1 – به حکم عقل، انسان از دو حال خارج نیست، با خداست یا بی خداست . راه سومی نیزقابل فرض نیست . بهشت، همان با خدا بودن است، و جهنّم همان بی خدا بودن است.
2 – اکثر دانشمندان بزرگ جهان، افرادی خداباور و متدیّن بوده و هستند.
انیشتین، فردی متدیّن بود. نیوتن فردی متدیّن بود. ماکس پلانگ، متدیّن بود. پاستور متدیّن بود. ابن سینا، حکیم و عارف بود. ابوریحان بیرونی، متدیّن و عالم دین بود. غیاث الدین جمشید کاشانی متدیّن بود. شیخ بهایی عالم دین و عارف بود. خواجه نصیر الدین طوسی، حکیم و عارف بود. دکتر حسابی (پدر فیزیک ایران)، فردی متدیّن و با شهید مطهری و علّامه جعفری رفاقت داشت. گالیله متدیّن بود. کپرنیک متدیّن بود. لایپ نیتس متدیّن بود.
این جملات از انیشتین است:
« خداوند به مشکلات ریاضی ما اهمیتی نمی دهد. او به صورت عملی انتگرال می گیرد.»
«خدا با جهان تاس بازی نمیکند.» این جمله را در ردّ اصل عدم قطعیّت گفته است.
« قرآن کتاب جبر یا هندسه نیست؛ مجموعه اى از قوانین است که بشر را به راه صحیح، راهى که بزرگترین فلاسفه و دانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت مى کند ».
پاره ای از گفتارهای فیزیکدانان در مورد خدا، بر گرفته از کتاب: « فیزیکدانان غربی و مسأله ی خداباوری» تألیف فیزیکدان بزگوار، دکتر مهدی گلشنی.
گالیله: «خداوند در اعمالطبیعت، بیشتر از جملههای مقدّس انجیل، متجلّی میشود».
نیوتن: « این زیباترین نظام خورشید و سیّارات و ستارههای دنبالهدار، تنها میتواند در نتیجه تدبیر و حاکمیت یک موجود دانا و توانا پدید آید ».
انیشتین: « زیباترین و عمیق ترین احساسیکه ما میتوانیم تجربه کنیم، احساس عرفانی است… کسی که با ایناحساس بیگانه است و هنوز مجذوب و شگفتزده نشده است، مثلمرده میماند. باور من به خدا، اعتقادی شورانگیز به هستی قدرت عقلانی برتری است، که در جهان، به گونهای درکناپذیر آشکار میشود ».
انیشتین: « ما به مثابه طفلی خردسال هستیم که وارد کتابخانههای بزرگ میشود که همه دیوارهای آن از زمین تا سقف با کتاب هایی به زبان های گوناگون پوشیده شده است. کودکمی داند که باید کسانی آن کتاب ها را نوشته باشند، امّا نمی داند آن ها را چه کسانی و چگونه نوشتهاند. زبان های متعدد کتاب ها را نیز نمیفهمد. کودک طرحی مشخّص در ترتیب کتاب ها میبیند؛ نظمی اسرارآمیز، که او آن را درک نمیکند ولی میتواند با حّسی مبهم، حدس بزند. به نظر من، وضعیت این کودک همانند وضعیت عقل انسان در برابر خداست… »
لایپ نیتس : « به ویژه در علوم… ما شگفتی های خداوندی را میبینیم… قدرت، حکمت و نیکویی او را… بدین علّت، من از جوانی خود را وقف علومی کردهام که آن ها را دوست میداشتم . »
لردکلوین ــ در قرن نوزدهم ــ برای توضیح پایداری اتم ها، ناگزیر، وجودخدا را اثبات کرد.
هویل (Hoyle؛ اختر فیزیک دانانگلیسی): علم آمادگی داشته است که باورهای مذهبی را نابود کند درحالی که چیزی را جایگزین آن ها نکرده است که برای جامعه رضایتبخش باشد.
شالو (A. Schawlow؛ فیزیک دان آمریکایی و برنده جایزه نوبل):« پرسش از مبدأ، باید به دقتِ هرچه بیشتر، تا حدّی که علایق و تواناییدانشمندان اجازه میدهد، دنبال شوند. امّا جواب ها هرگز نهایی نیست و برای پاسخ به پرسش های عمیق تر، سرانجام باید به دین مراجعه کرد». او در ادامه می گوید : «به نظر من، وقتی با عجایب حیات و جهان روبرو میشویم، به جز سؤال از چگونگی، باید از چرایی نیز بپرسیم زیرا تنها دین پاسخگوی آن هاست… . من در جهان و در زندگی خودم، به خدا نیاز دارم».
آرتور شالو: «بسترِ دین، زمینه خوبی برای کارهای علمی است… پس، پژوهش علمی یک عمل عبادی است؛ زیرا، بسیاری از شگفتی های خلقت الهی را آشکار میسازد».
تاونز (Townes؛ فیزیک دان آمریکایی و برنده جایزه نوبل): «من دین و علم را دو نگرش ــ نسبتاً متفاوت ــ به مسئلهای واحد میبینم یعنی، شناخت از خود و جهان. در حوزه دین، باید شناخت از هدف جهان را نیز افزود. اما به نظر، این هدف را در حوزه علم نیز میتوان طرح کرد. پس، به عقیده من، هدف علم و دین یکی است یعنی، شناخت از خود و جهان. پس هر دو، باید با گذشت زمان به هم نزدیک شوند ».
پاکینگ هورن (Polkinghorn؛ فیزیک دان انگلیسی): «علم بدوندین، ناقص است و نمیتواند به عمیقترین لایههای فهم دست بیابد. یعنی، بصیرت شگفتی که علم از آثار فهم پذیر جهان به ما میدهد، خواستار تبیینی عمیقتر از آن است که خود به دست میدهد. دین، همچنان که ادعای خود را که جان مخلوق خداست حفظ میکند، باید بافروتنی کافی از علم بیاموزد که جهان عملاً چگونه است».
مارگِنو (Margenau؛ فیزیک دان آمریکایی) میگوید: «علم به دین نیاز دارد تا منشأ و موفقیت هایش را توجیه کند. هنگامی که در سال 1932، در مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستونتحقیق میکردم، این دیدگاه را با انیشتین مطرح کردم و تعبیر او را به یاد دارم: کشف قانونی بنیادی و تأیید شده از طبیعت، الهامی ازخداست».
مات (Mott؛ فیزیک دان انگلیسی): «علم میتواند دین را ازباورهای خرافی رهایی بخشد و برداشت درستتری از خدا به ما بدهد. در عینحال، من فکر نمیکنم که علم بتواند به همه پرسش ها پاسخدهد».
اِمِل(Emmel؛ زیست شناس آمریکایی): «من احساس میکنم که بسیاری از دانشمندان در دوران تحصیلات عالی یا کمی بعد از آن، به مرحلهایمیرسند که احساس میکنند توجه به دیدگاه های متافیزیکی بر خلاف مُد است و لذا برای بقیه عمر، سرشان را در برف میکنند، و کوششی نمیکنند تا منظرهای وسیع تر از حوزه نزدیک به حوزه خویش را ببینند ».
اسمیت (Smith؛ ریاضیدان آمریکایی): «برای من، شخصاً، هیچچیزی آشکارتر و یقینیتر از وجود یا واقعیت خدا نیست. در واقع، من به این دیدگاه، که وجود خدا تنها یقین مطلق است، تمایل دارم. چون در واپسین تحلیل، او تنها وجود مطلق یا واقعی است».
تیرینگ (W.Thirring؛ فیزیک دان نظریهپرداز اتریشی): «مناعتقاد ندارم که میتوانم خدا را با منطق انسانی بفهمم. من فقط میتوانم از تجربههای شخصیام کمک بگیرم و بدانم… که او مرا هدایت میکند چنان که به نظر میرسد هر جزیی از مخلوقات را هدایتمیکند».
مارگنو (Margenau):«اکنون این سؤال مطرح میشود که منشأ قوانین طبیعت چیست؟ و من تنها جواب قانع کنندهای که مییابم این است که آن ها به وسیله خدا خلق شدهاند و خدا قادر و عالم مطلق است». و نیز میگوید: «خدا هم جهان فیزیکی و هم قوانین حاکم بر آن را خلق کرد ».
دیویس: «آیا وجود جهان را میتوان بینیاز از خدا و تنها به وسیله علم توضیح داد؟ آیا میتوان جهان را نظام بستهای در نظر گرفت که علّت وجودیاش در آن نهفته باشد؟ پاسخ به معنایی بستگی دارد که با آن توضیح میدهیم. با فرض قوانین فیزیک، جهان میتواند خود مدار باشد و از جمله، خود را خلق کند. امّا قوانین فیزیکی از کجا میآیند؟» و نیز: «تا وقتی که منشأ قوانین طبیعت خداست، وجودی شگفتتر از مادهّ ــ که آن را نیز خدا آفریده است ــ نیست. امّا وقتیمبنای خدایی قوانین را کنار مینهیم، وجود آن ها به یک راز عمیق تبدیل میشود».
پارکر (B. Parker؛ فیزیک دان آمریکایی): «این ترس وجود ندارد که دانشمندان هرگز بتوانند نیاز به خدا را حذف کنند… هر قدر هم که ما این قضیه را پیگیری کنیم، همواره، چیزی میماند که توضیح داده نشده است. خلقت، به قوانین طبیعت بستگی دارد و پیدایش آن بدون قوانین امکانپذیر نبوده است. چه کسی این قوانین را خلق کرده است؟ تردیدی نیست که همواره به یک خدا نیاز هست ».
برخی از دانشمندان هم اعتراف نموده اند که بدون اعتقاد به خدا، علم، قادر به توجیه جهان نیست.
مارگنو (Margenau):« اکنون این سؤال مطرح میشود که منشأ قوانین طبیعت چیست؟ و من تنها جواب قانع کنندهای که مییابم این است که آن ها به وسیله خدا خلق شدهاند و خدا قادر و عالم مطلق است». و نیز میگوید: «خدا هم جهان فیزیکی و هم قوانین حاکم بر آن را خلق کرد ».
دیویس: «آیا وجود جهان را میتوان بینیاز از خدا و تنها به وسیله علم توضیح داد؟ آیا میتوان جهان را نظام بستهای در نظر گرفت که علّت وجودیاش در آن نهفته باشد؟ پاسخ به معنایی بستگی دارد که با آن توضیح میدهیم. با فرض قوانین فیزیک، جهان میتواند خود مدار باشد و از جمله، خود را خلق کند. امّا قوانین فیزیکی از کجا میآیند؟» و نیز: «تا وقتی که منشأ قوانین طبیعت خداست، وجودی شگفتتر از مادهّ ــ که آن را نیز خدا آفریده است ــ نیست. امّا وقتیمبنای خدایی قوانین را کنار مینهیم، وجود آن ها به یک راز عمیق تبدیل میشود».
پارکر (B. Parker؛ فیزیک دان آمریکایی): «این ترس وجود ندارد که دانشمندان هرگز بتوانند نیاز به خدا را حذف کنند… هر قدر هم که ما این قضیه را پیگیری کنیم، همواره، چیزی میماند که توضیح داده نشده است. خلقت، به قوانین طبیعت بستگی دارد و پیدایش آن بدون قوانین امکانپذیر نبوده است. چه کسی این قوانین را خلق کرده است؟ تردیدی نیست که همواره به یک خدا نیاز هست ».
این سه فیزیکدان فهیم، نکته ی بسیار بلندی را مطرح نموده اند.
ـ جهان مادّی، با قوانین علمی کار می کنند.
ـ فیزیکدانها، قوانین علمی را خلق نمی کنند بلکه قوانین علمی موجود را کشف می کنند.
ـ خود این قوانین علمی، مادّه یا انرژی یا نیرو نیستند بلکه اموری هستند که بر مادّه و انرژی و نیرو حاکم می باشند.
ـ پس قوانین علمی، خودشان از سنخ امور غیر مادّی(مجرّد) هستند.
ـ این قوانین از کجا آمده اند؟ اگر بگویی که این قوانین غیر مادّی، خودشان واجب الوجودند، خدا بودن آنها را قبول کرده ای؛ و اگر آنها را واجب الوجود ندانی، باید آنها را معلول یک واجب الوجود بدانی. پس در هر حال، گریزی از پذیرفتن یک خدای غیر مادّی نخواهی داشت.
این نکته ای که این فیزیکدانان باهوش فهمیده اند، برخی دانشمندان دیگر نفهمیده اند. دانشمندان بی دین می گوید: جهان با قوانین قطعی فیزیک کار می کند، لذا نیازی به وجود خدا نیست. امّا این قدر شعور ندارند که بپرسد: پس خود این قوانین چیستند و از کجا آمده اند؟ چرا قوانین گوناگون فیزیک و شیمی و … این همه به هم مرتبط هستند؟ طوری که انگار همه ی آنها از یک مبدأ کنترل می شوند.
3 – در قلمرو حقوق و آزادى هاى مذهبى، مسأله ارتداد، از مهم ترین و حساس ترین موضوعات شمرده مى شود.
ارتداد چیست؟ «ارتداد» که از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دینى، بازگشت به کفر ارتداد و ردّه نامیده مى شود،(1)
نکته اول :
چنان برگشتی را در جامعه اظهار و تبلیغ و دفاع نماید . صرف یک عقیده شخصی و مخفی نباشد. تفحص از عقیده اشخاص در اسلام وجود ندارد .
نکته دوم :
مسأله ارتداد و احکام جزایى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسى از دین برگزیده و منتخب روى گرداند ،کافر به شمار مى آید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خواند و مجازات مى شود.(2)
هر کس خداى متعال یا وحدانیت وى، حیات پس از مرگ(معاد)، شریعت اسلامى یا نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله را باور نداشته باشد، کافر قلمداد مى شود.(3) البته جوهره همه ادیان الهى واحد است؛ گرچه به مقتضاى تفاوت شرایط اجتماعى، شرایع نیز تفاوت مى یابند؛ در هر عصرى، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلى یا وقوع تحریف، نسخ مى شود.(4) احترام اسلام براى شریعت هاى پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردبارى و تسامح عملى و تأیید همزیستى مسالمت آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونى آن ها.(5)
عوامل ارتداد :
1. انکار اصل دین
2. انکار یکى از احکام ضرورى و بدیهى دین
3. انکار یکى از احکام قطعى ولى غیر ضرورى اسلام
یکى از نمونه هاى روشن آن حکم حضرت امام خمینى رحمه الله درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انکار اسلام نپرداخت؛ ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) و همسران و برخى از یاران آن حضرت توهین و مسأله وحى و نزول قرآن را به سُخره گرفت.
انواع مرتد :
1. مرتد فطرى: کسى است که پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وى مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به کفر روى آورده است
2 . مرتد ملى: کسى است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وى کافر بوده اند؛ بعد از بلوغ، اظهار کفر کرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به کفر باز گشته است. فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و کفر، تابع آیین پدر و مادرند. هر گاه یکى از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده مى شود؛(اسلامِ حکمى) چون اسلام بر کفر برترى دارد و تابعیت برتر براى فرزند منظور مى شود. اگر پدر و مادر هر دو کافر باشند، فرزند نیز در حکم کافر است.
مجازات ارتداد :
1 . مرتد فطرى مرد ، علاوه بر برخى از احکام مدنى مانند فسخ پیمان نکاح و جدایى از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، دامنه حکم او تا اعدام هم میرسد . توبه اش، از جهت ظاهرى، پذیرفته نمى شود؛ یعنى اگر با اعتقاد و باور قلبى توبه کند، خداى متعال مى پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است.
2 . مرتد ملى توبه کند، پذیرفته مى شود؛ حتى قبل از جریان هر گونه حکمى، نخست وى را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت مى کنند و سه روز – برخى از فقها مانند شیخ طوسى گفته اند به قدر لازم به او مهلت مى دهند. اگر در این مدت توبه کرد، آزاد مى شود؛ و گرنه به اعدام محکوم مى گردد.
3 . زن مرتد، از هر نوع که باشد کشته نمى شود. او را به توبه فرا مى خوانند، چنانچه توبه کرد، آزادش مى کنند؛ و گرنه در زندان باقى مى ماند، دامنه حکم او از تازیانه تا تنگناى معیشتى قرار دادن قبل از توبه است .
4 . بر اساس رأى مشهور اهل سنت، بین مرتد ملى و فطرى یا زن و مرد تفاوتى وجود ندارد؛ – هر نوع که باشد – ابتدا به توبه دعوت مى شود، چنانچه توبه کرد آزاد و گرنه کشته مى شود.
اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانى و تبلیغاتى علیه اسلام و مسلمانان، سدّى مستحکم به شمار مى آید. دولت اسلامى، همان گونه که موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایى کند و آب سالم براى مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت یا آلودگى فضاى فکرى جامعه و شیوع عقاید گمراه کننده در جهت سالم سازى آن بکوشد. این مجازات مرتد اقدامى شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمى توانند ارزش هاى جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینى جدید روى آورند. مجازات ارتداد براى استفاده بهینه از آزادى مذهبى و ایجاد فضاى سالم براى بهره بردارى شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادى مذهبى. اسلام از پیروان خود پیروى کورکورانه و بى دلیل را نمى پذیرد. هر گاه کسى تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روب رو مى شود. اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیل هاى منطقى و دور از ابهام و پیچیدگى که فرا راه همگان قرار دارد، به مبانى مذهبى پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به کار بستن مقررات دینى، بدون اتکا به اصول علمى درست، هیچ ارزشى ندارد.
پى نوشت ها:
1. المفردات فى غریب القرآن، راغب اصفهانى، ص 193و192.
2. عهد قدیم، سفر توریه مثنى، فصل 13؛ عهد جدید، نامه اى به مسیحیان یهودى نژاد عبرائیان، بند10، جمله 32-26.
3. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ابوعلى طبرسى، ج 1-2، ص 128.
4. تفسیر المنار، محمد رشیدرضا، ج 6، ص 417-416.
5. پرسش ها و پاسخ ها(آزادى و پلورالیسم)، آیت الله مصباح یزدى، ج 4. ص 78-62و38.