طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حقوق زن حائض – مذکر بودن اسامی خداوند

حقوق زن حائض – مذکر بودن اسامی خداوند


حقوق زن حائض – مذکر بودن اسامی خداوند

۱۳۹۳/۰۹/۲۲


۱۴۱۵۷ بازدید

من دختری ۱۹ ساله هستم و دانشجوی ترم ۳ مهندسی نرم افزار. من یه مدتی است که به شدت ذهنم مشغول دین اسلام واحکام و… شده است. یعنی به گونه ای که هرروز با خودم تجزیه و تحلیل می کنم چه درمورد احکام چه در مورد خداشناسی. یک روز خودرا بسیار نزدیک باخدا احساس می کنم روز دیگر غریبه. و این موضوع خیلی ناراحتم میکنه. در تحلیل هایم به جاهایی می رسم که خیلی شک و شبهه در مورد خدا در من ایجاد کرده. من در یک خانواده مذهبی به دنیا اومدم اما اطلاعات خانواده ام تا اون حد نیست که بتونه قانعم کند. تنها امیدم شما هستید. برای مثال این سوال ها به ذهنم می رسه: چرا تمامی اسامی خدا اسم مذکر است؟ ایا مگه از نظر خدا و دین جنس مذکر نسبت به جنس مونث برتری دارد؟ ایا خدا خود نیز طرفدار قشر مذکر است؟…یا مثلا چرا درقران کریم زنان را در دوره پریودشان نجس نامیده و در احکام حتی از برخورد دست زن در این دوره به ایات قران کریم منع کرده و اجازه خواندن بیش از چند ایه را به او نمیده؟ ایا خدا نیز ما را از خودش ترد می کنه؟ مگه ما همه مخلوقات یک خدا نیستیم؟ پس چرا حتی اجازه خواندن کلامش را در این دوره نداریم؟… و خیلی چراهای بی جواب دیگه که باعث بدبین شدن من نسبت به خیلی اعتقاداتمون شده ..من واقعا دوست ندارم این اتفاق بیفته نمی خوام بی اعتقاد جوونیمو بگذرونم واقعا نمی دونم چکار باید بکنم..می دونم با یه پیام نمیشه همه اینارو توضیح داد ولی از شما خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید تا از این سردرگمی دربیام.. حتی اگر امکانش هست کتاب معرفی بکنید خودم برم دنبالش واقعا نمی دونم چه کتابی مطالعه کنم که بتونه توجیهم کنه…بی صبرانه منتظر جواب سوالم می مونم…از تمامی زحمات شما سپاسگزارم.

مشکلی که شما به آن دچار شده اید، از دید استاد مطهری شک مقدس نام دارد و در واقع بخشی از مسلمانی ماست. در ابتدای توضیح المسایل اولین مسئله، متذکر شده که بر هر مسلمان واجب است که در اصول دین تحقیق و در فروع دین، تقلید نماید. ما اغلب در اصول دین تقلید می‌کنیم و چون مسلمان زاده هستیم بر دین آبا و اجداد خود می‌مانیم و به همین دلیل در بخشی از احکام دین که باید تقلید کنیم و تسلیم امر خداوند باشیم، نمی‌توانیم به وظایف خود عمل نماییم. بسیار خوبست که شما به این افکار خود توجه نموده و درصدد رسیدن به پاسخ هستید. در مورد سوالات شما باید متذکر شوم که:الف) در مورد اسامی خداوند که چرا همگی مذکر هستند، این به قاعده و اصول زبان عربی باز می‌گردد. نخست متذکر می‌شوم که خداوند آفریننده موجودات مادی و غیر مادی است و نه مذکر است و نه مؤنث: «هیچ چیز همانند او نیست؛ لیس کمثله شیء» (شورا، آیه 11) ولی در قالب الفاظ و در هنگام گفت و گو چاره ای نیست جز آن که از نام ها و ضمایر استفاده کرد. اما درباره چرایی ترجیح ضمایر مذکر باید گفت؛ در همه زبان ها و نزد همه قانون گذاران، آن گاه که می‌خواهند قوانین عمومی وضع کنند از لفظ و ضمیر مذکر استفاده می‌کنند و علت آن به چند چیز بازمی گردد:1. ادبیات تمام زبان های اصیل آمیخته با نوعی متانت و رعایت حریم هاست، لذا به جز در برخی شعرها و تمثیلات در اکثر متون از به کارگیری نام ها و ضمایر مؤنث خودداری می‌شود و این گونه ادبیات برخاسته از عفت کلام و رعایت حرمت زنان می‌باشد و نباید از آن به عنوان بی احترامی به جامعه زنان برداشت شود.2. وقتی کتابی آسمانی به زبان قومی خاص نازل می‌شود لامحاله باید قواعد و ادبیات فصیح آن زبان رعایت گردد. قرآن کریم به زبان عربی است و زبان عربی نیز قواعدی مشخص دارد. لذا خداوند متعال نیز در قرآن کریم با همان قواعد مشخص زبان عربی سخن گفته است و از جمله قواعد زبان عربی، قاعده تذکیر و تأنیث و قاعده تغلیب است؛ یعنی اولا در زبان عربی صیغه مذکر با صیغه مؤنّث تفاوت دارد. ثانیا طبق قاعده تغلیب، هرگاه مخاطبین یک کلام، هم مذکّر باشند هم مؤنّث، خطاب‌ها با لفظ مذکّر گفته می‌شوند. مثلا اگر کسی وارد جمعی مرکب از مردان و زنان شود، می‌گوید: سلام علیکم و نمی گوید: سلام علیکنّ. امّا توجّه شود که این قاعده ربطی به اسلام و قرآن ندارد بلکه قاعده زبان عربی است که قبل از اسلام نیز وجود داشته است. در واقع زبان عربی اختراع دین اسلام نیست و حتی مشرکان و ملحدان قبل از اسلام بسیاری عرب بوده اند در نتیجه این انتظار که خداوند ضمیری را مخصوص خود اختراع می‌کرد که نه مذکر باشد و نه مؤنث انتظار به جایی نیست. به طور کلی در قرآن کریم اکثر خطاب‌ها و تعابیر با صیغه مذکر است نه مؤنّث ؛ مثل یا ایّها الذین، یا بنی اسرائیل و … پس به صرف این که اکثر خطابات قرآن کریم مذکّر می‌باشند، نمی توان گفت که خداوند فقط مردان را مخاطب قرار داده، بلکه باید دانست که خداوند متعال مجموع انسان‌ها را مخاطب ساخته که مرکب از زنان و مردان هستند و استعمال لفظ مذکّر، فقط طبق قاعده تغلیب است. بنابراین فقها اگر از این گونه خطابات، حکمی استنباط نمایند، آن حکم، برای همه انسان‌ها، اعمّ از زن و مرد، خواهد بود. چنان که حکم نماز یا روزه برای همه مسلمان، اعم از زن و مرد، آمده است اما خطاب قرآنی، مذکر است.
3. عدالت خداوند را از احکام و قوانین دینی باید فهمید نه از ضمیر مؤنث و مذکر. در واقع اسلام در دو جنبه به جایگاه زن و مرد توجه می‌کند. در یک جنبه زن و مرد به طور کامل با یکدیگر برابرند و در جنبه دیگر بین زن و مرد تفاوت وجود دارد. اما این که اسلام زن و مرد را برابر می‌داند به جهت انسان بودن است، یعنی هم زن و هم مرد هر دو انسان هستند و قابلیت رشد و کمال دارند و در نتیجه اعمال نیک و ایمان از پاداش برخوردار می‌شوند و اگر خطا و گناه کنند، دچار عذاب می‌شوند. در این زمینه می‌توانید به آیات (آل‌عمران/195) و (نحل/97) مراجعه نمایید. به عنوان نمونه در آیه 195 سوره مبارکه آل عمران آمده است: «پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت کرد [و فرمود که] من عمل هیچ صاحب عملى از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرید تباه نمى کنم پس کسانى که هجرت کرده و از خانه هاى خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند بدیهایشان را از آنان مى زدایم و آنان را در باغهایى که از زیر [درختان] آن نهرها روان است درمى آورم [این] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.»در جنبه دوم، انسان بودن انسان ها در قالب دو جنس تعریف شده است: زن و مرد و هر جنس وظیفه خاص خود را بر عهده دارد. مانند این که شما و فلان استاد دانشگاه هر دو انسان هستید اما هر کدام وظیفه و تکلیف خود را در زندگی دارید. اگر وظایف آن استاد برعهده شما گذاشته شود، در حالی که شما آن سطح و اطلاعات لازم را نداشته باشید، به طور قطع دچار مشکل خواهید شد. در زندگی های روزمره خود نیز شاهد هستید که وظایف زن و مرد با یکدیگر تفاوت دارد. بارداری مختص زنان است و جهاد برعهده مرد گذاشته شده، پس متناسب با شرایط هر جنس وظیفه‌ای بر گردن فرد است و متناسب با این وظایف هر جنس حقوقی دارد. این یکی از دلایل تفاوت برخی حقوق مادی مرد و زن است. همچنین باید به این نکته هم توجه کرد که اسلام در مورد اداره جامعه و خانواده دارای یک سیستم و نظام است. بنابراین در آیات قرآن با وجود مذکر بودن برخی اسامی یا خطاب ها، نسبت به زن یا مرد، ظلم نشده است.4. همچنین مخاطب برخی خطابات قرآن کریم، نه مردانند و نه زنان؛ بلکه حقیقت انسان مورد خطاب واقع شده، چه مرد باشد و چه زن. از طرفی، لفظ انسان نیز از نظر زبان عربی، مذکّر مجازی است. پس خطابات راجع به آن نیز طبیعتاً مذکّر خواهند بود. بنابراین، از این گونه تعابیر نیز نمی توان مردگرایی را نتیجه گرفت.ب) در مورد دوران پریود ماهانه زنان؛ در کجای قرآن آمده که زن در ایام حیض «نجس» است؟! خوبست بدانید که در مورد حیض و دوره پریود ماهانه زنان، قبل از ظهور اسلام در مورد برخورد با زنان در ایام حیض دو رویکرد افراطی و تفریطی از سوی یهود و نصارا وجود داشت: یهودی ها معتقد بودند که معاشرت مردان با این گونه زنان مطلقا حرام است و اصولا هر کس زن را در حال حیض لمس کند تا شام نجس است و حتی بالاتر از این، نه تنها خود زن بلکه بستر و رختخواب او نیز نجس است و لذا هر شخص که لباس، بستر و رختخواب زن حایض را لمس کرده باشد، باید خود را بشوید و تا شام نجس است. (تورات، سفرلاویان، از جمله نوزدهم تا بیست و نهم) در مقابل این حکم سخت و احیانا اهانت آمیز تورات، نصاری حتی آمیزش جنسی را در ایام حیض جایز می‌دانستند و می‌گفتند: هیچ گونه فرقی میان حالت حیض زن و غیر حیض نیست، و هر گونه معاشرت با آنان مانعی ندارد. (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 91)در برابر این دو موضعگیری کاملا متفاوت، اسلام راه میانه و اعتدال را برگزیده است، و آن این است که در ایام حیض تنها آمیزش جنسی (به خاطر ضررهای بهداشتی، تربیتی و اخلاقی) ممنوع است و هر گونه معاشرت و نشست و برخواست با زنان غیر از عمل جنسی هیچ گونه مانعی ندارد و رمز این مطلب در هماهنگی قانون تشریع با نظام آفرینش و تکوین نهفته است، زیرا زن در ایام عادت ماهانه به لحاظ جسمی آمادگی آمیزش جنسی را ندارد و غلظت و عفونت و سوزندگی خون، کسالت و اختلال مزاج و تشنج که در اثر دفع سلولهای مرده و پارگی رگ های دیواره رحم برای زن پیش می‌آید، او را نسبت به آمیزش بی نشاط می‌کند و برای همین است که در قرآن کریم از حیض به عنوان یک بیماری تن که در حین آن باید از همخوابگی (نه معاشرت)، اجتناب شود، یاد شده است(مرتضی مطهری، مجموعه آثار 19، مسأله حجاب، صص 418 و 419): «یسئلونک عن المحیض قل هو اذی فاعتزلوا النساء فی المحیض؛ از تو درباره حیض سؤال می‌کنند بگو نوعی بیماری است، در حال این بیماری با زنان نزدیکی نکنید.» (بقره/222)
شهید مطهری می‌فرماید: «از نظر اسلام زن حائض حکم یک انسان به اصطلاح «محدث» را یعنی انسان فاقد وضو و غسل را دارد که در آن حال از نماز و روزه محروم است»( مرتضی مطهری، مجموعه آثار 19، مسأله حجاب، ص 419)، به نظر ایشان حیض مانند جنابت، خواب، بول و غیره موجب حدث‌ (نوعی پلیدی) است که اولا اختصاص به زن ندارد و ثانیا با غسل و یا وضو مرتفع می‌گردد.
اما این که چرا زنان در ایام عادت ماهانه، حق نماز خواندن، روزه گرفتن، حضور در مساجد یا زیارت حرم امامان و … را ندارند؟ و دلیل این محدودیت ها چیست و آیا بدین ترتیب زنان از کسب فضایل و مقامات معنوی محروم نمی شوند؟ در ضمن اموری پاسخ داده می‌شود:
1. تقرب به خداوند متعال سرچشمه سایر فضایل و کمالات انسانی است، در تعالی و رشد آدمی خلوص نیت و قرب الهی نقش اصلی دارد و چه بسا با یک عمل کوچک اما به انگیزه رسیدن به جوار الهی، بیش از سال ها عبادت رشد و بالندگی و شکوه حاصل شود، راه وصول و تقرب به خداوند در عبودیت و بندگی و اطاعت اوامر الهی است و گرنه ابلیس نیز حاضر بود تا پایان حیات دنیوی خدا را عبادت نماید ولی مطرود گردید زیرا خداوند از او اطاعت امر الهی را (در سجده بر آدم) می‌خواست نه عبادت او را و از همین رو فقها فرموده اند: «عبادت و شرایط آنها توقیفی و تعبدی یعنی تنها از سوی خداوند است، و خداوند بهتر از هر کس می‌داند راه وصول و تقرب به او چیست و چگونه می‌توان به او نزدیک شد، و لذا اگر تخفیفی در تکالیف دینی قائل شد، چیزی را شرط قرار داد و یا از چیزی نهی فرمود، بر اساس مصالح و اصولی است که بسیاری از آن ها فراتر از توان درک عقلی بشری است، اما آن چه که به طور مسلم ارزش آفرین و منبع برای کسب سایر فضایل انسانی است، اطاعت از اوامر خداوند می‌باشد، بنابراین اگر زنان در این ایام نماز و روزه به جای نمی آورند و یا حق حضور در مساجد و اماکن مقدسه را ندارند، به دلیل اطاعت امر الهی عمل به وظیفه کرده است و لذا نمی توان گفت از کسب فضایل محروم شده است این درست مانند دو مرد یا دو گروه از مردانی را می‌ماند که وظایفی متفاوت دارند، یکی به روزه داری، شرکت در جهاد، پرداخت زکات و انفاق به محرومین موظف است و دیگری به دلیل بیماری و ناداری از آن معاف می‌باشد، آیا می‌توان گفت که گروه دوم از دست یابی به کمال معنوی محروم اند؟
البته کسانی که مکلف به تکالیف بوده اند، در صورت انجام وظیفه، فضیلت بیشتری را اکتساب کرده، مقرب تر خواهند بود. اما باید توجه داشت که گرچه زنان در این موارد به عنوان تخفیف و تسهیل بر بندگان از یک عبادت و آثار ناشی از آن محروم می‌شوند اما راه های جایگزین وجود دارد، از جمله گشودن سجاده نماز هنگام نماز و ذکر خدا را گفتن موجب رفع این کاستی می‌گردد. چنان که استماع سخنان خوب اختصاصی به اماکن مذهبی ندارد، راه های دیگری برای «جایگزین» آن وجود دارد. علاوه بر آن که باید مساجد را طوری بسازندکه امکان حضور بانوان معذور نیز فراهم آید به این که قسمتی از فضای مسجد را بدون نیت مسجد بنا کنند. در مواردی هم انجام عبادت با کراهت ذکر شده، مانند تلاوت قرآن کریم، به نظر اغلب مراجع تلاوت بیش از هفت آیه (به جز آیات سوره های سجده دار) در حالت حیض، کراهت دارد و معنای کراهت دراینجا کمتر بودن ثواب است و نه مکروه بودن قرائت آیات قرآن.
2. هر چند در ایامی از ماه زن ها نماز و روزه به جای نمی آورند و حق حضور در مساجد و مشاهد مشرفه را ندارند، ولی شش سال زودتر از پسران به تکلیف می‌رسند و به انجام آیین های دینی مکلف می‌شوند و در ایام بارداری و بخشی از زمان شیردهی و پس از یائسگی به طور طبیعی عادت ماهانه ندارند، همانند مردان نماز خوانده و روزه می‌گیرد و از حضور در مساجد و اجتماعات بهره مند می‌شوند، بنابراین میزان عبادات زنان و مردان و حضور آنها در مساجد و اماکن مقدسه، چندان تفاوتی با یکدیگر ندارد. از سوی دیگر خونریزی ماهانه زنان زمینه ساز بارداری و مادر شدن آنان است،‌ که به واسطه بارداری، زایمان و شیردهی، زنان از ارزش و مقام والای برخوردار می‌گردند، پیامبر(ص) در روایتی فرمودند: «اجر زنان باردار چون مجاهد فی سبیل الله است. زایمان زنان موجب آمرزش گناهان آنان می‌گردد و شیردهی بانوان ثواب آزاد کردن مکرر بنده در راه خدا را دارد.»( علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 253)
3. امتنان و تسهیل برای زنان: همان گونه که ذکر شد خونریزی ماهیانه زن یک نوع حرج و زحمت است و به دلیل پدید آمدن همین وضعیت روانی خاص، زن نمی تواند در حال نماز توجه دقیق و آرامش و طمانینه و طهارت لازم را داشته باشد، در حالی که نماز گفتگوی بنده و راز و نیاز او با خدا است که باید در نهایت دقت و آرامش و طهارت انجام گردد، و بر همین اساس است که از نظر بینش اسلام زن آزاد است که به وسیله ذکر و دعا رابطه اش را با خداوند حفظ کند و هنگام وقت نماز، ‌خود را پاکیزه نموده، وضو گرفته رو به قبله بنشینند و به دعا و مناجات با خداوند بپردازند، به این ترتیب کاستی ارتباط معنوی با خداوند در این ایام جبران می‌گردد. (همان، ج 78، ص 120)
شبیه این جبران عبادت در توصیه پیامبر(ص) در ارتباط با روزه ماه رجب نیز وجود دارد،‌ به این ترتیب که ابوسعید خدری گوید به پیامبر(ص) گفتم:‌ «اگر کسی به جهت بیماری و یا ضعف و یا زنی به واسطه حیض نتوانست روزه مستحبی ماه رجب به جا آورد چگونه می‌تواند اجر و ثواب روزه این ماه را به دست آورد؟ پیامبر(ص) فرمودند: به ازاء هر روز به فقیری صدقه دهد، به خدا قسم که اگر چنین کند به تمام ثوبی که برای روزه دار ماه رجب گفته ام می‌رسد و چه بسا بیش از آن مستوجب ثواب گردد.» (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 94، ص 31)
4. این گونه هم نیست که زن در حال حیض به طور کلی از حق حضور در مساجد و یا حرم امامان(ع) ممنوع باشد، زیرا زن می‌تواند از مساجد به جز مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی(ص) در مدینه عبور نماید، به این صورت که از یک در مسجد داخل شود و از در دیگر خارج و حتی می‌تواند هنگام ضرورت و انجام کارهای اساسی، مانند رأی دادن و مشارکت سیاسی در تعیین سرنوشت که از مهمترین حقوق اساسی می‌باشد، به مدت طولانی در مسجد توقف نماید.( روح الله الموسوی الخمینی، رساله نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371، چاپ شانزدهم، ج 1، ص 113)
و همچنین در صحن و رواق مشاهد مشرفه -به دلیل این که جزء مشهد شمرده نمی شود- توقف و ماندن زن در حال حیض جایز است.( سید محمد سعید حکیم، گفتگوهای فقهی، قم: دفتر معظم له، ص 63)
افزون بر این ها، عادات ماهانه زن مانع از درک بهره های معنوی شب قدر، عرفه و … -که عبادت در آنها ثواب فراوانی دارد- نمی گردد، زیرا آن چه در این موقعیت ها و ایام اهمیت دارد،‌ ارتباط و راز و نیاز با خداست؛ زن نیز می‌تواند به مناجات با خدا بپردازد، علیرغم این که عبادت به نماز و روزه و حضور در مساجد منحصر نبوده، بلکه پاداش مذاکره و بحث علمی در شب قدر از هر عباتی بالاتر است.( علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 203)
عصاره نوشتار یاد شده را می‌توان به ترتیب ذیل جمع بندی کرد:
1. داشتن عادت ماهیانه یکی از ویژگی های جسمانی زن و زمینه برای باروری است،‌ که در این ایام وضعیت روانی خاص (بیماری تن) برای او پدید می‌آید، که از منظر بینش اسلام غیر از عمل جنسی به خاطر ضررهای بهداشتی، تربیتی، اخلاقی و … سایر معاشرت و نشست و برخواست ها با او منعی نداشته، ضرر و زیانی بر فرد و جامعه وارد نمی شود و به دلیل همین وضعیت روحی، کسالت و اختلال مزاج از نماز و روزه و حضور در مساجد و مشاهد مشرفه و جمعه و جماعات معاف می‌گردد.
2. ترک نماز و روزه و عدم حضور در مساجد و حرم امامان(ع) در ایام حیض برای زنان یک وظیفه و اطاعت از فرمان الهی است، نه عصیان و گناه، و چون اطاعت از دستورات خداوند و عمل به وظایف و تکالیف منبع تمامی کمالات و فضیلت ها و جوهره بندگی است، زنان از کسب فضایل محروم نمی گردند و از سوی دیگر می‌توانند با دعا و راز و نیاز و مباحثه علمی و تفکر در آفرینش، رابطه خود را با خداوند حفظ نموده و احیانا کاستی های معنوی خود را جبران نمایند.
3. با توجه به این که زنان شش سال زودتر از پسران قابلیت و ظرفیت انجام تکالیف را پیدا می‌کنند و در ایام بارداری و بخشی از زمان شیردهی و پس از یائسگی عادت ماهانه ندارند، میزان عبادات زنان و مردان، حضور آنها در مساجد و مشاهد مشرفه و تحصیل ارزش ها چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند.
4. زنان می‌توانند در ایام حیض برای طلب حوایج و شنیدن سخنرانی و … در صحن و رواق مشاهد مشرفه و مساجد حضور پیدا کنند و حتی بر اساس فتوای امام رضوان الله علیه، می‌توانند برای دادن رأی مدت طولانی در مسجد باقی بمانند.
اما در مورد اجر و ثوابی که به زنان در ایام حیض می‌رسد روایاتی آمده است که خوبست به آنها اشاره‌ای داشته باشیم، از جمله:
«قَالَ النَّبِیُّ (ص) حَیْضُ یَوْمٍ لَکُنَّ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِیَامٍ نَهَارُهَا وَ قِیَامٍ لَیْلُهَا»(1)؛ پیامبر اکرم(ص) فرمودند یک روز حیض شدن بهتر از عبادت یک سال است که روز هایش روزه و شب هایش نماز خوانده باشد.
«وَ قَالَ النبی(ص): مَنْ مَاتَتْ فِی حَیْضِهَا مَاتَتْ شَهِیدَةً»(2)؛ پیامبر(ص) فرمودند زنی که در حالت حیض بمیرد اجر شهید را دارد.
«و فِی الْخَبَرِ: وَ إِذَا اغْتَسَلَتْ مِنْ حَیْضِهَا کُفِّرَ لَهَا کُلُّ ذَنْبٍ وَ لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهَا خَطِیئَةٌ إِلَى الْحَیْضَةِ الْأُخْرَى »(3)؛ و در روایت است زنی که از حیضش غسل کند تمام گناهانش آمرزیده می‌شود و بر او گناهی نوشته نمی شود تا زمان حیض دیگر. (1و2و3. نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، انتشارات موسسه آل البیت، ج2، ص41)
همچنین روایاتی که در مورد مریض و تحمل درد و رنج مرض وارد شده که به نوعی شامل زنان در دوران عادت ماهیانه می‌شود. زیرا حیض به تعبیر قرآن بیمارى است و بنابر روایات خداوند به حکمت خود آن را براى زنان قرار داده است چنان که در آیه شریفه ای که ذکر شد، کلمه «اذى» در اکثر کتب تفسیرى به رنج و بیمارى ترجمه شده است. بنابراین همچون بیمارى هاى دیگر بیمار را مأجور نموده و کفاره گناهان وى مى باشد. به عنوان نمونه در روایتى چنین آمده است:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا مَرِضَ الْمُسْلِمُ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ کَأَحْسَنِ مَا کَانَ یَعْمَلُهُ فِی صِحَّتِهِ وَ تَسَاقَطَتْ ذُنُوبُهُ کَمَا یَتَسَاقَطُ وَرَقُ الشَّجَر»( شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب العمال، انتشارات دار الرضی، ص194)؛ هنگامى که مسلمانى بیمار شد خداوند بهترین اعمالى را که در زمان تندرستى انجام مى داد، براى او مى نویسد و گناهانش را مى ریزاند همچنان که برگ از درخت مى ریزد.
البته نمی توان با استناد به این روایات به خود جرأت داد و هر گناهی را مرتکب شد و بگوییم خداوند در ایام حیض گناه ما را می‌آمرزد. زیرا این روایات در مقام بیان اجر زنان در این ایام است و هرگز نمی خواهد جرأت گناه به گنهکاران بدهد و کسی که در برابر خداوند تجری کند و عمدا گناه کند عقاب او بیشتر است.
در نهایت از آنجا که عمده شبهات شما ناشی از ابهاماتی درباره جایگاه زن در نظام آفرینش و اسلام است، توصیه می‌کنم تا در این زمینه به کتابهای زیر را مطالعه نمایید:
– نظام حقوق زن در اسلام شهید مطهرى؛
– زن در آیینه جمال و جلال آیت الله جوادى آملى؛
– قرآن و مقام زن سید على کمالى؛
– زن از دیدگاه اسلام ربانى خلخالى؛
– جستاری در هستی شناسی زن، اسدالله جمشیدی و … ، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1382.
– درآمدى بر نظام شخصیت زن در اسلام محمد رضا زیبایى نژاد- محمد تقى سبحانى؛
در صورت نیاز دوباره با تماس بگیرید. در پناه حق موفق باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد