خانه » همه » مذهبی » خلیفه بعد از پیامبر

خلیفه بعد از پیامبر


خلیفه بعد از پیامبر

۱۳۹۳/۰۸/۰۶


۳۶۵ بازدید

در جواب کسانی که میگویند که خلیفه بعد از پیامبر را خدا باید انتخاب کند را میشه با استدلال عقلانى اثبات کنید؟؟

تعیین خلیفه حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله از دو حال خارج نیست؛ یا خلیفه را خدا باید تعیین کند یا مردم.
اگر خلیفه را خدا تعیین کند، مشکلی نیست. چون خدا هم حقّ چنین کاری را دارد هم اطاعت از خدا به حکم عقل لازم است.
امّا مردم چه حقّی دارند که برای ما حاکم یا امام تعیین کنند؟ مردم چنین حقّی را از کجا آورده اند که برای ما تعیین تکلیف کنند؟ مگر مردم خدای ما هستند که انتخاب آنها برای ما حجّت باشد؟ مگر مردم پیغمبر هستند که انتخابشان برای ما حجّت باشد؟ مردم 1400 سال قبل از کجا این حقّ را پیدا کرده اند که برای دیگران و آیندگان، تکلیف تعیین کنند؟ طبق چه منطقی ما باید به انتخاب مردم هزار و چهار صد سال قبل، احترام قائل باشیم؟ به حکم عقل سلیم، ما فقط تابع خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم نه تابع مردم مدینه. مردم مدینه نه خدای ما هستند نه پیغمبر ما که بخواهند برای ما تکلیف تعیین کنند. آیات متعدّدی هم ما را نهی نموده اند از تبعیّت اکثریّت؛ برای نمونه فرمود: « وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُون ـــــ اگر از اکثر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند؛ آنها تبعیّت نمی کنند مگر از ظنّ و گمان و نیستند مگر کسانی که حدس و تخمین مى زنند.» (الأنعام:116)
مردم از کجا فهمیده اند که ابوبکر لایق جانشینی پیامبر است؟ آیا علم غیب داشتند؟ آیا آیه ای دلالت بر خلافت ابوبکر دارد؟ آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به خلافت نصب نموده که مردم پی به لیاقت او ببرند؟ وقتی نه خدا گفته نه پیغمبر خدا و مردم هم علم غیب ندارند، پس با ظنّ و گمان او را لایق خلافت دانسته اند. همان چیزی که آیه ی فوق آن را موجب ضلالت دانست.
ثالثاً ابوبکر را تمام مسلمانها انتخاب نکردند، بلکه فقط اندکی از اهل مدینه انتخاب کردند که در سقیفه بودند. عمر را هم خود ابوبکر نصب نمود و مردم در انتخاب او کاره ای نبودند. عثمان هم در شورای شش نفره، با رأی پنج نفر انتخاب شد. در این شوری، علی علیه السلام با او اعلام مخالفت کرد. چطور اهل سنّت هم عثمان را قابل اطاعت می دانید هم علی علیه السلام را در حالی که در شوری، این دو با یکدیگر مخالفت نموده اند؟ وقتی دو نفر مخالف هم هستند، قطعاً یا هر دو باطل هستند یا یکی باطل است؛ چون محال است دو حقّ، با هم اختلاف کنند. پس قطعاً عثمان باطل است؛ چون حقّ بودن علی علیه السلام مورد قبولِ شیعه و سنّی است.
اهل سنّت ادّعا دارند که تعیین امام بر عهده ی مردم است.
از اینها می پرسیم: چه کسی این تکلیف را بر عهده ی مردم گذاشته است؟ آیا خدا به مردم گفته که تعیین امام بر عهده ی شماست؟ اگر خدا گفته، در کدام آیه گفته؟ ایا پیامبر صلی الله علیه و آله چنین چیزی را گفته؟ اگر گفته کجا گفته؟ آیا عقل می گوید که امام را مردم باید تعیین کنند؟ اگر عقل گفته با کدام برهان گفته؟
طبق حکم عقل، اطاعت از غیر خدا و غیر معصوم جایز نیست، مگر آنکه خدا یا معصوم، به اطاعت از کسی فرمان دهند.
ای اهل سنّت! اگر امام را باید مردم انتخاب کنند، پس یک آیه بیاورید که به مردم تکلیف نموده باشد که امام را خودتان تعیین کنید! در حالی که شیعه، با دلائل قرآنی فراوان، ثابت می کند که امام را خدا انتخاب می کند نه مردم؛ و آیاتی را می آورد که در آنها با صراحت تمام، خدا نهی نموده است از تبعیّت نمودن از مردم.
« وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ » (الأنبیاء:73)
« وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین.» (القصص:5)
« وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون» (السجدة:24)
شگفتا! جهّال اهل سنّت می گویند که خدا از امامت حرفی نزده، پس این آیات چیستند؟ در مورد امامت نیستند؟
الف: خداوند متعال در این آیات، تصریح نموده که من آنها را امام قرار داده ام. نگفت مردم آنها را انتخاب کرده اند، بلکه گفت: من آنها را امام قرار داده ام. یعنی امام را خدا تعیین می کند نه مردم.
ب: و فرمود که آنها سر خود مردم را هدایت نمی کنند بلکه با امر من هدایت می کنند.
ج: و فرمود که من اعمال خیر را به آنها وحی می کنم. یعنی امام باید وحی دریافت کند، امّا نه وحی تشریعی، بلکه وحی ارشادی؛ یعنی باید مصادیق اعمال صالح را با وحی به او برسانند.
آیا ابوبکر و عمر و عثمان، این ویژگی ها را داشتند؟ قطعاً نداشتند؛ در حالی که علی علیه السلام طبق روایات خود اهل سنّت، این ویژگی ها را داشته است. بلکه طبق روایات اهل سنّت، علی(ع) دقیقاً عین خود قرآن است. جناب حاکم نیشابوری ، از اکابر علمای اهل سنّت ، در حدیث صحیحی از نبی خدا صلی الله علیه و آله آورده است: « علی مع القرآن و القرآن مع علیّ لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض ـــ علی با قرآن است و قرآن با علی است ؛ هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» (المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص124)
انسان چقدر باید ساده باشد که با وجود کسی که از قرآن، جدایی ندارد، برود و از ابوبکر اطاعت کند که بیشتر عمرش را ـ قبل از بعثت ـ کافر بوده است. مگر اطاعت از قرآن، واجب نیست؟ به استناد شریفه قرآنی « وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنینَ ـــــ و پیش از آن (قرآن)، کتاب موسى که امام و رحمت بود، و این کتاب (قرآن) تصدیق کننده می باشد در حالى که به زبان عربی است، تا ظالمان را بیم دهد و براى نیکوکاران بشارتى باشد.» (الأحقاف:12)
وقتی تورات امام مردم باشد، قرآن، به نحو اولی امام است. چون هم افضل از تورات است هم تصدیق کننده ی تورات. امام یعنی جلودار و راهنما، و شکّ نیست که قرآن باید جلودار و راهنمای ما باشد. قرآن امام مردم است. اگر قرآن، امام مردم است و اطاعتش واجب، علی علیه السلام هم امام مردم است و اطاعتش واجب. چون امام انسانی هم باید عین تورات و انجیل و قرآن باشد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد