طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حضرت خدیجه (س) و پیامبراکرم (ص)

حضرت خدیجه (س) و پیامبراکرم (ص)


حضرت خدیجه (س) و پیامبراکرم (ص)

۱۳۹۴/۰۴/۰۶


۲۶۹۹ بازدید

در مورد تاریخچه زندگانى حضرت خدیجه علیهاالسلام قبل و بعد از ازدواج با پیامبر صلىاللهعلیهوآله توضیحاتى بیان کنید؟

خدیجه دختر خویلد از قبیله بنىاسد است که یکى از قبایل قریش بود. نام مادرش
فاطمه بود.[1] از دوران کودکى و نوجوانى ایشان اطلاع
زیادى در دست نیست.
از مسائل مهم در دوران جوانى حضرت خدیجه، مسئله ازدواجهاى او است. مشهور آن
است که او پیش از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله دو شوهر دیگر به نامهاى
ابوهاله تمیمى و عتیق بن عائذ مخزونى داشت[2] و عمده مال
و ثروت خود را از آن دو به ارث برده بود.
برخى از محققان معاصر ـ با تکیه بر شواهد و قرائن مختلف ـ سعى بر آن دارند
که اثبات کنند خدیجه علیهاالسلام در هنگام ازدواج با پیامبراکرم
صلىاللهعلیهوآله باکره و سن او حدود 28 سال بوده است. فرزندانى هم که به آن
بزرگوار نسبت داده شده (مانند رقیه، هند و امکلثوم) از او نبوده؛ بلکه فرزندان
خواهرش بودهاند و آنان که به نام شوهر او معروف شدهاند، در حقیقت شوهران
خواهرش بودهاند و حضرت خدیجه علیهاالسلام پس از وفات خواهرش، سرپرستى آن
فرزندان را به عهده گرفته بود.[3]
آن حضرت علیهاالسلام در جاهلیت، با لقب «طاهره» معروف بود[4]
و این نشانگر پاکدامنى او در هنگام بىهمسرىاش در آن محیط فاسد و آلوده است.
گفته مىشود که پدر آن بزرگوار در دوران جاهلیت، در جنگهاى «فجّار» کشته شد.[5]
 
ازدواج حضرت خدیجه علیهاالسلام
از مسائل مهم و بحثانگیز در زندگانى خدیجه علیهاالسلام، ازدواج او با
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله است. این ازدواج نه تنها در آن زمان به دلایلى
ـ همچون خواستگارى غیرمستقیم او از پیامبر صلىاللهعلیهوآله و نیز قبول
مهریه از مال خود و نیز رد کردن خواستگارى اشراف و بزرگان مکه ـ نقل محافل زنان
و مردان قریشى زمان خود شده بود؛ بلکه در دوران معاصر نیز از سوى بدخواهان و
احتمالاً با اهدافى خاص، شبهاتى درباره این ازدواج مطرح شده است که نیاز به
پاسخ دارد. سن آن بزرگوار در هنگام ازدواج نیز از دیگر مسائل بحثانگیز است.
مشهور است که حضرت خدیجه علیهاالسلام در هنگام ازدواج، چهل ساله بوده است که
بدین ترتیب، پانزده سال از پیامبر خدا بزرگتر بوده است. اما با مراجعه به
منابع، در مىیابیم که نظرات دیگرى درباره سن او هنگام ازدواج وجود دارد؛ از آن
جمله مىتوانیم به 25، 28، 30، 35، 44، 45 و 46 اشاره کنیم. در میان مورخان و
محدثان پیشین، 28 ساله بودن آن حضرت صلىاللهعلیهوآله بیشتر مورد پذیرش بود.[6]
بدین ترتیب تفاوت سنى او با پیامبر صلىاللهعلیهوآله بیشتر از سه سال نبوده
است.
 از جریان خواستگارى و اظهار علاقه خدیجه به پیامبر صلىاللهعلیهوآله و
گفتههاى او درمىیابیم که این علاقه، بر محور ارزشهاى پاک انسانى بوده است.
حضرت خدیجه در یکى از اولین مکالمات خود با پیامبر صلىاللهعلیهوآله علت
علاقه خود را چنین بیان مىکند: «انى رغبت فیک لقرابتک منى و شرفک فى قومک و
امانتک عندهم و حسن خلقک و صدق حدیثک»[7] ؛ «من به تو
علاقهمند شدم، زیرا با من خویشاوندى، در میان قومت شریفى، در نزد قبیلهات به
امانت دارى مشهورى، داراى اخلاق نیک مىباشى و راستگو هستى».
اما برخى از خاورشناسان ـ با استناد به امورى واهى ـ در صدد اثبات این نکته
هستند که پیامبر خدا، به جهت اموال خدیجه با او ازدواج کرد! حتى کار را به جایى
رساندهاند که با جعل داستانهایى دروغین، درصدد اثبات مدعاى خود برآمده و از
جمله گفتهاند: آن حضرت صلىاللهعلیهوآله در آغاز به خواستگارى دختر عمویش
ام هانى دختر ابوطالب رفت و عمویش به جهت فقر و نادارى او، این خواستگارى را به
فال نیک نگرفت و پیامبر صلىاللهعلیهوآله به جهت آنکه از ذلت فقر رهایى
یابد، به سراغ خدیجه رفت!![8]
دیگرى چنین شایعه پراکنى کرده که پیامبر صلىاللهعلیهوآله به جهت تفاوت
موقعیت اجتماعى خود با خدیجه علیهاالسلام، همیشه از این نکته بیم داشت که از
سوى خدیجه، درخواست طلاق از او شود!![9] در پاسخ به این
شبهات گفتنى است:
یکم. با مراجعه به منابع معتبر اسلامى درمىیابیم که این
خدیجه بود که در آغاز به پیامبر صلىاللهعلیهوآله، علاقهمند شد و به
واسطههاى مختلف، سعى در برپایى مراسم ازدواج داشت و حتّى حاضر به قبول مهریه
در مال خود گشت.
دوّم. داستان خواستگارى آن حضرت صلىاللهعلیهوآله از
امهانى، در هیچ یک از منابع تاریخى نیامده و معلوم نیست که «مرگلیوث» آن را از
کجا گرفته است.
سوّم. نوع برخورد ابوطالب با پیامبر صلىاللهعلیهوآله
در طول زندگانى خود ـ چه قبل از بعثت و چه بعد از آن ـ نشان دهنده بالاترین
درجات فداکارى او، درباره پیامبر صلىاللهعلیهوآله است و طبیعى است چنین فرد
فداکارى، هیچ گاه درخواست ازدواج حضرت با دخترش را رد نخواهد کرد.
چهارم. خطبهاى که ابوطالب در مراسم عقد پیامبر
صلىاللهعلیهوآله با خدیجه ایراد کرد، به خوبى نشانگر دیدگاه او درباره آن
حضرت است. او در این خطبه برادرزاده خود را چنین معرفى مىکند: «… ثم ان ابن
اخى هذا (رسولاللّه) ممن لایوزن برجل من قریش اِلاّ رجّح به ولایقاس به رجل
اِلاّ عَظُم عنه و لا عِدل له فى الخلق….»[10] ؛
«برادرزادهام (رسول خدا) از همه مردان قریش برتر است و هر کس با او سنجیده
شود، در مقایسه کم مىآورد و او همانندى در میان مردمان ندارد».
هنگامى که عدهاى، سخن خدیجه علیهاالسلام را ـ که مهریه را در مال خود قرار
داده بود ـ به سخره گرفته، با شگفتى گفتند: چگونه زنان مهریه را متعهّد
مىشوند؟ ابوطالب غضبناک شد و گفت: اگر مردى همانند برادرزادهام باشد، او را
با بیشترین مهر خواستار مىشوند؛ اما اگر مردى همانند یکى از شماها باشد، طبیعى
است که باید براى ازدواج، مهر سنگینى بپردازد.[11]
بنابراین از چنین شخصیتى بسیار بعید است که خواستگارى پیامبر
صلىاللهعلیهوآله را درباره دختر خود، رد کند؛ بلکه او این خواستگارى را
بزرگترین افتخار براى خود خواهد دانست.
پنجم. نوع برخورد خدیجه علیهاالسلام با پیامبر
صلىاللهعلیهوآله، نشانگر آن است که همیشه صفا و صمیمیت و وفا و یگانگى در
این خانواده، حکمفرما بوده است. خدیجه علیهاالسلام در دوران عبادت پیامبر
صلىاللهعلیهوآله در غار حرا، همیشه مراقب آن حضرت صلىاللهعلیهوآله بود
و بارها براى او غذا مىفرستاد.[12]
 او همیشه آماده بود که حتى کوچکترین تمایلات آن حضرت صلىاللهعلیهوآله
را ـ که به زبان هم نمىآورد ـ به انجام رساند؛ چنان که وقتى دید آن حضرت
صلىاللهعلیهوآله به زید بن حارثه ـ که در آن هنگام به عنوان برده نزد خدیجه
به سر مىبرد ـ علاقه دارد، او را به حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله بخشید[13] .
بالاخره چنان آرامشى در فضاى خانه برقرار کرده بود که برخى از مورخان، حق از
آن، با عنوان «کان یسکن الیها»[14] (در نزد خدیجه آرامش
مىیافت) یاد کردهاند.
 
ایمان حضرت خدیجه علیهاالسلام
در منابع تاریخى و روایى، این نکته مورد اجماع است که اولین ایمان آورنده به
رسول خدا، همسرش خدیجه بود. حضرت على علیهالسلام به این مطلب چنین اشاره
مىکند: «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله و خدیجة و انا
ثالثهما»[15] ؛ «در آن هنگام تنها یک خانواده مسلمان
بودند که آن مشتمل بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهو خدیجه مىشد و من سومین آنان
بودم».
آن بزرگوار از همان آغاز رسالت، بهترین مشوق و مونس پیامبر
صلىاللهعلیهوآله بود[16] و از جان و مال خود، براى
پیشبرد دعوت آن حضرت مایه گذاشت؛ چنان که در جواب عایشه به این نکته اشاره
مىکند. حضرت خدیجه علیهاالسلام چنان در این راه فداکارى مىکرد که حاضر شد، به
مدت سه سال، در کنار پیامبر صلىاللهعلیهوآله در شعب ابى طالب بماند و
سختترین دوران را سپرى کند؛ در حالى که قبل از آن از ثروتمندترین و مرفّهترین
زنان قریش به حساب مىآمد.[17] بالاخره چنان در راه
اسلام پایدارى کرد تا لایق آن شد که خداوند به وسیله جبرئیل، به او سلام رساند.[18]
 
احترام حضرت خدیجه علیهاالسلام
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله ـ چه در دوران حیات
خدیجه و چه پس از وفات او ـ همیشه احترام وى را نگه مىداشت و با آنکه تعدد
زوجات در آن زمان مرسوم بود؛ اما تا هنگامى که خدیجه علیهاالسلام زنده بود، هیچ
زن دیگرى اختیار نکرد. آن حضرت، خدیجه را به همراه حضرت مریم، آسیه (همسر
فرعون) و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، یکى از چهار زن برتر عالم مىدانست[19]
و به او در دوران حیاتش، خانهاى را در بهشت بشارت مىداد.[20]
آن حضرت پس از وفات خدیجه و در دوران سکونت در مدینه،
چنان از یاد خدیجه خشنود مىشد که هنگام ذبح گوسفند، حتماً خود را مقید
مىدانست سهمى از گوشت را براى دوستان خدیجه بفرستد و در توجیه آن چنین مىگفت:
«انى لاحبّ حبیبها»[21] ؛ «من دوستان [ خدیجه] را نیز
دوست دارم».
بالاخره محبت پیامبر صلىاللهعلیهوآله به خدیجه چنان
بود که برخى از زنان آن حضرت همچون عایشه اعتراض کرد و گفت: «چرا این قدر خدیجه
را یاد مىکنى؟ مگر او پیرزنى نبود که خدا بهتر از او را نصیب تو کرده است؟»
پیامبر صلىاللهعلیهوآله از شنیدن این سخن ناراحت شد
و فرمود: «نه چنین نیست! به خداوند سوگند! بهتر از او را به من نداده است؛ زیرا
او هنگامى به من ایمان آورد که مردم کافر بودند و زمانى مرا تصدیق کرد که مردم
مرا دروغگو مىدانستند و مال خود را در اختیار من گذاشت؛ در حالى که مردم مرا
محروم کرده بودند و خداوند از او ـ و نه از زنان دیگر ـ به من فرزند داد».[22]
 
وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام
شاید بتوان ماه رمضان سال دهم بعثت را از سختترین
روزهاى دوران رسالت و بلکه عمر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله دانست؛ زیرا در
این ماه ابتدا ابوطالب حامى خود را ـ که در مقابل دشمنىهاى قریش، شجاعانه از
آن حضرت دفاع مىکرد ـ از دست داد. سه روز بعد، همسر باوفایش خدیجه
علیهاالسلامـ که در زندگى همیشه موجبات آرامش و آسایش آن حضرت را فراهم مىآورد
ـ از دنیا رفت.[23]
به همین جهت، این سال در دوران رسالت آن حضرت، به «عام
الحزن»؛ یعنى، سال غم و اندوه پیامبر صلىاللهعلیهوآله معروف شده است.
 
[1] . الاصابة، ج 8، ص 99.
[2] . اسدالغابة، ج 5، ص 434؛
الاصابة، ج 8، ص 99.
[3] . ر.ک: الصحیح من سیرة
النبى صلى الله علیه و آله، ج 2، صص 121 ـ 134 ؛ بنات النبى
صلى الله علیه و آله ام ربائبه.
[4] . الاصابة، ج 8، ص 99.
[5] . اسد الغابة، ج 5، ص 434.
[6] . الصحیح من سیرة النبى
صلى الله علیه و آله، ج 2، ص 115 و 116.
[7] . اسدالغابة، ج 5، ص 434.
[8] . نساء النبى
صلى الله علیه و آله، ص 54 به نقل از: مرگلیوث.
[9] . همان، به نقل از: مویر.
[10] . بحارالانوار، ج 16، ص
14.
[11] . همان.
[12] . الاصابة، ج 8، ص 99،
«خرجت تلتمس رسول الله صلى الله علیه و آله باعلى مکة و معها غذاوه».
[13] . همان، ج 8، ص 102.
[14] . همان.
[15] . نهج البلاغه، خطبه 192.
[16] . الاصابة، ج 8، ص 100.
[17] . اسدالغابة، ج 5، ص 435:
«کانت خدیجة اوسط نساء قریش نسباً و اعظم شرفا و اکثر هم مالاً»: و الاصابة، ج
8، ص 101.
[18] . الاصابة، ج 8، ص 101 و
102.
[19] . همان، ج 8، ص 101؛
اسدالغابة، ج 5، ص 437.
[20] . همان.
[21] . الاصابة، ج 8، ص 103.
[22] . همان.
[23] . الاصابه، ج 8، ص 103؛
اسدالغابة، ج 5، ص 438. در اقوال دیگر وفات ابوطالب اول ذى قعده و وفات خدیجه
35؛ 25، 5 و 3 روز پس از وفات ابوطالب ذکر شده است. تاریخ سیاسى اسلام، ص 304.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد