۱۳۹۲/۰۴/۲۴
–
۳۷۳ بازدید
اساساً ریشة ثنویت این است که بشر اشیاء را به دو نوع تشخیص داده است: نوع خوب و نوع بد. برای خوبها یک مبدأ و یک ریشه قائل شده است و برای بدها مبدأ و ریشة دیگر. فاعل خیر را که دارای عالیترین صفات و کمالات می شمرده برتر و منزه تر از این می دانسته که در کار موجودات موذیه و ضارّه دخالت داشته باشد. از این رو مخلوق بودن آنها را به وسیلة اینچنین مبدئی انکار می کرده و ناچار مبدأ دیگری که شر محض است فرض می کرده است؛ یعنی انکار امکان مخلوق بودن شرور به وسیلة خداوند منجر به فرض مبدئی دیگر در عرض خداوند شده است.
اساساً ریشة ثنویت این است که بشر اشیاء را به دو نوع تشخیص داده است: نوع خوب و نوع بد. برای خوبها یک مبدأ و یک ریشه قائل شده است و برای بدها مبدأ و ریشة دیگر. فاعل خیر را که دارای عالیترین صفات و کمالات می شمرده برتر و منزه تر از این می دانسته که در کار موجودات موذیه و ضارّه دخالت داشته باشد. از این رو مخلوق بودن آنها را به وسیلة اینچنین مبدئی انکار می کرده و ناچار مبدأ دیگری که شر محض است فرض می کرده است؛ یعنی انکار امکان مخلوق بودن شرور به وسیلة خداوند منجر به فرض مبدئی دیگر در عرض خداوند شده است. اما اگر فرض کنیم که آن مبدأ دیگر که خالق شرور است در عرض خداوند نیست، بلکه مخلوق خداوند است، هرچند وجود یک اصل قدیم قائم بالذات را در برابر خداوند انکار کرده ایم اما اصل مطلب، یعنی انکار انتساب خلقت برخی موجودات که شرور نامیده می شوند سر جای خود باقی است. به عبارت دیگر، برای خداوند شریکی در مرتبة ذات قائل نشده ایم ولی یکی از مخلوقات او را شریک او در خالقیت قرار داده ایم.
گذشته از اینکه شرک در خالقیت بر خلاف تعلیمات همة پیامبران است، در حکمت اعلی مبرهن است که شرک در خالقیت بالمآل مستلزم شرک در ذات است. مجموعه آثار شهید مطهری ج14 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران صفحه206،شهید مطهری
گذشته از اینکه شرک در خالقیت بر خلاف تعلیمات همة پیامبران است، در حکمت اعلی مبرهن است که شرک در خالقیت بالمآل مستلزم شرک در ذات است. مجموعه آثار شهید مطهری ج14 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران صفحه206،شهید مطهری