در مورد سوال اول:
باید ابتدا دید که مقصود از رفتن حضرت زهرا(س) به پش درب برای چه بود است؟ برای باز کردن یا بستن درب و یا صحبت با کسانی که پشت درب بودند؟ در واقع باید گفت که کسی نگفته است حضرت زهرا(سلام الله علیها) به جهت باز کردن درب خانه به روی مهاجمان دم در حاضر شدند و حتی در تاریخ مشخص نیست که قصد حضرت فاطمه(س) دقیقاً باز کردن درب بوده یا چیز دیگری. درست است که دختر نبی اکرم پشت در حاضر شدند و گفتگوهایی میان حضرت و مهاجمان روی داده، اما به راستی ایشان برای باز کردن در رفته بودند یا نه؟ در پاسخ باید گفت: مطمئناً اگر قصد حضرت باز کردن درب بود؛ این کار را حسنین یا فضه هم میتوانستند انجام دهند و نیازی به حضور دختر داغدار پیامبر(ص) برای باز کردن در نبود. از این روست که در منابع مستند قصد حضرت زهرا از آمدن پشت در، بستن درب خانه و ممانعت از ورود مهاجمان به خانه بوده، زیرا ایشان در نزدیکی درب حضور داشته، هجوم مهاجمان را دیدند و سریعاً برای بستن درب اقدام کردند. [تفسیر عیاشی، ج2، ص67] این نظر ـ که حضرت زهرا برای محاجه و بستن درب و ممانعت از ورود مهاجمان به خانه رفته بودند ـ وقتی مستدل تر می شود که می بینیم اگر حضرت برای باز کردن در رفته بودند؛ دیگر نیازی به هیزم و لگد نبود!!
بنابراین
اولاً: حضرت زهرا برای باز کردن درب به پشت درب نرفته بودند.
دوم: وقتی دیدند که شوهرشان، حضرت علی(ع) تنهاست و البته مهاجمان برای به زور بردن او به مسجد و بیعت گرفتن از او هم قسم شده اند، تنهایی امام را برنتافته و برای محاجه و استدلال و یادآوری سفارش پدرش حضرت پیامبر(ص) به پشت درب رفته تا حقّ امام را زنده کند و مهاجمان را از این کار منصرف کند و یا این که اقلاً دشمنان با شنیدن صدای دختر پیامبر(ص) شرم کرده و دست از سر امام بردارند اما آنها این کار را نکردند. (البته می دانیم که مهمترین اصل از اصول دین در نزد تشیع، ولایت است و یکی از ضروریات دین است. از این رو دفاع از ولایت نیز از ضروریات مذهب تشیع است که پیامبر(ص) و ائمه به آن اشاره کرده اند . بنابراین دفاع از ولایت مرد و زن نمی شناسند و حضرت زهرا(س) نیز همین کار را کرد و به شیعیانش نیز دفاع از حق و حقیقت را یاد داد)
سوم؛ مگر آن خانه، خانه وحی نبود؛ آیا نباید احترام این خانه را نگه میداشتند؟ به هر ترتیب صاحب خانه(امیرالمومنین و حضرت زهرا) اجازه ورود به منزل را نداند؛ آیا نمیبایست افراد بر میگشتند و با هیزم به جان درب خانه نمیافتادند؟ مگر قرآن ممنوعیت ورود بدون اجازه به خانه دیگران را مطرح نساخته، پس چرا آنها به این آیه از قرآن عمل نکردند؟ قرآن میگوید: اگر به درب خانه کسی آمدید و او در منزل بود و به شما گفت در را باز نمیکنم و برگردید؛ فرد باید برگردد. پس چرا این آیه در کوچه بنیهاشم بالعکس مورد عمل قرار گرفت؟[وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْکىَ لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیم [نور/28] و اگر به شما گفته شد برگردید؛ برگردید که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى دهید داناست] اما در کمال تأسف باید بگوییم که نه تنها احترام این خانه زیر پا گذاشته شد؛ بلکه به اهل آن نیز حمله ور شدند و حرمت آنها را شکستند. این واقعه شوم حتی در کتابهای اهل سنت نیز وارد شده و افرادی چون ذهبی و ابنابیدارم آن را نقل کردند.[ هنگامى با مشعل آتش براى تسلیت دختر پیامبر اکرم آمدند که وى به محسن باردار بود و تهاجم به خانه و … موجب قتل محسن، طفلى که هنوز پا به دنیا ننهاده بود گردید. چنانکه ابن ابى دارم نیز می گوید: …. لگدى بر حضرت زهرا زد تا محسن سقط شد. کتاب سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 15، ص 578]چهارم؛ اگر گفته شود که باز کردن درب خانه در صورت حضور شوهر، بیغیرتی است(که البته گفتیم که حضرت زهرا برای باز کردن درب نرفته بودند بلکه برای دفاع از امام به پشت درب رفته بودند)؛ در پاسخ باید گفت که چنین حکمی بر اساس چه سندی است؟ آیا سخن از غیرت در زمانی که امام مورد هجوم واقع شده است؟ معنا دارد در حالی که رفتن حضرت زهرا به حیاط و پشت درب، عین غیرت و جوانمردی است. البته در طول عمر شریف پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نیز موارد زیادی بوده است که حضرت در خانه باشند و همسرانشان برای باز کردن در اقدام کنند که اگر این کار نهی شده بود پیامبر مانع آن می شدند بلکه در منابع تاریخی وجود دارد که رسول خدا در منزل بودند و به دستور خود، عائشه و در بار دیگر، ام سلمه، اقدام به باز کردن درب خانه کردند [فَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ یَا عَائِشَةُ افْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَفَتَحَتْ وَ دَخَلْت ؛ پس شنیدم که رسول خدا میگوید: ای عائشه در را برای او باز کن. پس در را باز کرد و من داخل شدم»[الاحتجاج، طبرسی، ج1، ص197)[
در مورد سوال دوم:
در برخی از نقل های تاریخی آمده ـ دقّت فرمایید در برخی از نقل های تاریخی ـ که وقتی به خانه خاندان پیامبر هجوم بردند و به زور آتش و لگد وارد منزل شدند؛ حضرت علی(علیه السلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان او را ـ مهاجم به خانه اهل بیت ـ گرفت و به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست وی را بکشد. ولى سخن پیامبر و وصیتى را که به او کرده بود؛ بیاد آورد و دست از این کار کشید. بنابراین اینکه می گویند امام یک گوشه نشسته و نظاره گر بوده، کاملاً بی اساس است. مطلبی که در کتابهای معتبر اهل سنت نیز وارد شده است. ]«أنَّهُ لَمّا یَجِبُ عَلَى غَضَبِ عُمَر وَأَضرَمَ النَّارَ بِبابِ عَلِىٍّ وَأَحرَقَهُ وَدَخَلَ فَاستَقبَلَتهُ فَاطِمَة وَ صاحَت یَا أَبَتَاه وَ یَا رَسُولَ اللهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السِّیفَ وَهُوَ فِى غمده فَوَجَأَ بِهِ جَنبَهَا المُبارَکَ وَ رَفَعَ السَّوطَ فَضَرَبَ بِهِ ضَرعَهَا فَصَاحَت یَا أَبَتَاه فَأَخَذَ عَلِىُّ بِتَلابِیبِ عُمَرَ وَ هَزَّه وَ وَجَأَ أَنفَه وَ رَقبَتَه؛ عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » علی(علیهالسلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید.». کتاب تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج3، ص124] در واقع این درگیری فیزیکی چیزی نبود که دشمن با آن دست از اقدام خود بکشد. آن چیزی که پیامبر از امام خواسته بود این بود که مصلحت اسلام را در نظر گرفته و شمشیر نکشد و همینطور هم شد که حضرتش در مظلومیت کامل و درحالی که همسرش آسیب دیده بود دست به قبضه شمشیر نبرد.
باید ابتدا دید که مقصود از رفتن حضرت زهرا(س) به پش درب برای چه بود است؟ برای باز کردن یا بستن درب و یا صحبت با کسانی که پشت درب بودند؟ در واقع باید گفت که کسی نگفته است حضرت زهرا(سلام الله علیها) به جهت باز کردن درب خانه به روی مهاجمان دم در حاضر شدند و حتی در تاریخ مشخص نیست که قصد حضرت فاطمه(س) دقیقاً باز کردن درب بوده یا چیز دیگری. درست است که دختر نبی اکرم پشت در حاضر شدند و گفتگوهایی میان حضرت و مهاجمان روی داده، اما به راستی ایشان برای باز کردن در رفته بودند یا نه؟ در پاسخ باید گفت: مطمئناً اگر قصد حضرت باز کردن درب بود؛ این کار را حسنین یا فضه هم میتوانستند انجام دهند و نیازی به حضور دختر داغدار پیامبر(ص) برای باز کردن در نبود. از این روست که در منابع مستند قصد حضرت زهرا از آمدن پشت در، بستن درب خانه و ممانعت از ورود مهاجمان به خانه بوده، زیرا ایشان در نزدیکی درب حضور داشته، هجوم مهاجمان را دیدند و سریعاً برای بستن درب اقدام کردند. [تفسیر عیاشی، ج2، ص67] این نظر ـ که حضرت زهرا برای محاجه و بستن درب و ممانعت از ورود مهاجمان به خانه رفته بودند ـ وقتی مستدل تر می شود که می بینیم اگر حضرت برای باز کردن در رفته بودند؛ دیگر نیازی به هیزم و لگد نبود!!
بنابراین
اولاً: حضرت زهرا برای باز کردن درب به پشت درب نرفته بودند.
دوم: وقتی دیدند که شوهرشان، حضرت علی(ع) تنهاست و البته مهاجمان برای به زور بردن او به مسجد و بیعت گرفتن از او هم قسم شده اند، تنهایی امام را برنتافته و برای محاجه و استدلال و یادآوری سفارش پدرش حضرت پیامبر(ص) به پشت درب رفته تا حقّ امام را زنده کند و مهاجمان را از این کار منصرف کند و یا این که اقلاً دشمنان با شنیدن صدای دختر پیامبر(ص) شرم کرده و دست از سر امام بردارند اما آنها این کار را نکردند. (البته می دانیم که مهمترین اصل از اصول دین در نزد تشیع، ولایت است و یکی از ضروریات دین است. از این رو دفاع از ولایت نیز از ضروریات مذهب تشیع است که پیامبر(ص) و ائمه به آن اشاره کرده اند . بنابراین دفاع از ولایت مرد و زن نمی شناسند و حضرت زهرا(س) نیز همین کار را کرد و به شیعیانش نیز دفاع از حق و حقیقت را یاد داد)
سوم؛ مگر آن خانه، خانه وحی نبود؛ آیا نباید احترام این خانه را نگه میداشتند؟ به هر ترتیب صاحب خانه(امیرالمومنین و حضرت زهرا) اجازه ورود به منزل را نداند؛ آیا نمیبایست افراد بر میگشتند و با هیزم به جان درب خانه نمیافتادند؟ مگر قرآن ممنوعیت ورود بدون اجازه به خانه دیگران را مطرح نساخته، پس چرا آنها به این آیه از قرآن عمل نکردند؟ قرآن میگوید: اگر به درب خانه کسی آمدید و او در منزل بود و به شما گفت در را باز نمیکنم و برگردید؛ فرد باید برگردد. پس چرا این آیه در کوچه بنیهاشم بالعکس مورد عمل قرار گرفت؟[وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْکىَ لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیم [نور/28] و اگر به شما گفته شد برگردید؛ برگردید که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى دهید داناست] اما در کمال تأسف باید بگوییم که نه تنها احترام این خانه زیر پا گذاشته شد؛ بلکه به اهل آن نیز حمله ور شدند و حرمت آنها را شکستند. این واقعه شوم حتی در کتابهای اهل سنت نیز وارد شده و افرادی چون ذهبی و ابنابیدارم آن را نقل کردند.[ هنگامى با مشعل آتش براى تسلیت دختر پیامبر اکرم آمدند که وى به محسن باردار بود و تهاجم به خانه و … موجب قتل محسن، طفلى که هنوز پا به دنیا ننهاده بود گردید. چنانکه ابن ابى دارم نیز می گوید: …. لگدى بر حضرت زهرا زد تا محسن سقط شد. کتاب سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 15، ص 578]چهارم؛ اگر گفته شود که باز کردن درب خانه در صورت حضور شوهر، بیغیرتی است(که البته گفتیم که حضرت زهرا برای باز کردن درب نرفته بودند بلکه برای دفاع از امام به پشت درب رفته بودند)؛ در پاسخ باید گفت که چنین حکمی بر اساس چه سندی است؟ آیا سخن از غیرت در زمانی که امام مورد هجوم واقع شده است؟ معنا دارد در حالی که رفتن حضرت زهرا به حیاط و پشت درب، عین غیرت و جوانمردی است. البته در طول عمر شریف پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نیز موارد زیادی بوده است که حضرت در خانه باشند و همسرانشان برای باز کردن در اقدام کنند که اگر این کار نهی شده بود پیامبر مانع آن می شدند بلکه در منابع تاریخی وجود دارد که رسول خدا در منزل بودند و به دستور خود، عائشه و در بار دیگر، ام سلمه، اقدام به باز کردن درب خانه کردند [فَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ یَا عَائِشَةُ افْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَفَتَحَتْ وَ دَخَلْت ؛ پس شنیدم که رسول خدا میگوید: ای عائشه در را برای او باز کن. پس در را باز کرد و من داخل شدم»[الاحتجاج، طبرسی، ج1، ص197)[
در مورد سوال دوم:
در برخی از نقل های تاریخی آمده ـ دقّت فرمایید در برخی از نقل های تاریخی ـ که وقتی به خانه خاندان پیامبر هجوم بردند و به زور آتش و لگد وارد منزل شدند؛ حضرت علی(علیه السلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان او را ـ مهاجم به خانه اهل بیت ـ گرفت و به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست وی را بکشد. ولى سخن پیامبر و وصیتى را که به او کرده بود؛ بیاد آورد و دست از این کار کشید. بنابراین اینکه می گویند امام یک گوشه نشسته و نظاره گر بوده، کاملاً بی اساس است. مطلبی که در کتابهای معتبر اهل سنت نیز وارد شده است. ]«أنَّهُ لَمّا یَجِبُ عَلَى غَضَبِ عُمَر وَأَضرَمَ النَّارَ بِبابِ عَلِىٍّ وَأَحرَقَهُ وَدَخَلَ فَاستَقبَلَتهُ فَاطِمَة وَ صاحَت یَا أَبَتَاه وَ یَا رَسُولَ اللهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السِّیفَ وَهُوَ فِى غمده فَوَجَأَ بِهِ جَنبَهَا المُبارَکَ وَ رَفَعَ السَّوطَ فَضَرَبَ بِهِ ضَرعَهَا فَصَاحَت یَا أَبَتَاه فَأَخَذَ عَلِىُّ بِتَلابِیبِ عُمَرَ وَ هَزَّه وَ وَجَأَ أَنفَه وَ رَقبَتَه؛ عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » علی(علیهالسلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید.». کتاب تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج3، ص124] در واقع این درگیری فیزیکی چیزی نبود که دشمن با آن دست از اقدام خود بکشد. آن چیزی که پیامبر از امام خواسته بود این بود که مصلحت اسلام را در نظر گرفته و شمشیر نکشد و همینطور هم شد که حضرتش در مظلومیت کامل و درحالی که همسرش آسیب دیده بود دست به قبضه شمشیر نبرد.