۱۳۹۲/۰۴/۲۴
–
۱۵۹ بازدید
مسأله خیر و شر، مسأله ای است معرفت شناختی، بدین معنا که انسان با نگاه و توجه به آنچه مربوط به اوست، برخی چیزها را مطلوب و باعث کمال خود می داند و لذا آنها را خیر نام می نهد و برخی دیگر را نامطلوب و مانع خود می یابد و آنها را شر می نامد.
مسأله خیر و شر، مسأله ای است معرفت شناختی، بدین معنا که انسان با نگاه و توجه به آنچه مربوط به اوست، برخی چیزها را مطلوب و باعث کمال خود می داند و لذا آنها را خیر نام می نهد و برخی دیگر را نامطلوب و مانع خود می یابد و آنها را شر می نامد.
اما اگر به واقع و به هستی اطراف خود نظر کنیم و مفهوم خیر و شر را کمی تحلیل نماییم مطلب روشن تر خواهد شد، چرا که شر و نامطلوب بودن همواره با نقص و نداری همراه است؛ مثلا جهل نقص است. زیرا آگاهی ای وجود دارد و در واقع جهل خود چیزی نیست در مقابل آگاهی بلکه جهل یعنی نبود آگاهی و نبود آگاهی چیزی عینی و واقعی نیست تا آنرا نامی عینی دهیم و شر بنامیمش، بلکه آنچه ما آنرا شر می نامیم در واقع همان نبودن چیزی است که ما جای خالی آن را شر می نام می نهیم.
در واقع این انسان است که با نظر به خود و اطراف خود مفاهیمی چون وجود و عدم، دارایی و نداری و در یک کلام خیر و شر انتزاع می کند و به اموری نسبت می دهد. اما از نظر هستی شناختی آنچه هست وجود است چرا که تا چیزی رنگ وجود به خود نگیرد تحقق نمی یابد و چون تحقق یافت یعنی نقص و نداری ندارد و عدم نیست بلکه کمال و دارایی و خیر است.
به هر حال از نظر معرفت شناختی مساله تقسیم امور به خیر و شر مختص به زمان و مکان خاص نیست اما از نظر هستی شناختی امور را نمی توان به خیر و شر و در واقع به وجود و عدم، به دارایی و نداری تقسیم کرد چرا که نداری و عدم و شر اصلا به خاطر هویت شان تحقق نمی یایند چون اگر تحقق یابند دیگر عدم و نداری و شر نیستند . و لذا نه خالقی دارند و نه هویت و تحققی.
اما در مورد قیامت، شاید منظورتان این است که آیا بهشت و جهنم مصداق خیر و شراند و یا اصلا می توان چنین بحثی را مطرح کرد یا نه؟ باید گفت که اینها نیز از نظر هستی شناختی چون وجوداند خیراند اما از نظر معرفت شناختی و از نگاه انسانی یکی خیر؛ یعنی مطلوب و دیگری شر؛ یعنی نامطلوب است، به عبارتی دیگر شر امری نسبی است و از نسبت چیزی با خود انتزاع می شود.
اما به هر حال مطلبی که در مورد مساله شر مطرح است یعنی انتساب آن به خداوند و یا عدم انتساب آن؛ در قیامت دیگر مطرح نمی شود. زیرا که هر کسی در آن جا می یابد، بهشتی را که در آن به سر می برد تحقق و تجسم همان اعمالی است که از پیش فرستاده است که لطف و رحمت الهی به آن ضمیمه شده است. همان اعمالی است که از پیش فرستاده است جهنمی که در آن سرگردان و گرفتار آمده چیزی جز نتیجه همان اعمال ناپسندی است که در دنیا انجام داده است و این اوست که پدید آورنده شر است نه خداوند. چرا که خداوند وجود، محض است و از چنین موجودی چیزی متناسب با خودش صادر می شود. از نور جز نور چیزی برنیاید و این گونه نیست که از نور ظلمت و تاریکی برآید، آنهم از نوری که در نهایت نورانیت و کمال و قدرت است.
اما اگر به واقع و به هستی اطراف خود نظر کنیم و مفهوم خیر و شر را کمی تحلیل نماییم مطلب روشن تر خواهد شد، چرا که شر و نامطلوب بودن همواره با نقص و نداری همراه است؛ مثلا جهل نقص است. زیرا آگاهی ای وجود دارد و در واقع جهل خود چیزی نیست در مقابل آگاهی بلکه جهل یعنی نبود آگاهی و نبود آگاهی چیزی عینی و واقعی نیست تا آنرا نامی عینی دهیم و شر بنامیمش، بلکه آنچه ما آنرا شر می نامیم در واقع همان نبودن چیزی است که ما جای خالی آن را شر می نام می نهیم.
در واقع این انسان است که با نظر به خود و اطراف خود مفاهیمی چون وجود و عدم، دارایی و نداری و در یک کلام خیر و شر انتزاع می کند و به اموری نسبت می دهد. اما از نظر هستی شناختی آنچه هست وجود است چرا که تا چیزی رنگ وجود به خود نگیرد تحقق نمی یابد و چون تحقق یافت یعنی نقص و نداری ندارد و عدم نیست بلکه کمال و دارایی و خیر است.
به هر حال از نظر معرفت شناختی مساله تقسیم امور به خیر و شر مختص به زمان و مکان خاص نیست اما از نظر هستی شناختی امور را نمی توان به خیر و شر و در واقع به وجود و عدم، به دارایی و نداری تقسیم کرد چرا که نداری و عدم و شر اصلا به خاطر هویت شان تحقق نمی یایند چون اگر تحقق یابند دیگر عدم و نداری و شر نیستند . و لذا نه خالقی دارند و نه هویت و تحققی.
اما در مورد قیامت، شاید منظورتان این است که آیا بهشت و جهنم مصداق خیر و شراند و یا اصلا می توان چنین بحثی را مطرح کرد یا نه؟ باید گفت که اینها نیز از نظر هستی شناختی چون وجوداند خیراند اما از نظر معرفت شناختی و از نگاه انسانی یکی خیر؛ یعنی مطلوب و دیگری شر؛ یعنی نامطلوب است، به عبارتی دیگر شر امری نسبی است و از نسبت چیزی با خود انتزاع می شود.
اما به هر حال مطلبی که در مورد مساله شر مطرح است یعنی انتساب آن به خداوند و یا عدم انتساب آن؛ در قیامت دیگر مطرح نمی شود. زیرا که هر کسی در آن جا می یابد، بهشتی را که در آن به سر می برد تحقق و تجسم همان اعمالی است که از پیش فرستاده است که لطف و رحمت الهی به آن ضمیمه شده است. همان اعمالی است که از پیش فرستاده است جهنمی که در آن سرگردان و گرفتار آمده چیزی جز نتیجه همان اعمال ناپسندی است که در دنیا انجام داده است و این اوست که پدید آورنده شر است نه خداوند. چرا که خداوند وجود، محض است و از چنین موجودی چیزی متناسب با خودش صادر می شود. از نور جز نور چیزی برنیاید و این گونه نیست که از نور ظلمت و تاریکی برآید، آنهم از نوری که در نهایت نورانیت و کمال و قدرت است.