خانه » همه » خبر » خطرات جنگ اقتصادی غرب علیه روسیه برای جهان

خطرات جنگ اقتصادی غرب علیه روسیه برای جهان

به گزارش خبرآنلاین، دیوید هندریکسون رئیس انجمن جان کوئینسی آدامز و نویسنده «جمهوری در خطر: امپراتوری آمریکا و سنت لیبرال»، در مقاله ای برای پایگاه نشنال اینترست با عنوان “جنگ اقتصادی غرب علیه روسیه جهان را به خطر انداخته است” نوشت:

یکی از ویژگی‌های فوق‌العاده بحران اوکراین این است که سه «خیر جهانی» دیگر را به خطر انداخته است: تلاش‌ها برای رسیدگی به تغییرات آب‌وهوایی، امنیت انرژی و فقر. تحت انگیزه جنگ اقتصادی و مالی کامل علیه روسیه، همانطور که وزیر خارجه فرانسه آن را توصیف کرد، غرب اکنون به مجموعه اقداماتی متعهد می شود که این اهداف دیگر را تهدید می کند و آنها را قبل از نیاز همه جانبه در درجه دوم یا ثالث قرار می دهد. آسیب به اقتصاد روسیه بحران جهانی غذا با جنگ روسیه علیه اوکراین تسریع شد، زیرا حمل و نقل مواد غذایی و کود از دریای سیاه را مختل کرده است، اما به نظر می رسد جنگ اقتصادی کامل علیه روسیه این بحران های متعدد را عمیق تر کرده و اختلالات موقت را به معلولیت های تقریباً دائمی تبدیل کند.

امنیت انرژی و تغییرات آب و هوایی مجموعه معضلاتی را به وجود می‌آورد که با ژئوپلیتیک سنتی بسیار متفاوت است و در عین حال ژئوپلیتیک سنتی برای آنها اهمیت حیاتی داشته است. وابستگی های متقابل گسترده موضوع را پر می کند. تولید انرژی تشنه است و اغلب به شدت به آب شیرین کمیاب وابسته است. تغییرات اقلیمی برخی از مناطق را به شدت مستعد خشکسالی یا طوفان‌های شدید می‌کند و منابع غذایی را در معرض خطر قرار می‌دهد. همچنین قیمت نفت و گاز طبیعی با قیمت مواد غذایی ارتباط تنگاتنگی دارد. از نظر تاریخی، بحران در یک حوزه به معنای بحران در حوزه دیگر بوده است.

هیچ اجماع سیاسی در ایالات متحده در مورد نحوه برخورد با این مجموعه دلهره آور مشکلات وجود ندارد. جناح راست هر چه بیشتر متقاعد شد که علم آب و هوا یک فریب است. در مقابل، جناح چپ به این نتیجه رسید که شرکت های نفتی شرور هستند. بیایید با آفت زدن به خانه‌های آنها شروع کنیم و موارد زیر را تصریح کنیم: خطر تغییرات آب و هوایی واقعی است و نیاز به توجه جدی دارد، اما تلاش‌ها برای کربن‌زدایی اقتصاد نیز نیاز به تمرکز نزدیک روی امنیت انرژی دارد که برای امنیت ملی و رفاه میلیاردها نفر در جهان مهم است. یک سیاست معقول باید هر دو را مورد توجه قرار دهد. جنگ اقتصادی و مالی علیه روسیه هر دو را به خروج از ریل تهدید می کند.

تحریم نفت

پتانسیل شدید جنگ اقتصادی و مالی علیه روسیه برای به خطر انداختن امنیت انرژی و برنامه تغییرات آب و هوا، امروز به عنوان محور اصلی آن، بن بست مداوم بر سر واردات گاز و نفت روسیه در اروپا است. صداهای تندورها در اروپا و آمریکا، مانند کارگروه بین‌المللی تحریم‌های روسیه در دانشگاه استنفورد، می‌خواهند «ممنوعیت و تحریم کامل نفت خام، محصولات نفتی، گاز و زغال سنگ روسیه را به اجرا بگذارند و ورود و خروج واردات و صادرات از و به دنیای دموکراتیک را ممنوع کنند؛ در حالی که تخطی را از طریق تحریم‌های ثانویه به حداقل می‌رساند.» آلمان اکنون متعهد است در صورت موافقت اعضای اتحادیه اروپا از تحریم واردات نفت روسیه حمایت کند. گزارش انرژی جدید آن می گوید که «پایان وابستگی به واردات نفت خام روسیه تا اواخر تابستان واقع بینانه است». اولاف شولتز صدراعظم آلمان در تمایل خود برای حرکت اجباری و سریع برای کاهش واردات روسیه بسیار مراقب بوده ، اما به نظر می رسد که همچنان هدف کلی را دنبال می کند.

اینکه غرب تا چه اندازه به برنامه های اعلام شده خود ادامه خواهد داد، مورد سوال است. در حالی که به نظر می رسید ایالات متحده در مراحل ابتدایی تحریم کاملاً از اقدامات سختگیرانه حمایت می کرد، جانت یلن وزیر خزانه داری در ۲۱ آوریل خاطرنشان کرد “زمانی که به ممنوعیت کامل اروپا مثلاً واردات نفت فکر می کنیم باید مراقب باشیم.” چنین ممنوعیتی قیمت‌های جهانی نفت را افزایش می‌دهد «و به طور غیرمنتظره، در واقع می‌تواند تأثیر منفی بسیار کمی بر روسیه داشته باشد، زیرا اگرچه روسیه ممکن است صادرات کمتری داشته باشد، قیمتی که برای صادراتش دریافت می‌کند، افزایش می‌یابد».

اظهارات یلن به خوبی بیانگر چیزی است که به هدف اساسی سیاست غرب تبدیل شده، یعنی یافتن راهی برای کاهش درآمدهای روسیه “بدون آسیب رساندن به کل جهان از طریق افزایش قیمت انرژی”. با این حال، بعید است که این ایده آل محقق شود. تقریباً هر ابتکاری که دولت در دیپلماسی نفتی خود در پیش گرفته با شکست مواجه شده است. به طور حتم تولید روسیه از ۱۱.۱ میلیون بشکه در روز در فوریه به ۹.۷۶ میلیون بشکه در روز در آوریل کاهش یافته است. آژانس بین المللی انرژی (IEA) پیش بینی می کند که یک چهارم کاهش یابد.

با این حال، افزایش های مورد نظر در عرضه جهانی انجام نشده است. رویکرد ایالات متحده در قبال ونزوئلا، عربستان سعودی، قطر، امارات و ایران بسته به شرایط متفاوت بوده است، اما نتیجه تقریباً یکسان بوده است: سرخوردگی. هیچ توافقی با ونزوئلا، که در زمینه دارایی‌های کربن پایین‌تر تخصص دارد، هنوز حاصل نشده است. ولیعهد محمد بن سلمان با جو بایدن رئیس جمهور آمریکا تماس تلفنی نمی گیرد و ترجیح می دهد سیاست اوپک پلاس را با روسیه هماهنگ کند. قطر به مذاکره‌کنندگان آمریکایی که مشتاق ارسال LNG به اروپا بودند، یادآوری کرد که قراردادهای LNG با آسیا درازمدت و غیرقابل نقض است. به نظر می رسد که امید به احیای توافق هسته ای با ایران، که ۱ تا ۱.۵ میلیون بشکه در روز را در بازار جهانی به ارمغان می آورد، در تضاد بین آنچه که برای توافق با ایرانی ها ضروری است و آنچه می تواند در داخل کشور سبب شود، گرفتار شده است.

در روزهای پس از تهاجم روسیه، قیمت نفت ۳۵ درصد افزایش یافت، اما در ۲۹ آوریل تنها ۱۴ درصد بالاتر از سطحی بود که در ۲۳ فوریه، یک روز قبل از جنگ، به دست آمد. دو عامل – قرنطینه ناگهانی ۴۰۰ میلیون نفر در چین ناشی از ویروس و انتشار وعده داده شده یک میلیون بشکه در روز از ذخایر استراتژیک نفت آمریکا (SPR) – تا کنون این جانور را آرام کرده است، اما خطر همچنان وجود دارد. هر چه ایالات متحده و غرب در هدف اصلی خود یعنی کاهش درآمدهای روسیه موفق تر شوند، چشم انداز شوک نفتی به وضوح افزایش می یابد. در واقع، دست چپ در تلاش است تا آنچه را که دست راست انجام داده و انجام می دهد جبران کند. در این مسابقه به نظر می رسد که دست راست برنده است.

رفع کوتاه مدت آزادسازی ۱۸۰ میلیون بشکه نفت از ذخایر استراتژیک نفت آمریکا قطعا در سال ۲۰۲۲ کمک خواهد کرد. این خطر اختلال در خلیج فارس بود که در وهله اول باعث ایجاد ذخایر استراتژیک نفت آمریکا شد. با کمرنگ شدن سریع چشم انداز احیای توافق هسته ای ایران، این خطر افزایش یافته است، نه کاهش. شکست در احیای برنامه جامع اقدام مشترک، ناگزیر نیرو را برای ایالات متحده به بازی باز می‌گرداند، که اثر جانبی آن افزایش تهدیدهای تلافی جویانه در بخش نفت است. انتشار نفت در سال جاری امنیت انرژی را در کوتاه مدت افزایش می دهد اما پس از اتمام ذخایر استراتژیک نفت، امنیت انرژی را کاهش می دهد.

قیمت نفت ناشی از توقف صادرات انرژی روسیه، چیزی که توسط کارشناسان استنفورد درخواست شده است، توسط ناظران به طور متفاوتی برآورد شده است. یکی از خیراندیشان بشر، رئیس بزرگترین شرکت نفت شیل ایالات متحده، اندکی پس از شروع جنگ به فایننشال تایمز گفت که اگر صادرات روسیه قطع شود، نفت بشکه ای ۲۰۰ دلار خواهد بود. او تماماً طرفدار آن بود، خارج از اصول اخلاقی. در شرایط مقرر، البته، قیمت سهام شرکت او مانند تسلا در یک موشک اسپیس ایکس پرواز می کند. برخی دیگر قیمت احتمالی نفت را در صورت خروج روسیه از بازار نفت، بیش از ۳۰۰ دلار در هر بشکه تعیین کرده اند. هیچ کس نمی تواند به طور قطع بگوید که چه چرخشی در پی خواهد داشت، اما بازارهای کالا در صورت مواجهه با کاهش ۵ درصدی عرضه، می توانند تجربه شگفت انگیزی را تجربه کنند. زمانی که کشورهای عربی در سال‌های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ صادرات نفت را ۵ درصد کاهش دادند، نتیجه افزایش تقریباً چهار برابری قیمت‌ها بود.

آیا منافع جنوب جهانی در محاسبات اخلاقی حامیان تحریم های شدید در نظر گرفته می شود؟ اینطور به نظر نمی رسد. به عنوان مثال موقعیت هند را در نظر بگیرید. زمانی که هند برای نفت روسیه با ۲۰ درصد تخفیف نسبت به قیمت های جهانی، روبل به روپیه پرداخت کرد، ایالات متحده اخم هایش را درهم کشید، اما تاکنون واردات هند از انرژی روسیه تنها ۱ تا ۲ درصد از کل آن را تشکیل می دهد. قیمت نفت برای هند یک معامله بزرگ است. همانطور که میهیر شارما در استاندارد تجاری هند خاطرنشان کرد: «اگر نفت برای ماه‌ها بالای ۷۰ دلار در هر بشکه باقی بماند، روپیه سقوط خواهد کرد، دولت از عهده هزینه‌های خود برنخواهد آمد، تورم سر به فلک کشیده و کشور باید نگران بحران تراز پرداخت‌ها باشد.» سیاست ایالات متحده با تلاش برای هدایت صادرات روسیه از بازارها، کمبود نفت و افزایش قیمت را به شدت تشویق می کند. در کشوری ۱.۴ میلیارد نفری، همان‌طور که جن ساکی، سخنگوی کاخ سفید از رهبران هند خواسته بود، نگرانی مبرم‌تری نسبت به «سمت درست تاریخ» باشد.

ایالات متحده اهرم فشاری بر هند دارد و ممکن است دهلی را از جنبه‌های خاصی به اراده خود منحرف کند، اما درک نارضایتی آن آسان است. تقریباً تحت هر شرایطی در چند سال آینده، اروپا به مراتب بیشتر از هند انرژی از روسیه وارد خواهد کرد. پس چرا باید هند زیر تهدید تحریم های آمریکا زندگی کند؟ برای دهه ها، ایالات متحده هند را از ایجاد روابط نزدیک اقتصادی با ایران، ارزان ترین منبع گاز طبیعی برای مصرف رو به رشد آن تحت فشار قرار داده است. همانطور که شارما خاطرنشان می کند، “ایالات متحده بیشتر دهه گذشته را صرف تلاش کرد تا هند را متقاعد کند که نفت ایران را نخرد، تنها وقتی تلاش کرد تا محموله های ایران را به بازار بازگرداند که تمرکز روی روسیه قرار گرفت.” در بازی ژئوپلیتیک خط لوله طی سی سال گذشته، هدف اصلی ایالات متحده خنثی کردن هر چیزی بوده است که به نفع ایران باشد، و دوم، هر چیزی که به نفع روسیه باشد. تنها نکته ثابت در سیاست ایالات متحده این است که منافع انرژی هند قربانی اهداف ژئوپلیتیکی آمریکا شده است، اگرچه روسیه اکنون به‌طور شگفت‌انگیزی از ایران به‌عنوان کشوری که بیشترین تحریم‌ها را می‌پذیرد، پیشی گرفته است.

از هر نظر، یک نکته واضح به نظر می رسد: هر چه سیاست غرب به قطع صادرات نفت روسیه که توسط تندروها فشار آورده می شود، نزدیک شود، نتیجه برای اکثر کشورهای در حال توسعه خطرناک تر خواهد بود.

دردهای گازی

روشی که ژئوپلیتیک بر امنیت انرژی و برنامه آب و هوا برتری می‌یابد، به‌ویژه در مناقشه بر سر واردات گاز طبیعی آلمان از روسیه نمایان است. آلمان با یک انتخاب بین ضربه وحشیانه به صنایع اساسی خود و یارانه ماشین جنگی روسیه که حدود یک میلیارد یورو در روز تخمین زده می شود، روبرو است. با تصمیم روسیه در ۲۷ آوریل مبنی بر توقف صادرات گاز به لهستان و بلغارستان، این درام که آیا اروپا از شروط ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه برای پرداخت به روبل پیروی خواهد کرد یا خیر، وارد مرحله جدیدی شده است.

بازی ترسوها احتمالا ادامه دارد. حتی اگر یک راه حل موقت به دست آید، یک برخورد فاجعه بار برای روسیه و اتحادیه اروپا یک احتمال ثابت باقی خواهد ماند. به ندرت در این بحث به این موضوع اشاره می شود که گاز روسیه از نقطه نظر دستور کار آب و هوا و امنیت انرژی، آشکارا برای اروپا بیشترین معنا را دارد. همه جایگزین‌ها بسیار پرهزینه‌تر هستند و اگر کاهش مصرف به‌طور ناگهانی اجرا شود، خطری مهلک برای صنعت آلمان ایجاد می‌کند.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - خطرات جنگ اقتصادی غرب علیه روسیه برای جهان

بیشتر بخوانید:

راه حل دیپلماتیک نامحتمل برای جنگ اوکراین

جنگ در دنیایی که برای هیچ چیز برنمی‌خیزد

خطر جنگ اوکراین برای بی‌ثباتی غرب

روسیه صادرات گاز به لهستان و بلغارستان را به دلیل عدم رعایت شرایط پرداختی که پوتین در اوایل آوریل تعیین کرده بود، متوقف کرد. جزئیات فنی پیچیده است، اما مسئله اساسی ساده است. آیا اروپا قصد دارد بهای گازی را که از روسیه دریافت می کند به گونه ای بپردازد که در واقع درآمد حاصل از آن را در اختیار روسیه قرار دهد؟ زمانی که غرب دارایی‌های بانک مرکزی روسیه را مسدود کرد – که در واقع، پولی که در دهه گذشته برای صادرات انرژی به روسیه پرداخت شده بود – هیچ چشم‌اندازی وجود نداشت و باقی می‌ماند که روسیه یک ترتیبات سپرده‌گذاری را بپذیرد، زیرا پرداخت‌های فعلی و آتی را در معرض توقیف قرار می‌دهد. در حالی که برخی از شرکت‌ها حساب‌های مورد نیاز خود را باز کرده‌اند، کمیسیون اروپا (EC) در ۲۸ آوریل اعلام کرد که «پیروی از فرمان [پوتین] نقض تحریم‌ها است».

اتحادیه اروپا این اقدامات را به منظور تضمین امنیت انرژی انجام نمی دهد. این کشور امنیت انرژی را برای آسیب رساندن به اقتصاد و ماشین جنگی روسیه قربانی می کند. این موردی است که تولیدکننده از فروش امتناع می‌کند، بلکه مصرف‌کننده تمایلی به پرداخت ندارد – وارونگی عجیب روش‌هایی که قبلاً وابستگی آلمان و اروپا به گاز روسیه در نظر گرفته می‌شد. در گذشته همیشه ترس این بود که صادرکننده صادرات را قطع کند نه اینکه واردکننده واردات را قطع کند. این باور را بدتر می کند که آلمان واقعاً در مسیری پیش خواهد رفت که به صنعت داخلی آن “به شدت آسیب می رساند” و اثرات بدی بر سایر نقاط جهان خواهد داشت (چه چیزی جایگزین کودهای تولید شده از گاز طبیعی توسط شرکت های آلمانی می شود؟) اما دولت آلمان برای انجام این کار با فشار زیادی مواجه است.

پیامدهای بزرگتری هم برای دستور کار آب و هوا و هم برای امنیت انرژی ایالات متحده وجود دارد. روسیه در گذشته نه چندان دور سالانه ۱۵۵ میلیارد متر مکعب گاز به اتحادیه اروپا صادر می کرد که آلمان بزرگترین مشتری آن بود. ایالات متحده وعده داده است که ۱۵ میلیارد متر مکعب در سال جاری اضافه کند، اما منبع گاز و آنچه به عنوان معیار محاسبه می شود نامشخص است. تحلیلگران گلدمن ساکس هشدار می دهند که توانایی کمی برای افزایش صادرات LNG ایالات متحده از هم اکنون تا سال ۲۰۲۵ وجود دارد. در درازمدت، کمیسیون اروپایی وعده داده است که “حداقل تا سال ۲۰۳۰، تقاضا برای حدود ۵۰ میلیارد متر مکعب در سال LNG اضافی ایالات متحده را تضمین کند.”

چنین تعهدی مستلزم سرمایه‌گذاری گسترده در تأسیسات جدید LNG، شناور و ثابت است و بازار گاز داخلی آمریکا را به قیمت مصرف‌کنندگان آمریکایی به اروپا گره می‌زند. این می تواند یک معامله بسیار بزرگ باشد – هزینه پنهانی که در بحث تحریم ها کاملاً پوشیده شده است – زیرا قیمت گاز طبیعی اروپا امروز (۳۰ دلار در هر mcf یا ۱۰۰۰ فوت مکعب) چهار برابر بیشتر از میانگین قیمت های ایالات متحده است. با این حال، وعده اروپا برای اطمینان از تقاضای ۵۰ میلیارد مترمکعب در سال فقط تا سال ۲۰۳۰، عقلانیت اقتصادی چنین سرمایه گذاری های عظیمی را زیر سوال می برد، که برای دوام بودن به قراردادهای بلندمدت حداقل بیست ساله نیاز دارد.

وابستگی شدید آلمان به گاز روسیه که ۵۵ درصد واردات گاز در سال ۲۰۲۱ بود، تا حدی به دلیل تعطیلی زودهنگام نیروگاه های هسته ای این کشور – که از منظر آب و هوایی نیز تصمیمی نابخردانه بود – است، اما بیشتر به دلیل نزدیکی جغرافیایی و نیاز به نیروی پایه است. گاز طبیعی بهتر از زغال‌سنگ یا انرژی هسته‌ای برای حل مشکل متناوب ناشی از باد و خورشید عمل می‌کند، اما هرچه گاز کمتر باشد، زغال‌سنگ بیشتر می‌سوزد، به‌ویژه اگر انتقال انرژی به دلیل شوک‌های عرضه‌ای که اکنون قریب‌الوقوع است، ناگزیر شود. از آنجایی که زیرساخت گاز روسیه نشتی دارد، جایگزینی LNG از ایالات متحده ممکن است از نقطه نظر انتشار گازهای گلخانه ای تمییز باشد، اما پرداختن به مشکل قبلی در حالی که وابستگی به روسیه در طول زمان کاهش می یابد، بسیار ارزان تر و سازگارتر با آب و هوا خواهد بود تا ساخت یک زیرساخت جدید LNG. در اروپا. این همان چیزی است که رهبران اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۸ فکر کردند، زمانی که دولت ترامپ آنها را برای خرید گاز بیشتر از ایالات متحده ترغیب کرد. ظاهراً آنها اکنون همه کاره هستند.

از منظر سیاره‌ای، این ایده که آلمان مه‌آلود باید خود را با صفحات خورشیدی بپوشاند و مناطق استوایی باید زغال سنگ بسوزانند، محاسبه نمی‌شود، اما اثر طرح US-EC دقیقاً تشویق به این نتیجه خواهد بود. اگر اروپا به طور گسترده وارد بازار LNG شود، بهای کشورهای در حال توسعه را از این بازار حذف خواهد کرد. جایگزین منطقی آنها سوزاندن زغال سنگ بیشتر در دراز مدت است، همانطور که اروپا در کوتاه مدت انجام می دهد. همچنین توجه داشته باشید که آلمان برای ساختن انرژی خورشیدی با هر قیمتی غیر از قیمت های مخرب، باید به تامین کنندگانی از چین تکیه کند که بیش از ۶۰ درصد از پنل های خورشیدی جهان را تولید می کند.

در دنیای واقعی، نه امنیت انرژی و نه اهداف آب و هوایی قابل دستیابی نیستند، مگر اینکه رژیم هایی که از جهات خاصی مستبد یا نفرت انگیز تلقی می شوند، بخشی از راه حل باشند. این یک واقعیت ناخواسته است، اما واقعیت است. در دهه گذشته، تمرکز اصلی دولت امنیت ملی ایالات متحده ایران، روسیه و چین بوده است. هرکدام به طور متوالی برای مدتی به بزرگترین تهدید تبدیل شدند یا در معرض بزرگترین وحشت اخلاقی قرار گرفتند.

برای ایران، این تهدیدی بود که برنامه تسلیحات هسته ای احتمالی آن برای اسرائیل، عربستان سعودی و ایالات متحده ایجاد می کرد. برای چین، به دلیل اردوگاه های برده داری در سین کیانگ؛ برای روسیه، به دلیل تجاوز به اوکراین. در طول مسیر، انزجار اخلاقی نسبت به عربستان سعودی پس از قتل جمال خاشقچی احساس شد (فعالیت‌های این کشور در یمن عموماً توجه کمتری را برانگیخت).

هر یک از این اپیزودها تقاضایی برای طرد شدن، نوعی دوری جستن ژئوپلیتیک از طریق تحریم ها ایجاد کرد. اما معلوم می‌شود که طرد کردن همه غیرممکن است، زیرا منجر به آسیب رساندن به خود می‌شود، بنابراین خشم اخلاقی که در سال‌های گذشته وجود داشت، اکنون باید پشت سر گذاشته شود. در واقع، خط تندرو جدید در برابر دشمن شماره یک در عمل به معنای یک خط نرم در برابر دشمنان دو، سه و چهار است. چه تارهای درهم تنیده‌ای را می‌بافیم تا اقتصاد جهان را از طریق تحریم‌های همه جانبه اقتصادی سامان دهیم.

بن بست

جنگ اقتصادی و مالی علیه روسیه به دنبال تغییر جهت گیری گسترده در تجارت جهانی انرژی به منظور مجازات روسیه است. به نظر می رسد به طور فزاینده ای مشهود است که برای طیف وسیعی از کالاهای جهانی دیگر خطر ایجاد می کند. بعید به نظر می رسد که جنگ اقتصادی اثری بر نتیجه جنگ اوکراین بگذارد؛ اما به نظر می رسد نتایجی را در بر داشته باشد که امنیت انرژی و برنامه آب و هوا را تحت تأثیر قرار دهد؛ ضمن اینکه شرایط را برای کشورهای فقیر سخت تر خواهد کرد. به دنبال تضعیف اقتصاد روسیه، در واقع هزینه رکود تورمی را بر کل جهان تحمیل می کند. برخلاف مالیات‌های معمولی، غرب هیچ پول نقدی از اتباع زیرمجموعه‌اش جمع‌آوری نمی‌کند، اما برخلاف مالیات‌ها در غرب، این مالیات‌ها قهقرایی هستند، نه مترقی. هرچه سیاست غرب در محدود کردن عرضه روسیه موفق تر باشد، مالیات بیشتر خواهد شد.

حامیان تحریم‌های سخت‌گیرانه علیه روسیه، طرح‌های خود را از تحریم‌های آمریکا علیه ایران الگوبرداری می‌کنند. اما این تحریم‌ها در دهه ۲۰۱۰ در پس زمینه ضعف طولانی مدت در بازارهای نفت انجام شد، وضعیتی که باعث کاهش شدید سرمایه‌گذاری شد که به کمبودهای امروزی کمک کرد. به کارگیری روش‌های مشابه علیه یکی از سه تولیدکننده بزرگ نفت در جهان، در شرایطی که بازارهای انرژی به طور کلی بسیار فشرده هستند، یک بازی خطرناک است. بعید به نظر می رسد که آنچه در رکود کار می کند در رونق کار کند.

بسیاری از اختلالات در عرضه مواد غذایی مستقیماً به حمله روسیه به اوکراین نسبت داده می شود که مسئولیت آن بر عهده پوتین است. اما محاصره ای که غرب در پاسخ به آن تحمیل کرد، نوید تشدید این اثرات را می دهد، خطرات ناشی از افزایش شدید و غیرقابل دسترس بودن قیمت مواد غذایی و انرژی را افزایش می دهد و بالقوه برای بیکاری جدی ناشی از اختلال بیشتر زنجیره تامین است. هرچه این بن‌بست طولانی‌تر شود، این عواقب بزرگ‌تر خواهد بود، با این حال چشم‌انداز حل و فصل صلح در اوکراین که منجر به لغو تحریم‌ها شود، در این زمان کاملاً دور از دسترس به نظر می‌رسد. دولت بایدن این پیامدها را دوست ندارد و می‌خواهد از آنها دوری کند، اما تنها با تجدید نظر در جنگ اقتصادی کامل خود علیه روسیه می‌تواند این کار را انجام دهد. و نشانه کمی از تمایل آن به انجام این کار وجود دارد.

*منبع: نشنال اینترست

۳۱۱۳۱۱

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد