طلسمات

خانه » همه » مذهبی » خاطراتی منتشر نشده از حضرت امام و حاج احمد

خاطراتی منتشر نشده از حضرت امام و حاج احمد


خاطراتی منتشر نشده از حضرت امام و حاج احمد

۱۳۹۲/۱۲/۱۳


۶۴ بازدید

سید احمد خمینی، دومین فرزند پسر امام خمینی (ره) ، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در اسفند ۱۳۲۴ شمسی در قم متولد شد و در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ در تهران درگذشت و در آرامگاه امام (ره) در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.مرحوم سید احمد خمینی در سال‌های پس از انقلاب در سازماندهی روابط امام (ره) با مسئولان، نقش مهمی داشت.حاج احمد از خود سه فرزند به نام‌های سید حسن خمینی، سید یاسر خمینی و سید علی خمینی به جا گذاشت.

به گزارش فردو نیوز، مقاله زیرگوشه ایی از خاطرات علی اکبر فضلی(محمودی) در بیمارستان قلب شهید رجایی است که بمناسبت گرامیداشت ۲۵ اسفند سالروز درگذشت یادگار حضرت امام نوشته شده است.

سید احمد خمینی، دومین فرزند پسر امام خمینی (ره) ، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در اسفند ۱۳۲۴ شمسی در قم متولد شد و در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ در تهران درگذشت و در آرامگاه امام (ره) در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.مرحوم سید احمد خمینی در سال‌های پس از انقلاب در سازماندهی روابط امام (ره) با مسئولان، نقش مهمی داشت.حاج احمد از خود سه فرزند به نام‌های سید حسن خمینی، سید یاسر خمینی و سید علی خمینی به جا گذاشت.

به گزارش فردو نیوز، مقاله زیرگوشه ایی از خاطرات علی اکبر فضلی(محمودی) در بیمارستان قلب شهید رجایی است که بمناسبت گرامیداشت 25 اسفند سالروز درگذشت یادگار حضرت امام نوشته شده است.

بدون شک عموم مردم و مسئولان نظام، روحانی مجاهد و خستگی ناپذیر، یادگار امام، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی (ره) را بعنوان فرزند، مشاور و امین رهبر فرزانه انقلاب امام راحل می شناسند و با توجه به اینکه مرحوم حاج سیداحمد آقا تنها فرزند ایشان بودند که از نجف اشرف تا نوفل لوشاتو فرانسه و از آنجا تا قم و تهران و سخت ترین شرایط انقلاب اسلامی، نهضت امام، و درکوران مبارزه تا آخرین لحظه حیات امام همواره در کنار پدرشان بودند، علاوه بر محافظت و خیرخواهی پدر، واسطه میان مردم، شخصیت ها، گروه های سیاسی ایران و جهان تا هنگام پیروزی نهضت امام خمینی و سپس با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، مسئولیت دفتر و بیت امام و رابط دولت و شورای انقلاب و همه مقامات عالی رتبه کشور بودند.

همه این عوامل موجب گردید تا از مرحوم حاج احمد آقا یک چهره و شخصیت آبدیده و برجسته ای در ابعاد مختلف مذهبی، حوزوی، سیاسی و اجتماعی و مدیریتی ساخته شود تا آنجا که در اکثر امور کشوری و انقلاب کارشناسی زبردست و صاحب نظر بود و در زمانی که امام امت در مقطع زمانی دهه نخست انقلاب به خاطر عارضه قلبی در بیمارستان بستری بوده و در شرایط حساس و زمانی که مسئولان نظام، اعضای شورای انقلاب و هیأت دولت به نظرات و مصلحت اندیشی امام نسبت به نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی سخت نیازمند و وابسته بودند، احمد آقا توانست خواسته ها و دیدگاه های رهبری انقلاب را به مسئولین انتقال داده و مشکلات آنها و مملکت را درعین مصلحت و حکمت و تدبیر مرتفع سازد که این خصوصیات نشان می دهد علاوه بر مسئولیت ها و روابط و اعتمادی که امام عمیقاً به ایشان داشت، حاج احمد آقا مدیری توانمند و با تدبیرمی باشد که علیرغم آن همه کتابها، مقالات و نوشته ها و خاطراتی که درباره یادگار امام انتشار یافته، متأسفانه بعد مدیریتی ایشان مغفول واقع شده و درآثار مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام و خاطرات بزرگان انقلاب و یاران و اصحاب امام به آن اشاره نشده ویاحداقل اینجانب هیچ گونه کتاب یا خاطراتی از بیمارستان قلب و دوران بیماری امام ندیده ام که امیداست مسؤلین محترم مؤسسه درآینده نزدیک به خاطرات وتاریخ آن برهه حساس انقلاب وامام بپردازند .

لذا به اعتقاد اینجانب که در طول مدت حضور امام امت در سالهای آغازین انقلاب در شهر قم و سپس دوران بستری شدن ایشان در بیمارستان قلب شهید رجایی تهران در سال 1359 به مدت 43 روز و بیش از دو ماه در اقامتگاه دربند شمیران تهران به صورت شبانه روز بعنوان پاسدار و محافظ ویژه در کنار امام بوده و از نزدیک شاهد امور بیت و دفتر امام بوده و ایشان را می دیدم (منظور از دیدن شبانه روزی امام، مدت زمانی بود که ایشان در اقامتگاه دربند شمیران بسر می بردند. این اقامتگاه ساختمان سه طبقه ای بود که اعضای دفتر امام در طبقه اول، خانواده ایشان در طبقه دوم و خود امام در طبقه سوم استراحت می نمودند. در کنار درب ورودی ساختمان، اتاق نسبتاً بزرگی قرار داشت که خوابگاه ویژه پاسداران و محل استراحت محافظین بیت بود.

این خوابگاه دقیقاً روبروی ساختمان و اتاق امام بود و ما دائماً امام را در حالیکه بعنوان ورزش صبحگاهی در بالکن قدم می زدند و سپس روی کاناپه ساده ای نشسته و کتاب و قرآن می خواندند و همچنین بعد از ظهرها همانجا قدم می زدند، می دیدیم و آنقدر به امام نزدیک بودیم و آنچنان صمیمیت و محبتی در وجود امام بود که بعضی اوقات پاسداران از اتاق خودشان برای امام دست تکان می دادند و ایشان نیز با لبخندی ملیح به آنها و احساساتشان پاسخ می دادند. این وضعیت و سادگی تیم حفاظت و رابطه صمیمانه و بی آلایش امام بدان خاطر بود که بجز مسائل کردستان و درگیریهای پراکنده در برخی از نقاط کشور، اولاً آرامش و امنیت خوبی در کل کشور بویژه در پایتخت حاکم بود و ثانیاً فضای انقلابی و روحیه همبستگی و عشق به امام موجب شده بود تا امنیت و عدم نگرانی نسبت به کیفیت حفاظت در اقامتگاه امام و پایگاه رهبری انقلاب اسلامی و کانون توجه جهانیان به آن مکان برقرار باشد.

بخصوص پس از جریان اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام اتحاد و همدلی مردم در سراسر کشور بیشتر و قوی تر شد). و خصوصاً در مدت بستری بودن اما در بیمارستان قلب رابطه تنگاتنگی با مرحوم حاج احمد آقا داشته ام، ضمن آنکه در دوران نوجوانی نیز در نجف اشرف توسط برادر فاضل و ارجمندم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ احمد فضلی محمودی، با امام و فرزندان و نوه ایشان جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج سیدحسین خمینی فرزند فاضل و فرهیخته شهید آیت اله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) که در همسایگی ما قرار داشتند، در ارتباط بوده و از همان دوران به امام عشق می ورزیدم.

مرحوم حاج احمد آقا نه تنها فرزند امام و رابط دنیای خارج و داخل ایران و مشاور امین بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر انقلاب بود بلکه باید او را مدیری توانمند و باتدبیر دانست که در همه مراحل نهضت بویژه دوران بیماری امام وغیبت ظاهری و موقت ایشان از صحنه سیاسی و حکومتی توانست امور کشور، انقلاب و نظام را به خوبی اداره کرده و او را بعنوان حلقه وصل و هماهنگ کننده قوای کشور و در مقطعی شورای انقلاب شناخت تا آنجا که با اخلاق، درایت و عطوفت اسلامی نه تنها مانع تقابل جریان های چپ و غیرمذهبی با انقلاب شد که براساس جهان بینی اسلامی و خط مشی بنیانگذار جمهوری اسلامی برخی از آنها را جذب انقلاب می نمود.

همچنین پس از رحلت امام پایگاه بزرگ جماران و نظام را با دیدارها و سخنان راهگشا و سرنوشت سازش حفظ کرده و به مردم و مسئولان عالی نظام آرامش داده تا آنجا که با نقل جمله ای از امام راحل (س) درباره رهبری پس از خود، تکیه گاه مجلس خبرگان و ملت داغدیده و نگران از آینده کشور شد و تکلیف رهبری انقلاب را معلوم و ثبات سیاسی و اجتماعی را در کل کشور حفظ نمود.

اگر سه دهه به عقب برگردیم و دو سال اول انقلاب را مرور کنیم خواهیم دید که نظام جمهوری اسلامی ایران در شرایط بحرانی و حساس قرار داشت زیرا از یک طرف مسائل گروهک های سیاسی و سهم خواهی های آنها از انقلاب، درگیری های این گروه ها در مناطق مختلف شهری و مرزی با هدف تجزیه طلبی و خودمختاری در کردستان، خوزستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و جنگل های شمال و جریان های خلقی توسط مارکسیست ها، توده ای ها و مجاهدین خلق (منافقین)، نیروها و مسئولین نظام را به خود مشغول کرده بود و از طرفی دیگر مشکلات دولت موقت و مسئله نیروهای ملی – مذهبی از یک سو و از دیگر سو مسئله لانه جاسوسی آمریکا و تهدیدات خارجی و آغاز تحریم ها و محاصره اقتصادی همراه با توقیف اموال و بلوکه نمودن دارایی های ایران توسط آمریکا و در کنار آن همه مشکلات، حساسیت مرزها و کودتاها و توطئه های داخلی و خارجی که به خاطر تازه بودن پیروزی انقلاب و حاکمیت نظام بروز کرده و هرکدام خود مسئله مهم و تأثیرگذاری در امنیت ملی کشور و انقلاب اسلامی به شمار می رفت و طی چند ماه آغازین انقلاب، مجموعه این مسائل موجب اتحاد و یکپارچگی بلوک شرق و غرب علیه ایران و بوجود آمدن جبهه استکبار به رهبری آمریکا شده و در نتیجه سرآغاز جنگ تحمیلی و تجاوز حکومت بعثی عراق به میهن اسلامی به منظور سرنگونی انقلاب و نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی گردید، پی می بریم که ما واقعاً چه دوران سخت و پر فراز و نشیبی را پست سر گذاشته و مسئولان کشور و رهبری انقلاب با چه مشکلات و شرایطی مواجه بوده اند.

در چنین شرایط و مقطع زمانی حساس که کمتر از یک سال از پیروزی انقلاب نگذشته و امام خمینی مدت کوتاهی را در قم به سر می برد ناگهان در زمستانی سرد و یخبندان، رهبر بزرگوار انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی و قلب تپنده جهان اسلام دچار عارضه قلبی شده و همه مردم ایران و جهان اسلام و جنبش های آزادی بخش که امام و نهضت او را برای رهایی از چنگال ظلم و ستم نظامهای استبدادی حاکم الگو قرار داده بودند را نگران کرده بود در شرایطی که برف سنگینی بر کل کشور بویژه شهر قم پایگاه رهبری انقلاب در حال باریدن بود تا آنجا که امکان انتقال امام با هلیکوپتر به تهران نبوده، تیم ویژه با مدیریت و هدایت داماد امام مرحوم حجت الاسلام و المسلمین اشراقی و حاج احمد آقا مجبور می شوند امام را با چند دستگاه اتومبیل متعلق به سپاه پاسداران قم که مسئولیت حفاظت از بیت و شخص امام را بر عهده داشتند، ایشان را تا تهران همراهی می کردند و آمبولانس از طریق اتوبان و جاده نیمه کاره قم – تهران به بیمارستان قلب انتقال دهند اما بعلت بارش برف سنگین، طولانی شدن راه و ناهمواری اتوبان چند مرتبه قلب امام دچار مشکل می شد تا حدی که پزشکان بشدت نگران شده و بویژه مرحوم حاج احمد آقا چند لحظه مأیوسانه به پدر و رهبر و مرادش نگریسته و اشک می ریخت. به هر حال کاروان و آمبولانس حامل امام در تاریخ دوم بهمن 1358 وارد بیمارستان قلب شهید رجایی تهران شد و بلافاصله ایشان را در بخش ccu بستری کرده و تحت مراقبت های ویژه قرار دادند.

به منظور مراقبت و درمان امام تیم ویژه ای متشکل از پزشکان متخصص قلب کشور همچون دکتر عارفی، معتمدی، بهزادنیا، زرگر و چند تن دیگر به مسئولیت دکتر عارفی (پزشک انقلابی، متخصص، امین و مورد اعتمادی که همواره تا آخرین لحظه حیات امام این مسئولیت را برعهده داشت) تعیین شد.

به محض بستری شدن امام، سیل ارادتمندان و مردم عاشق و انقلابی تهران که نگران وضعیت جسمانی رهبرشان بودند روانه بیمارستان شدند و کم کم مردم دیگر شهرهای کشور نیز به قصد دیدن امام و عیادت ایشان عازم تهران شدند آنچنان که اداره امور بیمارستان و ایجاد امنیت آنجا را که به عهده پاسداران اعزامی از قم و تهران بود با مشکل مواجه ساخته بود.

علاوه بر مردم عاشق، اغلب مسئولان کشور و مقامات عالی رتبه نظام و همچنین اعضای شورای انقلاب مانند شهید بهشتی، آیت اله خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، شهید رجایی، مهدوی کنی، دکتر باهنر، بنی صدر و بسیاری دیگر از شخصیت های برجسته شورای انقلاب (به جز استاد شهید مطهری و شهید مفتح که به دست منافقین وگروهک فرقان به شهادت رسیده بودند) و مرحوم مهندس بازرگان که در آن زمان نخست وزیر دولت موقت جمهوری اسلامی بود به همراه هیئت دولت که عمدتاً از چهره های روشنفکر و ملی – مذهبی (جریان وابسته به نهضت آزادی و جبهه ملی) که در آن زمان همگی انقلابی بوده و با امام و نظام همراه بوده و بعضی از آنها هم از اعضای شورای انقلاب به شمار می رفتند، راهی بیمارستان قلب شده بودند.

ضمن آنکه بسیاری از رهبران جنبش های اسلامی و رهایی بخش و رهبران کشورهای مختلف جهان و قاطبه مردم داخل و خارج از کشور با ارسال نامه مراتب نگرانی و ارادتمندی خود به امام را اعلام می نمودند و البته امام نیز پس از بهبود نسبی نامه های برخی از رهبران کشورها و حتی مردم عادی اما عاشق و دل نگران، کتباً پاسخ دادند.

بیمارستان قلب حال و هوایی خاص و عجیب داشت. همچنان که در کل کشور به لحاظ صداقت، همبستگی، عشق به امام و خط او، پایبندی به اصول انقلاب و اخلاق انسانی و ارزشهای دینی مردم و نیز همدلی مسئولین، فضای زیبایی حاکم بود. همه روزه جمع زیادی از اصناف و اقشار و گروهها از تهران و سراسر کشور به بیمارستانی که به قلب تپنده انقلاب، مردم و جهان اسلام تبدیل گشته بود همراه با شعارهای وفاداری و حمایت از امام و آرزوی سلامتی ایشان به بیمارستان مراجعه می کردند.

درحالیکه امام ممنوع الملاقات بود و حتی مسئولان کشوری بجز معدود افرادی آنهم با نظر حاج احمد آقا و از پشت شیشه، قادر به ملاقات نبودند، ملت انقلابی و مسلمان که بشدت اشک می ریختند در محوطه بیرونی بیمارستان تجمع می کردند و از صبح تا شب با رهبرشان تجدید پیمان می نمودند که اغلب اوقات حاج احمد آقا به احساسات مردم پاسخ می دادند یا بعضی از اعضای دفتر امام همچون فقید سعید مرحوم آیت اله توسلی مسئول ملاقاتهای امام در قم و جماران (که الحق می توان اورا قتیل راه دفاع از امام وآرمانهای امام راحل خواند)، در جمع مردم حضور می یافت و با سخنان خود مردم را آرامش و تسلی می داد.

این در حالی بود که جمعیت زیادی از مشتاقان در خارج از بیمارستان تجمع نموده بودند بگونه ای که ورود مقامات و مسئولان کشوری و لشکری به داخل به سختی انجام می شد. گفتنی است که در چنین وضعیتی سران گروه ها و احزاب سیاسی اعم از چپ و راست هم که تا آن روز دست به اسلحه نبرده و به تقابل با نظام جمهوری اسلامی برنخواسته بودند، امام خمینی را رهبر خود می دانستند و همچون سایر مردم نگران حال امام بودند، هرروز به بیمارستان مراجعه کرده و خواهان ملاقات با امام یا حاج احمد آقا بودند که با توجه به اینکه امام ملاقات نداشتند سعی می کردند به هر شکل ممکن وارد بیمارستان شده و خود را به مرحوم حاج احمد آقا برساندند.

اینجانب که پس از مدت کوتاهی در پست نگهبانی و مراقبت و کنترل دربهای ورودی و خروجی بیمارستان و بازرسی افراد قرار گرفته و سپس به اصطلاح نظامی بعنوان افسر نگهبان یا مسئول کیشیک بر کار برادران و خواهران پاسدار نظارت می کردم، به تشخیص سردار فتح اله جعفری فرمانده و مسئول نیروهای اعزامی از قم به دلایلی اینجانب را در جایگاه و پست مهمی قرار دادند که تا پایان همانجا بودم که آن وظیفه، کنترل و ثبت نام کلیه افرادی بود که به بخش ویژه یا پاویونی بود که امام در آنجا بستری شده بودند و کنار آن بخش چند اتاق قرار داشت که مقامات کشور فقط می توانستند با فاصله کمی نظری به امام بیندازند و سپس با حاج سید احمد آقا جلساتی برگزار کرده و درباره مسایل مملکتی و مشکلاتشان از ایشان راهکار خواسته و برای تصمیم گیری های کلان و مهم نظر ایشان را که همانا نظر امام و رهبر انقلاب بود، بگیرند.

روال کار اینگونه بود که حفاظت بیمارستان را چند حلقه امنیتی تشکیل می داد؛ حلقه اول پاسداری و کنترل دربهای اصلی بیمارستان و اطراف آن، حلقه دوم سالن عمومی و طبقات و پشت بام ها و حلقه سوم بخش ویژه امام که پاسداران درب اصلی غیر از مردم و بیمارانی که از قسمت دیگر وارد می شدند، ورود مقامات و مسئولان کشوری را به ما اطلاع داده یا نسبت به افراد خاص کسب تکلیف می نمودند و اینجانب بنا به دستور یا مصلحت از ورود برخی افراد و گروهها و مسئولان سازمانها و گروهکهای سیاسی مانند سران منافقین و فدائیان خلق و توده ای ها ممانعت می کرده و اجازه نمی دادم و باتوجه به اینکه شب و روز در کنار حاج احمد آقا بودم با ایشان هماهنگی می کردم.

همانگونه که قبلا بیان شد سران و مقامات کشوری، شورای انقلاب و هیأت دولت بخاطر نگرانی از حال امام یا مشورت با حاج احمد آقا و حل مشکلاتشان معمولاً به بیمارستان می آمدند و یادگار امام علیرغم آنکه شب و روز پرکاری را پشت سرمی گذاشتند و به امور مهم مملکتی، ملاقات های مقامات، شرکت در جلسات مهم کشور، امور بیت و دفتر امام، نامه ها و تماسهای خارج از کشور و بویژه موضوع درمان و مراقبت از ایشان در داخل بیمارستان می پرداختند، با کمال خونسردی، تدبیر و درایت، خستگی ناپذیر به همه امور رسیدگی می نمودند و در جریان مراجعات و ملاقاتها چه با مقامات و مسئولان نظام و چه با سران گروهها و جریان ها و شخصیت های سیاسی دیدار کرده و با آغوشی باز و رویی گشاده پذیرای آنها بودند.(2)

بیاد دارم که چند تن از چهره ها و سران گروههای مهم سیاسی که مورد پذیرش دیگران نبوده و حاضر به ملاقاتشان نبودند بارها به قصد ملاقات با حاج احمد آقا به درب بیمارستان مراجعه می کردند ولی پس از تماس پاسداران با مخالفت اینجانب مواجه می شدند و یا حقیقتا حاج احمد آقا در بخش ویژه حضور نداشتند.

به همین دلیل بارها شاهد تلاش و مخفی کاری و چه بسا خدعه سران آن گروهها بوده ام تا بدینوسیله خود را به حاج احمد آقا برسانند. مثلاً چندین بار در حالی که اعضای شورای انقلاب یا مقامات و شخصیت های سیاسی و حکومتی به صورت گروهی (حدود 30 تن از اعضای شورای انقلاب) وارد بخش ویژه و پاویون می شدند، پس از آنکه نام یکی یکی شخصیت ها را نوشته و وارد لیست کردم مشاهده شد که دو تن از رهبران سیاسی هم که من برخلاف همبندیهایم درزندان اهوازازآنها تنفرداشتم در انتهای صف مقامات قرار گرفته و سعی در ورود به بخش ویژه داشتند که البته بعضی از موارد از ورود آنها جلوگیری کرده ام و بعضی موارد نیز با هماهنگی حاج احمد وارد شده و به ملاقات با ایشان نشسته اند. (1)

این دیدارها از نظر برخی افراد و عناصر انقلابی متعصب، تعجب آور و غیرقابل درک بود. و حال آنکه نظر و تشخیص ما و اینگونه افراد ملاک و معیار برای چنان جایگاه و مدیریتی نبود زیرا اولاً ما نه در چنان مسئولیت و موقعیتی قرار داشتیم تا حساسیت کار را درک کنیم و ثانیاً نگرش ما کلان،کشوری و جهان شمول نبود بلکه نگاه ما به موضوع ملاقات حاج احمد آقا با سران گروه ها و جریان های سیاسی چپ (هرچند که همانها بعداً رودروی نظام و امام قرار گرفته و معارض انقلاب اسلامی شده و با حمایت ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت، مشکلات زیادی برای کشور ایجاد کردند) در آن مقطع زمانی نگرشی سطحی و غیرمسئولانه بود.

اما براساس تفکر و اندیشه تابناک امام، حاج احمد آقا نگرشی وسیع و اندیشه ای ژرف و کلان داشته و مصلحت نظام و کشور درنظرش بود. همانگونه که بعدها با گذشت زمان، ما و دیگر دوستان انقلاب هم به این نتیجه رسیدیم و دانستیم که ایشان در آن برهه حساس از انقلاب، پذیرش برخی از افراد و دیدارهای خاص در راستای تفکر امام و جهان بینی اسلامی و به منظور تألیف قلوب و جذب همه منتقدین و حداکثر مخالفان نظام صورت گرفته و به امید آنکه آنها از برخورد و ایستادگی در برابر نظام خودداری کرده و مطالبات و سهم خواهی خود (به معنای مشارکت در امور دولتی و مسئولیت پذیری) را در سایه مذاکره و گفتگو جستجو و پیگیری نمایند و واقعاً ایشان درست و عمیق فکر می کردند و رهبری همچون امام خمینی (ره) و انقلاب و مدیریت کشور هم به چنین افراد و تفکری با سعه صدر و ظرفیت بالا نیاز داشتند.

مناسب است اینجا به همین مطلب اشاره ای گذرا بشود و آن اینکه باتوجه به اینکه حکومت جمهوری اسلامی تازه شکل گرفته بود و کشور و انقلاب عمدتاً به دست نیروهای جوان انقلابی مسلمان اداره می شد و آنها با شناخت از سوابق و اعتقادات گذشته جریانهای چپ و تعصب و حساسیت ویژه ای نسبت به سازمانها و گروه های سیاسی و رهبران آنها داشتند شاید عموماً در این زمینه مانند اینجانب می اندیشیدند و به سهم خود و در حیطه وظایف خویش با آن طرز تفکر تصمیم گیری نموده یا در امور دخالت می کردند ولی به عنوان سربازان و پیروان خط امام و رهبری باید بدانیم که هرکس در حد مسئولیت و وظیفه و جایگاه اش می تواند در امور سیاسی و اجتماعی کشور ایفای نقش و دخالت کند و این موضوع بسیار مهمی است که نیروهای انقلاب و مردم ما بخصوص جوانان لازم است بدان توجه کنند و بدانند که رهبران و مسئولان یک وظایفی دارند و افراد جامعه نیز وظیفه ای دیگر، و باید اجازه داد تا مسئولان در سایه آرامش و مصالح ملی که مبتنی بر قوانین حکومتی و اسلامی و قانون اساسی است، ایفای وظیفه کنند و هرگز افراد بی مسئولیت و فاقد جایگاه رسمی و حقوقی نمی توانند طبق احساسات یا سلیقه و نظر شخصی در امور مملکتی مداخله کنند که در این صورت کشور و نظام آسیب خواهد دید.

البته این موضوع با جمهوریت نظام، جامعه مدنی و مشارکت عمومی در امور کشور و تعیین سرنوشت خویش و استیفای حقوق مدنی منافات ندارد. این نکته ظریف دیگر نیز در تفکر و تصمیم گیریهای یادگار امام مرحوم حاج احمد آقا وجود داشت که این انقلاب در پرتوی مشارکت جمعی و آحاد ملت ایران و همه گروههای سیاسی و مذهبی به پیروزی رسیده و نظام برخواسته از انقلاب هم متعلق به همه مردم می باشد و ما نمی توانیم به سادگی نقش افراد و گروهها خصوصاً نیروهای انقلابی در نهضت امام خمینی را نادیده بگیریم و به راحتی و بنا بر سلیقه و خواست فردی، صاحبان انقلاب را بیرون برانیم.

یادگار امام در تبعیت از پدر فرزانه اش معتقد بود که دفع افراد و کنار گذاردن آنها ساده است ولی جذبشان راحت و آسان نیست و این هنر انقلاب و امام راحل بود که همه را گرد انقلاب نگه داشته است و تاکنون نیز مردم ما از انقلاب دفاع می کنند و در صحنه های گوناگون حضور دارند. حضرت ایت اله خامنه ای رهبری کنونی انقلاب نیز خطاب به مسئولان نظام بر جذب حداکثری و دفع حداقلی تأکید نموده اند و این جهان بینی اسلامی است که می گوید در برخورد با دوست و دشمن جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت باید باشد.

البته این دیدگاه و نگرش درصورتی محقق و عملی می شود که مسئولان نظام سعه صدر و ظرفیت بالایی داشته و همچون امام حکیم و فرزانه و یادگار باتدبیرش مرحوم حاج احمد آقا از مدیریت توانمند و قوی تری برخوردار باشند. سالروز عروج ملکوتی روح بلند آن عزیز و یاد و خاطره یادگار همیشه جاوید امام راحل را گرامی داشته، امیدوارم در آینده توفیقی دست دهد تا سلسله خاطرات خود را از بیماستان قلب و اقامتگاه امام در منطقه دربند تهران را بازگو کرده و به رشته تحریر درآورم.

پی نوشت ها:

1. مانند مسعود رحوی رهبر فراری سازمان جاهدین خلق (منافقین) هنگامیکه همه اعضای شورای انقلاب وارد شدند و من اسامی یکایک آنها را ثبت کردم ناگهان وارد شد که پرسیدم شما؟ گفت من مسعود رجوی هستم، پرسیدم خوب با چه کسی کار داری، گفت با حاج احمد آقا و تا خواستم عذر او را بخواهم ناگهان چشمش به حاج احمد آقا افتاد و به ایشان سلام کرد و رفت نزدشان که به ناچار اسم او را در دفترم نوشتم و به دنبالش قائم مقام او بود که پرسیدم شما؟ گفت موسی خیابونی هستم و بلافاصله رجوی آمد و گفت برادر، ایشان با من است اسم ایشان را هم بنویسید و من نوشتم. آنگاه در حالیکه شورای انقلاب در اتاق مخصوص نشسته بودند و منتظر احمد آقا به ناچار و ظاهراً بخاطر آنکه این دو نفر داخل بخش نشوند در همان دفتر و روی کاناپه چند دقیقه ای در کنارشان نشستند. گفتگوها مختلف بود از جمله رجوی گفت من بارها آمدم اینجا ولی این آقا گفتند که شما نیستیند (خطاب به اینجانب) همچنین آن دو پرسیدند حال آقا چطور است؟ و ما نگران حال امام هستیم و سپس از برخوردهای حزب اله و مردم با اعضا و هواداران آنها گلایه داشتند که یادگار امام با درایت و اخلاقی بسیار نیکو با آنها رفتار کرد و آنها را به حوصله و صبر دعوت کرد و فرمود دعا کنید حال امام خوب شود. انشاء اله مشکلات با کمک شما حل می شود و با چهره ای خندان گفتندانقلاب تازه پیروز شده شما هم به بچه هایتان سفارش کنید و رفتند. این برخورد در نوع خود بسیار مهم و تأثیرگذار بود زیرا در شرایطی که هیچکس حاضر به پذیرش آن سازمان و رهبرانش نبود ضمن آنکه جایگاه و نقش رهبری انقلاب اسلامی در برخورد با گروههای سیاسی را نشان داد، یادگار امام با آن ظرفیت و اخلاق نه تنها در آن مقطع مانع برخورد و تقابل آنها با نظام شدند بلکه باعث شدند که مبارزه مسلحانه این سازمان مدتها به تأخیر بیفتد و این بیانگر هوش بالا و مدیریت بسیار خوب حاج احمد آقا است.

2. حاج خلیل رضایی، پدر شهیدان مهدی، محسن و فاطمه رضایی از اعضای قدیمی سازمان که توسط ساواک رژیم پهلوی کشته شدند. این پیرمرد آرام باتفاق همسرش به دنبال هیأت دولت مهندس بازرگان با احترام به امام و احمد آقا وارد دفتر شدند و یادگار امام نیز با کمال احترام با آنها برخورد نموده و از فرزندان شهیدشان یاد کردند. آنها هم پیگیر مشکلاتشان بودند که حاج احمد آقا آنها را دلداری دادند. این دیدار کمتر از ده دقیقه بطول انجامید.

تابناک، ۱۳ اسفند ۱۳۹۲

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد