهود نسبت به مسلمانان و پیامبر اسلام وجود دارد که حاکی از خطری است که از این ناحیه ایشان را تهدید می کرده است و خدای متعال برای دفع آن می فرماید بگو: به خدا پناه مى برم از شرّ حسود هنگامى که حسد بورزد». (وَ مِنْ شَرِّ حَاسِد اِذَا حَسَدَ)
نکوهش حسد در روایات اسلامى
در روایات اسلامى نکوهش شدیدى از حسد شده به گونه اى که در باره کمتر صفتى از صفات رذیله چنین نکوهش دیده مى شود، به عنوان نمونه کافى است که به چند حدیث زیر که گوشه کوچکى از آن احادیث است نظر بیافکنیم:
1ـ در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَلْحَسَدُ یَأْکُلُ الْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ; حسد حسنات را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را مى خورد».- المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 325.
تعبیر بالا به خوبى نشان مى دهد که آتش حسد مى تواند تمام خرمن سعادت انسان و حسنات او را بسوزاند و زحمات یک عمر او را بر باد دهد به گونه اى که دست خالى از دنیا برود.
2ـ همین معنى به صورت شدیدترى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است، مى فرمایند: «اِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاْیمانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ; حسد ایمان را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را مى خورد».- اصول کافى، جلد 2، صفحه 306، حدیث 1 و 2. آرى صفت رذیله حسد نه تنها خرمن حسنات را مى سوزاند که خرمن ایمان را نیز خاکستر مى کند.
3ـ در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است: «اَلْحَسَدُ شَرُّ الاْمْرَاضِ; حسد بدترین بیمارى اخلاقى است». غررالحکم، شرح فارسى، جلد 1، صفحه 91. طبق این حدیث هیچ بیمارى اخلاقى بدتر از حسد نیست.
4ـ از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «رَأْسُ الرَّذَائِلِ الْحَسَدُ; سرچشمه صفات رذیله حسد است».
5 ـ و نیز از همان حضرت در یک تعبیر کنایى آمده است که فرمود: «لِلّهِ دَرُّ الْحَسَدِ مَا اَعْدَلَهُ بَدَءَ بِصَاحِبِهِ فَقَتَلَهُ; آفرین بر حسد! چقدر عدالت پیشه است، نخست به سراغ صاحبش مى رود و او را مى کشد»! بحارالانوار، جلد 70، صفحه 241.
6 ـ باز از همان حضرت نقل شده که فرمود: «ثَمَرَةُ الْحَسَدِ شَقَاءُ الدُّنْیَا وَ الاْخِرَة; میوه درخت حسد شقاوت دنیا و آخرت است»! غررالحکم، حدیث 6857
7ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ; آفت دین و ایمان(سه چیز است) حسد و خود بزرگ بینى و فخرفروشى». المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 327.
8 ـ امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که موسى بن عمران(علیه السلام) با خدا مناجات مى کرد چشمش به مردى افتاد که در سایه عرش الهى قرار داشت، عرض کرد: «یَا رَبِّ مَنْ هَذَا الَّذِى قَدْ اَظَلَّهُ عَرْشُکَ; خداوندا این کیست که عرش تو بر سر او سایه افکنده است؟!» فرمود: «یَا مُوسَى هَذَا مِمَّنْ لَمْ یَحْسُدُ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ; اى موسى! این از کسانى است که نسبت به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانى داشته، حسد نورزیده». بحارالانوار، جلد 70، صفحه 275.
9ـ در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «سِتَّةٌ یَدْخُلُونَ النَّارَ قَبْلَ الْحِسَابِ بِسِتَّة; شش گروهند که قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مى شوند به خاطر شش چیز»! «قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ مَنْ هُمْ؟; عرض کردند اى رسول خدا! آنها کیانند»؟ «قَالَ: اَلاْمَرَاءُ بِالْجَوْرِ، وَ الْعَرَبُ بِالْعَصَبِیَّةِ، وَ الدَّهَاقِینُ بِالتَّکَبُّرِ، وَ التُّجَّارُ بِالْخِیَانَةِ، وَ اَهْلُ الرُّسْتَاقِ بِالْجَهَالَةِ، وَ الْعُلَمَاءُ بِالْحَسَدِ; زمامداران به خاطر ظلم و بیدادگرى، عرب به خاطر تعصّب، کدخدایان و خان ها به خاطر تکبّر، تجّار به خاطر خیانت به مردم، روستاییان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد»! المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 327.
به این ترتیب حسد در درجه اول بلاى بزرگ براى دانشمندان است!به همین دلیل در روایات اسلامى، حسد یکى از اصول سه گانه کفر(تکبّر، حرص وحسد). شمرده شده است ،«حسود» در واقع معترض به حکمت الهى است و به همین دلیل نگرش او نوعى کفر و شرک خفى محسوب مى شود.
گناه حسد
به لحاظ شرعی ، تازمانی که صرفا آرزوی زوال نعمت در دل حسود است ، این حالت یک گناه و حرام اخلاقی است و در حد مکروهات شرعی محاسبه می شود، ولی در صورتی که حسد به عنوان یک صفت نفسانی، ظهور و بروز عملی داشته باشد وباعث آن گردد که حسود بر علیه محسود مرتکب عملی شود و حسد خویش را در رفتار خود بروز دهد، آنگاه بحث حرمت شرعی پیش می آید. به عبارت دیگر، یک وقت انسان در قلبش مى خواهد که محسود از نعمتی خدای متعال به او عنایت کرده محروم شود و یک وقت نه، تلاش عملی هم برای به نابودی کشاندن آن مى کند، اگرتلاش کند مطمئنا دچار گناه و حرمت شرعی شده است ، ولى اگر حسد تنها در قلبش باشد و بروز ندهد، تنها خودش رنج میدهد، وبه این دلیل که حالت نفسانی اواختیارى نیست، حرمت شرعی ندارد، گرچه قطعا مکروه است و قطعا باید تلاش کند که این حالت را ازخود دور نماید، زیرا به لحاظ اخلاقی حسد از هلاک کننده های نفس آدمی است و آثار منفى بسیار مضری برای انسان دارد.
بررسی آثار و زیانهای حسد
زیانهاى جسمى
حسد گذشته از اینکه زیانهاى معنوى دارد و دین و ایمان را تباه مى کند از نظر جسمى نیز روى اعصاب انسان اثر مى گذارد. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:صحّة الجسد من قلّة الحسد. سلامتى بدن از کمى رشک بردن است. علامّه شیخ محمد تقى شوشترى پس از نقل این جمله امیر مؤمنان علیه السلام مى نویسد: شش کس همیشه ناراحت اند که یکى از آنها حسود است. آنگاه از قول اصمعى نقل مى کند که گفت: رایت اعرابیا قد اتت له مائة و عشرون سنة فقلت له ما اطول عمرک فقال: ترکت الحسد فبقیت. عرب صحرا نشینى را دیدم که صد و بیست سال از عمر او گذشته بود. پرسیدم چه چیز سبب شد که عمر تو این قدر طولانى شود؟ گفت به خاطر اینکه حسد نورزیدم.
و نیز حضرت على علیه السلام در جاى دیگر فرمود: العجب لغفلة الحسّاد عن سلامة الاجساد.جاى شگفتى است که حسودان از سلامت جسم خود غفلت دارند. امام صادق علیه السلام فرمود:الحاسد یضرّ بنفسه قبل ان یضرّ بالمحسود. شخص حسود قبل از اینکه به محسود زیان برساند به خود زیان مى رساند. از امیر مؤمنان علیه السلام در باره حسد و حسودان سخنان زیادى نقل شده که از جمله آنها است الحسد یفنى الجسد حسد بدن انسان را از بین مى برد. نقطه هاى آغازدراخلاق عملى ص : 302 و نیز فرمود:أسوأ النّاس عیش الحسود.بدترین مردم در زندگى حسود است.
به هر حال، حسد یکى از امراض روحى خطرناک است که باید ریشه یابى شود و علل و انگیزه هاى آن بررسى گردد و پس از پى بردن به آن عوامل، انسان به فکر درمان باشد و چاره اى بیندیشد که این مرض مهلک را از خود دور کند. در اینجا تنها به ذکر یک نکته بسنده مى کنیم که عقده ها و کمبودها به همراه تنبلى و کسالت از اسباب عمده حسادت است. بکوشید با سعى و تلاش کمبودها را جبران کنید و عقده ها را از دل بزدایید و ضمنا بدانید که در زندگى هر کسى را سهمى و نصیبى است مقدّر که با سعى و کوشش به آن خواهد رسید، چنانکه فرمود: «و أن لیس للإنسان إلا ما سعى». 53: 39 البته ممکن است در زندگانى اجتماعى موانعى از قبیل ظلم و ستم و حق کشى در سر راه انسان وجود داشته باشد که این ها را با حسد ورزیدن نمى توان از میان برداشت و درمان این گونه بیماریهاى اجتماعى راه دیگرى دارد که در جاى خود باید مورد بحث قرار گیرد. نقطه هاى آغازدراخلاق عملى ص : 303
زیان های معنوی حسد
حسد ایمان را مى خورد: در حدیث مشهوری آمده است: إنّ الحسد یأکل الایمان کما تأکل النّار الحطب. حسد ایمان را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را از بین مى برد. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: و لا تحاسدوا فإنّ الحسد یأکل الایمان کما تأکل النّار الحطب…. حسد نورزید که حسد ایمان را بر باد مى دهد آنچنانکه آتش هیزم را خاکستر مى کنددر نتیجه، مفهوم حدیث آن است که حسد موجب بعضى از درجات کفر است نه اینکه حسود به وسیله حسد از دین اسلام خارج مى شود و در زمره کفّار قرار مى گیرد بلکه مقصود آن است که انسان به وسیله حسد از نظر اخلاق و عمل در ردیف کفّار قرار مى گیرد نه از نظر اعتقادى و حقوقى، چون مسلمان است و از این نظر با او مانند سایر مسلمانان باید رفتار کرد.
حسود مورد خشم خدا است:
کسى که بر دیگران حسد مى ورزد مورد خشم خداى متعال قرار مى گیرد و رابطه اش با پروردگار قطع مى شود. پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود: خداى عزّ و جلّ به موسى بن عمران [علیه السلام ] فرمود: اى پسر عمران بر آنچه از فضل خود به مردم داده ام حسد مبر و چشمت را به دنبال آن میفکن و دلت را دنبال آن مفرست، زیرا کسى که رشک مى برد، از نعمت من ناراحت است و از تقسیمى که میان بندگانم کرده ام جلوگیر است و کسى که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست [: بین من و او ارتباطى نیست ].
حسد نشانه نفاق:
در برخى از روایات آمده است که اگر کسى به خدا ایمان داشته باشد به مردم رشک نمى برد. امام صادق علیه السلام فرمود: : إنّ المؤمن یغبط و لا یحسد و المنافق یحسد و لا یغبط. مؤمن غبطه مى خورد ولى رشک نمى برد، و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد. نقطه هاى آغازدراخلاق عملى ص301
حسد آفت دین:
در حدیث دیگرى امام صادق علیه السلام فرمود:آفة الدّین الحسد و العجب و الفخر. آفت دین سه چیز است: حسد، خودبینى و به خود بالیدن ( فخر فروشى ). در روایات دیگرى مى خوانیم که حسد دین را از بین مى برد: یک روز رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم به یاران خود فرمود: آگاه باشید که بیمارى امّتهاى پیشین که همان بیمارى حسد باشد شما را نیز فرا گرفته است. حسد زداینده موى تن نیست بلکه دین انسان را ریشه کن مى کند.
حسد نابود کننده انسانیت:
حسد انسانیت انسان را به نابودی می کشاند و آدمی را تبدیل به حیوانی گاها درنده می نماید، علمای اخلاقی در مراتب حسد ذکر می کنند که گاهی حسود آنقدر پیش می رود که نه تنها آرزوی نابودی نعمت دیگران را می کند، بلکه برای نابودی آن نعمت و حتی نابودی صاحب نعمت، اقدام می کند. چه بسیار قتلها و جنایت هایی که به انگیزه حسد انجام می پذیرد . چگونه می توان کسی را که دائما به فکر نابودی دیگران و زمین خوردن بندگان خدای است و از سقوط آنها لذت می برد، انسان نامید؟
2- درمان عملى:
بدون درمان عملى و تلاش و مجاهدت براى ریشه کنى بیمارى خطرناک حسد، نمى توان سلامت نفس از این صفت ناپسند انتظار کشید. از این رو کاربست شیوه هاى عملى در این راستا ضرورى و اجتناب ناپذیر است. پاره اى از این روش ها عبارت است از:
2-1. رفتار مخالف: عمل بر ضد مقتضاى حسد در گفتار و کردار؛ مانند: تواضع، خیرخواهى، خدمت به دیگران، شاد شدن از رسیدن خیر به دیگران و ریشه کنى حسد از طریق نابود کردن خباثت هاى نفسانى (مانند تکبر، ریاست طلبى، دنیا خواهى و … ). آیة اللَّه صدر به استناد سخن پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله: «اذا حسدت فلاتبع»«هنگامى که رشک ورزیدى، در پى آن مرو» ،( بحارالانوار، ج 74، ص 153 و ص 122.) مى نویسد: «آنچه که حسود در مقام عمل باید انجام دهد، چیزى است که در آغاز بر او بسیار تلخ و ناگوار مى باشد. البته دارو تلخ است؛ ولى سرانجام شیرین دارد. حسود باید آنچه را دلش مى خواهد، نکند.
براى مثال اگر دلش مى خواهد که از کسى بدگویى کند و رسوایش سازد، دهان خود را ببندد و دندان بر جگر بگذارد و کلمه اى بر زبان نراند؛ اگر آزردن کسى را مى خواهد، او را نیازارد؛ اگر مى خواهد براى نابودى یا سرنگونى کسى به وسایلى متشبث شود، نشود و به طور کلى خواسته دل را زیر پا بگذارد». (صدر، سیدرضا، حسد، صص 298 – 299. )
این روش وقتى به کمال مى رسد که به جاى پیروى از حسد، شخصى عکس آن عمل کند. به عنوان مثال نسبت به کسى که به او رشک مى برد، خوبى کند؛ از خوبى هاى او نزد دیگران سخن بگوید؛ در حق او دعا کند و از صمیم قلب از خداوند بخواهد که نعمت هایش را بر آن شخص افزون گرداند.
2-2. یادکرد نعمت ها: هرگاه از متنعّم بودن شخصى ناراحت و آزارده شد، باید متذکر نعمت هایى شود که خداوند به خود او داده است؛ چرا که خداى کریم هیچ فردى را محروم از همه نعمت ها نمى کند. همچنین اگر در زندگى خود گرفتار مشکلاتى است، باید افرادى را به یاد آورد که مشکلات بیشترى نسبت به خود دارند.
2-3. تقویت عقل: انسان باید عقل خود را با عمل تقویت کند. اگر آدمى از نیروى عقل و خرد به خوبى استمداد جوید و آن را بر دیگر قواى خود، حاکم و از آن پیروى کند؛ به تدریج تقویت خواهد شد و هراندازه به آن پشت و بر خلاف رهنمودهاى عقل عمل کند، به تضعیف آن پرداخته است. یکى از راه هاى تقویت عقل، گسترش معارف دین و پیروى دقیق از رهنمودهاى پیامبران است؛ زیرا تعالیم آنان بازگشاینده گنجینه هاى خرد است:
«و یثیروا لهم دفائن العقول»(بحارالانوار، ج 11، ص 60؛ نیز، نهج البلاغه، خطبه 1).
2-4. تبدیل حسد به غبطه: علت اصلى «حسد»، ناراحتى انسان از عدم موفقیت خویش است؛ یعنى، چرا او پیشرفت نکرده و دیگرى رشد خوبى کرده است. حسود به جاى تلاش براى رشد خویش، مى خواهد رشد دیگرى را متوقف کند. حال اگر انسان توجه کند که شکست دیگرى، هیچ کمک و سودى براى او ندارد؛ بلکه چه بسا مشکلاتى نیز به بار مى آورد، در این صورت راه درست را انتخاب مى کند و به جاى تخریب دیگران، مى کوشد خود را مانند آنان به موفقیت برساند. این حالت انسان (غبطه)، نه تنها بد نیست؛ بلکه موجب رشد و ترقّى او مى گردد. بنابراین مى توان با تبدیل حسد به غبطه، راه رشد و ترقّى را بر خود باز نمود و از آثار منفى آن در امان ماند.
2-5. خوش بینى: یکى از آفات حسد این است که باعث مى شود شخص حسود، به خوبى ها و درست کارى هاى دیگران با سوء ظن نگریسته و آن را حمل بر ریاکارى، عوام فریبى و…مى کند و به تخریب چهره مردم مى پردازد. درمان حسد، عمل بر ضد این حالات و نگرش خوش بینانه و برخورد دوستانه و صمیمانه با دیگران است.
2-6. دعا: تضرع و درخواست از خداوند، در پیراستن نفس از آلودگى ها – از جمله حسد – بسیار مفید و سودمند است. از جمله دعاهایى که در تصفیه نفس و پالایش آن تأثیر به سزایى دارد، دعاى شریف «مکارم الاخلاق» از صحیفه سجادیه مى باشد.
2-7. تلقین: تلقین یکى از راه هاى پیراستن نفس از صفات ناپسند است. کار بست این روش با مخاطب قرار دادن خود، تأثیر زیادى دارد. بدین سان هر گاه شراره هاى حسد در دل زبانه کشید، شخص مى تواند قدرى در خود تأمل کند؛ سپس بگوید: «نه، من دیگر چنین نیستم»، «من دیگر خوب شده ام»، «من از حسد نفرت دارم و ریشه شیطانى حسد را از وجود خود کنده ام» و «اى شیطان! از من دور شو که دیگر مرا با تو کارى نیست». (جهت آگاهى بیشتر نگا: صدر، سید رضا، همان صص 291-304.)