۱۳۹۸/۰۱/۱۹
–
۵۸۳ بازدید
سلام. خسته نباشید. ببخشید چطور میشه که در اسلام کنیز ها بدون عقد حلال هستند؟ اگر بچه ای به وجود بیاد چطور میشه؟ و اینکه آیا این با ارزش های زن منافات نداره؟آیا الان هم کنیز وجود داره؟ آیا این مثله برده داریه؟ و هیچ حق و حقوقی نداره؟
1. در این زمان کنیز مصداق و موردی ندارد تا احکام خاص آن را داشته باشد .2. کنیز کسی است که در جنگ مسلمانان با کفار به اسارت مسلمانان در آمده باشد.در قران کریم ارتباط جنسی تنها با دو گروه جایز است:ا. همسرانب.کنیزان
قران کریم در آغاز سوره مبارکه مومنون می فرماید: «بسم الله الرحمن الرحیم قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون و الذین هم عن الغو معرضون و الذین هم لزکوه فاعلون و الذین هم لفروجهم حفظون الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین»؛آیات ۱-۶ یعنی تنها با همسران و کنیزان (ماملکت ایمانهم )می توان رابطه جنسی برقرار نمود.
مراد از کنیزان, زنان غیر آزادی بودند که با خریدن یا اسیر شدن در جنگ با کافران به دست مسلمانان می افتاد با این گونه زنان, بدون خواندن عقد ازدواج, می توان رابطه زناشویی داشت. رجوع کنید به تفسیر نمونه, ج ۱۴, سوره مؤمنون, آیات مربوطه جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم: پیش از اسلام، جنگ و خونریزى ها به میدان جنگ محدود نمى شد، بلکه این ظلم و ستم به پس از زمان جنگ نیز کشیده مى شد؛ دو قبیله یا شهر یا کشور که با هم نبرد مى کردند، تعدادى اسیر نیز در کنار خیل کشته ها بر جاى مى گذاشتند.
به این صورت که کافرِ مرد، عبد نامیده شد و کافر زن، اَمَه یا کنیز، نامگذارى گردید و هر یک تابع مقرراتى جداگانه گردیدند.
امّا این که، چگونه براى محرم شدن با کنیزها، نیازى به صیغه نیست؟ اولاً در اسلام، ازدواج(=نکاح) نیاز به قراداد و پیمان(=عقد) دارد.
این قرارداد، کاملاً رسمى بوده و چگونگى مقررات، الفاظ، آداب و محدوده ى آن را «خدا» تعیین مى کند. به اصطلاح، هر عقد نکاحى به «سبب» نیاز دارد؛ و مهم داشتنِ آن سبب است نه این که سبب ها یکسان باشد.
مثلاً عقدِ ازدواج موقت و دائم متفاوتند امّا هر دو «سبب» براى محرم شدن اند. به همین ترتیب، گفته مى شود که این سبب و عقد در مورد کنیزها (به عنوان زنانِ کافرى که اسیر جنگى اند) نیز وجود دارد به نحوى که اسلام، ازدواج دائم با غیرمسلمان را اجازه نداده، ولى ازدواج موقت را تجویز کرده (مطابق نظر اکثر فقهاء و مراجع تقلید). ولى در مورد زنِ کافرى که در جنگ اسیر مى شود، یک نوع سبب دیگرى قرار داده که هر چند با سایر صیغه ها متفاوت است (همچنان که در عُرف انسان ها نیز شکل تمام قراردادها یکسان نیستند) امّا در «سبب بودن» اشتراک دارند؛ و آن سبب، «مالکیت» نام دارد.
ثانیاً: وقتى اسلام، برده ها را از مرگِ حتمى نجات داد و با تعالمى و قوانین اش موجبات آزادى آن ها را از مرگ فراهم نمود، در مقابلِ این تسهیلات، به تنظیم سایر حالات و شئون نیز پرداخته. به عبارتى: وقتى جانِ آن ها را نجات داد، به طریق اولى این حق را نیز دارد که به سیستم سازى در مورد امور حقوقى و چگونگى زنده بودنِ آن ها بپردازد. به این انگیزه که با حفظِ حرمتِ اسیران، منفعت مالکان را نیز تضمین کند.
از این رو حتّى به مالکان نیز اجازه نداده تا تعدّى و زیاده طلبى کنند و در قالب قانونى ۹ ماده اى، مکانیزم بهره گیرى از کنیز را مشخص نموده.
از این توضیح مختصر به دست مى آید که:
کنیز، زنِ کافرى است که در جنگ با مسلمین به اسارت درآمده
اگر کنیز بخواهد نسبت به مالکِ خود، محرم بماند، باید شرایط زیر حفظ شود:
۱. مالک، کنیزش را به ازدواج شخص دیگر درنیاورده باشد.
۲. مالک، کنیز را به دیگرى نبخشیده باشد.
۳. اگر کنیز با شخصِ دیگرى ازدواج کرده باشد یا او را به دیگرى بخشیده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده ى طلاق با شوهرش یا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً کنیز بر مالکش حلال مى شود.
۴. کنیز در حالِ گذراندن ایّام عدّه (عدّه ى طلاق از شوهر قبلى اش) یا ایام استبراء(در آنجا که محلّل واقع شده)، نباشد.
۵. قبلاً پدر مالک کنیز با کنیز، نزدیکى نکرده باشد.
۶. کنیز، بین چند صاحب مشترک نباشد.
۷. قبلاً فرزند مالک و صاحب کنیز با او نزدیکى نکرده باشد.
۸. کنیز با مولایش قرارداد نبسته باشد که پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُکاتَب نباشد).
۹. کنیز، کاملاً تحت تصرّف مالک باشد.
در شرایط فعلی استرقاق و کنیز گرفتن مصداق ندارد.
توضیح بیشتر این که نظام های اجتماعی در هر دوران تابعی از مجموعه شرایط اقتصادی , سیاسی , فرهنگی و … می باشد. همان گونه که امروزه نظام کارگری و کارفرمایی و … در جهان حاکم است و شرایط اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی خاص آن را ایجاب نموده است . تا چند قرن پیش در تمامی جهان نظام برده داری روش مناسب برای اداره امور آن دوران بوده است ; به گونه ای که هیچ نظامی در شرایط آن روز امکان جایگزینی آن را نداشته است . از این رو مناسب ترین شیوه در شرایط آن روز, شیوه برده داری بوده است .
بررسی زمینه های این موضوع بسیار وسیع و گسترده و از مجال این پاسخ خارج است . اسلام نیز با توجه به اینکه تغییر اساسی در سیستم اجتماعی آن روز نه ضروری بوده و نه ممکن , به اصل این مسائله صحه گذاشت , ولی با وضع قوانین در چند جهت حرکت کرده است :
۱- تأمین حقوق افراد با وضع قوانین در مورد کیفیت استرقاق (بنده گرفتن) و تحریم آن جز در موارد خاص.
۲- وضع قوانین در جهت حمایت از حقوق بردگان و تنظیم روابط صحیح بین مالک و برده .
۳- ترغیب مردم به آزادسازی بردگان و وضع قوانینی برای حصول این مقصود (مانند کفارات و شرایط عتق ). در مجموع اسلام شرایطی را برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند و حتی مدت ها حکومت ((ممالیک )) بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان , بردگان را از سراسر دنیا مشتاق به پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادی، مبلغ و مروج اسلام می شدند.
اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و از سوی دیگر راه آزادی بردگان را گشود و مسلما یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان , نقش اسلام در این زمینه بوده است . کنیزها نیز در این بین مشمول همین قاعده و قانون بوده اند. آنان از کشورهای دیگر که در جنگ با مسلمانان اسیر می شدند, و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی می گشتند, با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و بسیاری از آنان همانند دیگر مردم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و مالکیت کنیز در حکم عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک آن می گردید. بجاست بدانیم که مادر برخی از ائمه ما کنیز بوده اند, حتی مادر امام زمان (عج ) نیز کنیزی رومی بوده است . سخن در این مقوله بسیار گسترده می باشد.
اما توجه به این نکته مهم است که تنها عاملی که در اسلام مجوز استرقاق (گرفتن بنده و کنیز) است موردی است که کسانی در جنگ با اسلام به عنوان دین حق اسیر شده باشند و پرواضح است کسی که به خداوند رحمان کفر ورزیده است و باز به این حد هم بسنده نکرده است بلکه با دین حق مبارزه می نماید. آیا حق حیات برای این گروه قائل شدن , جز از روی تفضل الهی است ؟! معذ لک , اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده، کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و در معرکه جنگ روا ندانسته است , لکن باید این افرادی که از آزادی عمل خود سوء استفاده نموده علیه دین خدا قیام نموده در نبرد علیه دین خدا و مؤمنین به آن شرکت جسته است , دایره فعالیت هایشان و آزادی آنها محدود گردد. با وجود این آموزه های بسیاری در اسلام برای رهایی آنان ارائه نموده است و برای تحقق این آموزه ها نیز پاداش بسیار زیادی قرار داده است .
برای مطالعه بیشتر ر . ک :
۱- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۶ (عربی) ج ۱۲ (فارسی) ، ذیل آیت ۱۱۶ تا ۱۲۰ (سخنی درباره بردگی و بردگی گرفتن)
۲- اسلام و مسأله آزادی , بردگی , موسوی زنجانی
۳- از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم , حجتی کرمانی
۴- فرآورده های دینی , ناصر مکارم
۵- برده داری در روم باستان , بیدار فکر
۶- حقوق بشر, اسدالله مبشری
۷- نگاهی به بردگی , محمد علی گرامی
۸- بردگی در اسلام , صادق ایرجی
قران کریم در آغاز سوره مبارکه مومنون می فرماید: «بسم الله الرحمن الرحیم قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون و الذین هم عن الغو معرضون و الذین هم لزکوه فاعلون و الذین هم لفروجهم حفظون الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین»؛آیات ۱-۶ یعنی تنها با همسران و کنیزان (ماملکت ایمانهم )می توان رابطه جنسی برقرار نمود.
مراد از کنیزان, زنان غیر آزادی بودند که با خریدن یا اسیر شدن در جنگ با کافران به دست مسلمانان می افتاد با این گونه زنان, بدون خواندن عقد ازدواج, می توان رابطه زناشویی داشت. رجوع کنید به تفسیر نمونه, ج ۱۴, سوره مؤمنون, آیات مربوطه جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم: پیش از اسلام، جنگ و خونریزى ها به میدان جنگ محدود نمى شد، بلکه این ظلم و ستم به پس از زمان جنگ نیز کشیده مى شد؛ دو قبیله یا شهر یا کشور که با هم نبرد مى کردند، تعدادى اسیر نیز در کنار خیل کشته ها بر جاى مى گذاشتند.
به این صورت که کافرِ مرد، عبد نامیده شد و کافر زن، اَمَه یا کنیز، نامگذارى گردید و هر یک تابع مقرراتى جداگانه گردیدند.
امّا این که، چگونه براى محرم شدن با کنیزها، نیازى به صیغه نیست؟ اولاً در اسلام، ازدواج(=نکاح) نیاز به قراداد و پیمان(=عقد) دارد.
این قرارداد، کاملاً رسمى بوده و چگونگى مقررات، الفاظ، آداب و محدوده ى آن را «خدا» تعیین مى کند. به اصطلاح، هر عقد نکاحى به «سبب» نیاز دارد؛ و مهم داشتنِ آن سبب است نه این که سبب ها یکسان باشد.
مثلاً عقدِ ازدواج موقت و دائم متفاوتند امّا هر دو «سبب» براى محرم شدن اند. به همین ترتیب، گفته مى شود که این سبب و عقد در مورد کنیزها (به عنوان زنانِ کافرى که اسیر جنگى اند) نیز وجود دارد به نحوى که اسلام، ازدواج دائم با غیرمسلمان را اجازه نداده، ولى ازدواج موقت را تجویز کرده (مطابق نظر اکثر فقهاء و مراجع تقلید). ولى در مورد زنِ کافرى که در جنگ اسیر مى شود، یک نوع سبب دیگرى قرار داده که هر چند با سایر صیغه ها متفاوت است (همچنان که در عُرف انسان ها نیز شکل تمام قراردادها یکسان نیستند) امّا در «سبب بودن» اشتراک دارند؛ و آن سبب، «مالکیت» نام دارد.
ثانیاً: وقتى اسلام، برده ها را از مرگِ حتمى نجات داد و با تعالمى و قوانین اش موجبات آزادى آن ها را از مرگ فراهم نمود، در مقابلِ این تسهیلات، به تنظیم سایر حالات و شئون نیز پرداخته. به عبارتى: وقتى جانِ آن ها را نجات داد، به طریق اولى این حق را نیز دارد که به سیستم سازى در مورد امور حقوقى و چگونگى زنده بودنِ آن ها بپردازد. به این انگیزه که با حفظِ حرمتِ اسیران، منفعت مالکان را نیز تضمین کند.
از این رو حتّى به مالکان نیز اجازه نداده تا تعدّى و زیاده طلبى کنند و در قالب قانونى ۹ ماده اى، مکانیزم بهره گیرى از کنیز را مشخص نموده.
از این توضیح مختصر به دست مى آید که:
کنیز، زنِ کافرى است که در جنگ با مسلمین به اسارت درآمده
اگر کنیز بخواهد نسبت به مالکِ خود، محرم بماند، باید شرایط زیر حفظ شود:
۱. مالک، کنیزش را به ازدواج شخص دیگر درنیاورده باشد.
۲. مالک، کنیز را به دیگرى نبخشیده باشد.
۳. اگر کنیز با شخصِ دیگرى ازدواج کرده باشد یا او را به دیگرى بخشیده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده ى طلاق با شوهرش یا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً کنیز بر مالکش حلال مى شود.
۴. کنیز در حالِ گذراندن ایّام عدّه (عدّه ى طلاق از شوهر قبلى اش) یا ایام استبراء(در آنجا که محلّل واقع شده)، نباشد.
۵. قبلاً پدر مالک کنیز با کنیز، نزدیکى نکرده باشد.
۶. کنیز، بین چند صاحب مشترک نباشد.
۷. قبلاً فرزند مالک و صاحب کنیز با او نزدیکى نکرده باشد.
۸. کنیز با مولایش قرارداد نبسته باشد که پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُکاتَب نباشد).
۹. کنیز، کاملاً تحت تصرّف مالک باشد.
در شرایط فعلی استرقاق و کنیز گرفتن مصداق ندارد.
توضیح بیشتر این که نظام های اجتماعی در هر دوران تابعی از مجموعه شرایط اقتصادی , سیاسی , فرهنگی و … می باشد. همان گونه که امروزه نظام کارگری و کارفرمایی و … در جهان حاکم است و شرایط اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی خاص آن را ایجاب نموده است . تا چند قرن پیش در تمامی جهان نظام برده داری روش مناسب برای اداره امور آن دوران بوده است ; به گونه ای که هیچ نظامی در شرایط آن روز امکان جایگزینی آن را نداشته است . از این رو مناسب ترین شیوه در شرایط آن روز, شیوه برده داری بوده است .
بررسی زمینه های این موضوع بسیار وسیع و گسترده و از مجال این پاسخ خارج است . اسلام نیز با توجه به اینکه تغییر اساسی در سیستم اجتماعی آن روز نه ضروری بوده و نه ممکن , به اصل این مسائله صحه گذاشت , ولی با وضع قوانین در چند جهت حرکت کرده است :
۱- تأمین حقوق افراد با وضع قوانین در مورد کیفیت استرقاق (بنده گرفتن) و تحریم آن جز در موارد خاص.
۲- وضع قوانین در جهت حمایت از حقوق بردگان و تنظیم روابط صحیح بین مالک و برده .
۳- ترغیب مردم به آزادسازی بردگان و وضع قوانینی برای حصول این مقصود (مانند کفارات و شرایط عتق ). در مجموع اسلام شرایطی را برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند و حتی مدت ها حکومت ((ممالیک )) بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان , بردگان را از سراسر دنیا مشتاق به پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادی، مبلغ و مروج اسلام می شدند.
اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و از سوی دیگر راه آزادی بردگان را گشود و مسلما یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان , نقش اسلام در این زمینه بوده است . کنیزها نیز در این بین مشمول همین قاعده و قانون بوده اند. آنان از کشورهای دیگر که در جنگ با مسلمانان اسیر می شدند, و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی می گشتند, با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و بسیاری از آنان همانند دیگر مردم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و مالکیت کنیز در حکم عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک آن می گردید. بجاست بدانیم که مادر برخی از ائمه ما کنیز بوده اند, حتی مادر امام زمان (عج ) نیز کنیزی رومی بوده است . سخن در این مقوله بسیار گسترده می باشد.
اما توجه به این نکته مهم است که تنها عاملی که در اسلام مجوز استرقاق (گرفتن بنده و کنیز) است موردی است که کسانی در جنگ با اسلام به عنوان دین حق اسیر شده باشند و پرواضح است کسی که به خداوند رحمان کفر ورزیده است و باز به این حد هم بسنده نکرده است بلکه با دین حق مبارزه می نماید. آیا حق حیات برای این گروه قائل شدن , جز از روی تفضل الهی است ؟! معذ لک , اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده، کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و در معرکه جنگ روا ندانسته است , لکن باید این افرادی که از آزادی عمل خود سوء استفاده نموده علیه دین خدا قیام نموده در نبرد علیه دین خدا و مؤمنین به آن شرکت جسته است , دایره فعالیت هایشان و آزادی آنها محدود گردد. با وجود این آموزه های بسیاری در اسلام برای رهایی آنان ارائه نموده است و برای تحقق این آموزه ها نیز پاداش بسیار زیادی قرار داده است .
برای مطالعه بیشتر ر . ک :
۱- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۶ (عربی) ج ۱۲ (فارسی) ، ذیل آیت ۱۱۶ تا ۱۲۰ (سخنی درباره بردگی و بردگی گرفتن)
۲- اسلام و مسأله آزادی , بردگی , موسوی زنجانی
۳- از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم , حجتی کرمانی
۴- فرآورده های دینی , ناصر مکارم
۵- برده داری در روم باستان , بیدار فکر
۶- حقوق بشر, اسدالله مبشری
۷- نگاهی به بردگی , محمد علی گرامی
۸- بردگی در اسلام , صادق ایرجی