۱۳۹۶/۰۶/۱۵
–
۳۲۷ بازدید
چرا تو حدیث کسا خدا اهل بیت رو با حضرت فاطمه معرفی کرده گفته: آنها فاطمه و خانواده او هستند؟ چرا مثلا با پیامبر معرفی نکرد؟
چگونه میتوان از عظمت بانویی سخن گفت که «إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ همانا او فاطمه نام گرفت، چراکه خلایق از معرفتش بازماندند».[1] مگر میشود بشر خاکی و آلوده از رثای نور حقیقتی سخن بگوید که از اشراق نور الهی است.[2] این ممکن نیست، مگر با یاری جستن از کلام اهلبیت علیهمالسلام و علمای ربانی که از منبع زلال سرچشمه علم آنان جان خود را صفا دادهاند و به تماشای این حقیقت ناب نشستهاند. به ناچار دل به سخنان این بزرگواران بسته، با قلمی لرزان، به حکم «آب دریا را اگر نتوان کشید/هم بهقدرتشنگی باید چشید»، به وصف فضائل این خورشید عالمتاب دست مییازیم.***حدیث شریف کسا یکی از منابعی است که ما را در شناخت مقام حضرت زهرا سلاماللهعلیها یاری میدهد. این حدیث از وجود مقدس این بزرگ بانوی اسلام و یگانه زنان بشر نقل شده است.[3] آیتالله بهجت رحمهالله میفرمودند: «عجائب و غرایبی در حدیث کساست. خدا میداند کسی بشمارد که چقدر معجره در آن است خیلی کار بزرگی کرده است». ازاینرو بر ماست تا به دیده دقت به این حدیث بنگریم و با یاری گرفتن از راهنماییهای این عارف حقیقتبین، در حد وسع ناچیز خود، ارادت خود را با معرفتی بیشتر به آن بانوی بیهمتا ابراز نماییم.
در آغاز آنچه نظر خواننده این حدیث را به خود جلب میکند این است که راوی آن، که خبر از اخبار غیبی آسمانها میدهد وجود مقدس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است. سرچشمه علم او، علم لایزال خداوند تبارک و تعالی است. در روایتی از سلمان فارسی آمده است: «عماربنیاسر به من گفت: آیا میخواهى چیز عجیبى را برایت نقل کنم؟ گفتم: نقل کن اى عمار! گفت: آرى، من شاهد بودم که روزى علىبنابىطالب بر فاطمه داخل شد، هنگامى که چشمان فاطمه بر او افتاد، گفت: نزدیک بیا تا به تو بگویم که در جهان هستى چه بوده، چه هست، و تا روز قیامت چه خواهد شد. عمار گفت: در این حال دیدم که على بازگشت، پس من هم به دنبال او بازگشتم تا اینکه به حضور پیامبر رسید، پس پیامبر به او گفت: اى ابوالحسن! نزدیکتر بیا، پس على نزدیکتر رفت و در کنار او نشست و پیامبر به وى فرمود: حال تو میگویى یا من بگویم؟ على فرمود: شما بگویید بهتر است. پس رسول خدا فرمود: مثل اینکه فاطمه به تو چنین و چنان گفته است و تو نزد من آمده اى تا درباره آن جویا شوى. على پرسید: آیا نور فاطمه از نور ماست؟ پیامبر فرمود: آیا تردید دارى؟ البته که چنین است و على سجده شکر نمود».[4]
در حدیث کسا نیز حضرت خود از تمامی اخبار و گفتوگوهایی که میان جبرئیل و خداوند متعال و نیز از گفتوگوهایی که بین حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله با او روی داده، سخن میگوید و اینطور نیست که آنها را از زبان پیامبر گرامی اسلام نقل کند؛ آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «کسی حدیث کسا را از روی دقت ببیند [متوجه میشود که] خود حضرت [زهرا سلاماللهعلیها] خبر میدهد که جبرئیل آمد پهلوی ما. نمیگوید پدر من گفت که جبرئیل آمد. خودش به الهام الهی فهمیده بود چنین سؤال کرد، چنین تقاضا کرد از خدا؛ هیچ نمیگوید که پدر من گفت که جبرئیل تقاضا کرد از خدا، خدا اجازه داد که پایین بیاید».
***
یکی از رمزهای بزرگ این حدیث، محوریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در آن است که جایگاه والای این بانوی اطهر را نزد خداوند متعال آشکار میسازد؛ آنجاکه جبرئیل به خداوند متعال عرضه میدارد که این پنج تن چه کسانی هستند، خداوند متعال میفرماید: «هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها؛ آنان: فاطمه، پدر، شوهر و فرزندانش هستند». همچنین این عبارت نشاندهنده جایگاه والا و شناخته شده حضرت زهرا سلاماللهعلیها در آسمانها و در میان فرشتگان الهى است.[5]
***
یکی از دلایلی که برای اثبات عصمت اهلبیت علیهمالسلام مورد استناد علمای شیعه از آغاز تا به امروز است، آیه تطهیر است که در این هنگام از سوی خداوند متعال توسط جبرئیل امین بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نازل گشت؛ «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً؛ همانا خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را تنها از شما بزداید و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».[6] این آیه، تطهیر را تنها به اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله اختصاص داده است که نشاندهنده اراده خاص و تکوینی خداوند متعال است و منظور از آن عصمت از هر خطا و اشتباه است. در روایتی از امام حسن عسگری علیهالسلام آمده است: «نحن حجج اللَّه على خلقه و جدتنا فاطمة حجة اللَّه علینا؛ ما حجتهای خداوند بر بندگانش هستیم و مادرمان فاطمه حجت خدا بر ماست».[7] این فرموده تنها با عصمت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها سازگار است. همچنین روایت «إِنَّ اللَّهَ لَیغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یرْضَى لِرِضَاهَا؛ همانا خداوند متعال به غضب فاطمه غضب میکند و با رضایتش راضی میشود»[8] نیز که مورد اتفاق شیعه و اهلسنت است، تنها در صورت عصمت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها معنا پیدا میکند؛ چراکه رضا و سخط خداوند متعال هیچگاه بر امور لغو و خارج از عدل تعلق نمیگیرد.
***
شیوه رفتاری حضرت زهرا سلاماللهعلیها که شمهای از آن در این روایت نمودار گشته سرمشق اخلاقی والایی برای مؤمنان در رفتارهای خود با افراد خانواده است؛ امام عصر علیهالسلام میفرماید: «وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة؛ دخت گرامی رسول خدا برای من اسوه نیکویی است».[9] عبارات محبتآمیز و محترمانهای که وجود مقدس زهرای اطهر در مواجهه با همسر و فرزندانش بهکار میبرد دیدگاه تربیتی اسلام در برخورد با افراد خانواده را به نمایش میگذارد؛ آنجا که به فرزندانش میفرماید: «السلام علیک یا ولدی و یا قرة عینی و ثمرة فؤادی» و نیز آنجا که همسر بزرگوار خود را اینگونه خطاب میکند: «و علیک السلام یا اباالحسن و یا امیرالمؤمنین».
***
در این روایت آمده است: «فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلائِکَتی وَیا سُکَّانَ سَمواتی، اِنّی ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِیةً، وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً، وَلا قَمَراً مُنیراً، وَلا شَمْساً مُضِیئَةً، وَلا فَلَکاً یدُورُ، وَلا بَحْراً یجْری، وَلا فُلْکاً یسْری، اِلاَّ فی مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ؛ هیچ آسمانی را درحالیکه ساختم در بلندی قرار ندادم و هیچ زمینی در روی کره خاکی گسترش نیافته است و نیافریدم ماه تابانی که همه جا را روشن می کند و نه خورشیدی که نور افشانی می کند و هیچ دریایی مالامال از آب نیست و نه هیچ کشتی در دریا حرکت نمی کند، مگر بهخاطر همین کسانی که در زیر کسایند». این فراز از حدیث در روایات متعددی مورد تأیید است که «لولاک لما خلقت الافلاک؛ ای پیامبر اگر نبودی افلاک را خلق نمیکردم».[10]
در حدیثی قدسی آمده است: «لَوْ لَمْ یکنْ مِنْ خَلْقی فِی الْأَرْضِ فیما بَینَ المشرقِ وَ الْمَغْرِبِ الا مؤمنٌ واحدٌ مَعَ اِمامٍ عادلٍ، لاَسْتَغْنَیتُ بِعِبادَتِهِما عَنْ جمیعِ ما خَلَقْتُ مِنْ ارضی، وَ لَقامَتْ سَبْعُ سماواتٍ وَ أَرَضینَ بِهِما، وَلَجَعَلْتُ لهما مِن إیمانِهما أُنْساً لایحتاجانِ الی أِنْسٍ سِواهما؛ اگر در روی زمین و میان مشرق و مغرب، به جز یک مؤمن و یک امام عادل نبود، من به عبادت آن دو از تمام آفریدههای خود در زمین بینیاز بودم و آسمان و زمینهای هفتگانه بهواسطه آن دو بر پا بودند، و از ایمان آن دو اُنسی برای ایشان قرار میدادم که به اُنس هیچکس دیگر نیاز نداشته باشند».[11]
***
آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «چند معجزه در حدیث کساست؛ به امام حسن علیهالسلام میفرماید: صاحب حوض هستی. آیا تا به حال گفته بود تو صاحب حوض من هستی؟! به امام حسین علیهالسلام میگوید تو شافع امت من هستی».
منظور از حوض در حدیث کسا، حوض کوثر است که خداوند متعال آن را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله ارزانی داشت و منافاتی ندارد حوضی که برای رسول صلیاللهعلیهوآله است، ساقیاش امیرالمؤمنین علیهالسلام و صاحبش امام حسن علیهالسلام باشد؛ چراکه تمام ائمه علیهمالسلام، آنچه را پیامبر صلیاللهعلیهوآله دارا بود، جز مقام نبوت، دارا میباشند. پس ملکیت و اختصاص کوثر به امام حسن علیهالسلام در طول ملکیت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله است.
در روایتی از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله آمده است: «لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ أَمَامَکَ وَ أَرَانِی الْکَوْثَرَ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذَا الْکَوْثَرُ لَکَ دُونَ النَّبِیِّینَ فَرَأَیْتُ عَلَیْهِ قُصُوراً کَثِیرَةً مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْیَاقُوتِ وَ الدُّرِّ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ مَسَاکِنُکَ وَ مَسَاکِنُ وَزِیرِکَ وَ وَصِیِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ الْأَبْرَارِ؛ وقتی در معراج به آسمان هفتم رفتم، جبرئیل به من گفت: ای محمد جلو بیا و حوض کوثر را به من نشان داد و گفت: ای محمد این کوثر تنها برای توست و نه پیامبری دیگر. پس قصرهای متعددی از لؤلؤ و یاقوت و درّ در آن دیدم. جبرئیل به من گفت: ای محمد این مساکن برای تو و وزیر و وصیت علیبنابیطالب و فرزندان برگزیده اوست».[12] مؤمنین در قیامت توسط امیرالمؤمنین از این حوض سیراب میشوند و با چهره درخشان رهسپار بهشت میگردند.[13]
***
آخرین درجه مقام رفیع شفاعت تنها مخصوص پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام است. در حدیث شریف کسا نیز پیامبر امام حسین را شفیع امت فرامیخواند و خبر از این مقام محمود میدهد. بنابه روایتی وقتی امام حسین علیهالسلام برای زیارت قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنجا رفت، پس از زیارت و چند رکعت نماز، به راز و نیاز با خداوند متعال پرداخت و تا نزدیک صبح گریه کرد. امام حسین علیهالسلام سر خود را به روی قبر گذاشت و مختصری به خواب رفت و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به خواب دید. پیامبر صلیاللهعلیهوآله به او فرمود: «حبیبی یا حسین إن أباک و أمک و أخاک قدموا علی و هم مشتاقون إلیک و إن لک فی الجنان لدرجات لن تنالها إلا بالشهادة؛ اى محبوب من حسین، پدر و مادر و برادرت نزد من آمدند و مشتاق تو هستند، تو در بهشت داراى درجه اى هستى که جز بهوسیله شهادت به آن نخواهى رسید».[14] امام حسین علیهالسلام نیز با به نمایش گذاشتن صحنههای بینظیر عبودیت در کربلا به مقام شفاعت امت رسید؛ شفاعتی که سبب بیمثال شدن رفعت و مقامش نزد پروردگار متعال گردید. آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «همان وقتی که زائرین عرفه در کربلا هستند، روایت معتبر دارد به اینکه خدا اول نظر رحمت به زوار حسین در کربلا میکند، ثانیاً به زوار عرفات؛ به این علت که کاری کرد که نکرده بود من مضی، و نخواهد کرد من یأتی».
***
در فرازی دیگر از حدیث کسا پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله، فاطمه سلاماللهعلیها را اینطور مورد خطاب قرار میدهد: «علیک السلام یا بنتی و یا بضعتی؛ سلام بر تو ای دخترم و پاره تن من».
اهلبیت علیهمالسلام همگی پاره تن پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستند،[15] اما حضرت این عبارت را در مورد دو تن از اهلبیت گرامیاش بهکار برده است؛ فاطمه زهرا و علیبنموسی علیهماالسلام. این نشان از تأکید و عنایت ویژه به این دو بزرگوار است. آنچه به نظر میرسد دلیل این تأکید و عنایت، توجه دادن مسلمانان و بهویژه شیعیان به آن بزرگواران است؛ توجه دادن امت به غربت امام رضا علیهالسلام در سرزمین خراسان و ظلمهایی که به دختر بزرگوارش شد. همانطور که در روایتی از علیبنمهزیار آمده است: «قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام جُعِلْتُ فِدَاکَ زِیَارَةُ الرِّضَا أَفْضَلُ أَمْ زِیَارَةُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ. فَقَالَ زِیَارَةُ أَبِی أَفْضَلُ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَزُورُهُ کُلُّ النَّاسِ وَ أَبِی لَا یَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّیعَةِ؛ از امام جواد علیهالسلام پرسیدم: فدایت شوم زیارت امام رضا علیهالسلام افضل است یا زیارت اباعبدالله حسین علیهالسلام. حضرت فرمود: زیارت پدرم افضل است؛ چراکه مردم (عامه و خاصه) همگی به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند، اما جز خواص شیعه به زیارت پدرم نمیآیند». پبامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره حضرت زهرا این عنایت ویژه را بارها و بارها ابراز داشت تا اتمام حجتی باشد بر غاصبین حقش. در منابع متعددی از اهلسنت آمده است: «فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی؛ فاطمه پاره تن من است، هر که او را خشمگین نماید، مرا خشمگین کرده است».[16]
***
در فرازی دیگر از حدیث کسا آمده است: «یا عَلِیُّ وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیّاً، وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا، وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاَّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَلا مَغْمُومٌ اِلاَّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاَّ وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ؛ اى على سوگند بدانکه مرا به حق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید ذکر نشود این خبر ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین که در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکى باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند؛ و نه غمناکى جز آنکه خدا غمش را بگشاید؛ و نه حاجتمندی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد». این پاداش و ثواب جدا از آنکه بهسبب توجه و توسلی است که به وجود مقدس حضرت زهرا سلاماللهعلیها میشود، حکایت از ثواب و پاداشی میکند که در روایات متعددی برای مجالس ذکر و یاد معصومین علیهمالسلام گفته شده است. بکربنمحمد ازدى میگوید امام صادق علیهالسلام از من پرسیدند: «تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحِبُّوا أَمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ آیا به دور هم مینشینید و از ما یاد میکنید؟ عرض کردم: آرى، فدایت گردم! حضرت فرمود: بهراستى که من اینگونه مجلسها را دوست دارم، بر شماست که یاد و خاطره ما را زنده نگاه دارید، زیرا کسى که از ما یاد کند، و یا اگر از ما در نزد او نامى برده میشود به اندازه بال مگسى (براى ما) اشک بریزد، خداوند همه گناهان او را اگرچه از کف روى دریا هم افزونتر باشد، میآمرزد».[17]
آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «خیلى دیده شده و گفتهاند که حضرت حجت صلواتاللهعلیه را در مجالس توسل یا حدیث کسا حاضر دیدهاند. هرچند جد بزرگوارش پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بلکه حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسنین علیهمالسلام هم حاضر بودهاند؛ زیرا اهل کسا از آن حضرت افضلاند، ولى فضیلتى و خصیصهاى براى آن حضرت است که براى آنها نبود و آن طول عمر و اشراق و افاضه به اوست».
همچنین حضرت آیتالله بهجت در عمل نیز درباره اهمیت قرائت حدیث کسا تأکید ویژهای داشتند؛ تاآنجاکه قرائت آن جزو اعمال عبادی هر روز ایشان بود و نیز یکی از دستوراتشان برای شفای بیماران و برطرف شدن مشکلات، قرائت حدیث کسا بهصورت مکرر بود.
آنچه در این نوشتار آمد متناسب با وسع ناچیز نویسنده و مجال کوتاهِ نوشته است؛ ازاینرو بر نویسندگان و محققان ارجمند شایسته است که به فرموده آیتالله بهجت رحمهالله «این کار بزرگ» را بهنحوی درخور این حدیث شریف به پایان رسانند.
[1]. بحارالانوار، ج۴٣، ص۶۵. لفظ فاطمه از ریشه «فطم» گرفته شده است. این ریشه به معنای بازداشتن از چیزی است و در این روایت سبب نامگذاری حضرت از سوی خداوند به فاطمه، بازداشته شدن خلق از معرفت ایشان معرفی شده است.
[2]. «قَالَ رسول الله صلیاللهعلیهوآله خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ آدَمَ؛ خداوند فاطمه را از نور خود آفرید پیش از آنکه آدم را خلق کند»؛ معانیالاخبار، ج٢، ص۴١٩.
[3]. «فَقَالُوا إِنَّ مَرْیمَ کانَتْ سَیدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَک سَیدَةَ نِسَاءِ عَالَمِک وَ عَالَمِهَا وَ سَیدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ؛ فرشتگان گفتند: مریم بزرگ و برگزیده زنان زمان خود بود، ولی خداوند تو را بر تمامی زنان دو عالم از اولین تا آخرین ایشان برتری بخشیده است»؛ بحارالانوار، ج۴٣، ص٧٨.
[4]. بحارالانوار، ج۴٣، ص٨.
[5]. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی »؛ عللالشرایع، ج١، ص١٨٠.
[6]. احزاب: ٣٣.
[7]. اطیبالبیان، ج١٣، ص٢٢۵.
[8]. امالی، شیخ مفید، ص٩۵.
[9]. احتجاج، ج٢، ص۴۶٧.
[10]. وافی، ج١، ص١۵٢.
[11]. ر.ک: اصول کافی، ج٢، ص٣۵.
[12]. البرهان، ج۵، ص٧٧۴.
[13]. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ الْآیَةَ قَالَ النَّبِیُّ صلیاللهعلیهوآله تُحْشَرُ أُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَتَرِدُ رَایَةُ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَأَقُولُ مَا فَعَلْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ بَعْدِی فَیَقُولُونَ أَمَّا الْأَکْبَرَ فَاتَّبَعْنَا وَ صَدَّقْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أَمَّا الْأَصْغَرَ فَأَحْبَبْنَا وَ وَالَیْنَا حَتَّى هُرِقَتْ دِمَاؤُنَا فَأَقُولُ رَوُّوا رِوَاءً مَرْوِیِّینَ مُبْیَضَّةً وُجُوهُکُمُ الْحَوْضَ وَ هُوَ تَفْسِیرُ الْآیَةِ؛ بحارالانوار، ج٨، ص٢۴. برای اطلاع بیشتر درباره حوض کوثر ر.ک: بحارالانوار، ج٨، ص١۶، باب صفت الحوض و ساقیه.
[14]. بحارالانوار، ج۴۴، ص٣٢٨.
[15]. بهطور مثال از یکى از امامان معصوم علیهمالسلام نقل شده که ابوحنیفه خدمت امام صادق علیهالسلام رسید. امام به عصایی تکیه کرده بودند. ابوحنیفه گفت: آقا این عصا چیست هنوز شما سنى ند ارى که محتاج عصا باشى؟ حضرت فرمود: صحیح است، اما این عصاى پیغمبر صلىاللهعلیهوآله است. میخواهم تبرک به آن بجویم. ابوحنیفه گفت اگر من میدانستم عصاى پیغمبر صلىاللهعلیهوآله است از جاى میجستم و آن را میبوسیدم. حضرت صادق علیهالسلام درحالیکه آستین بالا میزد، فرمود: سبحانالله یا نعمان! والله تو میدانى این موى پیامبر صلىاللهعلیهوآله و از پوست اوست آن را نمیبوسى. ابوحنیفه جلو آمد تا دستش را ببوسد. آستین پایین زد و دست کشید و وارد منزل خود شد؛ ر.ک: بحارالانوار، ج١٠، ص٢٢٢؛ ج۴٧، ص٢٧؛ دعائمالاسلام، ج١، ص٩۵؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ص٢۴٨.
[16]. سنن ترمذی ح٣٨٠٣ و ٣٨٠٩؛ مستدرک حاکم ج٣، ص١۵٧؛ اسدالغابة، ج٧، ص٢٢٣.
[17]. ثواب الاعمال، ص١٨٨.
برگرفته از سایت مرکز تنظیم ونشر آثار حضرت آیت العظمی بهجت
در آغاز آنچه نظر خواننده این حدیث را به خود جلب میکند این است که راوی آن، که خبر از اخبار غیبی آسمانها میدهد وجود مقدس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است. سرچشمه علم او، علم لایزال خداوند تبارک و تعالی است. در روایتی از سلمان فارسی آمده است: «عماربنیاسر به من گفت: آیا میخواهى چیز عجیبى را برایت نقل کنم؟ گفتم: نقل کن اى عمار! گفت: آرى، من شاهد بودم که روزى علىبنابىطالب بر فاطمه داخل شد، هنگامى که چشمان فاطمه بر او افتاد، گفت: نزدیک بیا تا به تو بگویم که در جهان هستى چه بوده، چه هست، و تا روز قیامت چه خواهد شد. عمار گفت: در این حال دیدم که على بازگشت، پس من هم به دنبال او بازگشتم تا اینکه به حضور پیامبر رسید، پس پیامبر به او گفت: اى ابوالحسن! نزدیکتر بیا، پس على نزدیکتر رفت و در کنار او نشست و پیامبر به وى فرمود: حال تو میگویى یا من بگویم؟ على فرمود: شما بگویید بهتر است. پس رسول خدا فرمود: مثل اینکه فاطمه به تو چنین و چنان گفته است و تو نزد من آمده اى تا درباره آن جویا شوى. على پرسید: آیا نور فاطمه از نور ماست؟ پیامبر فرمود: آیا تردید دارى؟ البته که چنین است و على سجده شکر نمود».[4]
در حدیث کسا نیز حضرت خود از تمامی اخبار و گفتوگوهایی که میان جبرئیل و خداوند متعال و نیز از گفتوگوهایی که بین حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله با او روی داده، سخن میگوید و اینطور نیست که آنها را از زبان پیامبر گرامی اسلام نقل کند؛ آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «کسی حدیث کسا را از روی دقت ببیند [متوجه میشود که] خود حضرت [زهرا سلاماللهعلیها] خبر میدهد که جبرئیل آمد پهلوی ما. نمیگوید پدر من گفت که جبرئیل آمد. خودش به الهام الهی فهمیده بود چنین سؤال کرد، چنین تقاضا کرد از خدا؛ هیچ نمیگوید که پدر من گفت که جبرئیل تقاضا کرد از خدا، خدا اجازه داد که پایین بیاید».
***
یکی از رمزهای بزرگ این حدیث، محوریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در آن است که جایگاه والای این بانوی اطهر را نزد خداوند متعال آشکار میسازد؛ آنجاکه جبرئیل به خداوند متعال عرضه میدارد که این پنج تن چه کسانی هستند، خداوند متعال میفرماید: «هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها؛ آنان: فاطمه، پدر، شوهر و فرزندانش هستند». همچنین این عبارت نشاندهنده جایگاه والا و شناخته شده حضرت زهرا سلاماللهعلیها در آسمانها و در میان فرشتگان الهى است.[5]
***
یکی از دلایلی که برای اثبات عصمت اهلبیت علیهمالسلام مورد استناد علمای شیعه از آغاز تا به امروز است، آیه تطهیر است که در این هنگام از سوی خداوند متعال توسط جبرئیل امین بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نازل گشت؛ «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً؛ همانا خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را تنها از شما بزداید و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».[6] این آیه، تطهیر را تنها به اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله اختصاص داده است که نشاندهنده اراده خاص و تکوینی خداوند متعال است و منظور از آن عصمت از هر خطا و اشتباه است. در روایتی از امام حسن عسگری علیهالسلام آمده است: «نحن حجج اللَّه على خلقه و جدتنا فاطمة حجة اللَّه علینا؛ ما حجتهای خداوند بر بندگانش هستیم و مادرمان فاطمه حجت خدا بر ماست».[7] این فرموده تنها با عصمت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها سازگار است. همچنین روایت «إِنَّ اللَّهَ لَیغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یرْضَى لِرِضَاهَا؛ همانا خداوند متعال به غضب فاطمه غضب میکند و با رضایتش راضی میشود»[8] نیز که مورد اتفاق شیعه و اهلسنت است، تنها در صورت عصمت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها معنا پیدا میکند؛ چراکه رضا و سخط خداوند متعال هیچگاه بر امور لغو و خارج از عدل تعلق نمیگیرد.
***
شیوه رفتاری حضرت زهرا سلاماللهعلیها که شمهای از آن در این روایت نمودار گشته سرمشق اخلاقی والایی برای مؤمنان در رفتارهای خود با افراد خانواده است؛ امام عصر علیهالسلام میفرماید: «وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة؛ دخت گرامی رسول خدا برای من اسوه نیکویی است».[9] عبارات محبتآمیز و محترمانهای که وجود مقدس زهرای اطهر در مواجهه با همسر و فرزندانش بهکار میبرد دیدگاه تربیتی اسلام در برخورد با افراد خانواده را به نمایش میگذارد؛ آنجا که به فرزندانش میفرماید: «السلام علیک یا ولدی و یا قرة عینی و ثمرة فؤادی» و نیز آنجا که همسر بزرگوار خود را اینگونه خطاب میکند: «و علیک السلام یا اباالحسن و یا امیرالمؤمنین».
***
در این روایت آمده است: «فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلائِکَتی وَیا سُکَّانَ سَمواتی، اِنّی ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِیةً، وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً، وَلا قَمَراً مُنیراً، وَلا شَمْساً مُضِیئَةً، وَلا فَلَکاً یدُورُ، وَلا بَحْراً یجْری، وَلا فُلْکاً یسْری، اِلاَّ فی مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ؛ هیچ آسمانی را درحالیکه ساختم در بلندی قرار ندادم و هیچ زمینی در روی کره خاکی گسترش نیافته است و نیافریدم ماه تابانی که همه جا را روشن می کند و نه خورشیدی که نور افشانی می کند و هیچ دریایی مالامال از آب نیست و نه هیچ کشتی در دریا حرکت نمی کند، مگر بهخاطر همین کسانی که در زیر کسایند». این فراز از حدیث در روایات متعددی مورد تأیید است که «لولاک لما خلقت الافلاک؛ ای پیامبر اگر نبودی افلاک را خلق نمیکردم».[10]
در حدیثی قدسی آمده است: «لَوْ لَمْ یکنْ مِنْ خَلْقی فِی الْأَرْضِ فیما بَینَ المشرقِ وَ الْمَغْرِبِ الا مؤمنٌ واحدٌ مَعَ اِمامٍ عادلٍ، لاَسْتَغْنَیتُ بِعِبادَتِهِما عَنْ جمیعِ ما خَلَقْتُ مِنْ ارضی، وَ لَقامَتْ سَبْعُ سماواتٍ وَ أَرَضینَ بِهِما، وَلَجَعَلْتُ لهما مِن إیمانِهما أُنْساً لایحتاجانِ الی أِنْسٍ سِواهما؛ اگر در روی زمین و میان مشرق و مغرب، به جز یک مؤمن و یک امام عادل نبود، من به عبادت آن دو از تمام آفریدههای خود در زمین بینیاز بودم و آسمان و زمینهای هفتگانه بهواسطه آن دو بر پا بودند، و از ایمان آن دو اُنسی برای ایشان قرار میدادم که به اُنس هیچکس دیگر نیاز نداشته باشند».[11]
***
آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «چند معجزه در حدیث کساست؛ به امام حسن علیهالسلام میفرماید: صاحب حوض هستی. آیا تا به حال گفته بود تو صاحب حوض من هستی؟! به امام حسین علیهالسلام میگوید تو شافع امت من هستی».
منظور از حوض در حدیث کسا، حوض کوثر است که خداوند متعال آن را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله ارزانی داشت و منافاتی ندارد حوضی که برای رسول صلیاللهعلیهوآله است، ساقیاش امیرالمؤمنین علیهالسلام و صاحبش امام حسن علیهالسلام باشد؛ چراکه تمام ائمه علیهمالسلام، آنچه را پیامبر صلیاللهعلیهوآله دارا بود، جز مقام نبوت، دارا میباشند. پس ملکیت و اختصاص کوثر به امام حسن علیهالسلام در طول ملکیت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله است.
در روایتی از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله آمده است: «لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ أَمَامَکَ وَ أَرَانِی الْکَوْثَرَ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذَا الْکَوْثَرُ لَکَ دُونَ النَّبِیِّینَ فَرَأَیْتُ عَلَیْهِ قُصُوراً کَثِیرَةً مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْیَاقُوتِ وَ الدُّرِّ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ مَسَاکِنُکَ وَ مَسَاکِنُ وَزِیرِکَ وَ وَصِیِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ الْأَبْرَارِ؛ وقتی در معراج به آسمان هفتم رفتم، جبرئیل به من گفت: ای محمد جلو بیا و حوض کوثر را به من نشان داد و گفت: ای محمد این کوثر تنها برای توست و نه پیامبری دیگر. پس قصرهای متعددی از لؤلؤ و یاقوت و درّ در آن دیدم. جبرئیل به من گفت: ای محمد این مساکن برای تو و وزیر و وصیت علیبنابیطالب و فرزندان برگزیده اوست».[12] مؤمنین در قیامت توسط امیرالمؤمنین از این حوض سیراب میشوند و با چهره درخشان رهسپار بهشت میگردند.[13]
***
آخرین درجه مقام رفیع شفاعت تنها مخصوص پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام است. در حدیث شریف کسا نیز پیامبر امام حسین را شفیع امت فرامیخواند و خبر از این مقام محمود میدهد. بنابه روایتی وقتی امام حسین علیهالسلام برای زیارت قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنجا رفت، پس از زیارت و چند رکعت نماز، به راز و نیاز با خداوند متعال پرداخت و تا نزدیک صبح گریه کرد. امام حسین علیهالسلام سر خود را به روی قبر گذاشت و مختصری به خواب رفت و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به خواب دید. پیامبر صلیاللهعلیهوآله به او فرمود: «حبیبی یا حسین إن أباک و أمک و أخاک قدموا علی و هم مشتاقون إلیک و إن لک فی الجنان لدرجات لن تنالها إلا بالشهادة؛ اى محبوب من حسین، پدر و مادر و برادرت نزد من آمدند و مشتاق تو هستند، تو در بهشت داراى درجه اى هستى که جز بهوسیله شهادت به آن نخواهى رسید».[14] امام حسین علیهالسلام نیز با به نمایش گذاشتن صحنههای بینظیر عبودیت در کربلا به مقام شفاعت امت رسید؛ شفاعتی که سبب بیمثال شدن رفعت و مقامش نزد پروردگار متعال گردید. آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «همان وقتی که زائرین عرفه در کربلا هستند، روایت معتبر دارد به اینکه خدا اول نظر رحمت به زوار حسین در کربلا میکند، ثانیاً به زوار عرفات؛ به این علت که کاری کرد که نکرده بود من مضی، و نخواهد کرد من یأتی».
***
در فرازی دیگر از حدیث کسا پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله، فاطمه سلاماللهعلیها را اینطور مورد خطاب قرار میدهد: «علیک السلام یا بنتی و یا بضعتی؛ سلام بر تو ای دخترم و پاره تن من».
اهلبیت علیهمالسلام همگی پاره تن پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستند،[15] اما حضرت این عبارت را در مورد دو تن از اهلبیت گرامیاش بهکار برده است؛ فاطمه زهرا و علیبنموسی علیهماالسلام. این نشان از تأکید و عنایت ویژه به این دو بزرگوار است. آنچه به نظر میرسد دلیل این تأکید و عنایت، توجه دادن مسلمانان و بهویژه شیعیان به آن بزرگواران است؛ توجه دادن امت به غربت امام رضا علیهالسلام در سرزمین خراسان و ظلمهایی که به دختر بزرگوارش شد. همانطور که در روایتی از علیبنمهزیار آمده است: «قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام جُعِلْتُ فِدَاکَ زِیَارَةُ الرِّضَا أَفْضَلُ أَمْ زِیَارَةُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ. فَقَالَ زِیَارَةُ أَبِی أَفْضَلُ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَزُورُهُ کُلُّ النَّاسِ وَ أَبِی لَا یَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّیعَةِ؛ از امام جواد علیهالسلام پرسیدم: فدایت شوم زیارت امام رضا علیهالسلام افضل است یا زیارت اباعبدالله حسین علیهالسلام. حضرت فرمود: زیارت پدرم افضل است؛ چراکه مردم (عامه و خاصه) همگی به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند، اما جز خواص شیعه به زیارت پدرم نمیآیند». پبامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره حضرت زهرا این عنایت ویژه را بارها و بارها ابراز داشت تا اتمام حجتی باشد بر غاصبین حقش. در منابع متعددی از اهلسنت آمده است: «فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی؛ فاطمه پاره تن من است، هر که او را خشمگین نماید، مرا خشمگین کرده است».[16]
***
در فرازی دیگر از حدیث کسا آمده است: «یا عَلِیُّ وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیّاً، وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا، وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاَّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَلا مَغْمُومٌ اِلاَّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاَّ وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ؛ اى على سوگند بدانکه مرا به حق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید ذکر نشود این خبر ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین که در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکى باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند؛ و نه غمناکى جز آنکه خدا غمش را بگشاید؛ و نه حاجتمندی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد». این پاداش و ثواب جدا از آنکه بهسبب توجه و توسلی است که به وجود مقدس حضرت زهرا سلاماللهعلیها میشود، حکایت از ثواب و پاداشی میکند که در روایات متعددی برای مجالس ذکر و یاد معصومین علیهمالسلام گفته شده است. بکربنمحمد ازدى میگوید امام صادق علیهالسلام از من پرسیدند: «تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحِبُّوا أَمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ آیا به دور هم مینشینید و از ما یاد میکنید؟ عرض کردم: آرى، فدایت گردم! حضرت فرمود: بهراستى که من اینگونه مجلسها را دوست دارم، بر شماست که یاد و خاطره ما را زنده نگاه دارید، زیرا کسى که از ما یاد کند، و یا اگر از ما در نزد او نامى برده میشود به اندازه بال مگسى (براى ما) اشک بریزد، خداوند همه گناهان او را اگرچه از کف روى دریا هم افزونتر باشد، میآمرزد».[17]
آیتالله بهجت رحمهالله میفرماید: «خیلى دیده شده و گفتهاند که حضرت حجت صلواتاللهعلیه را در مجالس توسل یا حدیث کسا حاضر دیدهاند. هرچند جد بزرگوارش پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بلکه حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسنین علیهمالسلام هم حاضر بودهاند؛ زیرا اهل کسا از آن حضرت افضلاند، ولى فضیلتى و خصیصهاى براى آن حضرت است که براى آنها نبود و آن طول عمر و اشراق و افاضه به اوست».
همچنین حضرت آیتالله بهجت در عمل نیز درباره اهمیت قرائت حدیث کسا تأکید ویژهای داشتند؛ تاآنجاکه قرائت آن جزو اعمال عبادی هر روز ایشان بود و نیز یکی از دستوراتشان برای شفای بیماران و برطرف شدن مشکلات، قرائت حدیث کسا بهصورت مکرر بود.
آنچه در این نوشتار آمد متناسب با وسع ناچیز نویسنده و مجال کوتاهِ نوشته است؛ ازاینرو بر نویسندگان و محققان ارجمند شایسته است که به فرموده آیتالله بهجت رحمهالله «این کار بزرگ» را بهنحوی درخور این حدیث شریف به پایان رسانند.
[1]. بحارالانوار، ج۴٣، ص۶۵. لفظ فاطمه از ریشه «فطم» گرفته شده است. این ریشه به معنای بازداشتن از چیزی است و در این روایت سبب نامگذاری حضرت از سوی خداوند به فاطمه، بازداشته شدن خلق از معرفت ایشان معرفی شده است.
[2]. «قَالَ رسول الله صلیاللهعلیهوآله خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ آدَمَ؛ خداوند فاطمه را از نور خود آفرید پیش از آنکه آدم را خلق کند»؛ معانیالاخبار، ج٢، ص۴١٩.
[3]. «فَقَالُوا إِنَّ مَرْیمَ کانَتْ سَیدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَک سَیدَةَ نِسَاءِ عَالَمِک وَ عَالَمِهَا وَ سَیدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ؛ فرشتگان گفتند: مریم بزرگ و برگزیده زنان زمان خود بود، ولی خداوند تو را بر تمامی زنان دو عالم از اولین تا آخرین ایشان برتری بخشیده است»؛ بحارالانوار، ج۴٣، ص٧٨.
[4]. بحارالانوار، ج۴٣، ص٨.
[5]. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی »؛ عللالشرایع، ج١، ص١٨٠.
[6]. احزاب: ٣٣.
[7]. اطیبالبیان، ج١٣، ص٢٢۵.
[8]. امالی، شیخ مفید، ص٩۵.
[9]. احتجاج، ج٢، ص۴۶٧.
[10]. وافی، ج١، ص١۵٢.
[11]. ر.ک: اصول کافی، ج٢، ص٣۵.
[12]. البرهان، ج۵، ص٧٧۴.
[13]. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ الْآیَةَ قَالَ النَّبِیُّ صلیاللهعلیهوآله تُحْشَرُ أُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَتَرِدُ رَایَةُ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَأَقُولُ مَا فَعَلْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ بَعْدِی فَیَقُولُونَ أَمَّا الْأَکْبَرَ فَاتَّبَعْنَا وَ صَدَّقْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أَمَّا الْأَصْغَرَ فَأَحْبَبْنَا وَ وَالَیْنَا حَتَّى هُرِقَتْ دِمَاؤُنَا فَأَقُولُ رَوُّوا رِوَاءً مَرْوِیِّینَ مُبْیَضَّةً وُجُوهُکُمُ الْحَوْضَ وَ هُوَ تَفْسِیرُ الْآیَةِ؛ بحارالانوار، ج٨، ص٢۴. برای اطلاع بیشتر درباره حوض کوثر ر.ک: بحارالانوار، ج٨، ص١۶، باب صفت الحوض و ساقیه.
[14]. بحارالانوار، ج۴۴، ص٣٢٨.
[15]. بهطور مثال از یکى از امامان معصوم علیهمالسلام نقل شده که ابوحنیفه خدمت امام صادق علیهالسلام رسید. امام به عصایی تکیه کرده بودند. ابوحنیفه گفت: آقا این عصا چیست هنوز شما سنى ند ارى که محتاج عصا باشى؟ حضرت فرمود: صحیح است، اما این عصاى پیغمبر صلىاللهعلیهوآله است. میخواهم تبرک به آن بجویم. ابوحنیفه گفت اگر من میدانستم عصاى پیغمبر صلىاللهعلیهوآله است از جاى میجستم و آن را میبوسیدم. حضرت صادق علیهالسلام درحالیکه آستین بالا میزد، فرمود: سبحانالله یا نعمان! والله تو میدانى این موى پیامبر صلىاللهعلیهوآله و از پوست اوست آن را نمیبوسى. ابوحنیفه جلو آمد تا دستش را ببوسد. آستین پایین زد و دست کشید و وارد منزل خود شد؛ ر.ک: بحارالانوار، ج١٠، ص٢٢٢؛ ج۴٧، ص٢٧؛ دعائمالاسلام، ج١، ص٩۵؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ص٢۴٨.
[16]. سنن ترمذی ح٣٨٠٣ و ٣٨٠٩؛ مستدرک حاکم ج٣، ص١۵٧؛ اسدالغابة، ج٧، ص٢٢٣.
[17]. ثواب الاعمال، ص١٨٨.
برگرفته از سایت مرکز تنظیم ونشر آثار حضرت آیت العظمی بهجت