۱۳۹۲/۰۵/۰۵
–
۳۳۲۴ بازدید
سلام
علت تبعید حِکَم از مدینه چه بود؟
چرا فرزندانش نیز همراه او اخراج شدند؟
چلپاسه دقیقاً یعنی چه و علت به کاربردن این واژه درمورد حکم چیست؟
آیا مروان بن حکم پس از جنگ جمل با امام علی علیه السلام -به طور صوری- بیعت کرد؟
تشکر و سپاس فراوان از شما عزیزان عالیقدر
خداوند به شما مبلغان دین مبین حق، پاداش بزرگ دهد و شما را درزمره ی انبیا و اولیا قراردهد.
حَکَم بن ابی العاص بن امیه، عموی عثمان بن عَفّان، پدر مروان خلیفه اموی و از دشمنان سرسخت پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم بود.
پس از آشکار شدن دعوت رسول خدا (ص) در مکه، حکم بن ابی العاص، پیامبر (ص) را بسیار میآزرد و از کسانی بود که بر سر پیامبر (ص) در هنگام نماز، شکنبه گوسفند ریخت.( ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص۱۵۷، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶.)
وی در توطئه قتل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (توطئه دار الندوه) شرکت داشت و جزو محاصره کنندگان خانه آن حضرت بود.( ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۲۸، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.)
او همچنان بر کفر و شرک خود باقی بود تا آنکه پس از فتح مکه، به رغم میل خود، اسلام آورد و پس از مدتی در مدینه ساکن شد.( ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۱۰۴، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.)
مسلمانان همواره با تردید، به اسلام آوردن حکم مینگریستند و مسلمانی او را واقعی نمیپنداشتند. ( احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.)
حکم در مدینه نیز از رفتارهای زشت خود، دست برنداشت. وی پشت سر رسول خدا صلواتاللهعلیه به راه میافتاد و از راه رفتن پیامبر صلواتاللهعلیه تقلید و حرکات حضرت را با دست و بینی و چشم، مسخره میکرد.( احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.)
یک بار که پیامبر صلواتاللهعلیه حکم را در حال تقلید کردن دید، او را نفرین کرد و فرمود: «به همین حال بمان» و حکم از آن لحظه تا پایان عمر به همان قیافه ماند و دچار رعشه و بیعقلی شد.(انساب الاشراف،همان)
وی حکم اسرار پیامبر صلواتاللهعلیه را فاش مینمود مثلاً، آنچه را پیامبر صلواتاللهعلیه درباره مشرکان قریش و منافقان، به بزرگان صحابه میگفت، برملا میکرد.(الاستیعاب، همان)
یک بار نیز از شکاف در به درون خانه پیامبر (ص) مینگریست که پیامبر (ص) بیرون آمد و فرمود: «چه کسی مرا از شرّ این مرد نجات میدهد؟»
سرانجام، رسول خدا (ص) وی را لعنت و به طائف تبعید کرد و فرمود او حق ندارد (در مدینه) با من زندگی و سکونت کند.(انساب الاشراف،همان)
برخی فرزندان حکم، از جمله عثمان و حارث و به قولی، مروان ، نیز همراه وی در طائف به سر بردند.(همان)
با توضیحاتی که داده شد روشن شد که تبعید حکم به طائف، به سبب همه رفتارهای خصمانه او و نیز افشای اسرار پیامبر صلواتاللهعلیه برای دشمنان وی از کفار و منافقان بود. (احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.)
حکم از آن پس به طَریدِ (تبعید شده) رسول خدا، مشهور گشت.( ابن عبدربّه، العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۶۷، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.)
معنای چلپاسه:
چلپاسه نوعی از ضب است که سوسمار باشد و آن را وزغه نیز گویند(رک: لغتنامه دهخدا، کلمه چلپاسه)
بیعت مروان:
بعد از عثمان، با روی کار آمدن امام علی بن ابیطالب علیه السلام، مروان با حضرت بیعت کرد ولی در شمار ناکثین در آمد و در جنگ جمل همراه طلحه و زبیر و عایشه، رهسپار بصره شد و در جنگ شرکت کرده و بعد مغلوب و دستگیر شد. امام علی علیه السلام، با شفاعت امام حسن مجتبی علیه السلام، او را عفو و آزار کرد ولی بیعت او را نپذیرفت و فرمود: دست او دست خیانت است اگر صد بار هم بیعت کند باز نقض می کند و بعد فرمود: او را رها کنید. مروان سپس به شام، نزد معاویه رفت و در جنگ صفین در کنار معاویه جنگید.
پس از آشکار شدن دعوت رسول خدا (ص) در مکه، حکم بن ابی العاص، پیامبر (ص) را بسیار میآزرد و از کسانی بود که بر سر پیامبر (ص) در هنگام نماز، شکنبه گوسفند ریخت.( ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص۱۵۷، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶.)
وی در توطئه قتل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (توطئه دار الندوه) شرکت داشت و جزو محاصره کنندگان خانه آن حضرت بود.( ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۲۸، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.)
او همچنان بر کفر و شرک خود باقی بود تا آنکه پس از فتح مکه، به رغم میل خود، اسلام آورد و پس از مدتی در مدینه ساکن شد.( ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۱۰۴، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.)
مسلمانان همواره با تردید، به اسلام آوردن حکم مینگریستند و مسلمانی او را واقعی نمیپنداشتند. ( احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.)
حکم در مدینه نیز از رفتارهای زشت خود، دست برنداشت. وی پشت سر رسول خدا صلواتاللهعلیه به راه میافتاد و از راه رفتن پیامبر صلواتاللهعلیه تقلید و حرکات حضرت را با دست و بینی و چشم، مسخره میکرد.( احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.)
یک بار که پیامبر صلواتاللهعلیه حکم را در حال تقلید کردن دید، او را نفرین کرد و فرمود: «به همین حال بمان» و حکم از آن لحظه تا پایان عمر به همان قیافه ماند و دچار رعشه و بیعقلی شد.(انساب الاشراف،همان)
وی حکم اسرار پیامبر صلواتاللهعلیه را فاش مینمود مثلاً، آنچه را پیامبر صلواتاللهعلیه درباره مشرکان قریش و منافقان، به بزرگان صحابه میگفت، برملا میکرد.(الاستیعاب، همان)
یک بار نیز از شکاف در به درون خانه پیامبر (ص) مینگریست که پیامبر (ص) بیرون آمد و فرمود: «چه کسی مرا از شرّ این مرد نجات میدهد؟»
سرانجام، رسول خدا (ص) وی را لعنت و به طائف تبعید کرد و فرمود او حق ندارد (در مدینه) با من زندگی و سکونت کند.(انساب الاشراف،همان)
برخی فرزندان حکم، از جمله عثمان و حارث و به قولی، مروان ، نیز همراه وی در طائف به سر بردند.(همان)
با توضیحاتی که داده شد روشن شد که تبعید حکم به طائف، به سبب همه رفتارهای خصمانه او و نیز افشای اسرار پیامبر صلواتاللهعلیه برای دشمنان وی از کفار و منافقان بود. (احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.)
حکم از آن پس به طَریدِ (تبعید شده) رسول خدا، مشهور گشت.( ابن عبدربّه، العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۶۷، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.)
معنای چلپاسه:
چلپاسه نوعی از ضب است که سوسمار باشد و آن را وزغه نیز گویند(رک: لغتنامه دهخدا، کلمه چلپاسه)
بیعت مروان:
بعد از عثمان، با روی کار آمدن امام علی بن ابیطالب علیه السلام، مروان با حضرت بیعت کرد ولی در شمار ناکثین در آمد و در جنگ جمل همراه طلحه و زبیر و عایشه، رهسپار بصره شد و در جنگ شرکت کرده و بعد مغلوب و دستگیر شد. امام علی علیه السلام، با شفاعت امام حسن مجتبی علیه السلام، او را عفو و آزار کرد ولی بیعت او را نپذیرفت و فرمود: دست او دست خیانت است اگر صد بار هم بیعت کند باز نقض می کند و بعد فرمود: او را رها کنید. مروان سپس به شام، نزد معاویه رفت و در جنگ صفین در کنار معاویه جنگید.