۱۳۹۸/۰۹/۲۵
–
۱۲۶۳ بازدید
با سلام چرا در اسلام زن نصف مرد حساب میشود در حالی که در قران به یکسان بودن زن و مرد اشاره شده است؟؟
وقتی برای جوانان گفته میشود که ارث
و دیه زن نصف مرد است، اغلب به بخشی از عبارت که «نصف بودن» است توجه میکنند و
بلافاصله ارزش گذاری میکنند که «شاید اسلام در یک نگاه تبعیض آلود، حقوق زن را نصف
مرد قرار داده» و بدتر این که گاهی این قضاوت را از حقوق تعمیم داده و به حیطه
انسانیت میبرند و گمان میکنند که این حقوق نشان دهنده این است که «اسلام برای زن
ارزش انسانی قایل نیست و برای زن به اندازه نیمی از انسانیت مرد، حرمت گذاشته است.»
برای توضیح کامل و صحیح این گونه
تقسیمات حقوقی در اسلام، باید از یک مقدمه شروع کنیم: در
واقع در اسلام، در دو جنبه به جایگاه زن و مرد توجه شده است: در یک جنبه زن و مرد
به طور کامل با یکدیگر برابرند و در جنبه دیگر بین زن و مرد تفاوت وجود دارد. اما
این که اسلام زن و مرد را برابر میداند به جهت انسان بودن و روح انسانی آنان است،
یعنی هم زن و هم مرد هر دو انسان هستند و قابلیت رشد و کمال دارند و در نتیجه اعمال
نیک و ایمان از پاداش برخوردار میشوند و اگر خطا و گناه کنند، دچار عذاب میشوند.
در این زمینه میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
«پس پروردگارشان دعای آنان را
اجابت کرد [و فرمود که] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را از مرد یا زن که همه
از یکدیگرید، تباه نمی کنم، پس کسانی که هجرت کرده و از خانه های خود رانده شده و
در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند بدی هایشان را از آنان می زدایم و
آنان را در باغ هایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است درمی آورم [این] پاداشی
است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.» (آلعمران/195)
«هر کس عمل صالح انجام دهد در
حالی که مومن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه میبخشیم و پاداش
آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند، خواهیم داد.» (نحل/97)
تاکید براین مورد به دلیل این است
که در ادیان تحریف شده، مانند یهود و مسیحیت و تقریبا در تمامی ادیان غیرالهی، در
مورد جایگاه زن، انسان بودن یا نبودن او، این که زن بهشت میرود یا نمیرود؟ اصلا
قابلیت بهشت رفتن دارد یا نه؟ و مسایلی از این دست، نظراتی وجود دارد. در ادیان
مسیحیت و یهود، گناه راندن شدن از بهشت به گردن زن است و زن را عامل گول خوردن حضرت
آدم میدانند در صورتی که در اسلام و در قرآن کریم به صراحت اشاره شده که هر دو گول
شیطان را خورده و هر دو خطا کردند. در این زمینه به آیات زیر می توان
اشاره نمود:
«آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند
و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و
[این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت.» (طه/121)
«پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا
آنچه را از عورت هایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت
پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آن که [مبادا] دو فرشته گردید
یا از [زمره] جاودانان شوید.» (اعراف/20)
در آیین یهود، مردان هر صبح دعا
میکنند و خداوند را شکر میکنند که زن خلق نشده اند. در مسیحیت تا چند قرن پیش این
سوال مطرح بود که آیا زن انسان هست یا نه؟ «در سال 586 میلادی کنگره ای در فرانسه
به وسیلة کشیشان برگزار شد و موضوعات مورد بحث در آن این بود که: آیا زن می تواند
همانگونه که مرد خدا را عبادت می کند، عبادت کند؟ آیا زن در بهشت و ملکوت آخرت وارد
می شود؟ آیا زن انسان و دارای روح است و یا غیر انسان؟ و در نهایت به این نتیجه
رسیدند که زن انسان است ولی برای خدمت به مرد خلق شده و فانی است و خلود و جاودانگی
ندارد. تحت تاثیر همین تفکرات روحانیون کلیسا قوانین مربوط به زنان را وضع کردند که
در آن زن به صورت کامل تحت سلطة مردان قرار می گرفت و سهم او در ارث و اختیارات وی
در مالکیت بسیار اندک بود و هر چه در اختیار داشت یا به دست می آورد بخشی از دارایی
شوهرش محسوب می شد.» (صلاح عبد الغنی محمد، الحقوق العامه للمرأه، ص44) از این دست
نمونه های زیادی در ادیات تحریف شده میتوان برای زیردست دانستن زن،
آورد. اما اسلام برای مقابله با این افکار ضدانسانی به صورت صریح بر انسان بودن زن
و برابری وی با مرد در انسانیت، ثواب و عقاب تاکید میکند. برای همین هم کتاب
ارزشمند استاد مرتضی مطهری با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» از جایگاه ویژه ای
برخوردار است چرا که حقوق زن در اسلام را در ابعاد مختلف بررسی نموده است.
اما در جنبه دیگر، انسان بودن
انسان ها در قالب دو جنس تعریف شده است: زن و مرد و هر جنس وظیفه خاص خود را بر
عهده دارد. هر جنس انسانی براساس توانمندی ها و علایقی که در ذات و فطرت وی وجود
دارد، عهده دار مسوولیت ها و اموری است. در زندگی روزمره خود نیز شاهد هستیم که
وظایف زن و مرد با یکدیگر تفاوت دارد. بارداری مختص زنان است و جهاد برعهده مرد
گذاشته شده، پس متناسب با شرایط هر جنس وظیفه ای بر گردن فرد است و متناسب با این
وظایف هر جنس حقوقی دارد. این مسئله یکی از مهم ترین دلایل تفاوت برخی حقوق مادی
مرد و زن است. همچنین باید به این نکته هم توجه کرد که اسلام در مورد اداره جامعه و
خانواده دارای یک سیستم و نظام است اما باید توجه نمود که زمانی که در مورد یک
سیستم قضاوت میکنیم، نمیشود که فقط به گوشهای از آن نظر انداخته و بعد کل سیستم
را خراب و معیوب ارزیابی کرد. همان طور که آمد، اسلام در مورد اداره جامعه و
خانواده دارای یک سیستم و نظام است. در هر بخش از این سیستم قواعد و مقرراتی است که
شاید به تنهایی تبعیضآمیز به نظر برسد اما در کل و در مجموع که تمام نظام را با هم
ببینیم، عدالت را مشاهده میکنیم. در مورد قواعد مالی و اقتصادی در خانواده، مرد
برای ازدواج موظف به پرداخت مهریه، تهیه لوازم زندگی (در اصطلاح جهاز) و بعد پرداخت
خرج خانواده است و زن هیچ و هیچ و هیچ مسوولیتی در این موارد ندارد. حال اگر در
جامعه ما این گونه مرسوم بوده که زن جهاز ببرد یا برخی زنان پا به پای شوهرشان کار
میکنند و خرج خانه میدهند، همه لطف زن است و نه وظیفه او و نه قانون اسلام. در
قانون مدنی خانواده جمهوری اسلامی هم که براساس قوانین اسلامی مصوب شده است، به
صراحت ذکر شده که تهیه اسباب زندگی و منزل برعهده مرد است. ماده 1107 قانون مدنی:
«نفقه عبارتست از مسکن و البسه و غذا و اثات البیت (لوازم خانه) که به طور متعارف
با وضعیت زن متناسب باشد و خادم (خدمتکار) در صورت عادت زن به داشتن خادم یا احتیاج
او به واسطه مرض یا نقصان عضو.» اما وظیفه زن فقط تمکین و برآوردن نیاز جنسی مرد
است که در همین راستا باید مطابق نظر او از خانه خارج شود. حتی اگر زن از ابتدا و
در زمان خواستگاری درس میخوانده یا مشغول به کاری بوده، مطابق قانون، مرد نمی
تواند بدون دلیل محکمه پسند، مانع وی شود. این دلیل محکمه پسند، دلیلی منطقی و
عقلانی و مواردی چون امکان به خطر افتادن سلامت جسمی زن یا امکان فساد اخلاقی و
جنسی است و به راحتی اثبات آن ممکن نیست. در واقع کل بار زندگی بر دوش مرد است. مرد
باید از صبح تا شب بدود و کار کند و خرج خانه و خانم را بدهد و زن فقط و در اصل
وظیفه تمکین دارد. مرد اگر نفقه و خرجی زن را پرداخت نکند به زندان میافتد و جالب
است بدانید که حتی اگر زن ثروتمند هم باشد باز هم این وظیفه از گردن مرد ساقط نمی
شود و باز هم مرد به زندان میافتد. خوبست این توضیح نیز اضافه شود که چون ازدواج
یک قرار داد و تعهد است و تمکین جنسی جزء تعهدات اصلی زن است اگر زن از نسبت به
تعهدات خود بی توجهی کند، در اصطلاح نشوز کرده است. نشوز یعنى آن که زن در مقابل
تکالیف اختصاصى اش (تمکین)، بدون هیچ عذر موجّهى (عذر موجه یعنی یا دلیل عقلی مانند
بیماری و ضرر رابطه جنسی برای زن یا دلیل شرعی مانند ایام عادت ماهانه) سرپیچى کند.
اما باید توجه نمود که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه دارى و… سر باز زند،
شرع مقدّس هیچ حقّى براى مرد در برابر آن قرار نداده است. امام خمینی (ره) در کتاب
تحریرالوسیله که کتاب مربوط به فتاوا و احکام شرعی ایشان است، در این مورد
آوردهاند: نشوز در زن (که عبارت است از خروج او از اطاعت شوهر در اموری که بر زن
واجب است) به واسطه ترک کارهایی که انجام آنها بر زن واجب نیست تحقق نمییابد، پس
اگر زن از انجام امور منزل و حوائج مرد که به امور جنسی بین آنها ارتباط ندارد، از
قبیل جارو کردن یا خیاطى یا غذا پختن یا غیر اینها، حتى دادن آب (به دست شوهر) و
پهن کردن رختخواب، خوددارى نماید، نشوز تحقق پیدا نمىکند. (ج 2، کتاب النکاح،
القول فی النشوز)
با این مقدمه، بار دیگر به سهم
بندی حقوقی زن و مرد، از منظر یک سیستم و نظام، نگاه میکنیم:
در مورد ارث چون مرد عهده دار
مخارج خانواده است، ارث مرد بیشتر از زن پیش بینی شده است. زن میتواند تمام ارث
خود را خرج خود کند یعنی زن وظیفه ای برای غیر خود، شرعا و قانونا ندارد. ماده 1118
قانون مدنی در این باره میگوید: «زن مستقلا میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که
میخواهد، بکند.» . اما مطابق ماده 1107 قانون مدنی که در بالا ذکر شد، مرد موظف به
هزینه کردن برای همسرش است. پس زن در همان مقداری که دریافت میکند، بدون شریک است
اما در سهم ارث مرد، زن و خانواده اش سهیم هستند. سهم مرد در خانواده و برای همسر و
فرزندان وی، هزینه میشود ولی زن در سهم خود بی شریک است. زن علاوه بر سهم خود در
بخشی از سهم مرد هم شریک است چون اسلام مرد را موظف کرده که برای همسرش، خرج کند و
هزینه زندگی وی را بدهد. در این حالت به نظر میرسد که گاهی سهم مرد از سهم زن هم
کمتر میشود.
اما در مورد دیه خوبست ابتدا این
توضیح آورده شود که دیه «خون بها» نیست، «خسارت» است. برای روشنتر شدن بحث، فرض
کنید که در یک تصادف همزمان یک مرد استاد و فرهیخته دانشگاه و یک مرد دزد و فاسد،
با هم و توسط یک نفر به طور غیرعمد کشته میشوند، قاتل باید برای هر دوی این مردها
به یک اندازه دیه پرداخت کند، آیا میشود این سوال را پرسید که آیا ارزش و حرمت یک
فرد فرهیخته و استاد خدوم دانشگاه با یک دزد و مجرم، برابر است؟ آیا این ظلم به این
مرد استاد نیست؟ بنابراین دیه یک انسان بى سواد با دیه یک انسان عالم یک اندازه
است. همین طور دیه یک مرد با تقوا، با دیه یک مرد بى تقوا. بنا بر این جهات معنوى
از قبیل علم، تقوا و سیادت تأثیرى در مقدار و کم و زیادى دیه ندارد. مسئله این است
که دیه، برای جبران خسارت از دست دادن یک فرد است برای بازماندگان و آن هم نه جبران
معنوی که هیچ چیزی نمی تواند جای یک عزیز از دست رفته را جبران کند، بلکه دیه جبران
مادی است. حال اگر زنی فوت کند، دیه به شوهر وی پرداخت میشود و اگر مردی کشته شود،
دیه به همسر و فرزندانش پرداخت میشود. به نظر شما اگر دیه مرد دو برابر زن است،
اینجا چه کسی منتفع میشود و سود میبرد؟ مرد یا زن؟ آیا زنی که شوهرش را از دست
داده بیشتر نیاز به حمایت مالی دارد یا مردی که زنش کشته شده؟ اینجا زن دو برابر
مرد دیه «دریافت میکند» و میتواند مشکلات مادی خود را بهتر مدیریت کند. در مورد
دیه معمولا این اشکال وارد میشود که گویی زن ارزشی نصف مرد دارد در حالی که دیه
قیمت یا ارزش و بهای فرد کشته شده نیست چرا که انسان قابل خرید و فروش و قابل قیمت
گذاری نیست، دیه خسارتی است که قاتل در قتل غیرعمد باید به خانواده مقتول بپردازد
تا اشتباهی را که کرده است، تا حدی جبران نماید و خانواده مقتول هم به دلیل از دست
عزیزان خود حداقل دچار مشکلات مادی نشوند.
همچنین در دیه زن و مرد، تفاوت در
صورتی اعمال میشود که میزان جرم از مقیاس ثلث یک دیه کامل بالاتر برود، اما در
جراحت ها و صدمات جسمی که بر زن وارد میآید، اگر صدمه در حد ثلث دیه کامل باشد،
دیه این نوع صدمات بین زن و مرد مساوی خواهد بود. (قانون مجازات اسلامی، ماده 300)
در مواردی که دیه مربوط به زن از جهت نقص عضو او است (همانند مثال دختری که در
حادثه ای یک عضو خود را از دست میدهد) در غالب موارد تفاوتی بین زن و مرد وجود
ندارد.
پس برعکس تصور عموم مردم، نکته در
دیه دریافتی است و زن دو برابر مرد دیه دریافت میکند.
به قول سهراب سپهری:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید!…
و دیه زن نصف مرد است، اغلب به بخشی از عبارت که «نصف بودن» است توجه میکنند و
بلافاصله ارزش گذاری میکنند که «شاید اسلام در یک نگاه تبعیض آلود، حقوق زن را نصف
مرد قرار داده» و بدتر این که گاهی این قضاوت را از حقوق تعمیم داده و به حیطه
انسانیت میبرند و گمان میکنند که این حقوق نشان دهنده این است که «اسلام برای زن
ارزش انسانی قایل نیست و برای زن به اندازه نیمی از انسانیت مرد، حرمت گذاشته است.»
برای توضیح کامل و صحیح این گونه
تقسیمات حقوقی در اسلام، باید از یک مقدمه شروع کنیم: در
واقع در اسلام، در دو جنبه به جایگاه زن و مرد توجه شده است: در یک جنبه زن و مرد
به طور کامل با یکدیگر برابرند و در جنبه دیگر بین زن و مرد تفاوت وجود دارد. اما
این که اسلام زن و مرد را برابر میداند به جهت انسان بودن و روح انسانی آنان است،
یعنی هم زن و هم مرد هر دو انسان هستند و قابلیت رشد و کمال دارند و در نتیجه اعمال
نیک و ایمان از پاداش برخوردار میشوند و اگر خطا و گناه کنند، دچار عذاب میشوند.
در این زمینه میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
«پس پروردگارشان دعای آنان را
اجابت کرد [و فرمود که] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را از مرد یا زن که همه
از یکدیگرید، تباه نمی کنم، پس کسانی که هجرت کرده و از خانه های خود رانده شده و
در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند بدی هایشان را از آنان می زدایم و
آنان را در باغ هایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است درمی آورم [این] پاداشی
است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.» (آلعمران/195)
«هر کس عمل صالح انجام دهد در
حالی که مومن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه میبخشیم و پاداش
آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند، خواهیم داد.» (نحل/97)
تاکید براین مورد به دلیل این است
که در ادیان تحریف شده، مانند یهود و مسیحیت و تقریبا در تمامی ادیان غیرالهی، در
مورد جایگاه زن، انسان بودن یا نبودن او، این که زن بهشت میرود یا نمیرود؟ اصلا
قابلیت بهشت رفتن دارد یا نه؟ و مسایلی از این دست، نظراتی وجود دارد. در ادیان
مسیحیت و یهود، گناه راندن شدن از بهشت به گردن زن است و زن را عامل گول خوردن حضرت
آدم میدانند در صورتی که در اسلام و در قرآن کریم به صراحت اشاره شده که هر دو گول
شیطان را خورده و هر دو خطا کردند. در این زمینه به آیات زیر می توان
اشاره نمود:
«آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند
و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و
[این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت.» (طه/121)
«پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا
آنچه را از عورت هایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت
پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آن که [مبادا] دو فرشته گردید
یا از [زمره] جاودانان شوید.» (اعراف/20)
در آیین یهود، مردان هر صبح دعا
میکنند و خداوند را شکر میکنند که زن خلق نشده اند. در مسیحیت تا چند قرن پیش این
سوال مطرح بود که آیا زن انسان هست یا نه؟ «در سال 586 میلادی کنگره ای در فرانسه
به وسیلة کشیشان برگزار شد و موضوعات مورد بحث در آن این بود که: آیا زن می تواند
همانگونه که مرد خدا را عبادت می کند، عبادت کند؟ آیا زن در بهشت و ملکوت آخرت وارد
می شود؟ آیا زن انسان و دارای روح است و یا غیر انسان؟ و در نهایت به این نتیجه
رسیدند که زن انسان است ولی برای خدمت به مرد خلق شده و فانی است و خلود و جاودانگی
ندارد. تحت تاثیر همین تفکرات روحانیون کلیسا قوانین مربوط به زنان را وضع کردند که
در آن زن به صورت کامل تحت سلطة مردان قرار می گرفت و سهم او در ارث و اختیارات وی
در مالکیت بسیار اندک بود و هر چه در اختیار داشت یا به دست می آورد بخشی از دارایی
شوهرش محسوب می شد.» (صلاح عبد الغنی محمد، الحقوق العامه للمرأه، ص44) از این دست
نمونه های زیادی در ادیات تحریف شده میتوان برای زیردست دانستن زن،
آورد. اما اسلام برای مقابله با این افکار ضدانسانی به صورت صریح بر انسان بودن زن
و برابری وی با مرد در انسانیت، ثواب و عقاب تاکید میکند. برای همین هم کتاب
ارزشمند استاد مرتضی مطهری با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» از جایگاه ویژه ای
برخوردار است چرا که حقوق زن در اسلام را در ابعاد مختلف بررسی نموده است.
اما در جنبه دیگر، انسان بودن
انسان ها در قالب دو جنس تعریف شده است: زن و مرد و هر جنس وظیفه خاص خود را بر
عهده دارد. هر جنس انسانی براساس توانمندی ها و علایقی که در ذات و فطرت وی وجود
دارد، عهده دار مسوولیت ها و اموری است. در زندگی روزمره خود نیز شاهد هستیم که
وظایف زن و مرد با یکدیگر تفاوت دارد. بارداری مختص زنان است و جهاد برعهده مرد
گذاشته شده، پس متناسب با شرایط هر جنس وظیفه ای بر گردن فرد است و متناسب با این
وظایف هر جنس حقوقی دارد. این مسئله یکی از مهم ترین دلایل تفاوت برخی حقوق مادی
مرد و زن است. همچنین باید به این نکته هم توجه کرد که اسلام در مورد اداره جامعه و
خانواده دارای یک سیستم و نظام است اما باید توجه نمود که زمانی که در مورد یک
سیستم قضاوت میکنیم، نمیشود که فقط به گوشهای از آن نظر انداخته و بعد کل سیستم
را خراب و معیوب ارزیابی کرد. همان طور که آمد، اسلام در مورد اداره جامعه و
خانواده دارای یک سیستم و نظام است. در هر بخش از این سیستم قواعد و مقرراتی است که
شاید به تنهایی تبعیضآمیز به نظر برسد اما در کل و در مجموع که تمام نظام را با هم
ببینیم، عدالت را مشاهده میکنیم. در مورد قواعد مالی و اقتصادی در خانواده، مرد
برای ازدواج موظف به پرداخت مهریه، تهیه لوازم زندگی (در اصطلاح جهاز) و بعد پرداخت
خرج خانواده است و زن هیچ و هیچ و هیچ مسوولیتی در این موارد ندارد. حال اگر در
جامعه ما این گونه مرسوم بوده که زن جهاز ببرد یا برخی زنان پا به پای شوهرشان کار
میکنند و خرج خانه میدهند، همه لطف زن است و نه وظیفه او و نه قانون اسلام. در
قانون مدنی خانواده جمهوری اسلامی هم که براساس قوانین اسلامی مصوب شده است، به
صراحت ذکر شده که تهیه اسباب زندگی و منزل برعهده مرد است. ماده 1107 قانون مدنی:
«نفقه عبارتست از مسکن و البسه و غذا و اثات البیت (لوازم خانه) که به طور متعارف
با وضعیت زن متناسب باشد و خادم (خدمتکار) در صورت عادت زن به داشتن خادم یا احتیاج
او به واسطه مرض یا نقصان عضو.» اما وظیفه زن فقط تمکین و برآوردن نیاز جنسی مرد
است که در همین راستا باید مطابق نظر او از خانه خارج شود. حتی اگر زن از ابتدا و
در زمان خواستگاری درس میخوانده یا مشغول به کاری بوده، مطابق قانون، مرد نمی
تواند بدون دلیل محکمه پسند، مانع وی شود. این دلیل محکمه پسند، دلیلی منطقی و
عقلانی و مواردی چون امکان به خطر افتادن سلامت جسمی زن یا امکان فساد اخلاقی و
جنسی است و به راحتی اثبات آن ممکن نیست. در واقع کل بار زندگی بر دوش مرد است. مرد
باید از صبح تا شب بدود و کار کند و خرج خانه و خانم را بدهد و زن فقط و در اصل
وظیفه تمکین دارد. مرد اگر نفقه و خرجی زن را پرداخت نکند به زندان میافتد و جالب
است بدانید که حتی اگر زن ثروتمند هم باشد باز هم این وظیفه از گردن مرد ساقط نمی
شود و باز هم مرد به زندان میافتد. خوبست این توضیح نیز اضافه شود که چون ازدواج
یک قرار داد و تعهد است و تمکین جنسی جزء تعهدات اصلی زن است اگر زن از نسبت به
تعهدات خود بی توجهی کند، در اصطلاح نشوز کرده است. نشوز یعنى آن که زن در مقابل
تکالیف اختصاصى اش (تمکین)، بدون هیچ عذر موجّهى (عذر موجه یعنی یا دلیل عقلی مانند
بیماری و ضرر رابطه جنسی برای زن یا دلیل شرعی مانند ایام عادت ماهانه) سرپیچى کند.
اما باید توجه نمود که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه دارى و… سر باز زند،
شرع مقدّس هیچ حقّى براى مرد در برابر آن قرار نداده است. امام خمینی (ره) در کتاب
تحریرالوسیله که کتاب مربوط به فتاوا و احکام شرعی ایشان است، در این مورد
آوردهاند: نشوز در زن (که عبارت است از خروج او از اطاعت شوهر در اموری که بر زن
واجب است) به واسطه ترک کارهایی که انجام آنها بر زن واجب نیست تحقق نمییابد، پس
اگر زن از انجام امور منزل و حوائج مرد که به امور جنسی بین آنها ارتباط ندارد، از
قبیل جارو کردن یا خیاطى یا غذا پختن یا غیر اینها، حتى دادن آب (به دست شوهر) و
پهن کردن رختخواب، خوددارى نماید، نشوز تحقق پیدا نمىکند. (ج 2، کتاب النکاح،
القول فی النشوز)
با این مقدمه، بار دیگر به سهم
بندی حقوقی زن و مرد، از منظر یک سیستم و نظام، نگاه میکنیم:
در مورد ارث چون مرد عهده دار
مخارج خانواده است، ارث مرد بیشتر از زن پیش بینی شده است. زن میتواند تمام ارث
خود را خرج خود کند یعنی زن وظیفه ای برای غیر خود، شرعا و قانونا ندارد. ماده 1118
قانون مدنی در این باره میگوید: «زن مستقلا میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که
میخواهد، بکند.» . اما مطابق ماده 1107 قانون مدنی که در بالا ذکر شد، مرد موظف به
هزینه کردن برای همسرش است. پس زن در همان مقداری که دریافت میکند، بدون شریک است
اما در سهم ارث مرد، زن و خانواده اش سهیم هستند. سهم مرد در خانواده و برای همسر و
فرزندان وی، هزینه میشود ولی زن در سهم خود بی شریک است. زن علاوه بر سهم خود در
بخشی از سهم مرد هم شریک است چون اسلام مرد را موظف کرده که برای همسرش، خرج کند و
هزینه زندگی وی را بدهد. در این حالت به نظر میرسد که گاهی سهم مرد از سهم زن هم
کمتر میشود.
اما در مورد دیه خوبست ابتدا این
توضیح آورده شود که دیه «خون بها» نیست، «خسارت» است. برای روشنتر شدن بحث، فرض
کنید که در یک تصادف همزمان یک مرد استاد و فرهیخته دانشگاه و یک مرد دزد و فاسد،
با هم و توسط یک نفر به طور غیرعمد کشته میشوند، قاتل باید برای هر دوی این مردها
به یک اندازه دیه پرداخت کند، آیا میشود این سوال را پرسید که آیا ارزش و حرمت یک
فرد فرهیخته و استاد خدوم دانشگاه با یک دزد و مجرم، برابر است؟ آیا این ظلم به این
مرد استاد نیست؟ بنابراین دیه یک انسان بى سواد با دیه یک انسان عالم یک اندازه
است. همین طور دیه یک مرد با تقوا، با دیه یک مرد بى تقوا. بنا بر این جهات معنوى
از قبیل علم، تقوا و سیادت تأثیرى در مقدار و کم و زیادى دیه ندارد. مسئله این است
که دیه، برای جبران خسارت از دست دادن یک فرد است برای بازماندگان و آن هم نه جبران
معنوی که هیچ چیزی نمی تواند جای یک عزیز از دست رفته را جبران کند، بلکه دیه جبران
مادی است. حال اگر زنی فوت کند، دیه به شوهر وی پرداخت میشود و اگر مردی کشته شود،
دیه به همسر و فرزندانش پرداخت میشود. به نظر شما اگر دیه مرد دو برابر زن است،
اینجا چه کسی منتفع میشود و سود میبرد؟ مرد یا زن؟ آیا زنی که شوهرش را از دست
داده بیشتر نیاز به حمایت مالی دارد یا مردی که زنش کشته شده؟ اینجا زن دو برابر
مرد دیه «دریافت میکند» و میتواند مشکلات مادی خود را بهتر مدیریت کند. در مورد
دیه معمولا این اشکال وارد میشود که گویی زن ارزشی نصف مرد دارد در حالی که دیه
قیمت یا ارزش و بهای فرد کشته شده نیست چرا که انسان قابل خرید و فروش و قابل قیمت
گذاری نیست، دیه خسارتی است که قاتل در قتل غیرعمد باید به خانواده مقتول بپردازد
تا اشتباهی را که کرده است، تا حدی جبران نماید و خانواده مقتول هم به دلیل از دست
عزیزان خود حداقل دچار مشکلات مادی نشوند.
همچنین در دیه زن و مرد، تفاوت در
صورتی اعمال میشود که میزان جرم از مقیاس ثلث یک دیه کامل بالاتر برود، اما در
جراحت ها و صدمات جسمی که بر زن وارد میآید، اگر صدمه در حد ثلث دیه کامل باشد،
دیه این نوع صدمات بین زن و مرد مساوی خواهد بود. (قانون مجازات اسلامی، ماده 300)
در مواردی که دیه مربوط به زن از جهت نقص عضو او است (همانند مثال دختری که در
حادثه ای یک عضو خود را از دست میدهد) در غالب موارد تفاوتی بین زن و مرد وجود
ندارد.
پس برعکس تصور عموم مردم، نکته در
دیه دریافتی است و زن دو برابر مرد دیه دریافت میکند.
به قول سهراب سپهری:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید!…