هر چند در منابع یهودی-مسیحی، نام خواهر موسی «مریم» یا «میریام» ذکر شده است، و در منابع اسلامی به این موضوع اشاره شده است، ولی روایات اسلامی شیعه[1] و سنی[2] همگی نام او را کلثوم یا کلثم یا کلثمه دانستهاند؛ و تفاسیر شیعه[3] و سنی[4] هم این نام را ذکر نمودهاند.
مادر موسی به خواهر موسی گفت: «به دنبال صندوقچه برو و ماجرا را پیگیری کن.» خواهر موسی(ع)دستور مادر را انجام داد و از فاصله دور به جستجو پرداخت، و از دور دید که فرعونیان آن صندوقچه را از آب گرفتند، بسیار شاد شد که برادر کوچکش از خطر آب نجات یافت.طولی نکشید که احساس کردند نوزاد گرسنه است و نیاز به شیر دارد، به دستور آسیه و فرعون، مأمورین به دنبال یافتن دایه حرکت کردند،مأمورین همچنان در جستجوی دایه بودند که ناگهان در فاصله نه چندان دور به دختری برخورد کردند که گفت: «من خانوادهای را میشناسم که میتوانند این کودک را شیر دهند و سرپرستی کنند.»
آن دختر، خواهر موسی بود، مأمورین که او را نمیشناختند با راهنمایی او نزد مادر موسی (ع)رفتند و او را به کاخ فرعون آوردند تا به نوزاد شیر دهد، نوزاد را به او دادند، نوزاد با اشتیاق تمام، پستان او را گرفت و شیر خورد، همه حاضران خوشحال شدند، و به مادر موسی (ع) آفرین گفتند. از آن پس مادر موسی، موسی (ع)را به خانهاش برد و به او شیر داد. (یا به کاخ فرعون رفت و آمد میکرد و به موسی شیر میداد.)
به این ترتیب خداوند به وعدهاش وفا کرد که به مادر موسی (ع) فرموده بود: «او را به دریا بیفکن، ما او را به تو برمیگردانیم.» [5] اما در سایت ویکی پدیا چنین آمده است :
بنا به روایت عهد عتیق، بعد از تولد موسی، یوکابد مادر موسی فرزندش را سه ماه مخفی نگاه داشت و سرانجام او را در زنبیل قرار داده و در میان نیزار کنار رود نیل رها کرد، آسیه که مشغول شستشو در رودخانه بود، پسر را در زنبیل دید و دلش به حال او سوخت. «مریم» خواهر موسی این وقایع را مشاهده کرد و به «آسیه» پیشنهاد کرد تا زنی از عبرانیان را فرابخواند که کودک را شیر دهد. پس از موافقت آسیه، مریم مادرش را برای شیر دادن به موسی به قصر فرعون آورد.
پینوشت:
1. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۳۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۳۹؛ امالی صدوق، ص ۵۹۴؛ الخرائج راوندی، ج ۲، ص ۵۲۵؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۳۴۰؛ بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۱۹.
2. الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۲۱ (دو حدیث به نقل از کتب ابن عساکر و طبرانی)؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۸۷.
3. اطیب البیان، ج ۴، ص ۴۳۸ و ج ۱۰، ص ۲۱۲؛ بحار الأنوار، ج ۱۳، ص ۱۶؛ تفسیر جامع، ج ۲، ص ۴۴۲؛ تفسیر خسروی، ج ۶، ص ۳۵۲؛ مقتنیات الدرر، ج ۸، ص ۱۲۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۸
4. تفسیر روح البیان، ج ۶، ص ۳۸۷؛ الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۲۵۷؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۱۹۰.
5. قصص/سوره۲۸،آیه۱۳.
مادر موسی به خواهر موسی گفت: «به دنبال صندوقچه برو و ماجرا را پیگیری کن.» خواهر موسی(ع)دستور مادر را انجام داد و از فاصله دور به جستجو پرداخت، و از دور دید که فرعونیان آن صندوقچه را از آب گرفتند، بسیار شاد شد که برادر کوچکش از خطر آب نجات یافت.طولی نکشید که احساس کردند نوزاد گرسنه است و نیاز به شیر دارد، به دستور آسیه و فرعون، مأمورین به دنبال یافتن دایه حرکت کردند،مأمورین همچنان در جستجوی دایه بودند که ناگهان در فاصله نه چندان دور به دختری برخورد کردند که گفت: «من خانوادهای را میشناسم که میتوانند این کودک را شیر دهند و سرپرستی کنند.»
آن دختر، خواهر موسی بود، مأمورین که او را نمیشناختند با راهنمایی او نزد مادر موسی (ع)رفتند و او را به کاخ فرعون آوردند تا به نوزاد شیر دهد، نوزاد را به او دادند، نوزاد با اشتیاق تمام، پستان او را گرفت و شیر خورد، همه حاضران خوشحال شدند، و به مادر موسی (ع) آفرین گفتند. از آن پس مادر موسی، موسی (ع)را به خانهاش برد و به او شیر داد. (یا به کاخ فرعون رفت و آمد میکرد و به موسی شیر میداد.)
به این ترتیب خداوند به وعدهاش وفا کرد که به مادر موسی (ع) فرموده بود: «او را به دریا بیفکن، ما او را به تو برمیگردانیم.» [5] اما در سایت ویکی پدیا چنین آمده است :
بنا به روایت عهد عتیق، بعد از تولد موسی، یوکابد مادر موسی فرزندش را سه ماه مخفی نگاه داشت و سرانجام او را در زنبیل قرار داده و در میان نیزار کنار رود نیل رها کرد، آسیه که مشغول شستشو در رودخانه بود، پسر را در زنبیل دید و دلش به حال او سوخت. «مریم» خواهر موسی این وقایع را مشاهده کرد و به «آسیه» پیشنهاد کرد تا زنی از عبرانیان را فرابخواند که کودک را شیر دهد. پس از موافقت آسیه، مریم مادرش را برای شیر دادن به موسی به قصر فرعون آورد.
پینوشت:
1. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۳۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۳۹؛ امالی صدوق، ص ۵۹۴؛ الخرائج راوندی، ج ۲، ص ۵۲۵؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۳۴۰؛ بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۱۹.
2. الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۲۱ (دو حدیث به نقل از کتب ابن عساکر و طبرانی)؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۸۷.
3. اطیب البیان، ج ۴، ص ۴۳۸ و ج ۱۰، ص ۲۱۲؛ بحار الأنوار، ج ۱۳، ص ۱۶؛ تفسیر جامع، ج ۲، ص ۴۴۲؛ تفسیر خسروی، ج ۶، ص ۳۵۲؛ مقتنیات الدرر، ج ۸، ص ۱۲۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۸
4. تفسیر روح البیان، ج ۶، ص ۳۸۷؛ الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۲۵۷؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۱۹۰.
5. قصص/سوره۲۸،آیه۱۳.