عصراسلام: ژاک لاکان معتقد بود تفاوت انسان با حیوان در این است که انسان میداند با مدفوع خود چه کند. انسان پس از راحت شدن از شر کثافت خود سیفون را میکشد، همه چیز را پاک میکند. [برای مثال یک قاتل یا دزد تمام آثار جرمش را پاک می کند تا هیچ اثری از خود به جای نگذارد. همانگونه که در توالت می داند با اضافاتش چه کند]
در فیلم “خانه پدری” و [ بالطبع در قتلهای خانواده خرمدین] با خانوادهای مواجهایم که نمیداند با کثافت خود (قتل عضو خانواده) چه کند. شباهت زندگی کاراکترهای اصلی فیلم شبیه وضعیت کسی است که در توالت گیر کرده و متوجه قطع بودن آب شده است. قطع بودنی که حالا سالهای سال طول کشیده و کثافتشان هر لحظه و هر زمان در مقابل چشمانشان ظاهر می شود.
پدر و بردار در فیلم “خانه پدری” [ و والدین در داستان خرمدین] هر چه تلاش می کنند با موازییک و سیمان کردن قبر، با قفل زدن درب اتاق، با کشیدن تیغه [و در داستان خرمدین با قطعه قطعه کردن و ریختن در سطل زباله و پاک کردن آثار جرم] از دست کثافتی که مرتکب شده اند رهایی یابند اما موفق نشده و در نهایت تقاص گناه خود را با لکنت و از دست دادن “زبان تکلم” و رنجی عظیم [و در داستان خرمدین با بازداشت و زندان و..] می پردازند.
۱- مردگان بر میگردند
در نمایشنامه آنتیگونه اثر سوفکلس، برادر آنتیگونه در شورشی کشته میشود. آنتیگونه خاکسپاری او را میخواهد. اما فرمانروا مانع میشود. آنتیگونه اعتراض میکند و تلاش می کند که برادر را به خاک بسپارد، اما به دستور پادشاه او را در غاری زنده به گور میکنند. پیشگویی نزد فرمانروا میرود و او را برحذر میدارد و از وی میخواهد که مرده را در گور بگذارد و زنده را از گور بیرون آورد. او به اکراه چنین میکند، اما چون سروقت آنتیگونه میروند میبینند که خود را به دار آویخته است. در نمایشنامهای هملت، اثر مشهور شکسپیر، روح پدر بر هملت پدیدار میشود و او را از قتل ناجوانمردانهاش و خیانتی که در حقش روا داشتهاند آگاه میسازد و از او میخواهد که انتقامش را بستاند. در این نمایشنامه تا عدالت جاری نگردد روح پدر آرام نخواهد گرفت…
ژیژک در برداشتی از مفهوم مرگ نمادین و مرگ واقعی (فیزیولوژیکی) به این دو اثر مشهور ادبی اشاره کرده و از این طریق به توضیح این مفاهیم از منظر لاکان می پردازد.
مرگ نمادین به معنای از دست رفتن موقعیت نمادین فرد در عرصه اجتماع است. اما در برخی موارد افرادی هستند که به طور نمادین می میرند ولی به صورت فیزیولوژیک زنده بود و فکر می کنند در عرصه نمادین نیز زنده هستند. یا بر عکس زمان هایی هم وجود دارد که فرد از لحاظ فیزیکی مرده و دفن شده است اما هنوز به صورت نمادین در جامعه به حیات خود ادامه می دهد و تا زمانی که تقاص مرگش گرفته نشود و یا قاتلان به سزای اعمالشان نرسند به حیات نمادین خود ادامه می دهد. در فیلم خانه پدری دختر جوان خانواده به طرز آزار دهنده و فجیعی به قتل رسیده و در زیر خاک خوابیده است اما او به صورت نمادین به حیات خود ادامه می دهد و مدام از دهه ای به دهه دیگر باز می گردد و یقه یکی از قاتلان یا ساکتان و همراهان قتل خود را می گیرد.
۲- زیرزمینی که تاب دیدن آن را نداریم
فیلم خانه پدری کیانوش عیاری پس از نزدیک به نه سال توقیف اکران شده است و در همین چند روز ابتدایی انتقادهای بسیار گسترده ای را به همراه داشته است. روزنامه کیهان پخش این فیلم را خیانت وزارت فرهنگ و ارشاد دانسته و جواد شمقدری از آن به عنوان جنایت فرهنگی یاد کرده است. در نمونه های دیگر نیز بسیاری مانند حسین دهباشی از خشونت حاکم بر فیلم انتقاد کرده و نوشته اند که ایکاش فیلم مجوز اکران عمومی نمی گرفت.
روایت فیلم خانه پدری روایت یک قتل ناموسی و خانوادگی است که در چند دقیقه اول فیلم روایت می شود و پس از آن خشونت آنچنانی بر فضای فیلم حاکم نیست. آنچه در این فیلم جلب توجه میکند و باعث نگاه منفی به فیلم میشود را باید در جایی جدا از خشونت مستتر در فیلم جستجو کرد. فیلم خانه پدری صفحه گشوده ای از تاریخ پر از تعصب و خشونت این سرزمین است که دستان آلوده به قتل تک تک ما شهروندان ایرانی را مقابل چشمانمان قرار می دهد.
بابک احمدی در یکی از سخنرانی های خود خاطره تماشای فیلم فهرست شیندلر در سینمایی در آلمان را تماشا می کرد که ببینده جوان آلمانی زار زار می گریست چرا که دستان خود را در جنایت هولوکاست الوده مشاهده می کرد و بار سنگین جنایت نیاکان خود را بر دوش می کشید. کیانوش عیاری در خانه پدری ما شهروندان ایرانی (به ویژه مردان) را برای دو ساعت به تماشای صفحه ای گشوده ای از تاریخ کشورمان فرا می خواند و با به نمایش گذاشتن دستان الوده یمان آزارمان می دهد. (مسئله ای که به هیچوجه علاقه ای به تماشای آن نداریم و دوست داریم چشمان خود را به روی آن ببندیم و از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنیم)
۳- خانه پدری فیلمی برای دیدن، درد کشیدن و اندیشیدن
در برخی از شهرهای آلمان در کف پیاده روها و خیابان ها مدام با تصاویر و نوشته هایی از هوولوکاست و فاشیسم به شهروندان خود جنایت نیاکان خود را یاداوری می کنند تا با گشوده بودن همیشگی این صفحات تاریخ، یاد فاشیسم زنده بماند و موضع انتقادی نسبت به این رویداد غیر انسانی فراموش نشود.
ما ایرانیان هم برای گذر از سنت ها و کردارهای خشن و هولناک تاریخی خودمان چاره ای جز گشودن صفحات تاریک و تاخورده تاریخ و چشم دوختن در آنها نداریم. ما ایرانیان برای گذر از خشونت و زن ستیزی نهفته در اندرونمان چاره ای جز چشم دوختن به جنازه سوخته فاحشه های شهر نو در ماههای پس از انقلاب نداریم. ما ایرانیان چه دوست داشته باشیم یا نه باید به تماشای فیلم خانه پدری یا آثاری مانند آن بنشینیم و این صفحات تاریخمان را [شده] با زجر و اشک فراوان نظاره گر باشیم. ما ایرانیان چه دوست داشته باشیم یا نه باید با کیانوش عیاری سری به زیرزمین تاریک خانه پدری بزنیم و برای ساعتی در آنجا مکث و تامل نماییم.
فرهاد قنبری